مرگ پُرفروغ پوران فرخزاد
ديماه براي فرخزادها ماه آغازاست و پايان.ماه آغاز است چون فروغ، اولين ستاره هنريشان در اين ماه متولد شد و ماه پايان است چون پوران، آخرين عضو خانواده هنرمندشان در اين ماه چشم از جهان فرو بست،آن هم درست يكروز پس از تولد فروغ. روز نهم ديماه پوراني از دنيا رفت كه سالهاست دنياي فروغ از دريچه نگاه و كلمات او معرفي ميشود.
هرجا كه قرار بود توضيحي يا صحبتي از فروغ باشد،بيشك پوران اولين مرجع براي رجوع و پرسش از اصل ماجرا بود. در و ديوار خانهاش پر بود از قاب عكسهاي خواهرش و آرشيو قوي و قابل اعتنايي از آنچه در مورد او در رسانهها چاپ شده بود را در طبقه بالاي كمد خانهاش داشت.
خواهر بزرگتر در اين سالهاي بودنش همواره جور رفتن زودهنگام خواهر كوچكتر را كشيد.جوركشيدني كه گاهي برايش خستهكننده و ملال آور ميشد و گاهي شيرين و پرخاطره:«گاهی وقت ها از بس تلفن زنگ میخورد احساس جنون به من دست می دهد، با من جوری رفتار می کنند مثل اینکه من خواهرم هم هستم. یعنی من همیشه فکر می کنم که من حق ندارم که جای آنها حرف بزنم! زنگ می زنند و می پرسند، چرا فروغ این را گفته، چرا بهمان کار را کرده! خب این را فروغ باید جواب بدهد، من که فروغ نیستم، در عین حال فروغ هم هستم من، هم افتخار آنها را دارم، هم گاهی بی نهایت اندوهگین و خسته ام!».
دنياي متفاوت خواهران
پوران تنها دوسال از فروغ بزرگتر بود. اما فاصله زماني كوتاه تولدشان دليل نميشد تا فاصله دنياهايشان هم همينقدر كم و نزديك باشد.پوران دختر آرام خانواده بوده و فروغ آن قطب شيطنت خانه. خواهرانگيهايشان تا سالها استوار بوده با مشتركهاي بسيار در نگاهشان، اما يك جايي به بعد هرروزي كه گذشته فاصلهاي شده ميان عقايدشان.
با وجود تمام اين فاصلهها اما كجا مي توان رابطه خواهري را انكاركرد؟:«من و فروغ در كودكی نقطه مقابل یگدیگر بودیم ، من یك سال از فروغ بزرگتر بودم ، اما او بسیار پر حركت و شیطان و نا آرام بود .
عجیب آزارم می داد و یادم هست كه یك روز چنان گازم گرفت كه هنوز جای آن گاز بر تنم مانده است . تا ۱۳ یا ۱۴ سالگی ، تا سن بلوغ اصلا با یكدیگر نمی ساختیم و لحظه ای از سوء تفاهمها و نزاعها آرام نبودیم . اما وقتی بالغ شدیم ناگهان هر دو دچار تغییرات شگرفی شدیم ، فروغ آرام و گوشه گیر ،خاموش و متفكر شده بود و من شیطان و پرحركت و ناآرام؛ و البته او پس از بلوغ حالتی یكنواخت و ثابت نداشت .
گاهی بسیار سخت آرام و مهربان بود و گاه وحشتناك ناسازگار می شد. وقتی كم كم پسرها برای ما مساله شدند حسادت پنهانی و تلخی میان ما بهوجود آمد .
من آن وقتها نمی دانستم برای چه ؟ یك سال پیش از مرگ فروغ، یك روز عصر او به منزلمان آمد و ضمن حرفهای مختلف پرسید: پوران! فلان پسر همسایه كه الان پزشک حاذقی شده خاطرت هست . گفتم : بله فروغ جان ، چطور مگه ؟ گفت : در روزگار بچگی مثلا من عاشقش شده بودم ... می خندد ... ولی اون نگاهش همیشه به تو بود . اونوقت ها توي عالم بچگی من شب های زیادی برای اون گریه كردم، و فروغ می خندد ».
