حسین ماهینی: با مایسا خوشحالیم
حسین ماهینی که برای سربازی مدتی در خدمت تیم ملوان بندر انزلی بود حالا در بازگشت به پرسپولیس بار دیگر به همان حسین ماهینی سابق تبدیل شده که همه هواداران این تیم در زمان بازی اش خیال شان بابت جناح راست تیم شان راحت بود.
مدت ها بود طرفداران پرسپولیس با اقتدار تیم شان را در صدر جدول نمی دیدند. بازگشتت به تیم با این صدرنشینی در نیم فصل اول همراه شد. انتظارش را داشتی؟
سال قبل که در ملوان بودم بازی های پرسپولیس را دنبال می کردم. انصافا فصل قبل هم بچه ها عالی بودند و فقط کمی در ابتدای فصل بدشانسی آوردند که نتوانستند نتایج خوبی بگیرند. از یک طرف هم بدشانسی هایی در زدن ضربات آخر داشتند که همه و همه آن شرایط را برای شان رقم زد. این تیمی که امسال در صدر جدول ایستاده هم همان تیم است و فقط تعدادی از بازیکنان به این تیم اضافه شدند.
خودت را به حساب نمی آوری؟
من هم به اندازه سهمی که دارم باید تلاش می کردم و تا جایی که ممکن بود در این امر کوتاهی نکردم و اگر هم اتفاق مثبتی از حضورم در پرسپولیس رخ داده هیچ منتی نیست، بلکه بودنم در این تیم منت بزرگی بر سرم است که امیدوارم شایستگی این را داشته باشم. من در این مدت روزهای خوبی داشتم و امیدوارم این خوبی ها تا قهرمانی در لیگ برتر پیش برود.
فصل قبل در ملوان سخت گذشت؟
نه! آنجا هم آسمان همین رنگ بود. من هم که می دانستم سرباز هستم و باید تلاشم را می کردم. متاسفانه تیم به این خوبی با آن همه طرفدار قدیمی که جانشان را هم برای آن می دهند مدیریت مشخصی ندارد. البته آقای دنیامالی و دیگر مسئولان باشگاه زحمات زیادی برای ملوان کشیدند اما به نظرم این برای یک تیم باریشه ای مانند ملوان خیلی کم است.
این فصل که تیم شان با رفتن خیلی از بزرگان خالی شد.
به هر حال وقتی تیمی به لیگ پایین تر سقوط می کند این شرایط برایش بوجود می آید. جای ملوان در لیگ برتر خالی است و امیدوارم هرچه زودتر در پایان همین فصل به لیگ برتر بازگردد و این تیم خوب و مردمی را دوباره در لیگ برتر ببینیم. حیف است که سفر به این شهر خوب و زیبا را حتی برای یکبار در سال هم که شده از دست بدهیم.
این شهر به شهر خودت هم شباهتی داشت؟
البته که داشت. بوشهر هم شهر بندری است و کنار دریا. البته این دریا با آن دریا تفاوت هایی از نظر محیطی دارد ولی از همه جهات به هم شبیه هستند. قایق، کشتی های کوچک و بزرگ، ماهی و لوازم ماهیگیری بیش از هر چیز در این دو شهر به چشم می آید گاهی شب ها برای استراحت با بچه های تیم به اسکله می رفتیم یا روی پل قازیان قدم می زدیم که من را دقیقا به بوشهر می برد. بندر انزلی هم مانند بوشهر مردم خونگرمی دارد که این هم یکی از ویژگی های مردم این قبیل مناطق است. روزهای خوبی بود و برای مردم انزلی آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم بار دیگر تیم ملوان را در لیگ برتر ببینیم.
فکر می کنی مایلی کهن بتوانداین تیم را به لیگ برتر برگرداند؟
فقط محمدآقا نیست که باید در این زمینه تلاش کند. شاید او همه جورهبرا یملوان زحمت بکشد ولی اگر مسئولان دیگر مرتبط با این تیم شرایط را برای بالا آمدن مهیا نکنند کاری از پیش نمی رود. مشکلات مالی و این قبیل مسائل همه و همه باید دست به دست هم بدهند و وجود نداشته باشند تا یک تیم بتواند به راحتی کار کند. وقتی فکر بازیکنان تیم به مسائل مالی معطوف نباشد و به فوتبال شان بپردازند همه چیز درست می شود.
از بازی های خودت در پرسپولیس رضایت داشتی؟
ما تنها تیمی هستیم که با 5 گل خورده هنوز تعداد گل های خورده مان تک رقمی است و این می تواند جواب سوال شما باشد. البته من این را به خودم ربط نمی دهم چون کار دفاعی یک کار تیمی است و به هیچ عنوان نمی توان در این باره از درایت و زحمات سیدجلال حسینی غافل شد. آقاسید در رهبری خط دفاع بهترین مدیر است و من به راستی از بازی کنار سید، احساس راحتی می کنم. او به خوبی پشت دفاع های کناری را پر می کند و حتم دارم اگر سید نبود ما نمی توانستیم با این آمار قابل قبول لیگ را در نیم فصل با صدرنشینی به پایان برسانیم.
