گفت و گو با رضا کاهانی کارگردان
این آدم های پرمدعا فکر می کنند کی هستند؟
رضا کاهانی کارگردان خاصی است که خاص بودنش بیشتر از آنکه به فیلم هایش برگردد معطوف به شخصیتش می شود جای هیچ شکی نیست. شخصیتی که در طول این سال ها کمی یاغی بوده و شاید در تعبیری بهتر بتوان گفت بیش از پیش سر نترس پیدا کرده.
در اینکه رضا کاهانی کارگردان خاصی است که خاص بودنش بیشتر از آنکه به فیلم هایش برگردد معطوف به شخصیتش می شود جای هیچ شکی نیست. شخصیتی که در طول این سال ها کمی یاغی بوده و شاید در تعبیری بهتر بتوان گفت بیش از پیش سر نترس پیدا کرده. همین می شود که کنار نام او تا دلتان بخواهد بیانیه و اظهار نظر صریح دیده می شود.
اتفاقی که در این 9 ماه اخیر بیشتر از همیشه با او رقم خورده. به همین خاطر است که «بی خود و بی جهت» تحت تاثیر این جنجال ها قرار می گیرد و اگر این حاشیه ها را بررسی کنیم. انگار خود فیلم را بررسی کرده ایم.
نکته ای که می توان از عین جمله خودش دراین مصاحبه که در پاسخ به چرایی عصبیت های موجود در «بی خود و بی جهت» می گوید، فهمید: «آن روزها که این فیلم را ساختم خیلی عصبی بودم و طبیعی است که فیلمم عصبی باشد.» به همین خاطر ترجیح دادیم با او از حاشیه حرف بزنیم و اگر شد، به متن برسیم.
از او در این گفت و گو مطابق همه گفت و گوهای قبلی درباره ریزه کاری های شخصیتش پرسیدم. اینکه چرا اینقدر از کلمه «من» استفاده می کنید، ریشه این عصبی بودن از کجاست و سوال هایی از این دست که مطابق معمول همیشه یک جواب شنیدیم: «جواب این خیلی مفصله، باید خیلی برگردم عقب که نمی خوام این کار را بکنم، باید ساعت ها بنشینم و درباره اش حرف بزنم، پس سوال بعدی!»
درباره خیلی از سوال ها هم آنچنان پاسخ های جسورانه ای می شنوی که فقط به این فکر می کنی که می شود چاپشان کرد یا نه؟! در هر حال همه آن چیزی را که می شد چاپ کرد، در ادامه می خوانید؛ ما تلاش کردیم اتفاقی که برای فیلم هایش می افتد، اینجا نیفتد و این مصاحبه قلع و قمع نشود. مطمئنا با این گفت و گو هم می خندید، هم فکر می کنید و هم چیزهای تازه ای دستگیرتان می شود. مثل همان کاری که فیلم های کاهانی با مخاطبانش می کند. این شما و این حرف های بی پرده سازنده «بی خود و بی جهت»:
اغلب اوقات با عنوان «مرد حاشیه ساز» از شما یاد می شود. خودتان قبول دارید حاشیه های تان زیاد است؟
باید بدانم «زن حاشیه ساز» کیست تا خودم را با او قیاس کنم. (میخندد) اما به هر صورت حاشیه را که من نمی سازم، برایم درست می کنند.
اما اظهارنظرهای جنجالی تان هم کم به این حاشیه ها دامن نزد.
همیشه اظهارنظرهایم در پاسخ به موضوعی است که علیه من اتفاق افتاده و باید عکس العمل نشان می دادم. نمی توانم بنشینم که من را بزنند و بعد تشویقشان کنم. اتفاقا خیلی وقت ها به حاشیه ها دامن نزده ام و کسی هم از اتفاقات رخ داده با خبر نشده، مثل اینکه من امسال درخواست پروانه ساخت کردم و ندادند.
با همه اینها، شما همیشه فقط درباره خود و آثارتان حرف زدید ولی برای اولین بار امسال شاهد بودیم که درباره همکارانتان که مشغول فیلمسازی با سرمایه حوزه هنری هستند بیانیه نوشتید با این قصد که چرا حمایت تان نکردند. توقع تان از آنها، نشات گرفته از چیست؟
همه انسانیم. انتظار داریم یکسری کارها که غلط است انجام ندهیم. ما همدیگر را در ظاهر دوست داریم و این را باید یک جاهایی ثابت کنیم. آنها ضد این اصل عمل کردند و آن هم به طور آشکار.
بله، ولی آدم ها ملزم نیستند که از چیزی دفاع کنند. شاید همکاری با حوزه برایشان از حمایت کردن مهمتر است.
در آن جلسه ای که همراه دیگر فیلمسازان تحریمی با این دوستان داشتیم، من به آنها گفتم بیشتر از آنکه نگران خودم باشمنگران شما هستم؛ ما که دیگر هیچ وقت سینماهای حوزه را به دست نمی آوریم چون فضا، فضای لجبازی است نه تفاهم.
با این حال دوستانه از آنها خواهش کردیم در کنار حوزه قرار نگیرند که حیثیت شان برود. بالاخره در این جمع، آدم هایی هستند که در سال های اخیر خدمات زیادی به سینما کرده اند و محبوبیت هایی هم دارند. به همین خاطر دوست ندارم آنها در میزانسنی قرار بگیرند که بدنام شوند.
