۴۵۵۵۰۳
۳۲ نظر
۵۰۰۹
۳۲ نظر
۵۰۰۹
پ

یک هفته ۷ چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

گزارش تاثیر گذار خانم روستایی در روزنامه شهروند راجع به «گورخواب ها» طی یکی دو هفته گذشته سر و صدای زیادی به پا کرده. تحت تاثیر همین گزارش اصغر فرهادی نامه ای خطاب به روحانی نوشت و خواستار توجه ریشه ای تر به حل معضلات اجتماعی شد.

برترین ها - ایمان عبدلی:
اصغر فرهادی یا (کارگردان هفته)
گزارش تاثیر گذار خانم روستایی در روزنامه شهروند راجع به «گورخواب ها» طی یکی دو هفته گذشته سر و صدای زیادی به پا کرده. تحت تاثیر همین گزارش اصغر فرهادی نامه ای خطاب به روحانی نوشت و خواستار توجه ریشه ای تر به حل معضلات اجتماعی شد. فرهادی نامه نوشت و متعاقب آن اتفاقاتی قابل پیش بینی در روزنامه های سیاسی افتاد.

آن ها که همواره به خط مشی و سینمای فرهادی انتقاد داشتند این اقدام او را تحمل نکردند و نقدهای تندی نسبت به فرهادی نوشتند؛ یکی نوشته بود شما که با همین گور خواب ها جوایز بین المللی می گیری و از این کلاه نمد نساز و باقی نقد ها هم در همین حال و هوا نوشته شده بود. اما یکی مثل فرهادی حق نوشتن نامه ای این چنینی و در حالت کلی تر تاثیر گذاری اجتماعی ندارد؟ اصلا سینمای او به واقع سیاه نما و ضد میهنی است؟
یک هفته 7 چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

موقعیت اجتماعی یک فعال فرهنگی (در اینجا کارگردان سینما) از جایی به بعد وقتی که مجموع شهرت و محبوبیت و اثرگذاری به درجه قابل توجهی از اعتبار رسید، دیگر یک موقعیت معمولی و فارغ نیست. به عبارتی یک کارگردان بین المللی و صاحب نام و البته صاحب سبک از جایی به بعد مسئولیت هایی دارد که آن شهرت و اعتبار برایش ایجاد کرده. موقعیت این چنینی دیگر یک بعدی نیست، فرهادی در چنین شرایطی فقط یک کارگردان سینما نیست.

او به واسطه شهرت و اعتباری که دارد ابعاد تاثیرگذاردیگری هم دارد و البته حق این را هم دارد که فعال و کنش مند رفتار کند، زیرا او در سینمایی به اعتبار رسیده که ما آن سینما را درست و غلط «اجتماعی» نام می گذاریم و یا حداقل سینمایی واقع گرا و نزدیک به حقیقت جامعه ایرانی می پنداریم، پس این جنس موضع گیری فرهادی در امتداد شکل فیلمسازی اش است و اصلا باید خوشحال باشیم که او از معدود مشهورهای ایرانی است که وحدت رویه دارد و همگن رفتار می کند. بماند که تاثیر گذاری چنین نامه هایی وقتی که رسانه ای می شود چه بار مسئولیتی برای دریافت کنندگان نامه ایجاد می کند.

در ضمن فراموش نکنیم گاهی کارگردانی داریم مثل: کیارستمی که در حد نهایت کارهنری زیست می کند و هیچ کنش قابل ملاحظه ی اجتماعی هم ندارد، که آن هم در شکل خودش قابل توجیه است. کیارستمی فلسفه و شعر را تصویر می کرد. اساس سینمای او درقالب اجتماع و عوام نمی گنجید و اگر هم علنا وارد منازعات نمی شد، باز هم شکل دیگری از وحدت رویه را به نمایش می گذاشت، او عمیق تر و بلند مدت تر اثر گذاشت. اما از فرهادی که بگذریم می رسیم به آن هایی که انتقاداتی این چنینی می کنند و با یک خلط مبحث کلیشه ای کنش اجتماعی فردی صاحب نام را به جوایز بین المللی و سبک سینمایی اش پیوند می دهند.

