دکتر مصدق چگونه نفت را ملی کرد؟
تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در روز ۲۹اسفندماه سال ۱۳۲۹، نقطه عطفی در تاریخ سیاسی، اقتصادی و مبارزات مردم ایران برای نجات سرمایه های ملی این مرز و بوم از دست بیگانگان به شمار می رود. نگاهی داریم به روند این موفقیت بزرگ تاریخی.
مروری گذرا بر تاریخچه ملی شدن صنعت نفت
زمانی كه اولین چاه نفت در ایران در بیش از یكصد سال قبل در منطقه مسجد سلیمان در استان خوزستان توسط یك شركت انگلیسی كشف شد ، دولت وقت ایران هیچ آگاهی و دركی از این اتفاق مهم نداشت. اما كاشفان آن به خوبی میدانستند به چه ثروتی در ایران دست یافتهاند و پایههای استعمار خود در ایران را با قراردادهای استثماری استخراج، تولید و فروش نفت خام ایران بنا نهادند.
شركت های خارجی سال ها سرمایه مردم ایران را به تاراج بردند و دولت های وقت ایران هیچ گونه تلاش و توجهی برای احقاق حقوق مردم انجام ندادند.
دكتر 'محمد مصدق ' بزرگمرد تاریج سیاسی و اقتصادی ایران حركت بزرگی را در كشور آغاز كرد كه سنگ بنای تفكر اقتصاد 'بدون نفت' بود.
وی در شهریورماه ۱۳۲۰ و سقوط رضاخان ، در انتخابات دوره چهاردهم مجلس وقت، بار دیگر به مجلس راه یافت.
شرایط بین المللی در این دوره، به نحوی بود كه كشورهای مختلف به ویژه روسیه، انگلیس و آمریكا با پیشنهادهایی به دولت ایران، خواستار كسب امتیاز نفتی بودند و از آنجا كه انگلیس، امتیاز بهره برداری از منابع نفت جنوب كشور را در اختیار داشت، روسها درصدد كسب امتیاز منابع نفتی شمال و آمریكایی ها نیز به دنبال امتیاز نفت، در ایران بودند.
دكتر مصدق كه رهبری گروهی متشكل از ۱۶تن از نمایندگان مجلس چهاردهم را برعهده داشت، در خصوص واگذاری امتیاز نفت به خارجی ها گفت: 'به بهانه اینكه به یك كشور نفت داده شده است، نباید به هیچ كشور دیگری امتیاز داد چرا كه این دور باطل تمامی نخواهد داشت.'
مصدق در دوارن مبارزات خود برای ملی كردن صنعت نفت، بارها بر این نكته تاكید داشت كه ایرانیان باید خود منابع نفتی كشورشان را اداره و بهره برداری كنند.
دكتر مصدق برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، قانونی را در این دوره مجلس به تصویب رساند كه دولت از مذاكره در مورد امتیاز نفت تا زمانی كه نیروهای خارجی در ایران هستند، منع میشد.
حركت ملی شدن صنعت نفت در شرایطی شكل گرفت كه ایران بزرگترین تولیدكننده نفت خام خاورمیانه بود و پس از آمریكا، ونزوئلا و شوروی سابق؛ چهارمین تولیدكننده معتبر نفت خام دنیا محسوب می شد. در آن دوران، كل تولید نفت خام ایران، ۳۲میلیون تن در سال معادل بیش از یك سوم مجموع تولید نفت خام خاورمیانه ( ۹۰میلیون تن در سال ) بود. از سوی دیگر، ایران ۹۰درصد نفت خام مورد نیاز اروپای غربی را در آن دوران تامین می كرد.
بدنبال تلاش های دكتر مصدق برای نجات سرمایه های كشور از دست بیگانگان، دربار پهلوی اجازه نداد وی در دوره پانزدهم مجلس ، به مجلس راه یابد. در این دوره هدف عوامل وابسته به انگلیس این بود كه قرارداد سال ۱۹۳۳ دوره رضاشاه را به دست دولت ساعد مراغهای و با تصویب مجلس تنفیذ كنند. اما بر اثر فشار افكار عمومی مقصود انگلیسیها تأمین نشد و عمر مجلس پانزدهم بهسر رسید.
لذا، نارضایتی انگلیس از حركت ملی شدن صنعت نفت و تلاش برای برهم زدن این حق خواهی ملت ایران، امری كاملا طبیعی بود. شركت نفت انگلیس كه به دلیل تاراج منابع نفتی ایران، دارای سرمایه هنگفتی شده بود اكنون منافع خود را در خطر می دید.
گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. دكتر مصدق در مجلس و بیرون از آن این جنبش را كه به «نهضت ملی شدن نفت» معروف شد، هدایت میكرد.
در انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخلات شاه و دربار، مصدق در دور دوم انتخابات، به مجلس راه یافت و در این دوره طرح 'ملی شدن صنعت نفت' به رهبری وی در مجلس تصویب شد.
قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود كه به امضای همه اعضای كمیسیون نفت در مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد.
كمیسیون نفت، كمیسیونی بود كه در اول تیرماه ۱۳۲۹ در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی ایران برای رسیدگی به لایحه نفت (معروف به لایحه گس-گلشائیان)تشكیل شد. همین كمیسیون پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را در اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه داد.
سرانجام با تلاش های دكتر مصدق و همراهان وی ، ماده واحده ملی شدن صنعت نفت در روز ۲۴ اسفند ماه سال ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی مطرح و در روز ۲۹ اسفندماه همان سال به تصویب رسید.
در متن پیشنهاد تصویب شده ، آمده بود: 'به نام سعادت ملت ایران و بهمنظور كمك به تأمین صلح جهانی، امضاكنندگان ذیل پیشنهاد مینمائیم كه صنعت نفت ایران در تمام مناطق كشور بدون استثنا ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اكتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد.'
مجلس سنا نیز این پیشنهاد را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ تصویب كرد و پیشنهاد به قانون تبدیل شد.
انگلیس كه با تصویب این قانون منافع خود را در خطر می دیدی، برای جلوگیری از به ثمر نشستن حركت ملی شدن صنعت نفت، از تمامی شگردهای ممكن استفاده كرد و یكی از این شگردها، تحریم نفت ایران درنیمه اول سال ۱۳۳۰ با هدف به خطر انداختن ثبات سیاسی و اقتصادی كشور بود.انگلیس به تمام خریداران نفت خام ایران هشدار داده بود كه نفت ایران را خریداری نكنند.
اما دولتمردان وقت ایران در ادامه مبارزات خود با تلاش زیاد توانستند بر این حركت استعمارگر پیر فائق آیند. دكتر مصدق كه در آن زمان نخست وزیر بود، برای خنثی كردن توطئه انگلیس و كسب درآمد برای كشور، ترجیح داد نفت خام را با تخفیف به مشتریان بفروشد.
نكته قابل توجه آن است كه درآمدی كه دولت مصدق با فروش تخفیفی نفت خام و فرآورده نفتی برای كشور كسب كرد دو برابر رقمی بود كه 'شركت نفت انگلیس و ایران' بابت فروش سالانه ۳۱میلیون تن نفت خام به ایران پرداخت می كرد.
اجرای برنامه ریاضت اقتصادی با محوریت عدم اتكا به درآمدهای نفتی و تلاش برای مصرف نفت خام در داخل كشور، اقدام دیگری بود كه دكتر مصدق برای خنثی كردن تحریم نفت از سوی انگلیس انجام داد و موفق شد اقتصاد كشور را در آن دوره، سرپا نگاه دارد.
گرچه حركت ملی شدن صنعت نفت تاحدودی منافع مردم ایران را در قراردادهای نفتی حفظ كرد، اما تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، تمام قطعات و تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت از خارج وارد می شد و پایانی برای حضور شركت های نفتی خارجی در صنعت نفت ایران متصور نبود.
بسیاری از كارشناسان صنعت نفت براین باورند كه هدف مصدق به عنوان بنیانگذار حركت 'ملی شدن صنعت نفت ' مبنی براینكه مردم ایران بر منابع زیرزمینی و روزمینی خود حاكمیت داشته باشند، در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی محقق شد. از آن بابت كه نه فقط دولت بر منابع نفت و گاز كشور تسلط یافت ، بلكه اداره آن را نیز نیروهای متخصص ایرانی عهده دار شدند.
نیروهای مومن و متخصص صنعت نفت ایران در طول سالهای جنگ تحمیلی عراق كه تاسیسات نفتی ایران بارها از سوی دشمن بعثی بمباران شد ، نه فقط توانستند با كار شبانه روزی این تاسیسات را سرپا نگاه دارند ، بلكه اجازه ندادند یك روز تولید و صادرات نفت ایران قطع شود.
با پایان جنگ و شروع دوران بازسازی نیز نیروهای توانمند صنعت نفت ایران بودند كه تجهیزات آسیب دیده را بازسازی كردند و سبب شدند تولید، فراورش و صادرات نفت خام برای تامین نیازهای مالی كشور جریان داشته باشد.
حضور شركتهای ایرانی در طرحهای بالادستی و پایین دستی صنعت نفت ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون هرروز پررنگ تر شده است. به طوری كه اكنون در شرایط تحریم های غرب ، شركت های داخلی نه فقط توسعه میدانهای بزرگ نفت وگاز كشور را عهده دار هستند، بلكه بخش عمده تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت را تامین می كنند.
