گفت و گو با غایب بزرگ نامزدهای اسکار: لئوناردو دی کاپریو
لئوناردو دی کاپریو: من معتاد اسکورسیزی هستم!
لئوناردو دی کاپریو بی شک یکی از توانمندترین بازیگران حال حاضر سینمای جهان و در عین حال یکی از پرطرفدارترین سوپراستارهای هالیوودی است.یکی دو روز پیش نامزدهای دریافت اسکار معرفی شدند اما لئو این بار حتی در فهرست نامزدها هم نبود تا احتمالا امسال هم لئو مثل پارسال اعلام کند که دیگر اسکار برایش هیچ اهمیتی ندارد.
فیلم «جانگوی رها شده» اولین فیلم از این سه اثر بود که به اکران سینماهای جهان درآمد و شاید بتوان آن را متفاوت ترین کار لئو دانست. او در این فیلم نقش منفی داستان را ایفا کرده است که در پرونده کاری او چنین تجربه ای به چشم نمی خورد. این فیلم با استقبال منتقدان و تماشاگران سینما روبرو شد.
هر چند که «جانگوی رها شده» مانند تمامی کارهای تارانتینو مخالفان سرسخت خود را داشت اما لئو تجربه متفاوتی داشت و به خوبی دیده شد. مجله «The Talk» در هفته آغازین اکران این فیلم گفت و گویی را با لئوناردو دی کاپریو انجام داد.
یکی دو روز پیش نامزدهای دریافت اسکار معرفی شدند اما لئو این بار حتی در فهرست نامزدها هم نبود تا احتمالا امسال هم لئو مثل پارسال اعلام کند که دیگر اسکار برایش هیچ اهمیتی ندارد. این گفت و گو را بخوانید:
از کار با تارانتینو و شخصیتی که در این فیلم بازی کردی بگو. اصلا چه شد قبول کردی در این فیلم بازی کنی؟
- مدت های زیادی بود عاشق کارهای کوئینتین بودم. اینکه او چطور تاریخ را به سبک خودش دوباره خلق می کرد، برایم جذاب بود. از سوی دیگر او این بار در «جانگوی رها شده» یک داستان اصیل آمریکایی را به سبک وسترن اسپاگتی از نو خلق و در عین حال سبک های مختلف سینمایی را با هم میکس کرده بود. کاری که تنها تارانتینو می تواند انجام دهد. شخصیت من برایم بسیار جالب بود و به نوعی من را یاد شخصیت جوانی لویی چهاردهم می انداخت. انسانی سرد از درون. برای من این کاراکتر کسی بود که نماد مردی از جنوب به نظر می رسید. از طرف دیگر من همیشه عاشق کار کردن با جیمی فاکس، کریستف والتز و ال جکسون بودم و خب البته دلایل بسیار زیاد دیگری هم وجود داشت که من نتوانم از کنار این فیلم به راحتی رد شوم.
الان که فیلم به اتمام رسیده نظرت در مورد فیلم چیست؟
- این فیلم یک فیلم فانتزی است. داستانی که هر کسی می تواند برای آن احترام قائل باشد. این فیلم یک بازسازی تاریخی است و در عین حال هیچ چیزی در این فیلم وجود ندارد که باعث شود مردمی که در آن دوره تاریخی زندگی می کرده اند از دیدن آن ناراحت شوند! اینکه شخصیت جیمی فاکس تلاش می کند تا خودش را آزاد کند اتفاقی نیست که تا به حال در هیچ فیلمی افتاده باشد. این تلاش برای آزادی، یک تلاش کاملا متفاوت است. البته ما درمورد برده برداری در آن زمان تصاویر بسیاری دیده ایم و فیلم های بسیاری ساخته ایم اما اینک یک برده خودش قهرمان داستانش باشد و برای رهایی خودش تلاش کند، اتفاقی کاملا تازه است.