آن هایی که در واقع در تحلیل وقایع دچار احساسات گرایی می شوند به عبارتی رمانتیسیسم باعث می شود در تحلیل و تبیین موضوع دچار غلبه احساسات شوند و احساسات نه چندان مثبت خودشان را نسبت به فرهادی یا هر کس دیگری تعمیم بدهند. با ترکیب چند اتفاق و چند حالت به یک نتیجه گیری مبهم و پر خطا برسند. فرضا که فرهادی با سیاه نمایی جوایز درو می کند و فرض بر این می گیریم که تعلقات خاطر سیاسی نامطلوب دارد و اصلا دشمن شاد کن است، اما آیا در این موضوع و این نامه کار اشتباهی انجام داده؟ نمای نزدیک این اتفاق چیزی جز دغدغه ای برای کمرنگ کردن مشکلات اجتماعی نیست. بی جهت دشوارش نکنیم. نام فرهادی یک ظرفیت است که می توانیم از آن بهره ببریم.

علی مطهری یا (نامزد هفته)

زمزمه ی کاندیداتوری احتمالی علی مطهری در انتخابات آتی فضای رقابت های سیاسی را کمی تکان داد. پیش از این صحبت از نام هایی چون: میرسلیم و قالیباف هم به عنوان رقبای روحانی شده بود. میرسلیم که اساسا چهره ی کاریزماتیکی نیست و قالیباف هم آمدنش در فال است. گرچه که تجربه شکست های قبلی هم نمی تواند ما را خیلی نسبت به حضور موفقیت آمیز او دلخوش کند. با همه ی این احوالات مطهری مورد ویژه ای است. او به واقع می تواند با حضور احتمالی اش ریاست جمهوری روحانی را در دور دوم به چالش بیاندازد و اصلا شاید روحانی را اولین رئیس جمهور تک دوره ای کند.

چرا مطهری تا این حد کاریزماتیک و سمپات شده؟ نیازی نیست تمامی کنش های این چند ساله اش را به خاطر بیاورید. اگر فقط گوشه ای از حرف های او را در ذهن داشته باشید درمی یابید که او یک حیات منحصر به فرد دارد. پس اولین عامل جذابیت او اصالت است. او اصیل است و کپی هیچ کس و تحت لوای هیچ حزبی نیست.
یک هفته 7 چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

بی تعارف در مورد مسائلی مثل: حجاب در منتهی الیه راست های ایران زیست می کند و در مسائلی چون حصر هم چپ تر از او نیست. این خاص بودگی و منحصر به فرد بودن را بگذارید در کنار چهره ی قهرمانی که دارد. رفتار و طرز ابراز او کلا حماسی است و مورد پسند ذهن هایی است که از سیاست و آدم هایش توقعات سنتی دارند. همان هایی که تعدادشان در ایران امروز کم نیست و این یک واقعیت است که ما به رغم تمام پیشرفت های ظاهری که داشته ایم در بطن و ذهنیت هنوز سنتی هستیم و در عرصه ای چون: سیاست هنوز هم منتظر یک نفر، یک اتفاق و یک حماسه هستیم که بیاید و یک دفعه ورق برگردد و همه چیز روبراه شود (به آدم های سیاسی صفر و صد نگاه می کنیم، منتظریم یک جریانی نامزد خاصی معرفی کند که یک شبه همه مشکلات را حل می کند)

مطهری چفت چنین موقعیتی است. مردم به او و آدم های مثل او به مثابه قهرمانی نگاه می کنند که نمی ترسد و هر حرفی را می زند و البته تحت تاثیر هیچ لابی و جریانی قرار نمی گیرد (مثلا اگر روحانی تحت پرچم رفسنجانی و نگرش او قدم می زند، مطهری این طور نیست). مردم سیاست مدار شجاع دل و بدون ملاحظه را بیشتر دوست دارند وهمین ویژگی ها تهدید بزرگی است برای روحانی، اگر که مطهری بیاید. فراموش نکنید که مطهری فرزند شهید مطهری هم هست و یادگار روزهای خوش انقلاب.

در هر صورت اگر قرار بر آمدن مطهری باشد و او بر فرض مثال به جایگاهی هم برسد مطمئنا در موقعیت یک رئیس جمهور نمی تواند این چنین بی ملاحظه و فارغ رفتار کند رئیس جمهور در بی نهایت گره های سازمان یافته قرار دارد که اجازه عمل قهرمانانه و حماسی را از او می گیرد. نه این که این گره بد باشد و الزاما مانع کار، به هر حال یک رئیس جمهور با یک نماینده بی نهایت تفاوت دارد و در حالتی کلی تر دنیای امروز حماسه و قهرمان نمی خواهد!

آدم هایی می خواهد که از توانایی های محدودشان اطلاع داشته باشند و حد نهایت مطلوبیت را در وضعیت بغرنج حاصل کنند. خصوصا اگر این انسان ها رئیس جمهور باشند و مسئولیت حقوقی خطیر هم داشته باشند و بدتر این که در جایی مثل ایران زیست کنند که مردمش به حکام به چشم ناجی نگاه می کنند.

