ادوارد آلبی؛ نویسنده آمریکایی فراری از آمریکا!
شاید گفته طنزآمیز جانستون پیرس، خبرنگار و منتقد ادبی، درباره نویسنده بزرگی مثل تورنتون وایلدر کمی بیرحمانه باشد، بهخصوص که حالا دیگر کمتر کسی است که اهمیت تاریخساز نمایشنامه «شهر ما»ی وایلدر را فراموش کند، اما بههرحال این جمله هنوز هم فارغ از شوخطبیاش چندان خالی از حقیقت نیست.
اگر دست سرنوشت یک نفر را برای به سخره گرفتن «رویای آمریکایی» انتخاب کرده بود، آن یک نفر بدون تردید نمیتوانست کسی جز ادوارد آلبی باشد. زمانی که در ۱۹۲۸ آلبی به دنیا آمد، پدرش مادرش را ترک کرده بود و مادرش هم ترجیح داد سرپرستی او را به یک خانواده ثروتمند (که آلبی نام خانوادگیاش را مدیون آنهاست) بسپارد.
تورنتون وایلدر یکی از کسانی بود که به صورت جدی درباره تناقضها و ابعاد تمسخرآمیز رویای آمریکایی در شهرهای کوچک آمریکا مینوشت و کار میکرد. فیلمنامه «سایه یک شک» که وایلدر آن را برای هیچکاک نوشت، تصویرگر شهری کوچک بود که در آن حجم عمدهای از مکالمات روزمره مردم حول مسئله جنایت و شیوههای قتل میگذرد. میل سیریناپذیر به خشونت که زیر لایه ضخیمی از زندگی روزمره دفن شده است، دستمایه اصلی فیلمنامه وایلدر بود.
آلبی جوان هم برای اولین نمایشنامهاش «داستان باغ وحش» تقریبا مضمون مشابهی را انتخاب کرده بود. مکالمهای عادی و یکطرفه میان دو نفر که رفته رفته به سوی خشونت بیشتر حرکت میکند و به پایانی فاجعهبار منجر میشود. جدا از این مضمون، سبک نوشتاری آلبی بیشتر به سمت تئاتر ابزورد یونسکو و ژنه گرایش داشت، اما بهتدریج ترجیح داد از این گرایش تنها مشخصه طنزآمیز بودن آن را به کار وایلدر اضافه کند.
احتمالا مهمترین و شناختهشدهترین نمایشنامه آلبی «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» است که هم در اجرای صحنهای و هم در اقتباس سینمایی مایک نیکولز مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. نمایشنامه درباره یک شب از زندگی زوج آمریکایی میانسالی است که دو تن از همکاران مرد در دانشگاه را برای شبنشینی به خانه دعوت کردهاند، اما بهتدریج و با سلسله دیالوگهایی جنونآمیز صحنه را به حدی از آشفتگی و تنش میرسانند که اجرای آن روی صحنه عملا ناممکن به نظر میرسد.
نمایشنامه برخلاف الگوی رایج تعادل - بحران - تنش - تعادل از همان آغاز با رشدی فزاینده در تنش پیش میرود و بدون آنکه هیچ عامل خارجی در بر هم زدن تعادل موقعیت آغازین موثر باشد، تنها با دیالوگ به سمت حد غیرقابل مهاری از تنش پیش میرود و ناگهان فرو مینشیند.
الگوی نمایشنامه و نیز میزان خشونت آمیخته به طنز در آن، به قدری نوآورانه بود که جایزه پولیتزر، که همیشه به آلبی روی خوش نشان میداد (او سه بار پولیتزر را به دست آورد)، از تقدیر کردن آن سر باز زد و تنها جایزه تونی بهترین نمایشنامه در سال بعد به این اثر تعلق گرفت.
ناکام ماندن روابط خانوادگی و البته تربیت فرزندان (که از زندگی واقعی خود آلبی سرچشمه میگرفت) زیر سایه الگوی آمریکایی یافتن شادکامی در موفقیت و ثروت مضمون بسیاری از نمایشنامههای آمریکایی آن دوره بود. معروف است که در جریان محاکمه آرتور میلر در دادگاههای ژنرال مککارتی، دادستان به او گفته بود در روزگاری که همه باید از رویای آمریکایی بگویند، تو و دوستانت مدام از کابوس آمریکایی حرف میزنید!
آلبی زمانی گفته بود: «باید یک چیز را درباره دموکراسی بهخاطر داشت. میتوانیم هر چیزی را که دلمان میخواهد داشته باشیم، اما در واقعیت آخر سر چیزی را به دست میآوریم که سزاوار آن هستیم.» وقتی از او سوال کرده بودند، به نظر او این برای دموکراسی یک حسن است یا یک عیب، جواب داده بود: «اگر میدانستم جملهام را طور دیگری میگفتم.»
نظر کاربران
جالب بود