چرا باید این طور فکر کنید که نتیجه همکاری با حوزه بدنامی است؟
به خاطر اینکه من همیشه خودم را جای دیگران می گذارم. من اگر بودم این کار را نمی کردم به خاطر اینکه آنجا دیگر بوی خوبی نمی دهد و من وقتی بوی خوبی از جایی حس نکنم دیگر آنجا نمی روم. این را به دیگران هم می گویم. حالا اگر اجرا نمی کنند به خودشان مربوط است.
در میان آنها، کارگردانی مثل رضا میرکریمی وجود دارد که به واسطه بعضی از فیلم هایش قابل احترام است چرا این اختلافات از سوی شما ۶ نفر طوری رسانه ای شد که این سینماگران مقابل مردم قرار بگیرند؟
- ما آنها را مقابل مردم قرار ندادیم، خودشان این کار را کردند. آدم ها یک وقت هایی حواسشان نیست چه کار می کنند این دوستان هم در موقعیتی قرار گرفتند که نه راه پس داشتند و نه راه پیش. گویا به این نتیجه رسیدندکه آن طرف بروند بهتر است!
پس دیدید که خودشان، خود را مقابل مردم قرار دادند؟ البته من فکر می کنم برای این تعابیر خیلی زود است، از کجا معلوم؛ شاید ما هم مقابل مردم قرار بگیریم.
برویم سراغ اصل حاشیه! گویا از ارشاد بعد از جشنواره بازی خوردید چون آنها به شما گفته بودند که اگر فیلمت را به جشنواره بدهی در اولویت اکران قرار می گیری اما می بینید که با هزار دردسر ۹ ماه بعد «بی خود و بی جهت» اکران شد؟
- بله، من گفتم زیاد جشنواره فجر را دوست ندارم چون مشکلات من همیشه از این جشنواره شروع شده و خاطرات خوبی از حضور در آن ندارم. ضمن اینکه جشنواره خیلی بدی است و فقط پارتی بازی در آن جریان دارد. همان موقع هم گفتم که اصلا حوصله حال دادن الکی به خودتان را ندارم. خزاعی گفت من با آقای سجادپور صحبت می کنم که قبل از اینکه جشنواره شروع بشود نظر نهایی شان را درباره این فیلم به تو بدهند، پس نگران نباش! کات.
از دفتر آقای سجادپور تماس گرفتند و خواستند که یک نسخه از فیلم را به ارشاد ببرم، من هم گفتم نسخه ای وجود ندارد که با خودم بیاورم. از من دی وی دی خواستند که گفتم فیلمم هنوز دی وی دی ندارد. دی وی دی اش وقتی به شبکه نمایش خانگی آمد موجود است، بروند بخرند و ببینند! بعد سجادپور زنگ زد و گفت آدرس دفترت کجاست، بیاییم فیلم را ببینیم. گفتم مندفتر ندارم، همیشه در خانه کار می کنم. گفتند پس می آییم خانه. گفتم تشریف بیاورید!
شوخی می کنید؛ آقای سجادپور خانه شما؟!
- نه. اتفاقا من در طول روز به این فکر می کردم که اگر سجاد پور بیاید خانه ما، چه میزانسن عجیبی می شود، چهارتا خبرنگار مثل تو پشت در باشند چه فکری می کنند؟ (می خندد) فردای آن روز ساعت ۷:۳۰ سجادپور زنگ زد که ما نمی آییم چون به این جمع بندی رسیدیم که صورت خوبی ندارد به عنوان معاونت ارشاد به خانه تو بیاییم. من هم حرفش را تاییدکردم.
گفت هر تصمیمی دوست داری بگیر، گفتم یعنی می توانم فیلمم را ندهم؟ گفت می توانی ولی در اولویت اکران نیستی، گفتم تهدید می کنی که گفت دارم برایت وضعیت را تشریح می کنم. دوباره خزاعی من را خواست و رفتم دفتر جشنواره؛ آنجا بود که او گفت مشکل فیلمت این است و باید حل بشود.
چرا مردم بیشتر از قبل فیلم های تحریمی را دوست دارند و با وجود این همه درگیری، فیلم های شما خوب می فروشد؟
- این برمی گردد به شرایط ظالمانه ای که وجود دارد. چون مردم می دانند آن کسی که می خواهد حرف درستی بزند در انزواست و فرصت پیدا نمی کند حرف بزند و میدان دست کسانی است که سفارش پذیر هستند و وابستگی دارند. این را بدانید که مردم آدم هایی را که زیاد می بینند دوست ندارند. آدمی که همه جا هست، با همه هست، پس حتما پشت پرده خبری هست! ولی آنهایی را که کمتر می بینند یا به زور می بینند دوست دارند چون می فهمند به آنها بی توجهی شده. آن دوستان هم ظاهرا انتخاب کردند که مثل ما نباشند. البته این را هم بگویم که ممکناست شرایط تغییر کند چون تشخیص اینکه چه کسی کار درستی می کند و چه کسی کار غلط، خیلی سخت است.
درباره خودم میتوانم بگویم که دارم همان کارهایی را می کنم که همیشه می کردم. همانطور که بزرگ شدم، درس خواندم، فیلم ساختم، فیلمنامه نوشتم و ... احساس می کنم راهم ادامه همان راه همیشگی است اما در برخورد با دوستان مقابل می بینم که خیلی با گذشته شان تفاوت کرده اند چون اگر همین الان فیلم هایی که آنها در گذشته ساختند نمایش داده می شد ممکن بود حوزه آنها را اکران نکند. پس بهتر است به خاطر سابقه شان با احترام به کارهایی که کردند، اقدام حوزه را نفی کنند.
ارسال نظر