آيتماتوف يكي از مطرحترين نامها در بين نويسندگان است كه با پذيرش فضاي سياسي حاكم به شوروي در دوران حكومت كمونيستها و هم سوئي با حزب حاكم توانست آثارش را در گستره وسيع منتشر كند و يكي ازبهترين آثار او كه در سال ۱۹۸۵ و در دوران حاكميت كمونيسم شوروي منتشر شد به عنوان واحد درسي رشته ادبيات در مدارس تدريس ميشد.
وب سایت مَد و مِه - ساینا ممتاز پور: چنگيز آيتماتوف از جمله نويسندگاني است كه سازگاريشان با شرايط به آن ها كمك ميكند تا در هر اوضاع و احوالي حتي در زير سايه سنگين اختناق كار خودشان را بكنند و بار خودشان را ببندند و از مزاياي قانوني تابعيت بهره مند شوند.
در ميان اين قبيل نويسندگان يا نويسندگان از اين قبيله بسيارند كساني كه تاريخ توليد و انقضاء دارند و در واقع نظام حاكميتي كه ميخواهد از آنها به عنوان بوق تبليغاتي استفاده كند توليدشان ميكند و در يك تعامل دو سويه هر دو ست معامله براي يكديگر نقش بوق را بازي ميكنند و با تمام شدن دوران قدر قدرتي حاكميت اين گروه نويسندگان و شاعران هم تاريخ مصرفشان به انتها ميرسد و نام و نشانشان جز در بايگاني اسناد مربوط به صلهها و خلعتهاي حكومتي باقي نميماند چند نفري هم اما در اين ميان به مدد ارزش نسبي آثارشان از ساحت زمانه خود فراتر ميروند و ماندگار ميشوند و چنگيز آيتماتوف يكي از آنهاست او نويسندهاي بود كه به رغم سازش ناشي از اعتقادش به كمونيسم در دوران حكومت شوراها از گروه نويسندگان تاريخ مصرف دار قرار گرفت و شايستهگي آن را داشت كه به نويسندهاي مطرح تبديل شود.
آيتماتوف يكي از مطرحترين نامها در بين نويسندگان است كه با پذيرش فضاي سياسي حاكم به شوروي در دوران حكومت كمونيستها و هم سوئي با حزب حاكم توانست آثارش را در گستره وسيع منتشر كند و يكي ازبهترين آثار او كه در سال ۱۹۸۵ و در دوران حاكميت كمونيسم شوروي منتشر شد به عنوان واحد درسي رشته ادبيات در مدارس تدريس ميشد.
موضوع اين كتاب ماجراي عشق يك زن متأهل قرقيزي به سربازي مجروح است و از نظر بسياري از خوانندگان اثر يكي از زيباترين داستانهاي عشقي به شمار ميرود. اين كتاب كم حجم كه مضمون آن با عرف اجتماعي و فرهنگ رمانتيسم ستيز كمونيسم مغايرت داشت، موجب موفقيت جهاني اين پرورش دهنده دام شد. نويسندهاي به نام چنگيز آيتماتوف كه به عنوان معروفترين نويسنده شوروي و نه روسيه، سرانجام در سال ۲۰۰۷ در يك كلينيك شهر نورنبرگ آلمان در اثر عفونت شديد ريه و در سن ۷۹ سالگي درگذشت.
خبر فوت او قرقيزستان را شگفت زده كرد و براي اداي دين نسبت به او بود كه وزير فرهنگ قرقيزستان سال ۲۰۰۸ را به مناسبت تولد ۸۰ سالگياش در ماه دسامبر «سال آيتماتوف» ناميد و جايزهاي با نام «چنگيز آيتماتوف» بنيانگذاري شد و موزه آيتماتوف كه در زمان حياتش ساخته شده بود را در زادگاهش نوسازي كردند.
براي آيتماتوف ايالت مركزي قرقيزستان با داستانها، افسانهها، قصهها و ترانههايش الهام بخش بود و او در چنين فضايي به عنوان نويسنده غيرروسي درشوروي سابق به موفقيت رسيد و راه خود را به سوي ادبيات جهاني گشود.
به عقيده بسياري از علاقمندان به آثار اين نويسنده هيچ كتابي مانند رمان DieRichtstall (۱۹۸۷) نتوانست در آلمان شرقي ، اميد براي دگرگوني را برانگيزد. در اين كتاب و در زمان حاكميت سوسياليستها در آلمان شرقي، موضوعات ممنوعهاي مانند مواد مخدر، جنايات و انتقاد به برنامههاي اقتصادي مطرح شده بود به حدي كه در المان غربي از هنر داستانسرايي او تقدير شد. در همان زمان خوانندگان نكته سنج او در آلمان شرقي انتقادهاي موشكافانه او را درك ميكردند و قدر ميدانستند.
