اوباما، عاشق تکروی بود و شوت سه امتیازی!
در حالی که شمارش معکوس برای خروج اوباما از کاخ سفید به پایان رسید و او کاخ سفید را ترک کرد، بسیاری از رسانه ها روی وجوه غیرسیاسی زندگی او تمرکز کرده اند.
مک لاچلین آن دیدار را چنین به یاد می آورد: «او یک روز با من قرار ملاقات گذاشت و با دو نفر دیگر از بچه های تیم پیشم آمد. آنها از من درخواست کردند بیشتر بهشان بازی بدهم.» مک لاچلین هرگز فکرش را هم نمی کرد که روزی این پسر جوان - که در اکثر مسابقات فصلی که تیم دبیرستان پوناهو داشت برای قهرمانی در ایالت هاوایی تلاش می کرد، روی نیمکت ذخیره ها می نشست - تبدیل شود به باراک اوباما، چهل و چهارمین رییس جمهور ایالات متحده. مک لاچلین می گوید: «اما او همان موقع هم از خودش توان رهبری و مراقبت از هم تیمی هایش را نشان می داد. یک رییس جمهور باید کیفیت های خاصی داشته باشد، باید پشت رفقایش بایستد، باید هوای شان را داشته باشد، بعد از آن دیدار من به آنها فرصت بیشتری برای بازی دادم.»
به نظر او و سایر همبازی های اوباما در تیم بسکتبال پوناهو، او به عنوان یکی از پسران این دبیرستان بسیار سرسخت و مقاوم و مسئولیت پذیر بود.
گرگ اورمه، یکی از دوستان دوران تحصیل اوباما و هم تیمی های او می گوید: «من همیشه می دانستم که او بالاخره کار مهمی می کند. البته اصلا انتظار نداشتم که به کاخ سفید برود! اما او همیشه روی زندگی اش تمرکز زیادی داشت.»
تام توپولیسکی، رفیق دیگر اوباما که در هر دو دوره گذشته انتخابات به اوباما رأی داده و این بار ترامپ را انتخاب کرده می گوید: «من یک جمهوری خواهم اما هر کاری که بری بخواهد بکند از او حمایت می کنم. فکر می کنم دست به هر کاری می زند، خوب انجامش می دهد. مثلا دوتا جنگ بزرگ را تمام کرد. کار بن لادن را هم ساخت. باید تشویقش کنیم.»
اوباما در گفتگویی تلویزیونی در سال ۲۰۰۸ درباره اهمیت بسکتبال در زندگی خود سخن گفت. او اظهار داشت: «بسکتبال یک پناهگاه بود. جایی که من دوستان بسیار نزدیکی پیدا کردم و حس رقابت و بازی جوانمردانه را یاد گرفتم. بسکتبال برایم از هر جهت در دوران نوجوانی اهمیت داشت.»
دنی موریر دوران همبازی بودن با باراک اوباما را چنین به یاد می آورد: «برای درک اوبامای رییس جمهور باید ریشه های مردم هاوایی را بشناسی. هاوایی یک دیگ مذاب است و برای یک بچه جای بسیار پر تنشی محسوب می شود. از نظر نژادی می تواند جایی بسیار پر خصومت باشد چون اقلیت های نژادی بسیاری در آن زندگی می کنند. بسکتبال یک مساوات بخش عالی است. من تنها سفیدپوست تیم بودم.
گرگوری اورمه، از رفاقت و تمرین های خود با اوباما یاد می کند: «من و بری با هم خیلی تمرین می کردیم. بارها و بارها بسکتبال خیابانی بازی کردیم.» او می گوید اوباما برایش مثل برادر بود و بعد از اینکه بسکتبال را کنار گذاشتند هم این دوستی ادامه یافت: «ما با هم گلف بازی می کردیم. هنوز هم هر کریسمس که او به هاوایی می آید این سنت را حفظ می کنیم. در روزگار جوانی، او بسکتبال را بهتر از گلف بازی می کرد اما حالا گلف باز بهتری شده.»
از نظر اورمه، باراک اوباما در زمین بازی شباهت های زیادی به اوبامای مقیم کاخ سفید داشت: «یک بازیکن که در اختیار تیم بود و دوست داشت پیروز شود. او وقتی به چیزی باور داشت محال بود تسلیم شود. او یکی از قهرمانان زندگی من است. به عنوان رییس جمهور کارش را عالی انجام داد. حاضرم شرط ببندم که اگر می توانست برای بار سوم هم نامزد شود باز پیروز می شد. من به رفیقم افتخار می کنم.»
مارک بندیکس، دیگر همبازی اوباما می گوید تا مدت ها با باراک رفاقت چندانی نداشته: «من بری را از کلاس پنجم می شناسم اما واقعا دوستان خوبی برای هم نبودیم تا اینکه به کلاس هفتم رسیدیم، درست در همان دوران که هر دو بسکتبال را شروع کردیم. ما با هم در ساحل می دویدیم، به باشگاه بدنسازی می رفتیم و البته طبق شرایط و سختگیری هایی که او وضع می کرد به تمرین می پرداختیم.»
بندیکس می گوید اوباما بسکتبال را بیشتر در کوچه و خیابان آموخته تا در باشگاه و مدرسه: «بالاخره وقتی در تیم مدرسه بازی می کنید باید نظم و مقررات خاصی را تحمل کنید. من بازی او را دوست داشتم. شوت های خوبی می زد و کارش هم با توپ عالی بود. از زمان تحلیف او در دوره اول ریاست جمهوری، دیگر دیداری با او نداشته ام. امیدوارم از این به بعد بتوانیم بیشتر یکدیگر را ببینیم. یادم هست زمانی که داشتیم از دبیرستان فارغ التحصیل می شدیم، یکی از بچه ها به شوخی گفت بری قرار است رییس دیوان عالی کشور شود. گویا ما در شوخی مان هم به اندازه کافی بلندپرواز نبودیم.»
تام توپلینسکی، همبازی اوباما که مادری چینی و پدری لهستانی داشت، مثل باراک درگیر مسائل نژادی جامعه بود. او می گوید: «هر بار او را در تلویزیون می بینم انگار دارم به یک اتفاق سورئال نگاه می کنم. او آدمی بود بسیار آرام، معقول و منطقی. من بری را این گونه به یاد می آورم. او بازیکنی بود با اعتماد به نفس بالا که دوست داشت خودش به سمت سبد یورش ببرد. عاشق شوت های سه امتیازی از راه دور بود و پرتاب هایش هم واقعا حرف نداشت. وقتی بین بچه ها مشاجره پیش می آمد، بری اوضاع را آرام می کرد. همه ما آن دوران کله شق بودیم اما او خیلی سیاستمدار بود. هر بار یکی از ما با بازیکن دیگری دست به یقه می شد، او جدای مان می کرد.»
اینها خاطرات همبازی های قدیمی اوباماست. اوباما حالا مدعی شده که می خواهد برای مربیگری بسکتبال بیشتر وقت بگذارد و هم بچه های خودش و دانش آموزان دیگری را زیر پر و بال بگیرد. آیا مربیگری او از سیاستمداری اش بهتر خواهد بود؟ باید دید که تیمش در انتهای فصل در کجای جدول قرار خواهد گرفت.
نظر کاربران
آفرين بر اين مرد مقتدر و باايمان به كار و تلاش
هرچی که خون به جگر ما کرد؛عوضش برای مردم خودش خوب بود.
چی بگم؟!
خدا بهتر و باهوش تر و مهربون تر و با ایمان ترش زو نصیب ما کنه.