فکر می کردی برگردی و فیکس پرسپولیس شوی؟
به هر حال این به نظر برانکو بستگی داشت و خوشحالم که توانستم اعتماد او را جلب کنم.
در تیم ملی رضاییان فیکس است و در پرسپولیس تو! این کمی عجیب نیست؟
حتما جای سوال دارد که شما می پرسید اما جوابش را باید از کی روش و برانکو بخواهید نه من و رامین. ما دستورات سرمربیان تیم مان را اجرا می کنیم. اگر من در دفاع راست پرسپولیس بازی می کنم به این دلیل نیست که خودم می خواهم. اگر اشتباه نکنم الان در استقلال «هرایر مکویان» که در تیم ملی ارمنستان دفاع میانی است دارد در دفاع راست بازی می کند. این به خواست علیرضا منصوریان است. وقتی برانکو از من بخواهد راست بازی کنم قطعا بهترین بازی هایم را برای رپسپولیس و سرمربی ام انجام می دهم.
با رامین چه نوع رابطه ای داری؟
ما با هم دوست هستیم و رابطه مان هم خیلی خوب است. من کلا با همه بچه های تیم رابطه دوستانه ای دارم والبته سرم به خودم و زندگی خودم گرم است. تمرین، خانه، تمرین و دوباره خانه... این برنامه من است.
لابد در این مدت که بچه دار شدی بیشتر هم به این برنامه اهمیت می دهی؟
نه! من قبلا هم همین برنامه را داشتم و خیلی اهل کارهای جانبی نیستم. سعی می کنم روی بازی های تیم و تمریناتم تمرکز کنم و مسائل را با یکدیگر قاطی نمی کنم تا بتوانم با همه توان در خدمت تیم باشم.
چرا! کسی از تو خواسته به این روش زندگی کنی؟
البته که در خانواده مان هم همینطور رفتار می شود. هر کسی سعی می کند بهترین عملکرد را در قبال کاری که به او سپرده شده داشته باشد. می دانم هواداران پرسپولیس چه حسی نسبت به بازکینان تیم محبوب شان دارند و برای همین نمی خواهم ذره ای در این باره کوتاهی از طرف من صورت بگیرد.
خودت هم که هوادار این تیم بودی؟
البته که بودم. افتخارم این است که از هواداری این تیم به بازی برای پرسپولیس رسیدم. من هم آن زمان ها وقتی بازی پرسپولیس را می دیدم همین حس را داشتم و می خواستم تیم محبوبم بهترین عملکرد را داشته باشد و هر زمان که این اتفاق نمی افتاد ناراحت می شدم.
چرا از جام حذفی کنار رفتید؟
از بدشانسی مان بود. نمی خواستیم این گونه شود ولی ضربات پنالتی کار دستمان داد.
چرا در وقت های قانونی کار را تمام نکردید؟
گاهی اوقات این شرایط به وجود می آید. هر چه می زنید توپ ها به تور نمی رسند و در نهایت حریف با یک توپ یا در ضربات پنالتی به تلخی تنبیه تان می کند. فوتبال همین است و جذابیت هایش هم به این چیزهاست.
در آن مدت خیلی از استقلالی ها با واژه «قشقایی» سر به سرتان گذاشتند؟
حق داشتند چون یک وسیله برای کری خواندن پیدا کرده بودند و می خواستند برای مدتی با آن خوش باشند. البته آن روزها استقلال در لیگ برتر هم شرایط خیلی بدی داشت و این باعث شده بود تا آنها با این موضوع که حذف ما درجام حذفی را بزرگ کنند ضعف تیم محبوب شان را پوشش بدهند. این بود که با قشقایی برای ما کری می خواندند.
درون تیم خودتان هم با این موضوع شوخی می کردید؟
نه! انصافا بچه های تیم از باخت آن روز به قشقایی خیلی پکر بودند و تا مدتی هم این حس بد در همه بچه ها وجودداشت و نمی شد از یادش برد. کم کم که در لیگ چند نتیجه خوب گرفتیم از یادمان رفت. البته هر بار که بازی های جام حذفی از راه می رسد باز هم یاد آن روز و آن شکست تلخ می افتیم. به هر حال این هم جزیی از فوتبال است و باید با آن زندگی کرد. قرار نیست که ما همه را ببریم (خنده).
در کار خانه به همسرت که حالا بچه داری هم می کند کمک می کنی؟
هرجا بحث خورد و خوراک باشد بله. در غیر این صورت در دیگر کارها نه. چرا دروغ بگویم زیاد بلد هم نیستم و می ترسم بزنم کارها را خراب تر از قبل کنم برای این تصمیم می گیرم که بیشتر دست به چیزی نزنم تا خرابکاری نشود.
از لذت پدر شدن بگو.
حس عجیب و غریبی است. تمام مردم دنیا، چه آقایان و چه خانم ها، در طول زندگی سختی می کشند، زحمت می کشند که در آرامش زندگی کنند و صاحب بچه شوند. خد را شکر من و همسرم به این نقطه رسیدیم و صاحب یک دختر ناز شدیم. واقعا زندگی خوب و آرامی داریم. یک خانواده کوچک سه نفره و خوشبخت هستیم که البته این بر می گردد به از خودگذشتگی همسرم. واقعا در شرایط سختی که بودم، به خصوص در انزلی، همسرم همیشه به من انرژی می داد و الان هم با آمدن مایسا کوچولو هر دو خوشحالیم.
اسم دخترت، «مایسا»ست؟
بله. او عشق و هستی من و همسرم است.
از وقتی مایسا به زندگی تان آمده چه شرایطی در خانه تان به وجود آمده است؟
خوشبختانه ما تا قبل از تولد دخترمان زندگی گرم و عاشقانه ای داشتیم و حالا به لطف خدا و با قدم این دختر خانم از قبل هم بیشتر این حس و حال خوب را متوجه می شویم. روزهای خوبی است که امیدوارم خداوند برای همه زوج ها رقم بزند.
معنی اسم دخترت چیست؟
مایسا در فرهنگ اسامی دو معنی دارد؛ یکی به معنی «مانند مادر» است و دیگری هم نام یک گیاه ظریف و زیباست.
ظاهرا در زمان تولد دخترت سختی هایی هم متحمل شدید؟
بله! فکر کنم 5 آبان بود که مادرخانمم زنگ زد و گفت که بیا همسرت را به بیمارستان منتقل کرده اند. آن زمان خانمم مایسا را 7 ماهه باردار بود. وقتی رسیدم بیمارستان گفتند که دخترت عجله داشته و زودتر از مودعد به دنیا آمده است. به همین خاطر دخترم را در دستگاه نگهداری کردند. این کار 24 روز به طول انجامید و من در آن مدت روزهای خیلی سختی را تحمل می کردم. البته هر چقدر بگویم به اندازه همسرم نمی شود که در بیمارستان بود. در این میان من باید با تیم ملی به اردوی مالزی هم می رفتم و این کار را برای هر دوی ما سخت تر هم کرد چون من دیگر نمی توانستم در تهران کنارش باشم.
خب، از زندگی بگو، از همسرت؟
من در شرایط خیلی سختی ازدواج کردم. سرباز بودم در انزلی، تنها ودم و گفتم باید ازدواج کنم. رفتیم اهواز خواستگاری و جواب مثبت شنیدم و زندگی متاهلی را شروع کردم. آخر سال ۹۳ بود. آن روزها همسرم خیلی به من کمک کرد، به من دلداری داد و می گفت تو در اوج بودی و به اوج بر می گردی... همیشه می گفتند یک همسر خوب می تواند آدم را بالا ببرد و من خوش شانسم که هسمر خوب نصیبم شد. واقعا باید از همسرم تشکر کنم. این خوشبختی سه نفره را به همسرم مدیونم.
در اردو چه حسی داشتی؟
شرایط خیلی سختی بود. همه بچه های تیم ملی متوجه این مساله شده بودند و سعی داشتند مرا آرام کنند. همه مثال می زدند و از بچه های اقوام و دوستان شان مثال می زدند که به این شکل زود به دنیا آمده بودند و الان هم دکتر و مهندس هستند یا از این حرف ها. خلاصه که ممنون همه شان هستم و امیدوارم آنها این وضعیت را هرگز تجربه نکنند چون خیلی نگران کننده است و من و همسرم خیلی در آن مدت نگران سلامتی مایسا بودیم.
حالا چه کار می کنید؟
دختر خیلی خوبی است. اصلا سختی به پدر و مادرش نمی دهد. شب ها به موقع می خوابد و کلا آرام است.
خودت هم آرام هستی! اینطور نیست؟
بله. ما کلا خانوادگی آرام هستیم و البته همسرم هم همین طور است. در کل باید باز هم بگویم که من مدیون همسرم هستم که در این مدت خیلی برای مایسا زحمت کشیده و از این به بعد هم که قرار است من در لیگ قهرمانان آسیای با پرسپولیس در اردوهای خارج از کشور باشم باز هم باید به تنهایی از بچه نگهداری کند.
برای هواداران پرسپولیس پیامی نداری؟
قول می دهم این فصل جام قهرمانی لیگ برتر را برای شان به ارمغان بیاوریم.
تراکتورسازی می گذارد؟
تراکتور حریف قابل احترامی است و بودنش در لیگ خیلی به جذابیت مسابقات کمک می کند اما ما همه چیز دست خودمان است. ما اگر به همین شکل که در نیم فصل اول بازی کردیم در نیم فصل دوم هم بازی کنیم حتما قهرمانی را به دست می آوریم. البته خدا هم باید بخواهد. امیدوارم مقابل هواداران مان روسفید شویم.
مایسا چه سهمی در این قهرمانی خواهدداشت؟
هر کاری بکنم برای مایساست و اگر هم قهرمان شویم آن را به همسر و دخترم تقدیم می کنم. مخصوصا همسرم که اگر کمک های او نبود حتما نمی توانستم با این قدرت در خدمت پرپسولیس باشم.
ارسال نظر