خوان میرو؛ جهان ساده یک هنرمند پیچیده
میرو طی نود سال عمر پربارش (۱۹۸۳-۱۸۹۳) دوره های مختلفی از خلق هنری را پشت سر گذاشت که مستقیم با احوال زندگی پر فراز و نشیب او در ارتباط بود؛ زندگی ای توام با گریز و تبعید و در سایه جنگ و دیکتاتوری.
میرو در دوره اول آثارش در حول و حوش سال های بیست، نقاش ای است با توجه ویژه به جزئیات، اما در عین حال نسبتی با رئالیسم ندارد. مثلاً در نقاشی مزرعه (۱۹۲۱-۲۲) میرو در عین حال که مزرعه و خانه پدری اش را می کشد، مرز میان حیوانات و زندگی انسانی را با خط هایی غریب از بین می برد و تصویری نیمه سوررئال از واقعیت ارائه می کند.
شاید همین علاقه او به دست بردن در واقعیت و خلق تصویری تازه از آن، موجب شد که در طول دهه بیست با همنشینی با سوررئالیست های پاریس نشین، از آندره برتون ( نویسنده مانیفیست سوررئالیست ها) تا بقیه، کاملاً به این سبک هنری متمایل شود و ابایی نداشته باشد که به ناخوداگاه خود پناه ببرد و از واقعیت روزمره بگریزد و برای همیشه نامش به عنوان یک نقاش سوررئالیست در تاریخ ثبت شود.
اما میرو در عین وابستگی به سوررئالیسم، جهان خاص خود را بنا می کند که ارتباط مستقیمی با جهان دیگر نقاش های سوررئالیست ندارد. میرو را می توان نقاش ای به شدت شخصی دانست که تمام آثارش فارغ از وابستگی به هر نوع جریان و سبک، بیانگر دیدگاه های او درباره زندگی و احوال شخصی اش در دوره های مختلف است. به همین دلیل حتی رنگ های مورد استفاده او را می توان بر حسب دوره های مختلف تبعید، جنگ و زندگی در اسپانیا دسته بندی کرد و تفاوت های آشکارش را دید.
میرو با تلاش برای خلق جزئیات می آغازد (سال های اوایل دهه بیست و پیش از آن)، اما با زندگی در پاریس و آشنایی با سوررئالیست ها، نقاشی هایش ساده تر می شوند و خط ها و دایره ها بر زمینه های گاه حتی تک رنگ خودنمایی می کنند (نیمه دوم دهه بیست و دهه سی)، و در دهه چهل با بازگشت به زادگاهش، به ترکیبی از پیچیدگی با استفاده از اشکال هندسی ساده می رسد که توام با کشف و خلق رنگ های روشن با اشکال و ترکیب بندی های پیچیده تر است که شاید بازتابنده کشف دوباره زادگاه و لذت بردن از آفتاب دلپذیر اسپانیاست، (او در این آثار یکی از بهترین دوره های کاری اش را رقم می زند) و بالاخره بعدتر در دهه شصت و هفتاد، باز به سادگی تمام عیار می رسد و حتی با بزرگ تر کردن اندازه نقاشی ها، به چشم ها فرصت غرق شدن بر زمینه های خالی را می دهد و با کمترین پیچیدگی و با حداقل ممکن، شاهکارهایی چون نقاشی سه تکه «آبی» خلق می کند که خلاصه ای از جهان اوست؛ با یک رنگ ساده و چند خط.
میرو در واقع در دوران کهنسالی جهان را در خط های به شدت حساب شده ای خلاصه می کند که تصویری از احساسات او و موقعیت انسان امروز است. او را در واقع باید استاد خلاصه کردن جهان نامید.
او در واقع استاد نشانه هاست؛ نشانه هایی که - خودآگاه یا ناخودآگاه- به کار گرفته می شوند و تعریف جدیدی را از جهان ارائه می کنند. به همین دلیل جهان میرو هیچ شباهتی به جهان واقعی اطراف ما ندارد.
میرو - به مانند هر هنرمند اصیل دیگر- دنیا را می بیند و از فیلتر ذهن و روح اش را می گذراند و بعد آن را به شکلی نو دوباره خلق می کند. نقاشی های او شاید در وهله اول به غایت ساده به نظر برسند و برای برخی حتی کودکانه.
شاید وصیتنامه ای از این تلخ تر نمی توان تصور کرد. او با جهان سوخته اش به پیشواز مرگ می رود.
ارسال نظر