مهلقا باقری، یکی از بزرگترین زنان ایرانی
مادر ۹۶ ساله سبز
تمام طول مصاحبه پر بود از تجربه و اتفاقهای خوبی که افتاده بود. خانم «مهلقا ملاح» متولد ۱۲۹۶ یکی از استثناییترین زنانی است که تا امروز از نزدیک دیدهایم.
تمام طول مصاحبه پر بود از تجربه و اتفاقهای خوبی که افتاده بود. خانم «مهلقا ملاح» متولد ۱۲۹۶ یکی از استثناییترین زنانی است که تا امروز از نزدیک دیدهایم. او در محیط زیست ایران از یک خانواده بزرگ فرهنگی آمده است. به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط کامل دارد و در رشتههای مختلف علمی، مدارک جهانی اخذ کرده است. فعالیتهای بانوی ۹۴ ساله آنقدر وسیع است که ما فقط توانستیم بخش کوچکی از آن را در طول مصاحبه یادآوری کنیم. گفتوگویی که در نهایت با توصیههای او به زنان سرزمینش تمام شد.
من در خانوادهای به دنیا آمدم که علاقه به تحصیل و یادگیری در درجه اول اهمیت قرار داشت. مادرم جزو کسانی بود که از دارالفنون دیپلم گرفته بود. داییام، علینقی وزیری، در آن زمان صاحب مدرسه بود، برادرهایم، یکی موزیسین و و نویسنده بود و برادر کوچکترم دکترای اقتصاد از آلمان دارد. او سالها رییس دانشکده اقتصاد دانشگاه شهیدبهشتی بود و بعد از آن برای تدریس دوباره به آلمان رفت، در حال حاضر هم در ترکیه دانشکده حقوق تاسیس کرده و در حال تدریس است. خودتان باید متوجه بشوید که در چنین خانوادهای درس خواندن چقدر اهمیت دارد. هر اتفاقی هم قرار بود بیفتد ما باید درس میخواندیم.
وقتی شروع به درس خواندن کردم. انتخابهای زیادی پیشرویم بود. بعد از ۹ سال از اولین دارالمعلمات که مخصوص تربیت معلم بود مدرک گرفتم. بعد از آن به مدرسه فرانسویها رفتم و چند وقت بعد رفتم اصفهان و معلم ورزش شدم، البته به طور همزمان درس میخواندم و موسیقی هم یاد میگرفتم، ویولن، گیتار و تار، سازهایی بود که در کنار تمام کارهایم انجام میدادم.
زندگی من همیشه شرایط خودش را داشت. من دو دختر و دو پسر دارم که قطعا با توجه به شرایطی که قبلا گفتم، همگی به تحصیلات دانشگاهی گرایش پیدا کردند. پسر بزرگم معمار است و به عنوان دومین معمار برتر ایران بارها از او تقدیر شده.
پسر کوچکترم مهندسی سدسازی خوانده و در حال حاضر در امریکا مشغول به فعالیت است. دختر بزرگ دکترای فیزیک دارد و تا حالا کشفهای زیادی در زمینه اندازهگیریهای هوافضا داشته و در انگلیس در حال تدریس است.
دختر کوچک هم فوقدکترای متالوژی دارد و در دانشگاه سوئیس تدریس میکند. خوشبختانه بچههای من آنقدر با شرایطم کنار آمدهاند که از این بابت به خودم افتخار میکنم. موقع رفتن به فرانسه مجبور بودند چند سال دور از من باشند اما شاید باور نکنید که خودشان تشویقکنندههای اصلی من برای ادامه تحصیل بودند.
این نمایی از دفتر تلفن عجیب و غریب خانم ملاح است شاید این بزرگترین دفترچه تلفن دنیا باشد
همیشه از زنان پیشرو خوشم میآمد. مادربزرگم «بیبی ملاح» برای اولین بار در ایران مدرسه دخترانه ساخت و با وجود تمام مشکلها هیچوقت خسته نشد. اتفاقا به نظر من خستگی چیز بدی نیست. همیشه به خانمهایی با آنها در ارتباطم میگویم اگر خسته نشوید، هیچوقت از کار و فعالیت لذت نمیبرید.
وقتی خسته میشوید استراحت میکنید و دوباره بلند میشوید برای شروع کار ولی اگر کار نباشد چه کار میکنید؟ باید یک کاری کرد، حالا هرطور که شده.یادتان باشد که شما هیچوقت به خاطر دیگران کار نمیکنید. شما برای دل خودتان کار میکنید و به خاطر همین نباید به چیز دیگری فکر کنید.