خواهر بزرگتر ، شاعر و پژوهشگر
نكته قابل توجه زندگي پوران اين است كه او شاعر، نویسنده و پژوهشگر بود اما مانند تمام افرادي كه هنرشان تحت نام فاميليشان قرار ميگيرد همواره تحتالشعاع نام «فروغ» بود. خودش در اين باره گفته:« شعرهای من در مجله فردوسی چاپ می شد، اما خود من چندان اعتقادی به آن شعرها نداشتم، از همین رو کتابشان نمی کردم. فروغ نامی در شعر برآورده بود، و من ابا داشتم که بخواهم در حوزه فعالیت او قدم بردارم.
البته هستند کسانی که بی انصافی می کنند و هنوز می گویند، من از نام فروغ استفاده کردم در حالیکه حیطه کارهای ما با هم کاملا متفاوت است یعنی آثار من در حوزه تاریخ، هیچ ربطی به خواهرم ندارد!
من هیچ وقت منکر نام خانوادگی و تاثیر آن بر شکل گیری شخصیت و روند زندگی ام نیستم، اما قائل به این هم هستم که مقایسه، کار غلطی است، ما سه نفر، با توانایی ها، استعدادها و علایق مختلف بوديم و هر کداممان به سطحی از موفقیت دست پیدا کردیم، حالا بحثی در این نیست که فروغ به واسطه نبوغ بی حد و حصر و تجربه های جسورانه اش متفاوتتر از ما بود و به سطح بالاتری از شهرت و محبوبیت دست یافت و هم او باعث سربلندی و افتخار من بود».
تلاش مادرانه يك خواهر
آخرين بازمانده فرخزادها سالها در سكوت ماند و اين اواخر تنها كارش شده بود حفاظت و حراست از ميراث معنوي فروغ. اگرچه خودش در مصاحبههايش عنوان كرده بود كه جهانبيني و نگاهش با فروغ متفاوت بوده اما هرباري كه حاشيه يا جنجالي عليه فروغ راه ميافتاد با تمام وجود سعي ميكرد كه آن را برطرف و از خواهرش دفاع كند.
پوران اگرچه در تولد، فاصله زماني چنداني با فروغ نداشت اما در اين سالها به معناي واقعي براي فروغ مادري كرد و تا آنجا كه مي توانست اجازه نداد حواشي بي اساسي را به زندگي فروغ بچسبانند. حتي در آخرين مورد از اين جنجالها كه در خصوص چاپ نامه فروغ به پا شده بود با تمام توان ايستاد و شفافسازي كرد.
در خصوص ماجراهاي مربوط به غسل دادن فروغ و در حاليكه گلستان، بنا را به روال اين سالها به سكوت در مورد فروغ گذاشته بود، اين پوران بود كه يكتنه پاسخ ميگفت كه خيلي از مطالب درمورد خواهرش درست نيست.
رويكردش نسبت به تمام حواشي اخلاقي عليه فروغ هم همين بود، قاطع ميگفت كه خواهرش هيجوقت معتاد نبوده و فقط سيگار ميكشيده ؛آن هم خيلي كم.ميگفت رسانهها در حق خواهرش كم لطفي كردهاند و با همين حواشي او را راهي آسايشگاه رواني كرده بودند.
چندوقتي بود كه مريضي خانهنشيناش كرده و درد امانش را بريده بود.
كم حوصله شده بود و خيلي تمايلي به همان گفتوگو هاي هميشگي هم نداشت: « من مرگ تمام اعضای خانواده ام را دیده ام و امروز تنهاتر از هر زمانی هستم، سخت است! از این جهت که به تنهایی باید بار همه چیز را بهدوش بکشم، واقعا برخی مواقع که چشمانم را میبندم نمیتوانم باور کنم که هیچکسی همراهم نیست...
