ابوالحسن نجفی، مردی که نمیخواست غلط بنویسد
ابوالحسن نجفی طی حدود نیم قرن فعالیت حرفهای خود در چندین زمینه تلاش کرد و آثار ارزشمندی از جمله "غلط ننویسیم"، ترجمه "شازده کوچولو" و "خانواده تیبو"، و "فرهنگ فارسی عامیانه" بر جای گذاشت.
علاوه بر تدریس در دبیرستانهای اصفهان و سپس دانشگاههای اصفهان، تهران و علامه طباطبایی، در مؤسسه فرانکلین، دانشگاه آزاد ایران، مرکز نشر دانشگاهی، دانشنامه جهان اسلام و شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما، فعالیت داشت.
با وجود گوناگونی زمینههای فعالیت ادبی ابوالحسن نجفی، ویراستاری برای او اهمیتی ویژه داشت.
او زمانی گفته بود: "در دورانی که به زبان فارسی بیتوجهی شده و رادیو تلویزیون و اینترنت به نوشتن آسیب بسیاری رسانده، به گونهای که جوان امروز به نوشتن بیتوجه شده است، این وظایف ویراستاران است که برای درستنویسی زبان راهی پیدا کنند."
نجفی که خود ویراستاری زبردست بود، حاصل تجربیاتش در این زمینه را در کتاب "غلط ننویسیم" گردآوری کرد که موجب شهرتش شد. این کتاب با عنوان فرعی "فرهنگ دشواریهای زبان فارسی" اولین بار در سال ۱۳۶۶ منتشر شد و سپس بارها به چاپ رسید.
او گفته بود: "اگر این کتاب را نوشتهام، مرهون تشویقهای [نصرالله] پورجوادی [رئیس وقت این مرکز] بودم. من از قدیم یادداشتهایی نوشته بودم، اما تشویق پورجوادی باعث شد آنها را به عنوان کتاب چاپ کنم. حتی عنوان را او پیشنهاد داد."
این کتاب، فهرستی است از غلطهای رایج در متون معاصر، اعم از غلطهای املایی و انشایی و کاربرد نادرست واژهها، از جمله کلمات مأخوذ از زبانهای خارجی و نیز اشتباهات صرفی و نحوی، به ویژه آنچه به "گرتهبرداری" معروف است.
علاوه بر این، آقای نجفی در "غلط ننویسیم"، دشواریهایی را که در خود زبان فارسی وجود دارد و بیشتر اوقات نویسندگان را هنگام نوشتن دچار تردید میکند، بررسی کرده است.
ابوالحسن نجفی، سالها بعد، فرهنگ دیگری را با عنوان "فرهنگ فارسی عامیانه" منتشر کرد که شامل لغات، ترکیبات و تعبیرات زبان عامیانه و روزمره متداول مردم تهران است.
ابوالحسن نجفی ویرایش دوم این کتاب را در سال ۱۳۷۱ منتشر کرد و در مقدمه آن نوشت که در نظر داشته کتاب را کاملتر کند و مباحث دیگری به ویژه معناشناسی، تحول زبان، روابط زبان و جامعه، سبکشناسی و ادبیات را بر آن بیفزاید، اما این کار به درازا کشیده و سرانجام ترجیح داد همان تحریر نخست با بعضی اصلاحات به چاپ برسد.
نجفی در سال ۱۳۸۷ در نشستی در "شهر کتاب" گفت: "اعتقاد ندارم زبان فارسی عقیم است."
به عقیده او، فارسیزبانان به سه شیوه میتوانند از امکانات بالقوه زبان خود استفاده کنند:
نجفی سپس آثار متعددی از نویسندگانی چون آلبر کامو، آندره مالرو، رومن گاری، روبر مرل و روژه مارتن دوگار ترجمه و منتشر کرد و ترجمه دیگری نیز از کتاب معروف "شازده کوچولو" نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری به فارسیزبانان ارائه کرد.
او معتقد بود دیگر مترجمهای ایرانی مشهور "شازده کوچولو"، "مراتب زبان را رعایت نکردهاند."
نجفی در سال ۱۳۸۲ در نشستی با عنوان "نقد کتابهای غیرتخیلی" با بیان این که "زبان کتاب شازده کوچولو زبان معیار است و اصلا ادبی نیست"، با تأکید بر "ادیبانه" بودن ترجمه محمد قاضی، گفت: "ترجمه شاملو افراط قاضی را به تفریط میکشاند و برای اینکه کتاب از حالت ادبیانه خارج شود، لحن را عامیانه میکند، عامیانههایی که بعضا کاملا بی جا و بیمعناست."