در 29 اسفند 1329 دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ مجلس سنای ایران طرح ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد. ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که ابتدا با امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به صحن علنی مجلس ارایه و ۲۴ اسفند تصویب شد و سپس با تایید سنا در روز ۲۹ اسفند به قانون مبدل شد.
در سالهای ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ مذاکراتی بین نویل گس، از مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس و عباسقلی گلشائیان، وزیر دارائی دولت محمد ساعد انجام شد و حاصل آن قراردادی بود که به قرارداد الحاقی گس- گلشائیان معروف شد. طبق این قرارداد، حق امتیاز ایران از نفت جنوب افزایش مییافت ولی در عین حال قرارداد اصلی یعنی قرارداد ۱۹۳۳ تغییری نمیکرد بلکه بر پایه قانون استواری قرار میگرفت. دکتر محمد مصدق اگرچه در دوره پانزدهم در مجلس حضور نداشت ولی به کمک نمایندگانی از جبهه ملی مثل حسین مکی، مظفر بقائی و ابوالحسن حائریزاده توانست از تصویب آن جلوگیری کند و عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید. شاه در این دوره به مقامات بریتانیا اطمینان میداد که اگر با اصلاحات او و افزایش اختیاراتش موافقت کنند قرارداد الحاقی نیز به تصویب خواهد رسید. او بر اعمال نفوذ دربار و ارتش برای جلوگیری از انتخاب نمایندگان مخالف قرارداد در مجلس شانزدهم حساب میکرد.
با شروع انتخابات و روشن شدن اعمال نفوذهای وسیع در جریان آن، دکتر مصدق با عدهای از همفکرانش در اعتراض به وضع انتخابات در دربار متحصن شدند. شاه با اکراه آنان را در کاخ پذیرفت ولی اعتراض آنان به انتخابات را قبول نکرد. دکتر مصدق و همراهانش در این تحصن جبهه ملی ایران را پایه گذاشتند که در سالهای بعد نقش موثری در صحنه سیاسی ایران داشت. دکتر مصدق و چند تن دیگر از جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم (پس از ابطال صندوقهای تهران و رأیگیری مجدد) به مجلس راه یافتند.
در همین دوره عبدالحسین هژیر که پس از نخستوزیری مدتی عملا و بعد رسما وزیر دربار بود به دست فدائیان اسلام کشته شد و این ضربهای به دربار و شاه بود. مجلس شانزدهم پس از انعقاد به ساعد (که شاه دوباره بدون رای تمایل مجلس او را منصوب کرده بود) رای اعتماد نداد و دوران نخستوزیری او به پایان رسید، بدون اینکه بتواند قرارداد الحاقی را که دربار و دولت بریتانیا به تصویب آن نظر داشتند به تصویب برساند. پس از ساعد، علی منصور با حمایت بریتانیا نخستوزیر شد. بریتانیاییها او را قادر به قبولاندن قرارداد الحاقی به مجلس میدانستند. منصور نیز بدون رای تمایل به نخستوزیری رسید و شاه به این ترتیب میخواست بر اختیارات خود تاکید کند.
در ۴ خرداد ۱۳۲۹ دکتر مصدق در نطقی مجلس مؤسسان را غیرقانونی خواند و به شاه نصیحت کرد که از اقدامات خلاف قانون اساسی مشروطه دوری کند. وی همچنین از دخالتهای دربار و اشرف پهلوی و رییس ستاد ارتش در امور سیاسی کشور انتقاد کرد. او همچنین طرحی را برای تصویب پیشنهاد کرد که تصمیمات مجلس موسسان بیاعتبار شوند ولی این طرح تصویب نشد. احمد قوام نیز با انتشار نامه سرگشادهای به شدت از شاه و تمایل او به کسب اختیارات بیشتر انتقاد کرد. حکیمی که اینک وزیر دربار بود نامه تندی در پاسخ به قوام فرستاد. در واقع دخالتهای شاه و دربار در امور سیاسی ایران و نیز فساد دربار (اعم از مالی و غیره) در جامعه آنان را منفور ساخته بود. شاه به ویژه در این دوره از جبهه ملی بیمناک بود و بر اساس اسناد وزارت خارجه انگلستان بارها به شپرد، سفیر جدید بریتانیا از جبهه ملی بدگویی میکرد. در یک مورد گفته بود که او جبهه ملی را از حزب توده خطرناکتر میداند.
منصور برای جلب نمایندگان به خواستههای جبهه ملی با نظر مساعد برخورد میکرد. همچنین او آیتالله کاشانی را که پس از ترور شاه به لبنان تبعید شده بود به ایران دعوت کرد. بالاخره منصور قرارداد الحاقی را به مجلس تقدیم کرد ولی نظری در موافقت با آن ابراز نکرد و خواست که مجلس قرارداد را بررسی کند. بریتانیا که تردید منصور در دفاع از قرارداد را دید با نظر مثبت به نخستوزیری سرلشگر رزمآرا تمایل نشان داد. منصور در ۵ تیر ۱۳۲۹، به شرط اعزام به رم در سمت سفیر ایران در ایتالیا، استعفا کرد.
رزمآرا که در ارتش به خاطر سختکوشی و مدیریت خود صاحب نامی بود، وارد سیاست شده بود و با ایجاد پیوند با محافل سیاسی امیدوار به نخستوزیری بود. شاه و بریتانیا نیز میخواستند که فرد مؤثری که از اقدامات مختلف نترسد نخستوزیر شود و کار قرارداد الحاقی را تمام کند. دکتر مصدق و جبهه ملی به شدت با رزمآرا مخالفت کردند ولی او توانست رای اعتماد از مجلس را به دست آورد. رزمآرا از مجلس خواستار تصویب قرارداد الحاقی شد ولی مخالفت مصدق و جبهه ملی بجای این کار منجر به مطرح شدن پیشنهاد ملی شدن نفت در سراسر ایران شد.
موضوع منحل کردن مجلس توسط شاه برای باز کردن دست رزمآرا نیز در میان طرفداران بریتانیا مطرح بود ولی شاه که دیگر از قدرت گرفتن رزمآرا و احتمال سرنگونی خود به دست او بیمناک شده بود به مخالفان وی پیوست. رزمآرا که از تصویب قرارداد الحاقی مایوس شده بود بدون اینکه اعلام کند میخواست با پشتیبانی ظاهری از اندیشه ملی شدن نفت قرارداد جدیدی را پیشنهاد کند که عملا حق امتیاز ایران را به ۵۰ درصد میرساند. ولی مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس به شدت با این فکر مخالفت کردند. رزمآرا در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ به دست یکی از اعضای فدائیان اسلام کشته شد، اگرچه هنوز روشن نیست که چه کسانی واقعا در کشتن او دست داشتند.
پس از کشته شدن رزمآرا، شاه باز هم بدون کسب رأی تمایل مجلس، حسین علاء را به نخستوزیری برگزید. سرانجام پس از ماهها مبارزه مردم ایران با استعمار و رهبریهای دکتر محمد مصدق و آیتالله کاشانی در روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ماده واحده ملی شدن صنعت نفت ایران از تصویب نمایندگان مجلس گذشت.
مضمون ماده واحدهای که به تصویب مجلس رسید این بود که «نظر به اینکه ضمن پیشنهادات واصله به کمیسیون نفت، پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور مورد توجه و قبول کمیسیون قرار گرفته و از آنجا که وقت کافی برای مطالعه در اطراف اجرای این اصل باقی نیست، کمیسیون مخصوص نفت از مجلس شورای ملی تقاضای دو ماه تمدید مینماید. بنابراین ماده واحده ذیل را با قید دو فوریت برای تصویب تقدیم مجلس شورای ملی مینماید. ماده واحده: مجلس شورای ملی تصمیم مورخه هفدهم اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت را تایید و با تمدید مدت موافقت مینماید. تبصره ۱: آقایان حق دارند تا ۱۵ روز بعد از تشکیل کمیسیون حق حضور داشته باشند.»
گزارش کمیسیون در ۲۴ اسفند از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت. همچنین مجلس سنا در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ گزارش پیشنهادی کمیسیون نفت را به شرح ذیل تصویب نمود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور تامین صلح جهان، امضا کنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.»
بر این اساس، کمیسیون نفت در ۵ اردیبهشت ۱۳۳۰ گزارشی مشتمل بر ۹ ماده به مجلس تقدیم کرد و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به ثمر نشست. این دوره تقریبا با مطرح شدن خواسته دولت شوروی برای کسب امتیاز نفت شمال در سال ۱۳۲۲ شروع شد و در ۲۹ اسفندماه ۱۳۲۹ با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت به اوج رسید.
پس از نخستوزیری مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سرلوحه برنامه دولت قرار گرفت. با تصویب این قانون شرکت سابق نفت ایران و انگلیس خلع ید و صنعت نفت ایران در عمل ملی اعلام شد.
در 31 تیر 1331 چه اتفاقی افتاد؟
در روز ۳۱ تیر ۱۳۳۱ دادگاه لاهه در جریان اختلاف میان ایران با انگلستان درباره پرونده ملی شدن صنعت نفت، به حقانیت ایران و عدم صلاحیت دادگاه بینالمللی برای بررسی شکایت لندن از تهران رای داد.
