گونترگراس، نویسنده تابوشکن
گونتر گراس، نویسنده آلمانی تابوشکن و برنده جایزه نوبل در طول زندگیاش یک روح سرکش و شهروند متعهدی بود که برخی او را "مرجع اخلاق" و شماری دیگر ریاکار توصیف کرده اند.
میشایل یورگس، زندگینامهنویس، محیط زندگی گونترگراس در زمان کودکی اش را با جمله «کودکی در میان روح مقدس و هیتلر» خلاصه میکند. گراس در ۱۷ سالگی شاهد وحشت جنگ جهانی دوم بود و خودش عضو "جوانان هیتلر" بود. او بعدها به یک واحد نیروهای ویژه نازیها موسوم به "اس اس مسلح" پیوست.
شروع پرفروشترین نویسنده
در سال ۱۹۵۲ جمهوری فدرالی آلمان و سیر تکامل روشنفکری گراس هنوز در مراحل اولیه شان قرار داشتند. او علاقمند هنر بود، پیکرتراشی و طراحی گرافیک تحصیل کرد، به یک دسته موسیقی جاز پیوست و بسیار سفر کرد. در سال ۱۹۵۳ مدتی در پاریس به سر برد و در آنجا با زن اولش زندگی بی سر وصدایی را گذراند.
آن وقت بود که مرحله درخشان زندگی او به عنوان نویسنده شروع شد. او نخستین رمان اش، "طبل حلبی" را در سال ۱۹۵۹ نوشت که پیش از تبدیل شدن به یک موفقیت بینالمللی، در جامعه محافظه کار آلمان غرب آن زمان غوغا برپا کرد. این رمان به چندین زبان ترجمه و از آن فیلم ساخته شد. دقیقاً چهار دهه بعد، نویسنده این رمان جایزه نوبل ادبیات را گرفت.
خلاق و پرکار
فهرست آثار گونترگراس طولانی است. او نمایشنامه، شعر و داستان مینوشت. بسیاری آثار او با وضعیت سیاسی و تحولات اجتماعی سر و کار دارند، مانند غرق شدن کشتی مهاجران در دریای بالتیک در سال ۱۹۴۵، نقش روشنفکران در انقلاب آلمان شرق سابق در سال ۱۹۵۳، تظاهرات دانشجویان در سال ۱۹۶۸ و مناسبات میان شرق و غرب.
آشتی میان آلمان و پولند برای گراس که زاده شهر دانزیک بود، همیشه موضوع مهمی بود. با وجود انتقادهایی که از دشواری و سیاسی بودن کتابهای گراس میشد، همه آثار او بحثهای داغی را میان حلقات ادبی در آلمان دامن زده بود. اما هیچ اثری او به اندازه "طبل حلبی" اشتیاق ایجاد نکرد.
اخلاق و سیاست
گونتر گراس نبوغ چندگانه داشت. او نه تنها یک شاعر و رمان نویس، بلکه پیکرتراش و طراح بود که گاهی جلد کتابهای خود را نیز طراحی میکرد. ملت در مورد دیدگاههای سیاسی او دو پارچه شده بود، برخی او را مرجع اخلاق و شماری هم یک چپگرای رادیکال مینامیدند.
گراس همواره به عنوان یک ناظر منتقد باقی ماند، چپگرای مستقلی که با استفاده از شهرت خود هر از گاهی در مسایل سیاسی مداخله کرد. او علیه اخراج کردها، برای پرداخت غرامت به کارگران اجباری زمان نازیها، حمایت از حقوق بشر و نویسندگان تحت تعقیب و در مخالفت با جنگ سخن گفت.
در ۲۰۰۶ خود را ناچار از این دید که اعتراف کند در جریان جنگ جهانی دوم خودش نیز تماماً بیگناه نبوده است. عضویت قبلی او در واحد "اس اس مسلح" که در خودزندگینامه "پوست کندن پیاز" در سال ۲۰۰۶ به آن اشاره شده است، در آلمان و خارج از کشور سر و صدایی را ایجاد کرد و شهرتاش به عنوان مرجع اخلاق را لکه دار ساخت و برخی او را به ریاکاری متهم کردند.
شعر تحریک کننده
گراس در سال ۲۰۱۲ با نشر متنی تحت عنوان "آنچه باید گفته شود" جنجال بین المللی دیگری را دامن زد. این متن که خودش آن را شعر میخواند، حاوی انتقاد پوشیده او از سیاست رژیم صهیونیستی بود. گراس در این نوشته خود از حمله اتومی رژیم صهیونیستی علیه ایران هشدار داد و دولت رژیم صهیونیستی ظرفیتهای اتومی و مشی اشغالگرانه اش را تهدیدی برای صلح جهانی عنوان کرد. این نوشته غوغا برپا کرد. گراس به یهود ستیزی متهم و به رژیم صهیونیستی ممنوع الورود شد.
نظر کاربران
مرسی و تشکر
به نظرم کسی که زمانی ظالم بوده خیلی راحت نمیتونه از تعصبات خودش دست برداره و از درون پاک بشه این اعتقاد واقعیم هست،حقیقت اینه که خون پاپیچ آدم میشه.
اگه اون واقعا نگران گسترش اسراییله خوب نگران باشه اما نگران گسترش طلبی جاهای دیگه هم باشه که معمولا خیلی هم بزرگتره.
مثلا برمه هرساله به خاطر اشغال چین تعدادی از بوداییها خودشون رو آتیش میزنند .
یا کشمیر که سه کشور باهم مشکل دارند و حتی احتمال نبرد اتمی بین اونها به خاطر این منطقه وجود داره.
یا درگیریها و تنشهایی که در دنیا معمولا به خاطر تنگه ها ایجاد میشود.