شاید این تصور وجود داشته باشد که اینچنین اتفاقی هرگز در عالم واقعیت نیفتاده است اما فقط کافی است که از چشمان تارانتینو به این داستان نگاه کنیم تا موضوع را درک کنیم. اتفاقی که در این فیلم افتاد کاری است که شاید فقط کوئینتین تارانتینو بتواند انجام دهد. شاید خیلی ها تلاش کرده باشند کارهای اینچنینی بسازند اما او سبک خاص خودش را دارد. وقتی شما فیلم تارانتینو را می بینید، می دانید که قرار است کاملا درگیر فیلم شوید زیرا ابزارهای فیلم تنها شخصیت یا داستان نیست. بلکه موسیقی نیز هست و این می تواند کاملا شوکه کننده باشد. مانند همین فیلم که او برای یک داستان که قبل از جنگ داخلی آمریکا اتفاق می افتد از موسیقی هیپ هاپ استفاده کرده است و این کار او نیز جواب داده! تارانتینو فوق العاده است.
کار با ساموئل ال جکسون چطور بود؟
- او یک بازیگر فوق العاده است و وقتی وارد صحنه می شود انرژی بسیار مثبتی دارد. وقتی که تو دیالوگ هایت را می خوانی و به صحنه ای که قرار است بازی کنی، فکر می کنی، ناگهان یک توفان راه می افتد. آن وقتی است که ساموئل آمده! تو مجبوری در صحنه دوام بیاوری و تلاش کنی خودت را با آن انرژی هماهنگ کنی و این واقعا فوق العاده است. کاری که او در این نقش کرده واقعا قابل ستایش است.
لئو فکر نمی کنی خوب باشد چند وقت یک بار فیلم های کمدی رمانیتیک هم بازی کنی؟
- من برای بازی کردن در فیلم های کمدی رمانتیک هیچ مشکلی ندارم اما دوست ندارم کاری را قبول کنم. فقط به خاطر اینکه ژانر خاصی را بازی کرده باشم زیرا این زمان و مکان و موقعیت های خاص است که باعث می شود فیلمی را برای بازی انتخاب کنم. در غیر اینصورت فکر می کنم که یک اشتباه بزرگ خواهد بود. همیشه وقتی فیلمنامه ای را برای بازی انتخاب می کنم که بعد از خواندنش احساس کنم «وای من چقدر با این داستان ارتباط خوبی برقرار می کنم.» هیچگاه به مسائل دیگر فکر نمی کنم. نه به اینکه فیلم محبوب می شود یا نه، نه اینکه ماندگار می شود یا نه و ...؛ چون همه این اتفاقات زمانی مشخص می شود که فیلم ساخته شودو به اکران دربیاید. تنها چیزی که من برای انتخاب فیلم به آن اهمیت می دهم این است که بتوانم با داستان فیلم ارتباط برقرار کنم.
چقدر برای تو اهمیت دارد در هر فیلمی که بازی می کنی خود را با چالش جدیدی مواجه کنی؟
- این کاملا به نقش بستگی دارد. همیشه اینگونه بوده که باید در کار تحقیق بسیار کنی تا به ابزارهای خوب دست پیدا کنی. به هر حال همیشه ابزارهای خوب وجود دارد که به میان می آیند و مانند غذا برای بدن عمل می کنند. به همین خاطر است که همیشه سال های سال طول می کشد تا به رشد کنی زیرا نتیجه کار همیشه روی پرده سینما مشخص می شود. اگر در داستان مشکلی وجود داشته باشد یا منطقی نباشد یا در روایت، گره ناگشودنی وجود داشته باشد، همگی روی پرده مشخص و باعث شکست فیلم می شود.