روز هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی، طرح ۹ مادهای اجرایی ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرد و فرانسیس شپرد (سفیر انگلیس) عصر همان روز در یک کنفرانس مطبوعاتی به این اقدام مجلس اعتراض کرد. روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی و سنا، بنا بر ماده اول قانون اجرایی ملی شدن صنعت نفت، نمایندگان خود برای تشکیل هیات مختلط در خلع ید از شرکت نفت سابق را که عبارت بودند از عبدالله معظمی، علی شایگان، اللهیار صالح، حسین مکی و ناصر قلی اردلان (از مجلس شورای ملی)، مرتضی قلی بیات، احمد متین دفتری، محمد سروری، ابوالقاسم نجم و صادق شفق (از مجلس سنا)، محمدعلی وارسته وزیر دارایی و کاظم حسیبی، مشاور نخستوزیر انتخاب کردند. انگلیس که این بار خطر را جدیتر تشخیص داد، دو ماه پس از ملی شدن صنعت نفت به تاریخ ۵ خرداد ۱۳۳۰ با استناد به معاهده ۱۳۱۲ شمسی منعقده میان تهران و لندن، شکایتی علیه ایران تنظیم و به دیوان لاهه ارسال کرد. دیوان لاهه نیز همان روز دادخواست دولت انگلیس را به وزارت خارجه ایران تسلیم کرد. به دنبال طرح این شکایت دولت مصدق اعلام کرد که چون معاهده ۱۳۱۲ یک قرارداد بینالمللی نیست، لغو آن به منزله نقض قوانین بینالمللی به شمار نمیرود و لذا شکایت انگلیس از ایران بیمورد است.
با وجود واکنش خشمگینانه انگلیسیها، روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۰، اعضای هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران و سه نفر از اعضای هیات مختلط، با استقبال پرشور دهها هزار نفر از مردم خوزستان وارد آبادان شدند و سرانجام در ۲۹ خرداد، پرچم ایران بر فراز ساختمان اداره مرکزی شرکت سابق برافراشته شد و تابلوی «هیات مدیره موقت» در آنجا نصب شد. انتخاب مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخستین مدیرعامل شرکت نفت ایران نیز نشاندهنده هوشمندی دولت ملی مصدق بود زیرا انگلیسیها به دلیل اینکه با نخستوزیری مصدق موافقتی نداشتند و ملی شدن نفت را هم بر نمیتابیدند، تمام توان خود را برای از کار انداختن دولت مصدق و تبلیغات بر ضد وی به کار گرفته و سفیر این کشور از نسبت دادن اتهامهای ناروا و به دور از ادب به رهبر نهضت ملی ایران فروگذار نمیکرد. همچنین در داخل و خارج از ایران تلاش میکردند با روشهای گوناگون چنین وانمود کنند که قدرت یافتن مصدق و ماندن او در قدرت، زمینه استقرار کمونیسم در ایران را فراهم خواهد کرد، از این رو، انتخاب بازرگان برای آن مسوولیت مهم، به دلیل اینکه وی همواره ارزشهای ملی، دینی و اخلاقی را پاس میداشت (وی در آن زمان چهرهای سیاسی به شمار نمیآمد، وجه علمی و مذهبیاش بارز بود و در برابر حزب توده موضع داشت) اهمیت زیادی داشت. دیگر اینکه، مصدق در پی جدال و به کار بستن شیوههای غیرمسالمتآمیز در برخورد با انگلیس نبود و از این منظر هم انتخاب بازرگان که شخصیتی اعتدالگرا بود و میتوانست توطئهها و ترفندهای انگلیس را بیاثر یا کم اثر سازد، موثر بود.
بازرگان در آن زمان ریاست دانشکده فنی تهران را برعهده داشت و به همین خاطر (آشنایی با امور فنی و علمی شرکت نفت) از سوی مهندس کاظم حسیبی به نخستوزیر معرفی شد و این مسوولیت حساس و تاریخی را پذیرفت. در مسئله نفت، زمانی که رویارویی دولت ایران و انگلیس رخ داد، وضعیت انگلیس با دوران گذشته متفاوت بود و به دلیل ظهور قدرتی جدید (آمریکا) پس از جنگ دوم جهانی، مناسبات جهانی دگرگون شده بود و دیگر مجالی برای یکهتازی انگلیسیها باقی نمیماند و مصدق با فهم این فضای جدید، فرصت یافت تا با سیاستورزی و دیپلماسی فعال، در برابر فشارهای همهجانبه انگلیسیها مقاومت کرده و هر یک را در جای مناسب پاسخ دهد و این در به درازا کشیدن مسئله نفت تاثیر فراوانی داشت.
اگر مصدق در گفتوگو با خبرگزاری اینترنشنال نیوز و در پاسخ به سخنان تهدیدآمیز موریسون، وزیر خارجه انگلیس، که در مجلس عوام آن کشور گفته بود ممکن است وضع وخیمی در جنوب ایران پیش آید که مسوولیتش برعهده دولت ایران خواهد بود، ابراز داشت که: «ملت ایران از ملی شدن نفت خود یک هدف عمده دارد و آن این است که دیگران در امور داخلی ما دخالت نکنند»، از واقعیتی تلخ سخن میگفت که در ۹ تیر ۱۳۳۰ و هنگامی که نمایندگان وزارت دادگستری و پلیس، در خانه ریچارد سدان، به انبوهی از اوراق و اسناد محرمانه شرکت نفت دست یافتند (بسیاری از اسناد در آتش سوزانده شد، البته شپرد مدعی است بخش زیادی از اسناد مهم قبل از اشغال سازمان اداری کمپانی در تهران به سفارت بریتانیا منتقل شده بود) که مشخص شد شماری از مقامهای سیاسی و... با شرکت نفت و اداره اطلاعاتش ارتباط داشته و دخالتهایی در اداره کشور میکردهاند، جایی برای چون و چرا باقی نماند. دکتر حسین فاطمی نیز چند روز بعد گزارش ناصر وثوقی، دادیار دادسرای تهران در مورد چگونگی ضبط و رسیدگی به اسناد یافته شده را برای آگاهی نمایندگان به مجلس فرستاد.
در موضوع نفت، پس از شکست مذاکرات هیات جکسون، اعزام هریمن به تهران، بینتیجه ماندن ماموریت استوکس و پافشاری دولت بر حقوق ملت ایران، دیوان لاهه نیز در ۱۳ تیر ۱۳۳۰ از طرفین خواست تا صدور رای نهایی از هرگونه اقدامی که به حقوق طرف دیگر لطمه بزند، پرهیز کنند. در مهر ۱۳۳۰، مصدق به آمریکا سفر کرد و ملاقاتهایی با ترومن (ریاستجمهوری آمریکا)، دین آچسن (وزیر خارجه) و جورج مکگی (معاون وزیر خارجه) داشت تا بلکه مصالحهای عادلانه صورت پذیرد ولی انگلیسیها (به ویژه موریسون) که ارزیابیشان از نقش میانجیگری آمریکا، قوت بخشیدن به موضع ایران تلقی میشد، به این موضوع اعتنای چندانی نکردند.
در مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل برای رسیدگی به شکایت انگلیس از ایران، گلادوین جپ (نماینده انگلیس) خواست تا باز با تکیه بر ادعاهای پیشین و پرهیز دادن مصدق از آنچه روشهای تجاوزکارانه ناسیونالیستی میخواند، تصویری تیره از مصدق ارایه کند اما بیان آرام نخستوزیر ایران (به زبان فرانسوی) که بر احترام گذاشتن به اصل آزادی و عدالت و حرمت نهادن به دیگری استوار بود، دفاع خوبی از حقوق ملت ایران شمرده شد. وی یادآوری کرد که قرارداد نفت میان دولت ایران و یک کمپانی انگلیسی، هیچ نوع حقوقی برای دولت انگلیس ایجاد نمیکند. همچنین خواستار دوستی بر پایه صمیمیت و اعتماد متقابل با دولت انگلیس شد و گستاخیهای آنان را با تکیه بر عقلانیت و انسانیت پاسخ داد. سرانجام شورای امنیت بر اساس پیشنهاد فرانسیس لاکوست (نماینده دولت فرانسه) برای رهایی از آن وضعیت دشوار و با رای موافق اکثریت، مسئله را تا هنگام تصمیمگیری دیوان لاهه، مسکوت گذاشت و انگلیس ناکام ماند.
پس از مذاکرات شورای امنیت و پیشنهاد بانک جهانی که گرهی از مشکل گشوده نشد، انگلیس در چهارم بهمن ۱۳۳۰، شکایت خود مبنی بر مغایرت ملی شدن نفت با قوانین بینالمللی و تقاضای محکومیت ایران، به خاطر اجرای خلع ید را به دیوان دادگستری لاهه تسلیم کرد. دکتر مصدق به حسین نواب وزیر مختار ایران در هلند دستور داد تا مهلت یک ماههای را از دادگاه درخواست کند. حسین نواب همچنین لایحه دفاعی مقدماتی ایران را با کمک پروفسور سل تهیه نمود ولی چون او به علت کسالت از پذیرش مدافعات حضوری امتناع کرد این مسوولیت را پروفسور هنری رولن، استاد حقوق بینالملل در دانشگاه بروکسل و رییس پیشین مجلس سنای بلژیک به عهده گرفت.