اما شیرینی های خاص خود را هم دارد، یعنی فکر می کنم ما سه نفر یک نفر هستیم، دنبال همایم، مثل «ساری» که باید سه تکهمان را با هم یکی کنند تا چیز واحدی درست شود». سرانجام بعد از چند روز تحمل كما،صبح پنجشنبه نهم دیماه، پوران فرخزاد در بیمارستان ایرانمهر بر اثر ایست قلبی درگذشت.حالا خانه فرخزادها در اميريه وارث معنوي هم ندارد و باغچه خانهاي كه روزگاري محل شعرخواني دوخواهر بود براي هميشه تنها و پازل سه تكه بامرگ تكميل شد.
خواهران غریب
وحید کوثری - شاید زمانی که در بیمارستان ایرانمهر بستری بود، کمتر کسی از این واقعه باخبر شد. حتی ادبیاتی ها هم توجه خاصی به این موضوع نداشتند. همه در گيرودار سالگرد تولد فروغ بودند، غافل از اینکه فردی از خانواده فرخزاد هنوز زنده است؛ و البته در حالت احتضار.
سالگرد فروغ گذشت و همه خوشحال از نوشته ها و مراسم ها و یادبودها؛ اما بیمارستان ایرانمهر خبر دیگری داشت؛ ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه ۹ دی، خواهري غريب براي هميشه به خواهرش پیوست.
پوران فرخزاد، خواهر بزرگتر فروغ و کوچکتر فریدون، شاید در سکوت خبری و در سایه تشییع پیکر دنیا فنی زاده درگذشت.
همانقدرکه فروغ در ادبیات ما نشان زنان شاعر بود، او بيرون از گود به ستايش فروغ پرداخته بود.
متولد نوشهر در۲۰ بهمن۱۳۱۱ ، عاشق فروغ، مغفول و درمانده، خسته از مقایسه های بجا و نابجا، دلسرد و سرخورده از مسئولان وقت وزارت ارشاد برای مجوز ندادن به دو مجموعه اش؛ باران دیگر آبی نیست و مهره مهر، وامدار نام خانوادگی اش؛ فرخزاد، دلزده از نگاه سیاه ادبیاتی های نوظهور به خانواده اش، دلخور از حرف های تازه در مورد فروغ، از دنیا رفت. رفت و تمام خاطرات فرخزادها را تمام و کمال با خود برد.تمام عمر ادبی خود را صرف شناخت زنان ادیب و فرهیخته به ادبیات بی وفای ایران کرد. کارنمای زنان کارای ایرانی را با قلمی زیبا و چشمانی اشکبار نوشت؛ نشان زن در آثار شاملو (مسیح مادر) و سپهری (زن شبانه موعود) را به ما یادآوری کرد؛ مجموعههای داستانی و اشعارش را برای ما باقی گذاشت و غريبانه در كنار فروغ آرام گرفت.
از اوپرسیده بودم کدام یک از شعرهای فروغ را بیشتر دوست داری؟ پاسخ داد:
« و این منم، زنی تنها در آستانه فصلی سرد»
روحت شاد، بانوی غریب
نظر کاربران
روح هر دو خواهر و برادرشون قرین رحمت الهی ...فروغ فرخزاد ،فریدون فرخزاد و پوران فرخزاد ♡♡♡
خدا رحمتشون کنه واقعا شعرای فروغ فوق العادست البته اونایی که سطحی میخونن بایدم بد بگیرن!فروغ نماینده زن ایرانیه و داره از ناامیدیا و نگاه بد جامعه به زنا میگه همین
فروغ را نشناختیم وپوران رانشناختیم ونه دریافتیم. زنانی که فقط برای نگاشتن آمده بودند
فروغ را نشناختیم وپوران رانشناختیم ونه دریافتیم. زنانی که فقط برای نگاشتن آمده بودند