او در كتاب «يك روز به اندازه يك سال» (۱۹۸۱) قزاقهايي را به تصوير ميكشد كه كار اصلي آنها شباني بود و زندانيهاي خود را به برده تبديل ميكردند. در واقع آنها تصويري از پيشينه مردم قزاقستان بودند.
آيتماتوف با توجه به سرشت و سرنوشت منحصر به فرد انسان مسايل مهم دنيا را با بياني دقيق برآمده از احساسات لطيف بررسي ميكرد:
او در داستانهاي كوتاه و بلند و نمايشنامههايش در كنار جستجوي خوشبختي و عشق به موضوعاتي مانند قدرت حكومت، نابودي محيط زيست و تعارض بين نسلها ميپردازد.
آيتماتوف همواره مخالف جهاني كردن فرهنگ و بازار اقتصادي بود. خوانندگان آلماني او خصوصاً به اين خاطر برايش ارزش قائل بودند كه انسانيت را فراتر از حكومت حزبي و ايدئولوژيكي و افكار اسطورههاي ماترياليستي قرار ميداد.
اما در روسيه به خاطر فعاليتهاي طولاني مدت آيتماتوف در حزب كمونيست از سوي آزادانديشان انتقادهاي شديدي نيز به او وارد ميشد و بسياري او را به عنوان يك فرصت طلب كه در سيستم حكومتي شوروي فعال بود سرزنش ميكردند او در سال ۱۹۵۶ در موسسه معتبر گوركي در مسكو فعاليت خود را در زمينه ادبيات و نويسندگي آغاز كرد و در همان سال نيز از پدرش Posthum كه توسط يكي از كارگزاران حزب و در زمان استالين به منظور پاكسازي حزبي به قتل رسيده بود اعاده حيثيت شد و در واقع وفاداري او و خانوادهاش به نظام حكومتي مورد تأييد و تاكيد قرار گرفت.
آيتماتوف مدتي به عنوان روزنامهنگار براي نشرياتي مثل Prawda كار ميكرد و مدتي يكي از كارمندان اتحاديه نويسندگان بود و بعداً به عنوان نمايندهاي عالي رتبه در سيستم سياسي درشوروي مشغول كار شد. و اهداي جايزه دولتي Udssr و همچنين جايزه لنين به او شواهدي بودند براي اعلام عدم مخالفت او با حكومت شوروي.
ايتماتوف در سال ۱۹۹۰ وقتي ميكاييل گورباچوف او را به عنوان كارشناس فرهنگي منصوب كرد به اوج زندگي سياسياش رسيد. و در همان سال سفير شوروي در لوكزامبورگ شد و تا زماني كه يلتسين او را از اين مقام بركنار كرد در اين سمت باقي ماند. او در انتخابات ۱۹۹۵ در كشورش به نمايندگي پارلمان انتخاب شد و به عنوان سفير روسيه در بروكسل و نماينده اين كشور در يونسكو دور تازه فعاليتهاي سياسي فرهنگي خود را آغاز كرد.
و به دليل همه اين فعاليتها بود كه بسياري از خوانندگان آلماني او مايل بودند با او به خاطر گذشتهاش تسويه حساب كنند. به نظر منتقدان آيتماتوف در تاريخچه زندگي او كه در كتابي به نام «دوران كودكي در قرقيزستان» (۱۹۸۹) منتشر شده جاي يك مصاحبه صادقانه با خود او خالي بود و به همين دليل اين اثر از نظر خيليها نقطه پايان دوران نويسندگي او محسوب شد.
اما آيتماتوف در ادامه راه با همان قدرت نويسندگي ، آخرين اثرش به نام «پلنگ برفي» را نوشت. اين رمان درباره يك پلنگ پدر و 4 فرزندش است كه آرزو دارد سالهاي پايان زندگياش را با آرامش بگذراند. اما شاهزادههاي شكارچي عرب پلنگ را با تفنگهاي پيشرفتهشان شكار ميكنند. و سئوال اين است كه آيا اين اثر تصويري از زندگي نويسندهاي نيست كه با تصور آرامش به وطن بازگشته است به سرزميني كه در گرداب افراط گرايي مذهبي خشونت و چالش هاي بزرگ سياسي گرفتار شده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
مرسی