۴ خرداد ۱۳۳۱ دکتر مصدق در نامهای به مجلس تصمیم خود را بر عزیمت به لاهه اعلام کرد. همین روز آیتالله کاشانی طی پیامی به ملت ایران نوشت: «جناب آقای دکتر مصدق با تنی خسته و حالتی رنجور به منظور احقاق حق و سربلندی شما ملت شریف عازم سفر و قطع مظالم و دسایس بیگانگان است.»
روز ۷ خرداد دکتر مصدق در رأس هیاتی عازم لاهه شد. روز ۱۹ خرداد در اولین جلسه دادگاه با شرح توطئههای دولت انگلیس گفت: «در نزد ما ایرانیان تشویش جلوگیری از هرگونه عملی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد شدیدتر از سایر ملل است.... کشور ما میدان رقابت سیاستهای استعماری بوده و ضمناً پی بردهایم که متأسفانه، علیرغم آن همه امید و آرزو جامعه ملل و سازمان ملل متحد نتوانستهاند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در پنجاه سال اخیر مظهر برجسته آن بود خاتمه دهد. ملت ایران که از این وضع به ستوه آمده بود در یک جنبش مردانه با ملی ساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامات یکباره به سلطه بیگانگان خاتمه داد. در آن موقع دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد. چتربازان خود را به مجاورت سرحدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیکی آبهای ساحلی ما فرستاد.
سپس دست به کار محاصره اقتصادی شد و خواست این منظور را با فشار اقتصادی و توقیف ارزهایی که در انگلستان داشتیم عملی سازد. در داخل ایران به کمک عمال و ایادی خود دسایسی بر علیه دولت و نهضت ملی برپا کرد و در امور اقتصادی و مالی کارشکنی را تشویق کرد. در خارج تبلیغاتی به راه انداخت تا در کشورهای دیگر و محافل بینالمللی موجبات بدنامی ما را فراهم سازد. در پایان چون از این فعالیتهای شوم نتیجهای به دست نیاورد قیافه مظلومانه به خود گرفت و به دستگاههای ملل متحد از قبیل دیوان بینالمللی دادگستری و شورای امنیت شکایت نمود.»
مصدق سپس شرحی از مظالم شرکت را برشمرده و در تحسین ملت ایران تاکید کرد: «ملت ایران به علتالعلل بدبختیهای خود پی برده و مصمم است فساد را برای همیشه ریشهکن کند و اجازه نمیدهد خارجی بر سرنوشتش تسلط یابد... تصمیم ملی شدن صنعت نفت نتیجه اراده سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است.»
در این جلسه بخش اعظم و قریب به اتفاق دفاع از حقوق ایران برعهده پروفسور رولن بود. او در یکی از مدافعاتش گفت: «در درجه اول ما در مسئله صلاحیت ذیعلاقه هستیم. من پیشنهاد مینمایم اصولی که مبنای صلاحیت دادگاه است مورد توجه واقع شود. احساس مینمایم که این امر ممکن است مفید واقع شود، زیرا اینجانب تا حدی با اصولی که نویسندگان دانشمند تذکاریه دولت پادشاهی انگلیس به شما تسلیم نمودهاند مخالف هستم... صلاحیت شما منحصراً منوط به رضایت طرفین بوده و از آن رضایت نمیتواند تجاوز کند... و به مجرد اینکه قبول شد، صلاحیت دیوان متکی بر اساس اختیاری است. چارهای از این نیست که دیوان باید از احراز صلاحیت خودداری نماید زیرا که دلیلی بر قبولی صلاحیت در دست ندارد.
روز ۲ تیر آیتالله کاشانی در پیامی به مناسبت استقبال از دکتر مصدق اعلام کرد: «جناب آقای دکتر مصدق نخستوزیر که با تحمل رنج و شکنجه سفر لاهه را برای دفاع از حقوق ملت ستمدیده خود هموار نمودند وارد مرکز میشود. خاطر وطنخواهان ارجمند را به این وظیفه ملی متوجه میسازم که به پاس خدمات ایشان و تشویق خدمتگزاران به کشور و اثبات حقشناسی و وطن خواهی و نشان دادن احساسات ملی در مقابل بیگانگان و عمال آنها که پیوسته در مقام تخریب امور ملت و مملکت و پیشرفت مقاصد اجانب هستند خیلی به جا و به موقع است که بار دیگر در استقبال معظم له جدیت نموده و در این وظیفه ملی که متضمن خیر و سعادت ملت است با رعایت حفظ انتظامات اقدام و شرکت فرمایند.»
روز سوم تیر دکتر مصدق به تهران مراجعت کرد و دادگاه لاهه پس از دوازده جلسه وارد شور شده و بالاخره در ۳۱ تیرماه ۱۳۳۱ با ۹ رأی مخالف در برابر ۵۶ رأی موافق، حکم خود را مبنی بر عدم صلاحیت دیوان دادگستری بینالمللی در رسیدگی به دادخواست انگلستان صادر کرد. خلاصه رأی دیوان در عباراتی مختصر چنین آمده بود: «... دیوان چنین نتیجه میگیرد که صلاحیت رسیدگی به شکایتی را که دولت انگلیس طرح نموده است ندارد و ورود در مسائل دیگری را هم که در صلاحیت دیوان طرح شده است لازم نمیداند. طی قراری که دیوان در تاریخ ۵ ژوئیه ۱۹۵۱ صادر نمود اعلام گردید که اقدامات تامینه مصرح در قرار مزبور به طور موقت و در انتظار صدور رأی قطعی دیوان تجویز شده است. اینک که رأی دیوان صادر گردیده بدیهی است که قرار موقت مزبور از اعتبار ساقط است و هیچگونه اثری بر آن مترتب نخواهد بود.»
خبر پیروزی ایران در لاهه در شامگاه ۳۱ تیر و هنگامی که ملت ایران بر حکومت قوامالسلطنه غلبه کرده بود ابلاغ شد و با وجود انتشار، تحتالشعاع وقایع ۳۰ تیر واقع شد. اینچنین بود که آیتالله کاشانی پیامی خطاب به ملت ایران صادر کرد و نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. پس از سلام به عموم برادران عزیز دینی و ملت رشید و پرافتخار ایران، اکنون که دادگاه بینالمللی لاهه با توجه به حقانیت ایران علیه شکایت دولت استعماری انگلستان با تصدیق عدم صلاحیت خود رأی داده است لازم میدانم از عموم برادران عزیز تقاضا نمایم که امشب را به شکرانه این موقعیت که به عنایت پروردگار و استعانت بینظیر به دست آمده جشن عمومی برقرار نمایند. سید ابوالقاسم کاشانی»
سخنرانی تاریخی دکتر مصدق در دادگاه لاهه/ تصمیم ملی شدن صنعت نفت، نتیجه اراده ی سیاسی یک ملت
سایر مطالب - ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ خورشیدی یادآور سخنرانی تاریخی دکتر محمد مصدق در دادگاه لاهه است. دکتر مصدق در این نطق، پرده از جنایات شرکت نفت انگلیس با ایران بر می دارد و از زیان های معنوی و سیاسی و مالی که طی بیش از شصت سال بر ملت ایران وارد شده، سخن می گوید.
بخشی از سخنرانی دکتر مصدق در دادگاه لاهه به شرح زیر است :
" آقای رئیس , آقایان قضات
بشریت مدتی است به فکر افتاده به جای توسل به زور و فشار اختلافات خود را از طریق حق و عدالت حل و فصل کند , . . .
رشد عقلی و فکری بشر حکم میکند که اختلافات خود را منحصرا به وسایل مسالمت آمیز تصفیه نماید . . . در جایی که دول بزرگی چون کشور های متحده آمریکا و فرانسه , احتیاط را به پایه ای برسانند که تعیین حدود صلاحیت ملی را موکول به تشخیص خود کرده باشند , بر ملت ایران چه بحثی خواهد بود اگر صلاحیت دیوان را در حدود منشور ملل متفق و اعلامیه ی خود محدود نموده , اجازه ندهد به هیچ عنوان به آن حدود تخطی شود .
مصدقنباید از آقایان این حقیقت را پنهان کنم که در نزد ما ایرانیان , تشویش جلوگیری از هرگونه عملی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد شدید تر از سایر ملل است و علت هم این است که ما ملل شرق سالیان دراز مزه ی تلخ موسسات اختصاصی و استثنایی را که صرفا به منظور تامین بیگانگان بوجود آمده بود چشیده و به چشم خود دیده ایم که کشور ما میدان رقابت سیاست های استعماری بوده و ضمنا پی برده ایم که متاسفانه علی رغم آنهمه امید و آرزو , جامعه ملل و سازمان ملل متحد نتوانسته اند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در پنجاه سال اخیر مظهر برجسته آن بود خاتمه دهند . ملت ایران که از این وضع به ستوه آمده بود در یک جنبش مردانه , با ملی ساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامت یکباره به سلطه بیگانگان خاتمه داد .
