موتورسواری ورزش مرفه ها نیست
داریوش قربانی از سختی های موتورسواری در ایران می گوید
بعضی ها به خواب بعدازظهر عادت دارند، بعضی ها به گوشی موبایل شان و کم نیستند آدم هایی که کوتاه یا مستمر عادت های عجیب و غریبی در زندگی شان داشته باشند اما داریوش قربانی گرفتار عادت به قهرمانی است.
داریوش هم مثل پدرش پای رشته اش ایستاد. با وجود همه بی توجهی هایی که از سوی فدراسیون موتورسواری به رشته موتور تریال و قهرمانی هایش صورت گرفت، ناامید نشد و با هزینه شخصی به ژاپن و اسپانیا سفر کرد تا خودش را در سطح جهانی محک بزند اما بدقولی های فدراسیون، کار دستش داد و نتوانست در پیست این کشورها براند. در ترکیه اما طلسم شکست و دو بار با دست پر به وطن برگشت. صعودش با موتور به دماوند هم نشان داد که رویاهایی بزرگ تر از سکوی قهرمانی را در سر می پروراند. حالا این قهرمان جسور ایرانی، موتورش را تربیت کرده و نبض موتور تریال کشور را در دست گرفته است.
من از چهارسالگی موتورسواری را یاد گرفتم و اصلی ترین دلیلش هم پدرم بود. پدرم در همین رشته به صورت حرفه ای فعالیت می کرد و ده سالی هم قهرمان این رشته بود. من هم کم و بیش از همان موقع با موتورسواری آشنا و به آن علاقه مند شدم. سال ۷۹ بود که پدرم به طور رسمی از مسابقات کناره گیری کرد و از همان سال به طور جدی موتورسواری را به من و برادرم یاد داد.
چقدر طول کشید تا موتورسواری برایتان جدی شود؟
سال 80 به صورت رسمی وارد مسابقات موتورسواری شدم. فکر می کنم آن سال ها حدودا دوازده ساله بود.. رشته ما رده بندی سنی نداشت و به همین دلیل باید با بزرگسالان رقابت می کردم. همه شرکت کننده ها، هم از نظر فیزیکی و هم از نظر سن و سال از من بزرگ تر بودند. بعضی هایشان حتی از دوستان هم دوره پدرم بودند و حالا من باید با آنها رقابت می کردم. یادم می آید که مقام خوبی به دست نیاوردم اما برای اولین بار در فضای مسابقات قرار گرفته بودم و همین برایم موفقیت بزرگی بود. این در واقع نقطه شروع دنیای حرفه ای من بود.
همه تصور می کنند که موتورسواری ورزشی ارزانی نیست. این تصور درستی است؟
تصور عموم مردم این است که موتورسواری ورزش طبقه مرفه است و به خاطر ظاهر و سبکی که دارد برای افراد کم درآمد جامعه دست نیافتنی است اما در حقیقت این طور نیست. موتورسواری در گروه ورزش های لوکس و گران قرار می گیرد اما فقط در دنیای حرفه ای. اگر کسی به آن علاقه مند باشد، می تواند به راحتی و با پایین ترین هزینه، فعالیت خود را شروع کند. مهم ترین عامل موفقیت در این رشته، علاقه و اراده است، نه مسائل مادی.
شاید کمی هم به خاطر پرخطر بودنش دست نیافتنی به نظر می رسد. این طور نیست؟
موتورسواری برخلاف آنچه تمام خانواده ها فکر می کنند، اصلا خطرناک نیست. من هشت سال است که به طور حرفه ای موتورسواری می کنم و تا امروز هیچ آسیبی ندیده ام. شرطش هم فقط رعایت نکات ایمنی است. حتی شاید خطرش از بسیاری از رشته های ورزشی که ساده به نظر می رسند هم کمتر باشد.
رشته های تریال بین دیگر رشته های موتورسواری ناشناس تر است. چرا تریال را انتخاب کردید؟
تریال مادر رشته موتورسواری است چون فن و تکنیک در حرکاتش دخیل است. کسی که در تریال موفق باشد، می تواند اندرو و کراس را هم به راحتی پشت سر بگذارد. به خاطر فرم ایستادن روی موتور، استفاده از هوش و تکنیک مقدم بر گاز موتور و شجاعت است. اینها ویژگی هایی هستند که تریال را برای من جذاب و دوست داشتنی می کنند.