به هر حال زدودن تصویر اساطیری از یک سیاست مدار برای مردمی که دائما گمان می کنند کاستی ها از سمت حکومت است و خودشان مسئولیتی ندارند، کار دشواری است که نیاز به سال ها فکر سازی و بعید سازی از امر هیجانی دارد. ما مردم باید باور کنیم که امر یک شبه ورستم دستان مال افسانه هاست. سیاست ذره ذره و گام به گام و با حوصله جلو می رود. این فضا و و آن دیدگاه به درد امورات انقلابی کور می خورد، نه حرکات اصلاحی روشن.

برانکو ایوانکوویچ یا ( سرمربی هفته)

کارلوس کی روش اردویی در دبی تدارک دیده بدون بازی تدارکاتی و بدون همراهی لژیونرها صرف جهت ایجاد هماهنگی برخی ملی پوشان! از آن طرف در میان تعطیلات دو هفته ای نیم فصل پرسپولیس و برانکو به فکر بازیهای دشوار نیم فصل دوم و البته لیگ قهرمانان آسیا هستند. عرصه برای گروکشی میان این دو مربی موفق ساکن ایران مهیا شده هر دو نگرانند. یکی برای تیم ملی و دیگری برای پرسپولیس و هر دو هم در وهله ی اول حق دارند و بیهوده نمی خواهند. اما فارغ از تعصبات رنگی و دسته بندی های کاذب برانکو محق تر است یا کی روش؟

واقعیت فوتبال امروز و مقایسه شرایط لیگ ها و تیم های ملی سطح اول دنیا به وضوح نشان می دهد که هیچ جای دیگر اردوهای چند هفته ای و بلند مدت برای تیم های ملی برگزار نمی شود و اصلا این شکل از برگزاری اردو منسوخ شده! آن هم با چند بازیکن مصدوم و البته بدون مترجم و دستیار ایرانی!
یک هفته 7 چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

کی روش به تبع آن چه که از فضای فوتبال ایرانی کسب کرده با این شکل اردوها به نوعی خودش را تحمیل می کند. تحمیل یعنی این که سیطره ی خودش را با برگزاری اردوهای بلند مدت نشان می دهد. در حقیقت غیبت مدیران مقتدر و مسئولیت پذیر به او یاد داده که باید خودش متولی همه ی کارباشد، تا کارنامه اش زیر سئوال نرود. پس همان تاکتیکی را که در زمین و با تیم ملی اجرا می کند، بیرون ازآن هم در پیش می گیرد؛ تدافعی و پرخاش گر و درگیر! حتی گاها مازوخیستی رفتار می کند. می داند که بسیار مدیرانی هستند که پشت او قایم شده اند و دائما بی اعتماد تر از روز پیش است. کی روش عصبی کنار زمین قدم می زند و عصبیت زده و پرخاش گرایانه هم حرف که نه مونولوگ می گوید. برای او هر کسی یک دشمن بالقوه است. مگر این که خلافش ثابت شود.

آن طرف داستان برانکویی داریم که در فوتبال ایرانی تجربیاتی مشابه کی روش داشته. هم در تیم ملی و هم پرسپولیس تن اش به تن مدیران ایرانی خورده. او دو سالی است که پرسپولیس را از فرش به عرش رسانده و حالا در فصلی که بوی قهرمانی می دهد، دو بازکن مهم تیمش را با قانونی عجیب از دست می دهد. مجبور است دو اوکراینی بی کیفیت را تحمل کند، و در روزهای نقل و انتقالات تیم را بی صاحب می بیند. برانکو هم وارث کاستی ها و فرصت طلبی ها مدیران باشگاهی است. او هم می داند که با یک شکست همه علیه او خواهند شد (مثل بازی با ذوب آهن) و می داند که اینجا شکست خیلی یتیم است. پس دلواپس تر از همیشه فکر داشته ها و نداشته هایش است و البته در این مورد بر اصلی قانونی هم پا فشاری می کند.

با لجبازی های کی روش یک تیم ملی و یک پرسپولیس با کلی پشتوانه مردمی آسیب خواهند دید که همان پشتوانه مردمی اگر به تقابل تبدیل شود دمار از دو طرف در خواهد آورد.
مدیران محترم تصمیم گیرنده در حوزه فوتبال اگر واژه های مثل: وطن دوستی، خدمت به مردم نخ نما شده حداقل تعهد کاری داشته باشید. تعهد کاری که امری قراردادی و نه چندان ثقیل است. دعوای برانکو و کی روش یک دقیقه اش هم زیاد است، لطفا صلحی ساختاری و پایدار ترتیب دهید .