در آن موقع دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد . چتر بازان خود را به مجاورت سرحدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیکی آبهای ساحلی ما فرستاد . سپس دست به کار محاصره اقتصادی شد و خواست این منظور را با فشار اقتصادی و توقیف ارزهایی که در انگلستان داشتیم عملی سازد .در داخل ایران به کمک عمال و ایادی خود دسایسی علیه دولت و نهضت ملی بر پا نمود و در امور مالی و اقتصادی و صنعتی ما کار شکنی را تشویق کرد . در خارج تبلیغاتی به راه انداخت تا در کشورهای دیگر و محافل بین المللی موجبات بدنامی مارا فراهم سازد .
در پایان چون از این فعالیتهای شوم نتیجه ای بدست نیاورد , قیافه ای مظلومانه به خود گرفت و به دستگاههای ملل متحد از قبیل دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت شکایت نمود . شاید عدول دولت انگلستان از رویه ی سابق و توسل به موسسات بین المللی به صورت ظاهر پیشرفتی به نظر آید , ولی با سوابق ناگواری که از سیاست انگلیس در ایران وجود داشت , تاثیر این تغییر رویه در اذهان ملت ایران چنین شد که منظور انگلستان از عمل مزبور آنست که با حیله توسل به مراکز قضایی و مسالمت آمیز دوباره همان رقیت سیاسی و اقتصادی را که به آن خاتمه داده بودیم ( ملت ایران ) , بر ما تحمیل کند و حال آنکه ملت ایران به احیای وضع سابق دیگر هرگز تن نمیدهد . . . . تاریخچه ی روابط ایران و انگلیس طولانی تر از آن است که بخواهم در اینجا آنرا به تفضیل بیان کنم . همین قدر باید بگویم که در قرن نوزدهم ایران میدان رقابت روس و انگلیس بود .
چندی بعد دوحریف باهم کنار آمدند و در ۱۹۰۷ کشور مارا به دو منطقه ی نفوذ تقسیم کردند . پس از اینکه روسیه تزاری دچار انقلاب داخلی شد , انگلستان که از میدان جنگ فاتح بیرون آمده و در خاور میانه بی رقیب بود از فرصت استفاده کرد و خواست با عقد قرارداد ۱۹۱۹ که عنان امور کشوری و لشکری را منحصرا به دست افسران و کارشناسان انگلیسی می سپرد , ایران را منحصرا در تحت اختیار و تسلط سیاسی و اقتصادی خود قرار دهد . بالاخره چون این قرارداد هم با مقاومت شدید آزادی خاهان و وطن پرستان مواجه گردید , دیپلماسی انگلیس برای اینکه نیات خود را به صورت دیگری عملی سازد , رژیم دیکتاتوری را که بیست سال از آن حمایت نمود بر سر کار آورد . منظور اقتصادی سیاست انگلیس از تمهید این وسایل این بود که بالانحصار نفت کشور مارا تصاحب نماید .
به این ترتیب آنچه که میبایست موجب ثروت ملی ما بشود منشا بلیّات گوناگون و مصائب طاقت فرسای ما گردید . این سلطه به وسیله ی کمپانی صاحب امتیاز عملی میگردید . یعنی علاوه بر اینکه نفت مارا به سوی انگلستان میکشاند , به زیان ایران فواید مالی بسیار عاید انگلستان میساخت .
میزان این استفاده ها را نمیتوان به طور تحقیق معلوم ساخت , چه ایران هیچ وقت نتوانست به اقلامی که در ترازنامه شرکت منظور شده بود , بررسی کند و نه از میزان و قیمت نفتی که به ثمن بخس و یا حتا به رایگان به انگلیس فروخته میشد اطلاع حاصل نماید و همچنین منافعی را که از راه انحصار حمل و نقل دریایی و معاف ساختن کالاهای وارده به ایران از پرداخت حقوق گمرکی به انگلیس رسیده بود , نمی توانست تشخیص دهد . چنانچه ارقام ترازنامه ی شرکت را حجت بدانیم , باز ملاحظه میکنیم که مثلا در طی سال ۱۹۴۸ از ۶۱ میلیون لیره عواید خالص شرکت , دولت ایران فقط ۹ میلیون لیره دریافت کرده , درصورتیکه تنها از بابت مالیات بر درآمد ۲۸ میلیون لیره عاید خزانه ی انگلستان شده است . علاوه بر خسارات مزبور کارگران و مستخدمین ایرانی همیشه در مقابل کارمندان خارجی در وضع نا مساعدی بودند . دهها هزار کارگر ایرانی را در مساکنی که بیشتر به آغل حیوانات شبیه بود جا میدادند و ایرانیان را همواره از ترس آنکه مبادا روزی برای اداره ی آن دستگاه آماده شوند از کلیه کارهای فنی برکنار نگاه میداشتند . از طرف دیگر شرکت به بهانه حفظ امنیت پلیس مخفی به وجود آورده بود که به کمک (( اینتلجنتس سرویس )) در کلیه نقاط کشور نفوذ کند .
ضمنا عملیات خود را در تمام شئون اجتماعی توسعه میداد . مطبوعات و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده و عمال انگلیسی را به دخالت در امور داخلی ایران تشویق میکرد . به این ترتیب بدون اینکه از جانب مجلسی که نمایندگان آن بر اثر اعمال نفوذ سیاسی بریتانیا و دسایس خود شرکت انتخاب شده و دولتی که افراد آنرا نیز خودشان تعیین کرده بودند مقاومتی ببیند , شرکت نفت ایران و انگلیس که در حقیقت دولتی در داخل دولت تشکیل داده بود , مقدرات مملکت را در دست داشت و مدت سی سال کشور مارا در مقابل وطن پرستان که محکوم به سکوت بودند , گرفتار رقیت و فساد نموده و هیچ اعتنایی به آمال ملت ایران که شیفته ی آزادی است نداشتند . در ۱۹۵۱ با ملی ساختن صنایع نفت یکباره به این وضع اسفناک خاتمه داده شد . . .
امروز میخواهند آن عمل را به قضاوت و بررسی شما واگذار کنند , به چه حق ؟ اصل ملی کردن از حقوق مسلم هر ملتی است که تا کنون بسیاری از ملل شرق و غرب از آن استفاده نموده اند . . . برای من جای تردید نیست که مقصود از مراجعه به شورای امنیت و دیوان بین المللی , آن است که باز از ما تعهدات مشابه تحصیل کنند و حال آنکه یادگار های تلخ و اجحاف امتیاز ۱۹۳۳ هنوز از خاطره ها محو نشده و اگر بنا بود اداره ی صنایع ملی شده را دوباره تسلیم بیگانگان کنیم , اساسا چه حاجتی به ملی کردن صنعت نفت داشتیم ؟ . . . برای من درک این نکته دشوار است که چرا موضوع ادعای اشخاص راجع به خسارات ناشی از ملی شدن صنایع در مورد کشور ایران اینهمه محل گفتگو قرار گرفته و حال آنکه در بسیاری از کشورهای دیگر از جمله انگلستان که صنایع خود را ملی ساخته اند , چنین اشکالی پیش نیامده است . ما اینطور منصفانه عمل کرده ایم , مع ذلک با کمال تاسف ملاحظه میکنیم که تراست های بین المللی مارا مورد حمله و بایکوت قرار داده و از این راه خسارات بزرگی به کشور ما وارد میاورند . . . تصمیم ملی شدن صنعت نفت , نتیجه ی اراده ی سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است.
تمنا دارم به این نکته توجه بفرمایید که درخواست ما از شما این است که به اتکای مقررات منشور ملل متحد , از دخالت در موضوع خودداری فرمایید )). . . عرایض خود را به همین جا خاتمه میدهم و اگر نتوانستم حقانیت و مظلومیت ملت ایران راکاملا به معرض افکار عمومی دنیا بگذارم , امیدوارم که لااقل حقانیت ما به دیوان ثابت شده باشد ."
نهضت ملی شدن صنعت نفت و آیت الله کاشانی
اشاره
تا پیش از آغاز نهضت ملی نفت، کمتر کسی گمان می کرد چپاول آشکار طلای سیاه از سوی قدرت های استعمارگر به ویژه پیر استعمار، روزی به پایان برسد؛ اما این افسانه زوال ناپذیر با حضور مبارزان صنعت نفت و به خصوص روحانیت نستوه، دیری نپایید و چندی بعد این مبارزات به ملی کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست بیگانگان انجامید و ایران، انگلیس را از نفت سرشار خود محروم کرد.
ملی شدن صنعت نفت و روحانیت
ملی شدن صنعت نفت ایران و پیروزی چشم گیر مردم مسلمان ایران در این نهضت عظیم، یکی از برگ های زرین تاریخ کشورمان در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی است که روحانیت همچون همیشه نقشی مهم در آن داشت. مبارزه روحانیت در عرصة ملی ـ اسلامی از سال ها پیش از مشروطه آغاز شده بود؛ جنبش تحریم تنباکو و دفاع از صنایع داخلی، تأسیس شرکت اسلامیه در اصفهان در دهه پیش از مشروطه و شکل گیری جنبش تحریم اجناس خارجی، مخالفت آیت الله ملاعلی کنیبا اعطای امتیاز به بارون ژولیوس رویترو ...، همه و همه نشان گشودن جبهة مبارزه با موافقان اعطای امتیاز به بیگانگان است. نهضت ملی نفت نیز به دلیل حمایت بخش میانی روحانیت از آن، به ویژه در شهرهای بزرگی مانند اصفهان، انگیزة زنده شدن احساسات مذهبی در عرصه سیاست شد. آیت الله کاشانی بار دیگر با احیایی برخی از اندیشه های آیت الله مدرس، در خصوص یکی بودن دین و سیاست، گام سرنوشت ساز و انکارناپذیری را در گشودن این جبهه بر عهده داشت.