نجفی چند کتاب از ژان پل سارتر نیز ترجمه کرد که "ادبیات چیست؟" از جمله آنهاست که با همکاری مصطفی رحیمی در سال ۱۳۴۸ منتشر شد.
همچنین کتاب "ضدخاطرات"، یکی دیگر از ترجمههای مشترک ابوالحسن نجفی است که با همکاری رضا سیدحسینی انجام شد. نجفی ترجمه این کتاب را "مشکلترین ترجمه" در کارنامه خود خوانده است، زیرا به عقیده وی، "مالرو جملههای کوتاه بسیاری دارد که برگردان آنها به فارسی بسیار مشکل است."
از دیگر ترجمههای معروف ابوالحسن نجفی، کتاب "وظیفهٔ ادبیات" است که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد و شامل مقالاتی از نویسندگان مختلف است.
یکی از حوزههایی که ابوالحسن نجفی به آن پرداخت، عروض یا وزن شعر فارسی است. فتحالله مجتبایی، عضو پیوسته زبان و ادب فارسی در این باره گفته است: "نجفی نکاتی را در عروض یافته که هیچکس آنها را نیافته بود."
نجفی همچنین در حوزه "ادبیات تطبیقی" نیز کار کرده بود و مدیریت گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را بر عهده داشت. او معتقد بود: "کار ادبیات تطبیقی این است که محققان و معلمان و محصلان و نیز خوانندگان عادی را یاری کند تا مقدم بر مطالعه شاخهای جزئی یا چند شاخه مجزا از ادبیات، به شناخت بهتر و درک کاملتر ادبیات به عنوان یک کل واحد نائل آیند و این غرض تنها از طریق تطبیق ادبیات با حوزههای دیگر دانش و کوشش بشری، خاصه در زمینههای هنری و فلسفی، بهتر حاصل میشود. برای این منظور باید قلمرو بحث و فحص ادبیات را، هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر ماهوی، گسترش داد."
ابوالحسن نجفی پیش از انقلاب، مدتی سردبیری مجله سخن را بر عهده داشت: "من در دوره قبل از علیرضا حیدری مدتی حدود یک سال و نیم سردبیر بودم. آن زمان کسی به دفتر نمیآمد بیشتر من بودم و خانلری، بیشتر کسانیکه میآمدند برای دیدار با خانلری بود، دوستانش، شاگردانش و گاهی هم نویسندگان هم سن و هم سبک خانلری بودند. اینها میآمدند که سری بزنند و یا احیانا یک مقالهای بدهند در این مدت همه زحمات بر عهده من بود. از تهیه و ترجمه مطالب تا غلطگیری در چاپخانه با حروف سربی، چاپخانهها اذیت میکردند، وعده میدادند اجرا نمیکردند و... به شکلی که میدیدم دارم از پا درمیآیم و یک تنه نمیتوانم مجله را ماه به ماه منتشر کنم. و بعد هم میدیدم مجله آن چیزی نشد که من دلم میخواست نشد، یعنی در آن دوره مقاله مهمی که من به آن بنازم و بگویم دردوره سردبیری من این مطلب چاپ شد در مجله منتشر نشد."
با این حال، فتحالله مجتبایی، از نویسندگان آن دوره "سخن"، درباره این دوره گفته است: "این تشخیص نجفی بود که آن مجموعه از "سخن" بهترین شمارههای مجله "سخن" شد."
نجفی همچنین در جُنگهای ادبی نیز فعال بود: "من نمیخواهم درباره جنگ اصفهان که خودم با آن همکاری داشتم اغراق کنم اما نمیشود کتمان کرد که اصولا انتشار این جنگها خیلی تاثیرگذار بود و ظاهراً جنگ اصفهان هم در همه چند شمارهای که منتشر شد به نوعی یک سروگردن بالاتر از بقیه بود."
عضویت در بنیادهای خصوصی، از فعالیتهای جنبی ابوالحسن نجفی بود. زمانی که به طور رسمی به بنیاد گلشیری مجوز داده شد، نام ابوالحسن نجفی در میان اسامی هیأت امنا به چشم خورد.
او امیدوار بود که جایزههای ادبی در ایران بتوانند در گسترش تیراژ کتابها و معرفی آنها به علاقهمندان تأثیر مثبت داشته باشند. داوری در جوایزی همچون جشنواره کتاب کودک و نوجوان و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز از دیگر فعالیتهای نجفی در این زمینه بود.
ابوالحسن نجفی در هشتاد و شش سالگی درگذشت.
ارسال نظر