امیر سرکرده یا (کارشناس هفته)

ماجرا از این قرار است که چندی پیش کارشناس هواشناسی تلویزیون در میانه ی پیش بینی های متداول هواشناسی کنایه ای هم به برجام و توافق تقریبا نافرجام با آمریکایی ها می زند و مورد توجه قرار می گیرد. به هر حال بخش هواشناسی کاملا تخصصی است و هر گونه اضافه و حاشیه ای که در اظهارات یک کارشناس در این بخش شنیده شود به شدت به چشم می آید.

گاه در یک تاک شوی تلویزیونی مهمان برنامه اظهاراتی خارج از حد و حدود عنوان می کند که با توجه به عرف برنامه سازی امر خیلی غیر قابل منتظره ای نیست، اما بخش هایی مثل: هواشناسی اصولا خیلی غیر قابل انعطاف است و تعریف خاص و محدود دارد. پس هرگونه حرف و سخنی خارج از قاعده ای در آن به چشم می آید و فی نفسه گل درشت خواهد بود.
یک هفته 7 چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

از این منظر و اصلا از لحاظ اصول کار خبری اقدام این کارشناس محترم غیر حرفه ای و نسنجیده است. زیرا ساختار شکنی کرده و این ساختارشکنی به فایده و نفع نیست و بیشتر به هرج و مرج دامن می زند. ساختار شکنی گاه معنای پیشرو بودن و خط شکنی و امر خلاقه دارد و گاه اقدامی از سر بی تدبیری است و صرفا تولید شلختگی می کند و شلختگی هم پشت بندش عصبیت می آورد. یک کارشناس هواشناسی می تواند در منزل و در تاکسی از شرایط پس از برجام ناراضی باشد و لب به انتقاد بگشاید. اما در مدیوم رسانه و فرصتی که دوربین صدا و سیما در اختیارش گذاشته فقط آنارشیسم تولید می کند و چه بسی با خودخواهی اش به نوعی بی عدالتی دامن می زند.

مقصود از بی عدالتی به یغما بردن وقت آن عده ای از مخاطبان است که نمی خواهند و تمایل ندارند در میان منازعات سیاسی قرار بگیرند. باید باور کنیم که آن عده ای که پیگیر اخبار هواشناسی هستند، لزوما پیگر برجام هم نیستند. مخاطبان هواشناسی دایره بسیار گسترده تری دارند و برجام را مخاطب محدود تری دنبال می کنند. از همین جهت گاه با یکی دوجمله هم ناخواسته ایجاد هرج و مرج می کنیم و حقی از دیگران ضایع می کنیم.، ضایع کردن حق فقط در صف نانوایی و اختلاس میلیاردی که نیست. جهان پیچیده امروز تمام مفاهیم را چند بعدی و ظریف کرده و اگر در موقعیتی قرارمی گیریم بهتر است با ظرافت تر و سنجیده تر رفتار کنیم احتمالا.

نکته ی بعدی در مورد این ممنوع التصویری تکذیب شده، مساله ی قداستی است که گاه به بعضی واژه ها می دهیم. مثل واژه: «ممنوع التصویر». گاها مدیران رسانه حق دارند با ابزار تنبیه و تشویق خط مشی و راهبرد خود را به کارکنان تحمیل کنند. ما مردم اما در شرایطی که خط کشی ها تقویت شده و دائما جبهه بندی شده قضاوت می کنیم. فکر می کنیم صرف این که کسی ممنوع التصویر شده محق است و مورد ظلم واقع شده. در صورتی که این ها ابزار تنظیمی یک مدیر است اگر که موقتی باشد و نان کسی آجر نشود، خیلی هم بیراه و ناصواب نیست.

پوران فرخزاد یا(درگذشت هفته)

پژوهشگر- نویسنده و محقق ایرانی یا واضح تر؛ خواهر بزرگ فروغ. زیست عجیبی داشت به نوعی در تمام سال های پس از فروغ سخن گوی حواشی و متن خانواده پر دامنه فرخزاد شده بود. آن قدر که این سخنگویی برای رسانه ها جذاب بود گاه خودِ او را فراموش می کردند. همو که اثری کم نظیرمثل: «کارنمای زنان کارای ایران از دیروز تا امروز» را جمع آوری کرد، تا اعتماد به نفسی در کالبد زن ایرانی بدمد.
یک هفته 7 چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