در تمام مراحلی که صنعت نفت برای ملی شدن طی نمود، علما و از جمله آیت الله کاشانی نقش محوری و رهبری داشته اند. حضور علما و به ویژه آیت الله کاشانی در این جریان سبب شد، هم طرفداران مصدق و عامه مردم در ادامه این راه استقامت بورزند و هم مخالفان ملی شدن صنعت نفت (مخالفان داخلی و سفارت های بیگانه) ناخودآگاه به نهضت سمت و سو دهند.
آیت الله کاشانی برای جلوگیری از تصویب قرارداد نفت در مجلس اعلامیه ای خطاب به ملت ایران، درباره ملی کردن صنعت نفت صادر کرد که در آن آمده بود: ملی شدن صنعت نفت، تنها چاره بیچارگی های ما است؛ زیرا به این وسیله ثروت بیکرانی که خداوند تبارک و تعالی به ملت ایران عطا فرموده، از دست دشمنان بشر که مقصدی جز منفعت طلبی و مکیدن خون ملل ضعیف ندارند، بیرون آمده؛ به صاحبان حقیقی و مستحق آن می رسد... در اینجا بیان می کنم تا به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، همه افراد مملکت بخواهند که صنعت نفت ایران در مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود...
پس از انتشار این اعلامیه، اجتماع بزرگی در مسجد شاه (سابق) برگزار گردید و سخنرانان راجع به ابطال قرارداد نفت به سخنرانی پرداختند و خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند. آیت الله کاشانی نیز در تاریخ های ۸/۱۰/۱۳۲۹ و ۶/۱۱/۱۳۲۹ سخنرانی هایی علیه رزم آرا (نخست وزیر وقت) که با گستاخی تمام و بی اعتنایی به خواست ملت ایران، همچنان بر تصویب قرارداد الحاقی نفت پافشاری می کرد و ملت ایران را حتی شایسته ساختن لولهنگ هم نمی دانست؛ ایراد کرد که در قطعنامه پایانی آن ها، بار دیگر از ملی کردن صنعت نفت ایران به عنوان خواسته عمومی یاد کرد و در بیانیه ای مبسوط به شرح زیر، اعلام کرد:
۱. کشورهای اسلامی دریافته اند که میراث غرب برای آن ها چیزی جز بی دینی، نفاق، ظلم، فساد، فحشا و ... نبوده است. از این رو، دیگر ادامه سلطه کشورهای غربی از طریق حمایت از خیانت کاران وطن فروش، انتخابات فرمایشی و تحمیلی، حکومت های نظامی و ... بر جهان اسلام ممکن نیست.
۲. زعمای دینی به این نتیجه رسیده اند که باید نفت ایران ملی شود تا منافع آن به عموم برسد. ملی کردن منابع، کاری است که خود کشورهای اروپایی، از جمله انگلیس برای بهره برداری بیشتر آن ها به نفع شهروندانشان انجام می دهند.
۳. استعمارگران در برابر خواست ملی شدن صنعت نفت ما، هیچ مقاومتی نمی توانند بکنند؛ همچنان که در برابر آزادی طلبی های هندوستان، پاکستان، برمه، مصر، ایرلند و ... دولت جبار انگلیس از ظلم و ستمکاری خود اضطراراً دست برداشته و دریافته است که اگر به مظالم استعماری خود خاتمه ندهد، نتایج وخیم آن مستقیماً عاید خود او خواهد شد.
۴. به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به صلح جهانی، همه افراد مملکت بخواهند که صنعت نفت ایران در مناطق کشور، بدون استثنا ملی اعلام شود و از آقایان نمایندگان وطن پرست، جز این انتظاری نیست که در وصول به این مقصود، بذل و جود نمایند.
رزم آرا که همچنان بر تصویب قرارداد الحاقی نفت پافشاری می کرد، گفته بود: ... اگر زیاد پافشاری کنند، مسجد را بر سر کاشانی و مجلس را بر سر مصدق خراب خواهم کرد؛ اما در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ هدف گلوله های آتشین خلیل طهماسبی قرار گرفت و از پای درآمد. آیت الله کاشانی در برداشتن آخرین گام ها برای ملی کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست بیگانگان از منابع ثروت ملی و دخالت در امور کشور، هم زمان با تشییع جنازه رزم آرا، دستور داد تظاهرات ملی و همگانی در خیابان های تهران برپا شود. شاه از طریق سرلشکر ضرابی برای آیت الله کاشانی پیامی فرستاد، مبنی بر اینکه مانع تندروی های فدائیان اسلام شود و اجتماعی را که قرار بود در میدان بهارستان برپا شود، متوقف کند؛ اما ایشان نپذیرفت و سرانجام تظاهرات بزرگ ۱۰۰ هزار نفری در تهران به راه افتاد.
غیر از آیت الله کاشانی، مراجع دیگری نیز در شکل گیری نهضت ملی کردن صنعت نفت نقش مهمی را ایفا کردند. آیت الله سید محمد تقی خوانساری که از مراجع تقلید وقت بود، فتوایی شرعی به ضرورت ملی شدن صنعت نفت صادر کرد. دیگر مراجع تقلید همچون آیت الله صدر، آیت الله حجت و آیت الله فیض نیز فتاوایی در همین زمینه صادر کردند که سبب شد توده های وسیعی از مردم مذهبی در سراسر کشور به حمایت از ملی شدن صنعت نفت قیام کنند. [۳] آیت الله سید محمد تقی خوانساری به استفتایی که در خصوص همراهی یا عدم همراهی با نهضت ملی شدن صنعت نفت از ایشان شده بود، چنین پاسخ داد: پیامبر اسلام (ص) در مورد مسلمانی که قبل از مرگش، همه اموالش را در راه آزاد کردن بردگان صرف کرده بود، می فرماید: اگر این شخص دفن نشده بود، می گفتم او را در قبرستان مسلمانان دفن ننمایید؛ برای آنکه چند سر عائله را بی مئونه گذارده و آن ها را در امر معیشت سرگردان رها کرده است. چگونه ممکن است اجازه دهیم اجانب، نفتی را که متعلق به میلیون ها مسلمان است، ببرند و این ها را در امر معیشت سرگردان کنند؟ آیا اهتمام به امور مسلمین، مصداقی بهتر از این دارد که میلیون ها مسلمان به این فلاکت و با این وضعیت رقت بار نباشند؟ اگر سلب عواطف بشریت از ما نشده بود، می بایست خون گریه کنیم. دیگر چه عذری برای ما باقی می ماند، خصوصاً با اینکه مثل حضرت مستطاب آیت الله کاشانی ... که مجتهدی عادل و باشهامت، دل سوز و فداکار برای مصالح دین و دنیای مردم است، با این همه جدیت مردم را بیدار می کنند، دیگر مجال عذری برای کسی باقی نمی ماند.
در شهرستان ها، بیشترین حضور علمای شیعه در نهضت ملی شدن صنعت نفت، در بیانیه ها و اعلامیه هایی جلوه می کند که طی آن حضور مردم در صحنه و دفاع از ایده ملی شدن صنعت نفت، تکلیف شرعی دانسته شده است. پس از قتل رزم آرا و نخست وزیری خلیل فهیمی، دیگر هیچ یک از نمایندگان وابسته به انگلیس نتوانستند در مقابل ملی شدن صنعت نفت که خواسته مردم بود، از خود مقاومت نشان دهند. از این رو، گزارش کمیسیون نفت جهت تصویب به مجلس تقدیم گردید. گزارش کمیسیون در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلس شورا و در ۲۹ اسفند به تصویب مجلس سنا رسید. همچنین مجلس، در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ گزارش پیشنهادی کمیسیون نفت را به این شرح به تصویب رساند:
به نام سعادت ملت ایران و به منظور تأمین صلح جهانی، (ما) به امضاکنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی شود؛ یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.
واکنش دولت های استعماری در قبال ملی شدن صنعت نفت
انگلیس که از به غارت بردن نفت و پرداخت بهای ناچیز برای آن به ایران سود کلانی می برد، در مقابل ملی شدن نفت از ابتدا تا حتی پس از تصویب آن، دست از مخالفت برنداشت؛ اما با مقاومت مردم ایران، استعمار گامی به عقب نهاد و سه پیشنهاد به ایران داد:
۱. با تشکیل شرکتی جدید، درآمد نفتی ایران به صورت مساوی بین دولت ایران و شرکت سابق انگلیسی تقسیم گردد.
۲. پخش نفت در داخل ایران به یک شرکت تمام ایرانی واگذار شود.
۳. کارمندان ایرانی، جای کارمندان خارجی را برابر مقرراتی بگیرند.