تو در طول دوران کاری ات یا اسپیلبرگ، نولان، ایستوود، مندس، بویل، کامرون و البته بیشتر از همه اسکورسیزی کار کرده ای. کارگردان دیگری باقی مانده که دوست داشته باشی به این فهرست اضافه شود؟
- کارگردانان بسیاری هستند که من همچنان امید دارم بتوانم با آنها کار کنم. پل تامس اندرسون یکی از آنهاست که واقعا دوست دارم با او کار کنم. فکر می کنم که الخاندرو گنزالس ایناریتو کارگردان بسیار با استعدادی است. آنگ لی نیز همینطور. منظورم این است که کارگردانان فوق العاده بسیاری هستندکه واقعا دوست دارم با آنها کار کنم.
چقدر از زندگی ات به ساخت فیلم یا فکر کردن به فیلم اختصاص دارد؟
- مطمئن هستم که بخش بسیار زیادی از زندگی ام به این کار اختصاص دارد. البته نمی خواهم بگویم همه زمان من به این کار اختصاص دارد اما من همیشه آرزوی بازیگر شدن داشته ام و الان که این آرزو محقق شده است، دوست دارم سهم خودم از بازیگری را از سینما بگیرم.
فکر می کنی حالا حالاها بتوانی به این کار ادامه دهی؟
- بله؛ البته می دانم که بسیاری از بازیگرانی که من با آنها بزرگ شده ام ممکن است این کار را نکنند اما من همیشه خودم را در ۳۰ سال بعد تصور می کنم و با خودم فکر می کنم که «چرا از همه فرصت هایی که برایم مهیا بود استفاده نکردم؟ به همه کسانی فکر می کنم که می توانستم با آنها کار کنم، به همه نقش هایی که می توانستم آنها را بازی کنم. به خودم می گویم به خاطر همین ها تلاش کن» و این چیزی است که همیشه به آن فکر می کنم.
پس تو دیگر کارها و حرفه ها را کنار گذاشته ای؟
- نه؛ اصلا اینگونه نیست. من سعی نمی کنم مسائل عادی زندگی را از حالت طبیعی آن خارج کنم. اصلا دوست ندارم که به انجام کاری اصرار کنم. اما در نهایت بازیگری کاری است که من همیشه عاشقش بوده ام و مسائل دیگر مطمئنا راه خودشان را برای اتفاق افتادن پیدا می کنند.
به این فکر کرده ای که روزی توان خود را از دست بدهی و مجبور شوی کلا کار دیگری را انجام دهی؟
- شاید یک روز دیگر بازی نکنم اما من عاشق بازیگری هستم. در تمام خاطرات شیرین زندگی من رویای بازیگر شدن وجود دارد. زمانی که کودک بودم تنها چیزی که از پدر و مادرم می خواستم این بود که من را به سینما ببرند و بعد از آن هزینه کلاس های بازیگری ام را بدهند. من هیچ چیزی به غیر از این نمی خواستم. بازیگر شدن کاری بود که من می خواستم انجام بدهم و در حال حاضر به هیچ وجه نمی خواهم کاری کنم که در آن تغییری ایجاد شود.
اینکه آرزوهای کودکی ات به واقعیت تبدیل شده حس عجیب و غریبی دارد؟
- بعضی وقت ها به گذشته ها فکر می کنم و با خودم می گویم «وای ... اتفاقاتی که برایم افتاده فوق العاده است. من موفق به عملی کردن بسیاری از آرزوهایم در کودکی شدم.» من هیچ وقت فکر نمی کردم که بتوانم حتی یک نقش کوتاه در فیلم اسکورسیزی داشته باشم اما امروز چهار فیلم با او کار کرده ام و می دانید این یعنی چه؟ یعنی دنیا برای من فوق العاده است اما این موضوع یک جورهایی اعتیاد آور هم هست! اصلا بعضی آدم ها و کار کردن با آنها اعتیاد آورند. من معتاد اسکورسیزی هستم. در کودکی رویای بازیگر شدن داشتم اما امروز اتفاقاتی افتاده که از رویاهای من نیز جلوترند. من خیلی خوشبختم.
نظر کاربران
خیلی هنرپیشه باحالی هست دوستش دارم زیاد