پوران در تشییع جنازه ای خلوت و در سرمای دی ماه رفت و بدرقه اش انگار لطفی نداشت؛ چگونه پایان تاریخ پر حادثه یک خانواده که انگار گرته ای از تاریخ معاصر ایران بوده اند، کم لطف تر از فلان خواننده درجه چندم پاپ می شود؟ این بی توجهی به خود ما نیست؟ خانواده فرخزاد به شکل عجیبی سهم زیادی در تمام مجادلات پر حرف و حدیث سیاسی و فرهنگی نیم قرن گذشته داشته اند. نام آن ها را می شود در گعده های روشنفکری دهه های سی و چهل خورشیدی دید. ابراهیم گلستان هم در کنار آن ها می آید و منازعات سیاسی دوران انقلاب هم به همچنین! این همه سهم از تاریخ داشتن برای یک خانواده گویی خودِ خودِ خوشبختی است. همه ی ما در تلاشیم برای ذره ای ماندگاری و ماندن در صفحات تاریخ. این دو نفر بی گمان جوهر نام هایشان حک صفحات تاریخ معاصر ایرانی شده به هر گوشه ای که گریز بزنید، نامی از آن ها می آید. زنی تنها در آستانه فصلی سرد باشید یا یک شومن گمراه.

فریدون اگر گمراه شد و به راه باطل رفت، فروغ اما چیز دیگری بود. شاعری جاویدان آن قدر که جاودانه هایش بر دوش پوران سنگینی می کرد. خوشبختی نان امروز نیست خوشبختی شاید نوری است که گاها بعد از ما می تابد و جای پاهای ما را به آیندگان نشان می دهد، برای فروغ و پوران که حداقل این گونه بود.

این همه حرف و حدیث این همه بحث و جدل یعنی این که دو نفر(پوران و فروغ) مهم بودند و عزیز. برای پوران فرخزاد این دنیا و آن دنیا ندارد، چون جاودانگی مرز ندارد. خدای دی ماه بیامرزدشان.

یحیی مشراپوف یا (تروریست هفته)

نخستین ساعات سال ۲۰۱۷ برای ترکیه امتداد خونریزی و تروریسم بود. به نظر درد سوریه ، لبنان، یمن و عراق حالا به تن ترکیه افتاده و تروریسم هر لحظه بیشتر از پیش در خاورمیانه ترکتازی می کند. مردم بی گناه در اولین ساعات سال جدید بی خبر از همه جا قربانی ترور هایی می شوند که خیلی کورند و حتی در رساندن پیام به سیاستمداران حاکم ترکیه موفق عمل نمی کنند. مطمئنا آن روزها که اردوغان ژست سیاست گذاری در سوریه و به طور کلی خاورمیانه گرفته بود، فکرش را هم نمی کرد این چنین درگیر و دچار تروریسم شود. اما ذره ذره افول ترکیه مدرن در کنار منافعی که هم جهت با قدرت های بزرگ مثل: روسیه و آمریکا نبود چنان با ترکیه کرد که افتد و دانی!
یک هفته 7 چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

شوربختی های ترکیه شاید از بهارعربی شروع شد. از دست دادن پایگاه کشورهای عربی بر اساس تحولات غیر قابل پیش بینی، اردوغان را به پایگاه سازی در کشورهایی دیگر سوق داد. ترکیه عضو ناتو و هم پیمان با غرب سال ها از پس این هم پیمانی توسعه داشته و توانست به سطح خاصی از پیشرفت و رضایت عمومی حداقل در میان کشورهای خاورمیانه برسد، اما بهار عربی آمد و ترکیه جایگاهش را میان عرب ها از دست داد. ترکیه یک سطح ضعیف شد. نفوذش در منطقه کم تر شده بود تا این که جنگ سوریه شروع شد و دومین بزنگاهی که ترکیه را ضعیف کرد، بر اساس افتراق با آمریکایی ها بود در مساله کردها. اردوغان کردهای سوریه را قدرتمند نمی خواست، چون ترس هم پیمانی با کردهای داخل ترکیه و تشکیل حکومتی مشترک او را نگران می کرد. از طرفی هم آمریکا حاضر نبود دست از حمایت کردها بردارد. آمریکا دیگر برای ترکیه آمریکای سابق نبود و نشد.