این موضوع حتی در اسلام هم وجود داشته. شما حضرت زهرا (س) را ببینید، در دوره اعراب و جاهلیت حق خود را به عنوان یک زن گرفته و با تمام نابرابریها مبارزه کرده. همین باید برای همه ما یک الگو باشد.
به نظر من زنهای امروز جامعه ما خیلی موفق هستند. همین حالا ۶۵ درصد از دانشجوهای دانشگاهها دختر هستند.این یعنی اینکه همه چیز عوض شده.
من در طول این چند سال برای چیزی نزدیک ۲۵ روستا کتابخانه ساختم. همین چند وقت پیش یکی از کتبادارهای روستایی برایم نامه نوشته بود و گفته بود که بیشترین مراجعان کتابخانه، زنهای روستا هستند و من واقعا خوشحالم که موفقیت و تلاش خانمها فقط محدود به شهرهای بزرگ نیست.
اگر بگویم بیشتر رشتهها را تجربه کردهام، دروغ نگفتهام. یک سال در آموزش و پرورش ادبیات درس میدادم، بعد از آن با معرفی یکی از دوستانم به دبیرستان هنر رفتم و «خداشناسی» درس میدادم. سیستم درس من در آن مقطع با همه فرق داشت. هیچوقت نوشتههای کتاب را مو به مو نمیخواندم که حفظ کنند. سعی میکردم در ذهن بچهها سوال ایجاد کنم تا همه در بحثها شرکت کنند و خودشان به نتیجه برسند. یک مدت فلسفه هم تدریس میکردند.
از همان بچگی هم معلمهایم میگفتند که کاراکتر تو به زنهای معمولی نمیخورد. میگفتند تو کسی نیستی که بنشینی خانه و خودت را محدود به کارهای روزمره کنی.کسی که با وجود شرایط محدود آن دوره، میآمد بیرون، کار میکرد و از حق خودش دفاع میکرد.خصوصیات من از همان روزها نشان میداد که نمیتوانم یک زندگی معمولی و روزانه داشته باشم.
بعد از ازدواج چند سالی در درس خواندم وقفه افتاد، هرچند در همان موقع به عنوان کتابدار در دانشکده حقوق کار میکردم.
وقتی تصمیم گرفتم دوباره درس بخوانم در رشته فلسفه و علوم تربیتی قبول شدم و بعد از 2 سال فارغالتحصیل شدم، از طرف دیگر برای اولینبار در ایران در مقطع فوقلیسانس جامعهشناسی قبول شدم و به خاطر نمرات خوبی که داشتم از طرف دانشگاه برای دکترا به فرانسه بورسیه شصدم.
سال 1345 بود که رفتم فرانسه و در دانشگاه سوربن مشغول شدم، دانشگاه تهران از من خواسته بود که به طور همزمان کتابداری هم بخوانم به خاطر همین فوقلیسانس کتابداری و دکترای جامعهشناسی را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفتم.
علاقهام به محیط زیست از سال ۱۳۵۲ شروع شد. آن موقع رییس کتابخانه موسسه تحقیقات روانشناسی بودم اما تصمیم گرفتم غیر از آن، رشتههای دیگر را هم وارد کنم تا تنوع باشد. آن موقع یک کتاب درباره محیط زیست به دستم رسید و همانجا بود که فهمیدم چنین رشتهای اصلا در ایران وجود ندارد.
مجبور شدم آن کتاب را تا آخر بخوانم تا بدانم مربوط به چه چیزی میشود. خواندن آن کتاب باعث شد تا بدانم بشر با چه کارهایی طبیعتی را به نابودی میکشند، زبالهها چطور جمع میشوند و خیلی چیزهای دیگر که برای من که از کودکی در طبیعت شمال ایران زندگی کرده بودم، جالب بود و بیشتر درک میکردم.
وقتی بیشتر دنبال موضوع را گرفتم متوجه شدم مرحوم دکتر ابتکار در سال ۱۳۵۱ در سمیناری در شیراز آلودگی محیط زیست و آلودگی هو ارا اندازه گرفته بود، از طرف دیگر با کم کردن سرب در بنزین ماشینها توانسته بود، آلودگی هوا را به میزان قابل توجهی کم کند.
بعد از آشنایی با فعالیتهای ایشان و تاسیس موسسه تحقیقات محیطزیست به طور جدی وارد این رشته شدم، از سال ۷۴ رییس جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست هستم و فعالیتهایم تا همین حالا ادامه دارد.
ارسال نظر