سپس در هفتم ادریبهشت ۱۳۳۰ به ملی شدن نفت در دادگاه لاهه شکایت کرد و حتی با ارسال رزم ناو های خود به آب های مجاور ایران، تهدید به حمله نمود. این تهدیدات با وجود موقعیت ایران و طرح مسأله جهاد مسلمین مؤثر واقع نشد. سپس انگلیس، آمریکا را واسطه قرار داد و با دولت بعدی که مصدق بود، به مذاکراتی پرداختند؛ اما ملت ایران با وحدت خود اولین گام را که ملی شدن صنعت نفت بود، برداشته بود تا کشور را از چنگال غارت بیگانگان در امان بدارد. آمریکا برای شکستن انحصار انگلیس تا سال ۱۳۳۱ از ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق حمایت کرد، ولی با عمق گیری این نهضت به دلیل هراس از سلطه کمونیسم شوروی در ایران، از انگلیس حمایت و با آنان به توافق رسید. حاصل این توافق، کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق و انعقاد قرارداد کنسرسیوم بود.
اقدامات آیت الله کاشانی پس از ملی شدن صنعت نفت
به یقین اگر فعالیت های آیت الله کاشانی نبود، مصدق و جبهه ملی نمی توانستند در برابر فشارهای انگلیس و مخالفان داخلی ملی شدن صنعت نفت ایستادگی کنند. پیام هایی که ایشان در مقابل تحرکات انگلیس برای خلع ید و کارشکنی در کار کارگران و کارمندان شرکت نفت، خطاب به کارمندان و کارگران شرکت نفت خوزستان صادر می کردند؛ بیانگر آن بود که با حفظ اتحاد، اتفاق و انتظامات از دولت مصدق پشتیبانی کنند و از هر گونه اعتصاب که موجب اغتشاش شود، خودداری و از دسایس و حیله های آنان و سایر مفسدان پیروی نکنند. همچنین وقتی سفیر انگلیس طی بیانیه ای از دکتر مصدق خواست که ایران باید از مخاطرات القای یک طرفه قرارداد پرهیز کند و توجه داشته باشد که حل اختلاف از طریق دوستانه، موجب جلب سرمایه خارجی و ایجاد اعتبار برای کشور خواهد بود؛ آیت الله کاشانی از مردم خواست تا در میدان بهارستان تجمع کنند. آنگاه در این تجمع، ضمن اظهار تنفر از دخالت آمریکا در امور ایران، بر قابل برگشت نبودن عمل خلع ید از شرکت نفت انگلیس تأکید کرد.
وقتی دولت انگلیس در اولین اقدام خود در قبال ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت دکتر مصدق را به مداخله نظامی تهدید کرد و چتربازان خود را به حالت آماده باش در آورد، آیت الله کاشانی ضمن ارسال پیامی به مردم عراق که نیروهای انگلیسی در آب های کشور آنان برای مقابله با ایران حضور یافته بودند، از آنان خواست تا با نیروهای دشمن به مقابله برخیزند و کشور خود را از لوث وجود اجنبی ها پاک کنند. همچنین طی بیانیه ای اعلام کرد که در صورت تهدید نظامی انگلستان به ایران، فتوای جهاد صادر خواهد کرد.
اما دولت انگلستان که به هر وسیله ای می کوشید تا بتواند دوباره به منابع سرشار نفت ایران دست یابد، دست به هر اقدامی می زد و از جمله آن ها، آشوب و بلوا و ایجاد زمینه های ناآرامی و نارضایتی در میان مردم بود تا پشتوانه مردمی نهضت را از بین ببرد. آیت الله کاشانی در این زمینه هم با اعتراض هایی که به دولت داشت؛ همچون اعتراضات جمعیت فدائیان اسلام که شامل اجباری شدن نماز جماعت در ادارات و وزارت خانه ها، اجباری شدن حجاب در سراسر کشور، ممنوع شدن مشروبات الکلی و اخراج کارمندان زن از ادارجات، اما باز هم از دولت مصدق حمایت کرد و در پاسخ به خبرنگاری که در مورد اجرای طرح های نواب صفوی سؤال کرده بود، هوشمندانه بدون اینکه منکر آن شود، پاسخ داده بود: فعلاً دفع شر انگلستان مورد نظر است.
مصاحبه و مذاکره با خبرگزاری های خارجی و دیپلمات های سیاسی، از دیگر فعالیت های آیت الله کاشانی پس از ملی کردن صنعت نفت و در حمایت از دولت مصدق بود. هر چند با تمام این حمایت ها که در شرایطی صورت می گرفت که مقتضی عدم حمایت بود و حمایت قاطبه ملت ایران را نیز به دنبال داشت؛ به علت برخی سیاست های غلط و اشتباه مصدق و انتقال قدرت از مردم به احزاب سیاسی، این انقلاب عظیم با کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد به شکست انجامید؛ زیرا در مراحل پایانی آن، دین از سیاست و هویت ملی از هویت شیعی جدا شد و این از مهم ترین عوامل شکست آن بود.
نفت ملی شد و مصدق نخستوزیرمیهنپرست؛
محمد مصدق و کودتای خیلی انگلیسی»، بر اساس آخرین یافتهها و اسناد منتشرشده در آرشیوهای دولتی آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورها به شرح زندگی سیاسی مصدق میپردازد. هر هفته ترجمه متن کامل این کتاب که به تازگیمنتشر شده را در «تاریخ ایرانی» میخوانید
مرگ رزمآرا، نخستوزیر یک اثر مهم و حیاتی داشت، اینکه نمایندههای طرفدار بریتانیا را متقاعد کرد که نمیتوانند جلوی جریان ملیگرا مقاومت کنند. روز ۲۳ اسفند، هنوز یک هفته هم از قتل رزمآرا نگذشته بود و در شرایطی که حالا حسین علاء نخستوزیر بود، مجلس بهاتفاق آرا به قانون ملی شدن صنعت نفت رأی داد. حتی نمایندههایی که شاه بهشان دستور داده بود کنار بکشند و نگذارند تعداد حاضران در مجلس به حد نصاب لازم برسد، تحت تأثیر جو ارعابی که فراگیر شده بود، در جلسه حاضر شدند و به نفع ملی شدن رأی دادند. تهران و دیگر شهرها از لذت و خوشی خروشیدند. در کشوری فقیر که به خارجیها عضله نشان بدهد، تنها راه نشان دادن اعتقادات این است که از در خانه بیرون بزنی، فریاد بکشی و امیدوار باشی مطبوعات خارجی کارشان را بکنند. اما سر دادن شعار علیه شرکت نفت ایران و انگلیس اصلاً کار سادهای نبود، چون اعتقاد عمومی این بود که ترس از انگلیسیها اغلب باعث میشود آدمها از بیان درونیات خودشان سر باز بزنند و منصرف شوند.
کمیسیون نفت مجلس بعد از تعطیلات نوروز برگشت سر کارش، چون اگرچه شاه قانون ملی شدن صنعت نفت را امضا کرده بود، اما هنوز شیوهٔ اجرای قانون و تحققش را معلوم نکرده بودند. شرکت نفت ایران و انگلیس، دولت بریتانیا و شاه سر سازوکاری از نوع آنچه رزمآرا پیش از مرگش پیشنهاد داده بود توافق داشتند، این سازوکار که «اصل» ملی شدن صنعت نفت به رسمیت شناخته میشد اما قرار بود روال این باشد که شرکتی تازه با هیات مدیرهای ایرانی تأسیس شود و بعد سود را تقسیم کنند. بهنظر شپرد، حسین علاء امکان تحقق چنین سازوکاری را از بین بُرد؛ دولت سرخود شرکت نفت ایران و انگلیس را مسئول ادارهٔ تأسیسات صنعت نفت کرد.
این طرح و تمهیدها البته که از ملی کردن صنعت نفت یک مضحکه میساخت و این امکان را به شرکت میداد که کماکان در ایران نفوذ و تأثیر داشته باشد. مصدق و همپیمانانش سریع عمل کردند. کمیسیون نفت مجلس روز ۵ اردیبهشت با طرحی موافقت کرد که بر اساس آن شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید و شرکتی ایرانی تأسیس میشد که اساسنامهاش را هم مجلس تصویب میکرد. مطابق تصمیم، قرار شد به «شرکت نفت ایران و انگلیس سابق» غرامت پرداخت شود ــ مصدق و دوستانش حالا که شرکت امتیاز انحصاری و اختیاراتش را از دست داده بود، اینطوری خطابش میکردند .
بریتانیا برای نجات از این وضعیت فقط یک راه داشت و آن هم به میدان آوردن دوبارهٔ دشمن قدیمی مصدق بود، سید ضیاء طرفدار انگلیسیها و نخستوزیر کردنش. سید ضیاء به بریتانیاییها گفته بود او قرارداد پنجاه- پنجاه با شرکت نفت ایران و انگلیس را خواهد پذیرفت. سر فرانسیس شپرد و همکارانش نگرانی نداشتند از بدنامی شدید سید ضیاء یا اینکه مشهور است به آلتدست بودن. عزمشان را جزم کرده بودند که شرکت نفت ایران و انگلیس را حفظ کنند.
روز پنجشنبه ۵ اردیبهشت که مصدق طرح خلع ید را به مجلس آورد، خبر داشت که سید ضیاء در آستانهٔ انتصاب به نخستوزیری است و به رفقای نمایندهاش هشدار داد که ممکن است «در آیندهای خیلی نزدیک اتفاقی بیفتد که آنچه را شما انجام دادهاید کاملاً بیاثر کند.» مصدق درخواست کرد مجلس در نخستین فرصت ممکن به طرح رأی بدهد. «نگذارید فداکاریهای مردم و خدماتی که شما کردهاید به هدر برود» اما مجلس بهرغم بیم از نفوذ و ابهت مصدق و هراس از انبوه ملیگراهای توی خیابانها، کلی هم نمایندهٔ طرفدار بریتانیا و سلطنتطلب داشت.
