دغدغـه های آزاده نامداری، مجری تلویزیون
مثل همه آدمهایی که در ایران زندگی میکنند، نگران کشورم هستم. اینکه چه اتفاقی قرار است برای کشورم بیفتد، این نگرانی حتی وقتی سراغ ساختن برنامه هم میروم، وجود دارد.
مثل همه آدمهایی که در ایران زندگی میکنند، نگران کشورم هستم. اینکه چه اتفاقی قرار است برای کشورم بیفتد، این نگرانی حتی وقتی سراغ ساختن برنامه هم میروم، وجود دارد.
همیشه قبل از هرچیز به این فکر میکنم که این برنامه از لحاظ فرهنگی چه تاثیری میتواند روی آدمهای کشورم بگذارد، نه اینکه فقط برای رفع تکلیف، دور هم بنشینیم و بخندیم و برنامه تمام بشود و پولمان را بگیریم.
«روانشناسی» یا «عرفان و ادیان». نمیتوانم بگویم چقدر دوست دارم که یکی از این دو رشته را در دانشگاه بخوانم. رشته تحصیلی خودم مدیریت صنعتی است اما عاشق روانشناسی هستم، در این زمینه کتابهای زیادی هم خواندهام ولی دوست دارم تحصیلات آکادمیک داشته باشم. اتفاقا هر سال برای کنکور درس هم میخوانم اما شرکت نمیکنم. نمیدانم چرا ولی میترسم قبول نشوم، چون به هرحال کنکور ماجرای عجیب و غریب خودش را دارد و خیلی اتفاقها ممکن است بیفتد.
فوتبال و سینما و کتاب چیزهایی است که نمیشود از زندگی من جدایشان کرد. در فوتبال که بازیهای تیم ملی و استقلال را از دست نمیدهم. تا دلتان بخواهد برای استقلال کری هم میخوانم. کلکلها از خود برنامه شروع میشود و تا بیرون از محل کار هم ادامه دارد. درباره کتاب هم بهتر است چیزی نگویم. وقتی میروم شهر کتاب یا کتابخانه شهیدبهشتی غم دنیا روی دلم مینشیند؛ اینکه حتی یک هزارم از کتابها را نخواندم در کنار فیلمهایی که نتوانستم ببینم.
یکی از اصلیترین دغدغههایم «خانواده» است. راستش فکر میکنم دختر خوبی برای خانوادهام نیستم.
به هرحال بعضی وقتها آنقدر مشغول خودمان میشویم که چه بخواهیم چه نخواهیم، این اتفاق میافتد. متاسفانه جامعه ما به سمت فردگرایی پیش میرود و قطعا من هم از این قاعده مستثنی نیستم چون اینها شرایطی است که زندگی به من تحمیل میکند. با این وجود پدر و مادر نازنینم همیشه یکی از دغدغههای من هستند؛ اینکه حالشان خوب باشد و از من راضی باشند.
دوستهایم و اینکه چه اتفاقی برایشان میافتد یکی از اصلیترین چیزهایی است که همیشه به آن فکر میکنم، چون معتقدم اعضای خانواده و دوستان در کنار کار، با هم خود من را میسازند. اتفاقهایی که برای آنها میافتد تاثیر مستقیم بر روی زندگی من دارد و نمیتوانم نسبت به آنها بیتفاوت باشم.
برنامه و کارم همیشه اهمیت زیادی برای من دارد؛ اینکه قرار است چه برنامهای برای چه قشری از جامعه و چطور بسازم. خیلی وقتها به طور متعصبانه روی عقایدم میجنگم و برای کاری که میکنم وقت میگذارم. همین باعث شده که در تمام طول این سالها فقط با یک تیم کار کنم. برنامههای «تازهها»، «غیرمنتظره» و «جمع ما» همه و همه با یک گروه انجام شد چون داشتن خط فکری یکسان برایم خیلی اهمیت دارد. پیشنهادهای زیادی میشود، اما مهم این است که شما با کسی کار کنید که هدف مشترک داشته باشید.
خواهرم همیشه یکی از دغدغههای ویژه من بوده. نمیدانم چرا ولی خواهرم و اتفاقهایی که برایش میافتد خیلی مهم است. اینکه چه درسی میخواند، چطور ازدواج میکند، قرار است مشغول چه کاری شود و همه اینها، تعلق خاطر بزرگ من به حساب میآیند. حال و احوال خواهرم همیشه برایم اهمیت دارد.
زمان در حال سپری شدن است، عمر ما تمام میشود و من هیچ کاری نمیکنم. من به دنیا آمدهام تا کاری کنم و یک وظیفهای بر دوشم است اما هنوز این اتفاق نیفتاده؛ این، دلمشغولی و فکر همیشگی من است.
یکی از چیزهایی که همیشه برایم دغدغه بوده، این است که حال فکریام خوب باشد. این یعنی اینکه وقتی شب سرت را میگذاری روی بالش احساس کنی که آن روز آدم خوبی بودی. به هرحال در طول روز ممکن است اتفاقهایی بیفتد که کنترلشان از دست ما خارج است به خاطر همین شاید آخر شب این کابوس سراغت بیاید که چرا این اتفاق افتاد. من همیشه تمام تلاش خودم را میکنم که آدم خوبی باشم.
نظر کاربران
حتما دغدقه مالی ندارید که به این چیزها فکر میکنید.
پاسخ ها
حتما دیگه
نازي!!!!!!!!! بالاخره شما چادري هستين يا .... ما كه نفهميديم
اینجا که واستادی خونه خودته؟؟؟.
ما که خونت با اون نمای تو ژاندارمری کنار سوپرمارکت دیدیم بی دغدغه.
اه اه چقدر از این دختره ی جو گیر تقلیدکار بدم میاد
پاسخ ها
او هم از تو بدش میاد .
حسود هرگز نیاسود.