الهام چرخنده: سفیر حجابم
یک تکه ابر در آسمان نیست. انگار آفتاب هم کارش را خوب بلد است. صورت های خیس از عرق زن هایی که در صف سربند ایستاده اند هم همین را نشان می دهد. اصرار می کنند که خانم چرخنده یا به قول خودشان الهام خانم خودش سربندشان را ببندد.
تبلیغ برای برگزاری تجمع روز عفاف و حجاب از چندین روز پیش در مساجد، پایگاه های بسیج، دانشگاه ها و ... شروع شده و راهش را به فضای مجازی هم باز کرده است. تجمعی که قرار بود ۲۱ تیر ماه در ۱۷ منطقه از تهران برگزار شود و شهرهای دیگر هم برنامه هایی از این دست داشتند. حتی حضور تک تیراندازها برای محافظت از تجمع عفاف و حجاب در تبریز حاشیه های زیادی به دنبال داشت. چیزی که قرار بود تجمع میدان جمهوری تهران را متفاوت کند حضور الهام چرخنده بود. موضوعی که خودش خبر آن را در کانالش اعلام کرده و قول اهدای هزار چادر مشکی به زنان را هم ضمیمه اطلاع رسانی اش کرده بود.
او در کانالش از کلمه «تجدید بیعت» برای حضور در این برنامه استفاده کرده بود. از قضا خیلی زود هم به تجمع رسید. تجمعی که از دو طرف به وسیله راهنمایی و رانندگی محدود شده بود. البته این محدودیت بیشتر برای خودروهایی بود که می خواستند از مسیر غرب به شرق خیابان جمهوری خودشان را به میدان برسانند. خودروهای پلیس درست در تقاطع خیابان کریم پور و جمهوری مستقر شده بودند و راننده ها را به سمت شمال کریم پور هدایت می کردند و از آنها می خواستند از مسیر خیابان آزادی استفاده کنند.
خیلی از راننده ها غر می زدند و بد و بیراه نثار راهنمایی و رانندگی می کردند. عده زیادی هم آنقدر کنجکاو بودند که تا جای ممکن سرشان را از ماشین بیرون می آوردند تا ببینند چه خبر است. پلیس ها اطلاعات خاصی ارائه نمی کنند. همین کنجکاوی ها را بیشتر می کند. مثل معمول هموطنان مان سریع کلید شایعه سازی را می زنند و چند نفر زمزمه می کنند که بمب گذاری شده و نیروهای انتظامی آمده اند بمب ها را خنثی کنند! همین زمزمه کنجکاوی ها را بیشتر می کند، آنقدر که بعضی ها بدشان نمی آیند ماشین را همان دور و بر بگذارند و یک سرکی بکشند.
همان موقع صدای دختری شنیده می شود که با داد و بیداد از مغازه ای بیرون می آید و به سروصداها اعتراض می کند. کم کم خیابان بسته شده شلوغ می شود. الهام چرخنده برای بار آخر همراهانش را چک می کند که مشکلی نداشته باشند. بعد از آن جلوتر از همه آنها به سمت خیابان می رود. بنری را با دست شان نگه داشته اند که روی آن نوشته شده: «حجاب مصونیت است نه محدودیت». نزدیک صد متر راه پیمایی می کنند در حالی که مشت هایشان را گره کرده اند. چرخنده تا جایی که بتواند حواسش را جمع می کند تا فاصله اش با عکاسانی که جلوتر از آنها حرکت می کنند حفظ شود. به بعضی از عکاسان توصیه می کند که تا می توانند لحظه های ناب شکار کنند! بعد از این توصیه ها دوباره به سمت جمع زنان می رود.
هر کس که به جمع اضافه می شود در وهله اول جایش در آغوش چرخنده است. به سمت تمام دوربین ها لبخند می زند و مشتش را بالاتر از همه نگه می دارد البته با لبخند. به زنان اطرافش توصیه می کند که لبخند بزنند و شاد باشند. راهپیمایی صد متر جلوتر تمام می شود. هوا هم به اندازه یکی دو ساعت پیش گرم است. گرمای ۲۱ تیر ماه کف خیابان. نگاهم که از جمعیت جدا می شود متوجه غیبت الهام چرخنده می شوم. کاشف به عمل می آید که برای کمی استراحت و البته خنک شدن به ماشین ون پشتیبانی پناه برده است. همان طور که او درون ون خنک می شود، جعبه هایی از داخل ون بیرون آورده می شود. همین مردم را دور ون جمع می کند. خیلی ها فکر می کنند چادرهای وعده داده شده درون جعبه ها قرار دارند اما این طور نیست. جعبه ها پراند از کتاب «دختران به عفاف روی می آورند».
کسانی که دور ماشین حلقه زده اند می پرسند پس چادر چه شد اما کتاب ها را هم می گیرند. همه اینها پشت صحنه اتفاق می افتد و به نظر می رسد که برنامه اصلی هنوز شروع نشده است. مادر یک دختربچه، همان کتابی را که از مسئولان برنامه گرفته با اصرار به داخل ون می فرستد تا خانم چرخنده آن را امضا کند. از زن می پرسم که از کجا فهمیده این برنامه برگزار می شود؟ جواب می دهد: «ما عضو بسیج مسجد این محله هستیم و این برنامه از طریق اس ام اس برای مان ارسال شد. من دوست دارم دخترم ارزش حجابش را بفهمد، برای همین خودم را در این گرما به برنامه رساندم.»