از قهرمانی تان در مسابقات شرق اروپا بگویید. مسابقات چطور بود؟
من در دوره قبل این مسابقات شرکت کرده بود و شرایط اولیه آن را می دانستم. مسابقات اندرو ترکیبی از رشته های تریال، کراس و ریس است؛ یعنی برای موفقیت باید هم سرعت داشت هم تکنیک و آمادگی برای پرش. من هم در این زمینه ها مهارت و تمرین داشتم و به همین خاطر به هزینه شخصی ام در این مسابقات شرکت کردم و مقام هفتم رسیدم.
سه ماه بعد، یعنی در آبان ماه دوره بعدی این مسابقات در آلانیای ترکیه برگزار شد. در آن دوره هم با هزینه خودم و بدون کمک فدراسیون شرکت کرد. رقابت در آن دوره برایم بسیار سخت بود چون به جز مسائل مادی از نظر روحی هم نیاز به همدلی داشتم. موتوری که اجاره کردم، یک موتور استاندارد بود، نه یک موتور مسابقه. موتورهای آنها همگی ضدپنچری بودند.
خیر. من در همه مسابقات خارجی با هزینه خودم شرکت کردم و هیچ اسپانسری نداشتم. تنها یکی از دوستانم به نام آریونا خاچاطوریان به من کمک مالی کرد. تامین هزینه اجاره موتور و شرکت در مسابقه برایم مشکل بود اما با همه سختی هایی که وجودداشت، حالا خیلی خوشحالم چون یک از بزرگ ترین آرزوهایم که رفتن روی سکوی قهرمانی در خارج از ایران بود، محقق شد. همین برایم کافی بود و بابتش خدا را شکر می کنم. من به نمایندگی از همه موتورسواران به این مسابقات رفتم و فقط خواستم بگویم که جوانان ایرانی در سطح جهانی هم حرفی برای گفتن دارند.
هیچ وقت حسرت نخورده اید که اگر رشته دیگری را انتخاب می کردید، حمایت بیشتری از شما صورت می گرفت و این همه اذیت نمی شدید؟
نه، شاید بعضی وقت ها پیش خودم گفته باشم اگر مثلا به رشته ای مثل فوتبال ادامه می دادم از لحاظ مادی جایگاهم خیلی بالاتر از الان بود اما رشته خودم را سرتر از همه رشته ها می دانم. اصلا در دنیا هم همین باور وجود دارد و رشته هایی مانند فرمول ۱ و موتورسواری حرف اول را می زنند. همه کشورها موتورسوار را یک ورزشکار حرفه ای می دانند اما متاسفانه در ایران این طور نیست. موتور فقط به چشم یک وسیله نقلیه دیده می شود و به عنوان یک ورزش اصلا جا نیفتاده است. با همه اینها موتورسواری را دوست دارم و حاضر نیستم آن را با هیچ چیزی در دنیا عوض کنم.
برای تامین هزینه هایتان چه کار می کنید؟
من موتورسواری را آموزش می دهم اما بگذارید به جای کار بگویم عشق چون درآمد چندانی ندارد و صرفا هزینه موتورسواری را می شود از آن به دست آورد؛ نه کار دائمی است و نه راهی برای امرار معاش. به همین خاطر هم این یک جور دغدغه است و ما نگران آینده هستیم چون همه وقت و انرژی خود را در آن صرف می کنیم.
بزرگ ترین آرزویتان در این رشته چیست؟ به کجا باید برسید تا فکر کنید که به رویایتان رسیده اید؟
قهرمانی که آرزوی همه ورزشکاران است اما آرزوی قلبی من این است که در تهران یک پیست موتورسواری داشته باشم و بتوانم این رشته را بدون دغدغه به بچه های شش- هفت ساله این رشته را آموزش دهم. همیشه دلم می خواهد بتوانم از خودم بهتر را تحویل جامعه و پیست موتورسواری بدهم.
اصلا یک موتورسوار خوب چه ویژگی باید داشته باشد؟
برای قهرمانی در این رشته فقط نباید موتورسوار خوبی بود و از همه تندتر رفت. بلکه باید مجموعه ای از مهارت های موتورسواری، هوش و مدیریت بحران را دارا بود. مهم این است که هنگام مسابقه به همه اینها توجه شود و این از آدم یک موتورسوار خوب خواهدساخت.