اتفاق سوم جنگنده سوخو بود که ترکیه منهدم کرد و آغاز اختلافات با روسیه شد. اردوغان بعدتر عذرخواهی کرد. اما خب دوران گذار از آن قهر تا این آشتی برای ترکیه هزینه ساز شد. ترکیه باید دل روسیه را به دست می آورد. حالا که آمریکا هم را به طور کامل نداشت. بزنگاه چهارم معادلات سوریه بود؛ برخلاف آن چه پیش بینی می شد وزن ایران و روسیه در مقابل شورشی ها سنگین شد و حالا ترکیه ناچارا به ایران و روسیه نزدیکتر باید میشد که شد، اما این خود دلیل تردیدی است که کل حکومت ترکیه را فرا گرفته، تردید میان آغوش نامطئمن غربی و یا آغوش تازه باز شده شرقی؟

تردید تا تصمیم برای ترکیه هزینه ساز است و این روزها تروریسم و آشوب نفس آن ها را گرفته. اردوغان باید انتخاب کند و شاید راه سوم افزودن بر اقتداری شبه استبدادی است. گزینه ای که با توجه به سرکوب های گسترده در ترکیه این روزها نزدیک هم به نظر می رسد. اما آن وقت رویایی چون اتحادیه اروپا را باید به فراموشی سپرد. شاید نباید جبر جغرافیایی و فاصله میان توانایی ها و آرزوها را فراموش کرد، حداقل در مملکت عثمانی!

نیما یوشیج یا (شاعر هفته)

لعنتی ترین ذات الریه تاریخ را نیما گرفت در میانه دی ماه و از فرط سرمای زمستان. مردی که با تفکرش زبان شعری ما را گسترده کرد و خب ما همه با شعر آمیخته ایم و وقتی زبان شعری مان گسترده می شود، در واقع ابزار تفکرمان گسترده شده. نیما وزن شعر را نه صرفا در جاهایی تعریف شده، بلکه بر اساس موسیقی کلام جا گذاری کرد و کلا دنیای جدیدی در کلام فارسی ساخت. کلام فارسی در شعر تا نیما تاریخ پر بار و هزار ساله ای داشت که کمی به کهنگی می زد و اما با رنسانس او حیاتی دوباره یافت.
یک هفته 7 چهره؛ از اصغر فرهادی تا برانکو ایوانکوویچ

این ها همه تعارف و اغراق نیست به گواه متخصصان زبان شعری. نیما اتفاقی بود که تاریخ شعر فارسی را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد. منظور و مراد این که این روزها اگر هر کسی دچار غلیان احساسات زودگذر می شود چند کلمه کنار هم می گذارد و گمان می کند شعری سروده و بعد از سر بی سوادی خودش را به شعر نیمایی می چسباند، بدانیم که شعر نیمایی در عین سهل و سادگی ممتنع بوده و ثمره ی سال ها غور در شعر فرانسه، پس نمی شود کاستی های زبان شعری را به بهانه ی تجدد گذاشت و به نیما وصل شد. همین دیگر! با ارجاعی به نیما این پاراگراف را می بندیم :«فکر ساده، درکِ کم، اندوه کم»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • عرفان

    تا جایی که من میدونم کی روش بازیکنای جدیدی رو دعوت کرده و لژیونر هارو دعوت نکرده خب یک دلیل کاملا واضح اینه که میخواد ویژگی بازیکنای جدید رو ارزیابی کنه به همین دلیل اصلا بازی دوستانه براش اهمیت نداشت.ولی خیلی ها نمیخان اینو متوجه بشن...

  • بدون نام

    در مورد کی روش تند رفتیا :|||| اولویت تیم ملیه و تمام :|||| خیلیم خوب جواب داده تا دفعه دیگه کسی براش خط و نشون نکشه تو ایران اگه میخوای موفق باشی باید تا همین حد جدی باشی وگرنه میشه مث والیبال بازیکناهم ادم حسابت نمیکنن

  • پیمان

    برانکو تنها نیست ارتش سرخ پشتشن

  • بدون نام

    نام فرهادی یک ظرفیت است که میتوانیم از ان بهره ببریم؟ واقعا اینطور فکر میکنی؟
    من نامه ایشون به روحانی رو نخوندم اما در مورد این جملتون باید بگم فرهادی بخاطر سیاست و هم نظری با غربیا این جایزه رو گرفت نه بیشتر, چیزی هم نیست که بشه انکارش کرد.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      متاسفم برات اگه ممکنه کارای فرهادی رو با کارای کارگردانای دیگه مقایسه کن تا بفهمی فرهادی واسه سینمای ایران فقط تو اسکارش خلاصه نشده

  • بدون نام

    با قسمت اخر حرفتون موافقم,مردم همش فکر میکنن مشکل از دولته, خب ما وقتی به فکر منافع شخصیمون هستیم, نه منافع ملی,معلومه مشکلات پیش میاد.
    در ضمن من در انتخابات سال اینده به کسی رای میدم که دشمن ینی همین شبکه های معاند اونو تخریب کنن,این ینی اون ادم صلاح کشورو میخواد,نه صلاح کدخدا رو.