با وجود تبلیغات انجام شده خیلی های دیگر نمی دانسته اند اینجا چه خبر است و وقتی دیده اند خیابان شلوغ است، آمده اند ببینند چه خبر است. مهسا یکی از آنهاست. در پیاده رو ایستاده و درباره برنامه می گوید: «یک چیزهایی در تلگرام دیده ام اما الان که رد می شدم فهمیدم که اینجا چه خبر است. اگر این حرف هایی که اینها می زنند واقعا از دل بربیاید به دل هم می نشیند وگرنه این احساس را به وجود می آورد که باز هم دارند شعار می دهند.»
از فرصت خنک شدن الهام چرخنده در ون استفاده می کنم و از او که همان اول من را در آغوش کشیده بود می خواهم وارد ون بشوم. می گویم: «این طوری من هم خنک می شوم و گپی هم می زنیم!» می خندد و راهم می دهد. در پشت سرم بسته می شود. اصرار دارد که درست بغل دستش بنشینم نه روبرویش. با خنده به موهایم دست می کشد و می گوید: «چقدر نرم و قشنگ است. چه با مزه است.» کمی شالم را جلو می کشم و گفتگو را شروع می کنم.
هنوز آنقدرها شلوغ نشده و خبری از مردم عادی نیست. بیشتر زن های چادری دیده می شوند که معلوم است دستی در برگزاری برنامه دارند. ستادشان هم مدرسه ای راهنمایی است که درش رو به خیابان جمهوری باز می شود. همان جایی که یک نیسان پارک شده و چرخنده و همراهانش از پشت آن سربند و مچ بند بیرون می آورند.
یک ماشین سنگین که ویژه برگزاری مراسم های بزرگ است و پشتش یک تله اسکرین نصب شده خیابان را از سمت میدان جمهوری محصور می کند. مردی سبزه و عرق کرده همه چیز را زیر نظر دارد و برای هر کاری نظر او را می پرسند. اسمش محمد بالیده است. خودش می گوید دبیر اجرایی برنامه در منطقه ده است. اصرار دارد که آنها یک نهاد مردمی هستند به نام «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» و هیچ سازمان و ارگان دولتی از تجمع آنها حمایت نمی کند. می پرسم بدون حمایت دستگاه ها چطور می شود خیابان را بست و مدرسه را کرد ستاد اجرایی تجمع؟
جواب می دهد: «ما مردم دین داری داریم. مردم برای مسئله ای مانند حجاب و عفاف همکاری می کنند. این مردم در بین مسئولان هم حضور دارند. در کنار آن مسئولان تمام دستگاه ها وظایفی در مورد ترویج حجاب و عفاف دارند و همکاری با ما به نوعی وظیفه شان محسوب می شود. ما از خودمان هیچ چیز نداریم و ستادمان هم یک اتاق ساده است. امکاناتی هم که الان می بینید هر کدام از سوی نهادی تامین شده است.
می پرسم: «وزارت کشور هم موافقت کرده و مجوز برگزاری تجمع را داده یا مثل اغلب برنامه های از این دست هماهنگی شفاهی کفایت می کرده؟» میل زیادی به گفتگو ندارد، آهنگ هایی با ریتم انقلابی هم از اسپیکرهای بزرگ دو طرف ماشین سنگین پخش می شود و به سختی می شود صدای او را شنید. داد می زند و می گوید: «مگر ممکن است مسئولان برای بزرگداشت ارزش هایی مانند حجاب و عفاف موافقت نکنند؟ معلوم است که این برنامه با مجوز نهادهای قانونی برگزار شده است.»
به سختی اما یادآوری می کنم که زمزمه هایی درباره بی مجوز بودن برنامه وجود دارد. او هم به همان سختی جواب می دهد: «اگر مجوز نداشتیم چطور راهنمایی و رانندگی، شهرداری و ... به ما کمک کرده اند؟ چرا الان کسی جلوی برگزاری برنامه را نمی گیرد؟ مگر می شود بدون طی کردن مراحل قانونی چنین اجتماعی برگزار کرد و خیابان را بست؟» معلوم است که بیش از این نمی شود پاپیچ شد اما سابقه امر به ما می گوید این از آن تجمعاتی است که نیازی به طی کردن مراحل قانونی ندارد و بدون احتیاج به مجوز حتی خیابان های بیشتر از این را هم می شود بست.
می دانم از نظر شما نباید یک تار مویم بیرون باشد اما خیلی ها می گویند تعریف کردن از ظاهر دخترها یکی از راه های شما برای جذب آنها به حجاب است.
- نه. به علی قسم به من ربطی ندارد که شما چه می پوشید و چطور می گردید. من خودم عاشق زیبایی ام. عاشق اینم که به خودم برسم. اگر غیر از این باشد نباید باور کنی. من تا وقتی ندانم زیبایی چه معنی دارد، تا وقتی برایم زیبا بودن و خوب گشتن مهم نباشد، چطور می توانم بگویم باید حواس مان به خودمان باشد.
همین الان گفتید به من ربطی ندارد.
- در این حد به من ربطی ندارد که دیگران را قضاوت کنم اما برای نشان دادن روشنایی و پاکیزگی به دختران سرزمینم وارد عمل می شوم. اینکه دختران میهنم به فرمان الهی عمل کنند نه تنها برای من مهم است بلکه بر من واجب است که برایش قدم بردارم حتی جانم را هم بدهم. همین الان حضورم در اینجا درست به همین دلیل است.
از چه راهی اینجا حضور پیدا کردید؟ داوطلبانه آمدید یا دعوت تان کردند؟
- من خودم سفیر حجاب و عفافم. بنابراین حضورم در اینجا عجیب نیست. اصلا ما خودمان برگزار کننده ایم. در واقع یکی دو سال پیش بچه های جبهه فرهنگی عفاف و حجاب این رویداد را رقم زدند. از همان موقع ما در تاریخ فاجعه مسجد گوهرشاد جمع می شویم تا نشان بدهیم آنهایی که این فاجعه را رقم زدند، الان در زباله دان تاریخ خاک می خورند و حافظه جمعی مردم آنها را نفرین می کند اما آن چیزی که می خواستند از بین ببرند هنوز سربلند و با اقتدار به حیاتش ادامه می دهد.
از طرف چه کسی سفیر حجاب و عفاف هستید؟
- مگر باید حتما از طرف کسی حکم داشته باشم؟ همین که احساس وظیفه می کنم و در این راه پای همه چیز ایستاده ام یعنی هستم. این کار حکم نمی خواهد و اگرچه تا چند وقت دیگر حکمش را هم نشان می دهم. الان خیلی ها در زمینه های انسان دوستانه دیگر مانند حمایت از کودکان معلول، پیشگیری از ایدز و ... فعالیت می کنند. چرا کارهای آنها مشکوک به دولتی بودن و خط گرفتن از این طرف و آن طرف نیست؟
- حالا بماند. شما همینقدر که می بینید هفت هزار نفر در مسیر من به سمت حجاب و عفاف آمده اند و حجاب برتر یعنی چادر را انتخاب کرده اند بدانید که من می دانم چه کار می کنم. البته نمی خواهم بگویم که همه کارهای من درست است و من زبانم لال معصومم اما به هر حال دارم نقشی که به عهده ام گذاشته شده را انجام می دهم.
دلیل بسیاری از هجمه ها به شما، نه حمایت تان از حجاب که تغییر ناگهانی شماست. این تغییر باعث شده خیلی ها شما را باور نکنند.
- اتفاقا باید برعکس باشد. من آن موقع همه لذت ها را داشتم و همه راه ها به رویم باز بود. چرا باید تغییر کنم؟ اتفاقا حرف من را که تغییر کرده ام باید بیشتر قبول کنند چون من این راه را رفته ام و می دانم آخر آن چه چیزی انتظار آدم ها را می کشد.
اصلا چه شد که تغییر کردید؟
- این را نباید از من بپرسید. اینکه من به سمت روشنایی برگشته ام عجیب نیست. خیلی ها از من می پرسند که خانم چرخنده چه شد که عوض شدید؟ در حالی که این سوال را باید وقتی هجده نوزده ساله بودم و چادر مادرم عذرا سادات میرترابی را زمین گذاشتم از من می پرسیدند. ای کاش یک نفر آن موقع از من می پرسید الهام چرا؟ چرا این کار را می کنی؟ حالا هم من این راه را رفته ام و می دانم آخرش چیست.
به نظر می رسد به رسانه ای شدن فعالیت های تان علاقه دارید، حتی انتشار تصاویر کودکان یک موسسه خیریه برای تان دردسر درست کرد.
- اولا این را بگویم که در مورد آن ماجرا به صورت مبسوط در کانالم توضیح داده ام و گفته ام که ماجرا چه بوده است. ثانیا من عادت کرده ام که هر چند وقت یک بار چنین حمله هایی به من بشود. اگر غیر از این باشد باید تعجب کنیم. یک بار به یاد شب عاشورا افتادم که امام حسین (ع) چراغ ها را خاموش کرد و به همراهانش گفت همه فردا کشته می شویم. هر که می خواهد برود و هر که می خواهد بماند.
- خب ابزار رساندن پیام چیست؟ امام خمینی فرمودند باید با سلاح خودشان با آنها مبارزه کرد. الان عصر عصر رسانه هاست و قدرت های کثیف جهانی از طریق همین رسانه ها به سلطه شان ادامه می دهند.
نظر کاربران
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
سانسورچی قبلأ نقط چین میذاشتی الان دیگه ازریشه قیچی میکنی ؟؟
خانم خدا عاقبت مارو بخیر کنه* این توی دید بودن چها که بسر ما نمیاره**************
الهام جان جان مادرت ديگه ولمون كن بسه بابا قبول كرديم تمام