فردای آن روز جمعه بود، روز تعطیلی و استراحت، و رأیگیری طرح خلع ید افتاد به شنبه ۲۷ آوریل. بعد خبر نامنتظر استعفای علاء آمد. علاء از اینکه مصدق او را در جریان هیچچیز نمیگذارد دلخور بود و فکر هم میکرد که از پس اجرای قانون خلع ید برنمیآید. با رفتن علاء دستور جلسهٔ مجلس عوض شد. نمایندهها قبل از رأی دادن به طرح خلع ید، باید نامزدی برای منصب نخستوزیری معرفی میکردند و بهنظر میآمد هیچ بدیلی جز سیدضیاء در چشمانداز نیست که آن موقع دیگر رفته بود به کاخ سلطنتی و منتظر شرفیابی و دستبوسی بود. البته که یک بدیل بود: مصدق. اما مصدق مشهور بود به بیزاری از منصب و مسئولیت.
صبح روز ۷ اردیبهشت حالوهوای مجلس پُر شور و احساسات بود. صحن عمومی کیپ تا کیپ آدم بود و سناتورهایی که نگرانی از چهرهشان معلوم بود، راهروها را بالا و پایین میرفتند. بیرون ساختمان مجلس توی میدان را مردم عادیای داشتند پُر میکردند که کنجکاو بودند ببینند ته این بحران به کجا میرسد. رئیس مجلس رفته بود برای مذاکره با شاه و بنابراین به دوش نایبرئیس، جمال امامی افتاد که نامزد نخستوزیری را پیشنهاد کند. امامی سیاستمداری باتجربه بود و دلش نمیخواست در چشم مردم آدمی باشد که دارد سید ضیاء را به مملکت تحمیل میکند، این شد که مصدق را پیشنهاد داد و خیالش راحت بود که او زیر بار نمیرود. در این صورت بعد از آن سید ضیاء را پیشنهاد میکرد و اینطوری از اتهام ساختوپاخت در امان میماند .
مصدق میدانست که اگر سید ضیاء به قدرت برسد، قانون ملی کردن صنعت نفت معلق خواهد شد و سرنوشت او و حامیانش هم زندان یا تبعید خواهد بود. از طرف دیگر، اگر طرح خلع ید تصویب میشد مجلس دیگر کارش را کرده بود و از آنجا به بعد به عهدهٔ دولت بود که طرح را اجرا کند. او فرصتی را که امامی نادانسته بهش داده بود، قاپید.
بهعربی گفت «قَبلتُ». این کلمهای است که دامادها در پذیرش پیمان ازدواجشان به زبان میآورند. نمایندهها غریو کشیدند و در رأیگیری مقدماتیای که از پی این قضیه برگزار شد مصدق از ۹۰ نمایندهٔ حاضر، ۷۹ رأی را بهدست آورد. در واقع حمایتها از مصدق در مجلس اصلاً بهقوت آنچه میزان این رأیها میگفت، نبود. همچنان که شپرد نوشت «اعضای مجلس به شدت در مورد عقلانی بودن طرح ملی کردن صنعت نفت تردید داشتند اما بهنظر میآمد با تصویبش سادهترین راه را انتخاب کردند، اینکه به مصدق اعتماد کنند تا خودش مشکلی را که پیش آورده، حل کند.» مصدق اعلام کرد منصب نخستوزیری را خواهد پذیرفت، فقط به این شرط که طرح خلع ید همان روز تصویب شود. امامی که میدید کلکش نتیجهٔ معکوس داده، افتاد به تقلا تا جلوی به رأی گذاشتن طرح خلع ید را بگیرد اما مخالفتهایش با روند پیشرفت طرح را رد کردند و طرح تبدیل شد به قانون.
محمدعلی سفری در «باختر امروز» نوشت جشنی که حامیان مصدق بیرون ساختمان مجلس گرفتند تا ساعت دوی نیمهشب طول کشید. سفری خودش ساعت سهٔ صبح رسید به خانه. «زنده باد خاطرهٔ آن روزهای پُرشکوه.»
شکست جنبش ملی شدن نفت در ایران
در حالی که تمامی کشورهای خاورمیانه به سود ۵۰-۵۰ در توافقات خود قانع شده بودند، ایران ایده رادیکالتری را در ذهن داشت. در همان زمان بحث ملی شدن صنعت نفت در پارلمان ایران مطرح شد و در همین بحبوحه رزمآرا، نخستوزیر که یکی از مخالفان اصلی ملی شدن صنعت نفت در ایران بود، ترور شد (سال ۱۹۵۱) و بلافاصله پس از آن، لایحه ملی شدن صنعت نفت در مجلس ایران به تصویب رسید. بریتیش پترولیوم، تنها شرکت نفتی طرف قرارداد و دارای توافق حق انحصاری استخراج از میادین نفتی ایران بود و ملی شدن صنعت نفت در ایران نیز این شرکت را که در مذاکرات تهران شکست خورده بود، مجبور کرد تا از یک سو برای حفظ منافع مالی خود میزان تولید را در کشورهایی چون عراق و کویت افزایش دهد و از سوی دیگر چشم انتظار کمک دولت بریتانیا باشد تا از منافع این کمپانی در مقابل دولت ایران دفاع کند. این بار هر دو کشور بریتانیا و آمریکا و نه کمپانیهای اصلی وابسته به آنها، تلاشهای بسیار زیادی کردند تا با محمد مصدق، نخستوزیر ایران در آن دوره به گونهای بر سر موضوع نفت کنار بیایند، اما مذاکرات با مصدق فایدهای نداشت و استخراج و صدور نفت به طور کامل متوقف شد .
اقدام مصدق همراه با شکست بود، دو سال ادامه حیات سیاسی ایران بدون درآمد نفتی، تاثیر خود را بر جامعه ایران گذاشت. مصدق به تدریج حامیان خود را نیز از دست داد تا اینکه در نهایت در سال ۱۹۵۳ سازمان جاسوسی ایالات متحده (سیا) با پشتیبانی بریتانیا، کودتایی را ترتیب دادند که به موجب آن شاه ایران بار دیگر به عرصه قدرت بازگشت و پای مصدق به زندان کشیده شد. جنبش ملی شدن نفت در ایران در نهایت با شکست مواجه شد چرا که نتیجهای جز بیثباتی سیاسی و بازگشت به دوران گذشته و امضای مجدد قراردادهای خارجی به همراه نداشت.
پس از سه سال بیثباتی در حکومت و عدم دسترسی به عایدات نفتی، مقامات ایران تصمیم گرفتند تا بار دیگر به همان روند گذشته خود بازگردند. ملی شدن نفت در ایران به ثمره نرسید و همه چیز به روند گذشته خود یعنی همان تعریفی که ونزوئلاییها از توافقات نفتی کرده بودند، بازگشت، اما آنچه که بیش از هر چیز جالب به نظر میرسید، این بود که پس از گذشت این سه سال، بهرهبرداری از منابع نفتی ایران نه تنها برای بریتیش پترولیوم آزاد گردید، بلکه تمامی شرکتهای عمده نفتی که از آنها نام برده شد نیز وارد عرصه انعقاد قراردادهای مختلف نفتی با ایران شدند. تعداد شرکتهای نفتی که بازار نفت ایران را در دست گرفتند افزایش پیدا کرد و در عین حال مذاکرات در زمینه انعقاد قراردادهای نفتی برای حکومت ایران روز به روز پیچیدهتر و سختتر شد.
با تمام این اوصاف این حرکت دولت ایران در راستای ملی شدن صنعت نفت برای همیشه در ذهن دولتهای بریتانیا و آمریکا و تمامی کشورهای تولید کننده نفت بر جای ماند، چنانکه تا پیش از سال ۱۹۵۸ و انقلاب ونزوئلا، هیچ یک از کشورهای تولید کننده نفت سخنی از ملی شدن به میان نیاوردند. آنها شاهد تلاش ایران برای ملی شدن و نتیجه نامطلوب آن بودند. بنابراین گهگاه تنها به اعتراضی برای تهدید بازار و شرکتهای عمده طرف قرارداد بسنده کرده و پا را فراتر از آن نمیگذاشتند.
نظر کاربران
مصدق یک استثنا در تاریخ سیاسی ایران بطور خلاصه میشه گفت وطن دوستی+شرافت +لیاقت+شجاعت
روحش شاد آدم مبارزی بود و به فکر وطن ولی با ملی کردن نفت یه جورایی ما رو بدبخت کرد
نفت؟؟؟؟؟؟؟؟ ک چی مثلا؟؟
khob bod mersi .
نقش امریکا وروسیه در ملی شدن صنعت نفت پررنگ است مانباید از بیان حقایق بترسیم وگرنه نابود خواهیم شد
انگلستان بعداز جنگ جهانی دوم کمر خم کرده بود وحمایتهای امریکا وروسیه از ملی شدن صنع نفت حتی اگر به خاطر خودشان هم باشد بوده است