  • بدون نام

    این که دولت روحانی چهارساله میشه که شکی نیس, اما بنظر من باید به یه ادمی رای داد که از نظر سیاسی قوی باشه, نه سازشگر و باج بده. اونم با اون وضع رییس جمهوری ترامپ, من جلیلی رو مناسب میدونم. دفعه قبلم رای خوبی اورد.

  • بدون نام

    واقعا ترکیه ناامن شده, اون خون هایی که داده شد بخاطر اعتماد ارودوغان به امریکا بود, دفعه قبلم که کلا میخواست با کودتا اردوغان رو برانداز کنه.

  • بدون نام

    من که فکر میکنم شما دچار رمانتیسیسم شدید, احساسات گرایی تون نسبت به افکار ادمایی که همفکرتون هستن, و یا به نوعی غرض ورزی و دوری از واقعیت.
    به هرحال این قضیه گورخواب هارو بجای اینکه باارامش راه حلی براش پیدا کنن, جنجالیش کردن,خیلی ها هم طبیعتا ازین موضوع سواستفاده کردن برای کوبیدن ایران. خوشحالم که انقد سریع یه سرپناهای براشون محیا شد,کاش بتونن به اغوش خانوادشونم برگردن هیچی مثل خانواده نیست.

  • آتنا

    این ادمایی که در مورد فرهادی و فیلماش انقد انتقاد میکنن ینی فیلمای دیگه همه وجه مثبتی از زندگی ایرانیو نشون میده؟ همین فیلم ابد و یک روز که یک پکیج کامل از بدبختیای زندگی ایرانه چرا انقد جایزه گرف اینجا بعد اگه همین فیلم میرف غرب و اینقد جایزه میگرفت چه چیزا که نمیبافتن براشون ... جمع کنید بابا بساطیو ک الکی پهن کردین

  • صبا

    فریدون یک گمراه بود؟

  • ارتش سرخ

    حق با برانکوئه مربیه ما یه انتقاد منطقی کرد ولی کیروش با یه کار بچگانه جو رو بهم ریخت تو این دعوا همه ضرر می کنن مقصرشم فقط و فقط کیروشه

  • بدون نام

    با ما هر که درافتاد ورافتاد کیروش بهتره حد خودشو بدونه با این حرکات مسخره به تیم ملیمون و پرسپولیس ضرر نرسونه

  • شیوا

    چرا ما همیشه باید بین بد و بدتر انتخاب کنیم؟

  • بدون نام

    درمورد خانواده ی فرخزاد باهاتون موافقم واقعا اعتبارشان از یه خواننده ی پاپ کمتر بود ؟
    اما پسر فروغ که زنده ست فکر کنم !نیست ؟؟؟

  • محمد

    منفی بخاطر کیروش و اینکه راجع به همه چی نظر ندی

  • احسان صادقی

    سلام.همونطور که قبلا عرض کردم،همیشه این بخش و دنبال می کنم و همیشه نظراتتون رو قبول داشتم.یعنی در تمام موارد هم نظر با شما بودم.اما در مورد فریدون فرخزاد با نظر شما مخالفم....م،شاید جبر و خط قرمز هایی که در عرصه رسانه وجود داره شما رو مجبور به نوشتن این جمله کرده،البته شاید. به هر حال،ممنون از زحماتتون. روز و روزگارتون خوش.

  • ملاحظه

    بهرحال با خوندن بخش مربوط به مطهري داشتم اميدوار ميشدم كه مستقليد ولي در قسمت اخر اون بخش دم خروس زد بيرون

  • بدون نام

    از اين سبك اجراي برنامه سركرده هيجوقت خوشم نميومد وليشما هم داريد از كاه كوه مي سازين! اينم يه شوخي مثه شوخي هاي بي مزه ي قبليش

  • احسان صادقی

    سلام دوباره.
    قبلا هم حتی تماسی که با مسولین برنامه داشتم،عرض کردم که اگه نظری در مورد مطلبی داشته باشم،می نویسم اما اصراری ندارم که نظرم حتما درج بشه. یعنی اگه قراره قسمتی از نوشته بنده حذف بشه،ترجیح میدم اصلا منتشر نشه. محدودیت های شما رو درک می کنم ولی ترجیحم اینه که یا نظرم کامل منتشر بشه یا اصلا منتشر نشه.
    در پناه زیبایی ها باشید.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      واییییی خدای من.به خاطر ی نظر منتشر نشده یا ناقص زنگ زدی مجله.چه بیکار یا چه ارزش و احترامی برا خودت قائلی .حالا تو این میان زیر اب کیا رو زدی.حالا ایمیلم میزدی جواب میگرفتی.خوب بعدش چی شدچه نوشابه ای واسه خودت وا کردی در حیرتم.همهی این نوشته ها ی طرف نوشتهی شما ی طرف"":