سختی های موتورسواری در ایران چیست؟
رشته ما کم هزینه ترین رشته برای مسابقات است؛ نه به پیست خاصی احتیاج دارد و نه با افراد زیادی برای برگزاری مسابقه ولی تا الان توجه چندانی به این رشته نشده است. برگزاری مسابقات انتخابی هم انگیزه موتورسواران را زیاد می کند و هم استعدادهایی را که تا به حال شناسایی نشده اند می توان در آن یافت. اگر مسابقات داخلی وجود داشته باشند، کسانی که در این رشته فعالیت می کنند، انگیزه می گیرند اما اگر چنین فضا برای ارائه مهارت ها نباشد، مجبورند در مسابقات خارجی که در نقاط مختلف دنیا برگزار می شود، شرکت کنند. فکر می کنم که حمایت نشدن مشکل اصلی موتورسواران ایران است.
با وجود این سختی ها هیچ وقت به مهاجرت فکر نکرده اید؟
من از تیم های مختلفی مثل یونان، ترکیه و بلغارستان پیشنهادهایی داشته ام اما هیچ وقت به مهاجرت فکر نمی کنم. ایران را دوست دارم و با وجود امکانات کم حاضر نیستم لذت قهرمانی در خاک خودم را با چیز دیگری عوض کنم. مهم ترین انگیزه قهرمانی من همین است که روی سکوهای قهرمانی جهان بایستم و پرچم کشورم را بالا ببرم.
در حال حاضر چه موتوری سوار می شوید و قیمتش چقدر است؟
موتور من موتور تریال است و قیمتش هم در ایران حدود 40 تا 45 میلیون است. این هم به دلیل مسائل گمرکی آن است.
تاحالا پیش آمده است که از مهارت موتورسواریتان در خیابان استفاده کنید؟
نه، هیچ وقت کل کل خیابانی نداشته ام چون به نظرم مسابقه برای همین است. حتی وقتی با دوستانم به کمپ می رویم، هرگز مهارت موتورسواری ام را به رخ نمی کشم. شاید روزی دیرم شده باشد و تند رفته باشم اما هیچ قوت برای شو این کار را در خیابان نکرده ام.
همه ما تجربه دیدن دیوار مرگ را داشته ایم. هیچ وقت فکر انجام این جور کارها به سرتان نزده است؟
دیوار مرگ برخلاف تصوری که وجود دارد، اصلا سخت نیست. چون یک جور عادت و نیروی گریز از مرکز است. کار جالب و خوبی هم هست اما چیزی نیست که آرزو و دغدغه فکری من باشد. چون یک جور حرکت نمایشی است و با مهارت ورزشی کمی فاصله دارد.
پدرم در سال ۶۸ چند بار صعود کرده بود که هر بار ناتمام مانده بود. همان سال ها هم فدراسیون چند تیم برای این کار اعزام کرده بود که همگی ناموفق بودند. پدرم توانسته بود تا ارتفاع ۴۲۰۰ متری صعود کند. اگر این صعود انجام می شد، برای ایران یک رکورد جهانی بود. این ماجرا از همان سال ها در پس ذهن من جا خوش کرده بود و حتی گاهی با پدرم درباره اش صحبت می کردم.
بعد از دماوند به تجربه ثبت رکورد دیگری فکر نکردید؟
دوست داشتم از پله های بیرونی برج میلاد بالا بروم که مجوزش صادر نشد.
مادرتان هیچ وقت مخالف موتورسواری شما و برادرتان نبود؟ هیچ وقت نگرانی های مادرانه سد راهتان نشد؟
مادرم هم موتورسواری را دوست داشتم. هیچ وقت با موتورسواری ما مخالفت نکرد و همیشه هم مشوق من و برادرم بود. گاهی هر دوی ما مسابقه داشتیم و مادرم می دید که هر دو پسرش در پیست مسابقه رقیب هم هستند. اما همه این فشارها را تحمل کرد و به نظر من بخش بزرگی از این قهرمانی ها سهم مهربانی های مادرم و همدلی های اوست.
نظر کاربران
موفق باشید دوست عزیز