  • بدون نام

    خانم اتنا, ابد و یک روز خیلییی با فروشنده فرق داره, اگه عمیق نگاه کنین ابد و یک روز وضعیت اعتیاد در جامعه است که توی همه دنیا وجود داره, و باید هم ریشه کن بشه.
    اما فروشنده درباره شعور و فرهنگ جامعه ایرانیه,اونم لایه ى ابرومند جامعه,نمیدونم منظورمو فهمیدی یا نه اما فروشنده جامعه رو خیلی سیاه نشون داد, من هردوی این دوتا فیلمی رو که گفتی دیدم,ابد و یک روز با نگاه خالصانه و بدون غرض به یکی از مشکلات نگاه کرده بود,اما فروشنده با هدف جایزه جشنواره های به اصطلاح مهم.
    امیدوارم کمکی کرده باشم بهتون.

  • ملاحظه

    :))))
    حالا كه اصرار داريد بيسوادي تون به همه ثابت بشه ميل خودتونه ملاحضه ملاحزه ملاهذه

    پاسخ ها

    • بدون نام

      با ی غ نوشتن نمیشه کسی رو محکوم به بیسوادی کرد .حالا خستگی کار .بی حوصله بودن.تند تند تایپ کردن همه میتونه نقش داشته باشه من که به عنوان ی کاربر نظرا رو میخونم میبینم خیلیا غ مینویسن حالا خواسته یا ناخواسته ...و شما دوست عزیز ای کاش دفتر املاتونو بفرستی مجله اون وقت ببینیم به شما چی میشه گف.یکم انصاف

  • بدون نام

    خانم شیوا این بد و بدتر که میگی فقط مختص ما نیس, نمونش همین ترامپ و هیلاری.
    تازه با ارفاق میشه گفت اینا بد و بدتر اند.

  • علی

    در مورد برانکو عالی بود

  • sahar

    دم سرکرده گرم..عالی گفت ...ب امریکا هم مثل هوا نمیشع اعتماد کرد..خخخ

  • بدون نام

    تشکر

  • آتنا

    بدون نام عزیز که منوخطاب قرار دادی ... چرا انقد سفسطه می بافی کجای فروشنده سیاه بود اونم یک واقعیت تو جامعه بود که نمیشه کتمانش کرد اونم ی نوع اعتیاده انقد جبهه نگیر ... طفلک فروشنده مشکلش اینه که یک ادم موفق در سطح بین المللی کارگردانشه و جایزه گرفته وگرنه اگه در سطح داخلی اکران میشد کلی جایزه میگرف توکشورمون واگه هم ی فیلم دیگه میرف اسکار همه میگفتن وای نه حقه فروشنده بود:||||...کاش کمی بی طرف قضاوت کنیم

  • ماه اسمون

    آتنا جان, این یه واقعیته,ایشون که نگفتن این فیلم بد بود, اما واقعا مناسب نمایندگی ایران نبود.
    همه کشورا چیزای خوبشونو با دروغ نشون میدن,من نمیگم ماهم اینکارو کنیم اما حداقل خودمون تخریب نکنیم.

  • آتنا

    ماه اسمونه عزیز ینی شما الان میخواین بگین تجاوز و خیانت فقط تو کشورما اتفاق میفته و اقای فرهادی نباید این فیلمو میساخت تا این ضعف کشورمونو نشون کسی نده؟:|||||||||| بعدم چرا اینو نمی بینین که مثلا شاید خواسته با نشون دادن شخصیت عماد یا داماد اون اقا و خوده رعنا نجیب بودن بیشترایرانیارو نشون بده و اینکه تجاوز ب خانوادشون خیلی براشون مهمه؟:|||

  • بدون نام

    تجاوز اگه براشون مهمه اخرش نمیگفت اخی ولش کن,بعدشم با اون صحنه تو راه پله ها که زنه قربون صدقه شوهرش میره, ینی همون زنای ایرانی مرد سالار اند و همون خالکوبی فمینیستی رو دست ترانه و این قضایا,بابا چنین چیز واضحی رو نمیبینی؟

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج