۳۴۷۲۵۴
۷ نظر
۵۰۴۳
۷ نظر
۵۰۴۳
پ

یک هفته ۷ چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

۱۹ سرباز در جاده های استان فارس طی یک سانحه رانندگی کشته شدند، میزان ابراز همدردی با این اتفاق قابل تامل بود، اما مساله ی کشته شدن سربازان محصول تلاقی چند معضل درگیر کننده ایران امروز است

برترین ها - ایمان عبدلی:

سربازان وطن یا (پرندگان، هفته)

۱۳ سرباز در جاده های استان فارس طی یک سانحه رانندگی کشته شدند، میزان ابراز همدردی با این اتفاق قابل تامل بود، اما مساله ی کشته شدن سربازان محصول تلاقی چند معضل درگیر کننده ایران امروز است؛ سربازی، حمل و نقل عمومی و البته مسئولیت پذیری به طور خاص در حوزه مدیریت.

چرا اجباری؟

خدمت مقدس سربازی دوره ای است که به نیت تقویت توان دفاعی کشور و ایجاد بستری نظم دهنده و شخصیت ساز برای جوانان تشکیل شده است، اما بی تعارف «سربازی» واژه ای است که در میان عموم مردم بیش از آن که بار مثبت داشته باشد ، ذهنیت منفی می سازد و اکراه و اجبار را با خودش به همراه می آورد.

این که سربازی به نوعی اتلاف وقت تلقی می شود، این که محیط نظامی ناهمگن است و از کنار هم قرار گرفتن طیف های متنوعی ازافراد تشکیل می شود و سبب ساز معضلات اخلاقی و سازمانی عمده ای است، انعطاف به اندازه ای که باید، وجود ندارد و در نهایت این که ماهیت تلف کننده ای دارد و طی این سال ها روندی کارکرد گرایانه نداشته و در نتیجه سودمند و مفید تلقی نمی شود؛ چهره نامطلوب «سربازی» از همین ها ساخته شده است و مضاف بر همه ی این ها بی اعتمادی فزاینده میان مردم و نهادهای رسمی هم چوب دیگری بر پیکر نیمه جان مفهوم سربازی می نوازد و سربازی طی تمام دوران «اجباری» مانده است و هیچ وقت به جز در مقاطعی مانند دهه ۶۰ تبدیل به خدمت مقدس نشده است.

یک هفته 7 چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

حمل و نقل عمومی پای چوبین توسعه

توضیح واضحات است این که حمل و نقل عمومی مبنای توسعه است، تا راهی نباشد رهاوردی نیست، برای پی بردن به اهمیت حمل و نقل عمومی در شتاب بخشیدن به توسعه، جالب است که بدانید در جغرافیای توسعه یافته ای مثل: اروپا سهم حمل و نقل عمومی از تولید ناخالص داخلی تا ۱۸ درصد است و این رقم در ایران نهایتا تا ۸ درصد می رسد.

ما اما هیچ وقت عملا آن طور که باید و شاید حمل و نقل را جدی نگرفته ایم، در امورات جاده سازی و تسهیل رفت و آمد که شامل بهینه سازی و کیفیت بخشی به جاده هاست(در حوزه حمل و نقل جاده ای) یعنی این که چگونه و چطور از فناوری های نوین در جاده سازی استفاده کنیم و چگونه جاده ای بسازیم با بیشترین سود دهی و کمترین هزینه و البته با لحاظ کردن استانداردهای زیست محیطی.

نشان جاده سازی اما همان آسفالت های روکش چند ماهه ای است که با اولین تغییرات فصلی ترک بر می دارد و آبروی راه می رود، در حوزه ی خودرو هم که داستان پر غصه تر از این هاست، انحصار کاری کرده که کمر کیفیت را شکسته است، جاده سازی درگیر نگاه کوتاه مدت است و خودرو سازی هم درگیر منفعت و انحصار، لذت سفر این گونه تبدیل به استرس سفر شده.

مسئولیت پذیری

اگر داغ سربازان تازه است و تازه می ماند، دلیلش همین ضلع سوم ماجراست؛ این که مدیریت ایرانی به میزانی که آمیخته میز و صندلی و خودخواهی است از مسئولیت پذیری دور است، قبول صندلی به همان میزان که حظ فیش حقوقی میلیونی دارد، آمیخته به ایستادگی پای عملکرد هم است، مردم میل دارند پای کسانی ایستادگی کنند که پای مسئولیت هایشان ایستاده اند، همین «کی بود کی بود من نبودم» هاست که تصویری بی پدر و مادر از سیاست در ذهن ایرانی ساخته، سیاست قیم ندارد پس مسئولیت پذیر نیست، مسئولیت پذیر نیست پس قیم( پدر و مادر) ندارد.

پی نوشت: هفت چهره هفته گذشته غروب چهارشنبه بسته شد و تا آن لحظه خبر فوت سربازان پر رنگ نشده بود.


رامین رضائیان یا (اشتباهی، هفته)

رامین رضائیان و مهدی طارمی دو بازیکن تاثیر گذار پرسپولیس پس از هفته ها کش و قوس به لیگ ترکیه پیوستند، واضح است آن چه که هواداران این دو بازیکن را شاکی کرده و غوغایی در فضای مجازی به راه انداخته صرف پیوستن آن ها به یک لیگ اروپایی نبوده( چه بسی در شرایط عادی یک افتخار هم تلقی می شود) بلکه رفتارهای ضد و نقیض دو فوتبالیست جوان است که هر چه بی غیرت و بی تعصب بود را روانه ی آن ها کرد.

چاره کار فحاشی و هجوم نیست، همین ها روزگاری دل هوادارانشان را شاد کرده اند و خاطرات خوشی را رقم زده اند. حالا اما مورد نفرت قرار می گیرند، آن محبوبیت و این شکل نفرت دو سر از یک شکل رفتارهای هیجانی هستند که از عقلانیت و منطق فاصله بعیدی دارد. بهتر نیست که مرزها را درست تشخیص بدهیم؛ مرز میان «آدم مشهورها» و «نخبه ها».

یک هفته 7 چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

نخبه به کسانی اطلاق می شوند که چیزی بیشتر از افراد عادی جامعه دارند. آن ها از ضریب هوشی بیشتری برخوردارند رفتارهایشان را مدیریت می کنند، آینده نگر هستند و عمدتا اندازه ای از اخلاقیات را لحاظ می کنند و اصلا آن ها در جامعه حرکت ایجاد می کنند، وفاداری و دوری از هیجان را می شود از نخبگان انتظار داشت، اما آدم مشهورها صرفا مشهورند و می توانند از همه ی این خصوصیات دور باشند. کسانی که قابلیت انطباق با محیط جدید را ندارند، ناگهان از کوچه ای خلوت وارد خیابانی شلوغ پر زرق و برقی می شوند که چراغ های نئون چشم ها را مات می کند، رنگ ها جولان می دهند و آدم مشهورها را دچار سرگیجه می کند(رفتاری غریزی که تغییر ناگهانی را بر نمی تابد) سرگیجه توان تحلیل و دور اندیشی را می گیرد، تجلی اش می شود کلی رفتار متناقض.

محیط هم قابلیت همیاری ندارد، کسی نیست که دستشان را بگیرد. همه بر حسب پول و موقعیت مگسانی اند گرد شیرینی که از خوان پرنعمت آدم مشهورها نانی بر می دارند و دلی ندارند برای سوزاندن، خواهشا احساسات غلیظ هواداری را برای خودتان نگه دارید و به تفاوت نخبه و آدم مشهور فکر کنید، آن رهگذر روزی سرگیجه اش تمام می شود، روزی که شاید شب باشد!


سیاوش خیرابی یا (اتوبان دوطرفه، هفته)

پوشش نامتعارف سیاوش خیرابی بازیگر جوان با شلواری ویژه و انتشار عکس های آن در فضای مجازی محل حرف و حدیث های بسیاری شد، آن چه که در این گونه مواقع معمول است دوقطبی های موافق و مخالف است. آن هایی که پوشش را بالکل امری شخصی تلقی می کنند و صرف اظهار نظر در این رابطه را دخالت در حوزه خصوصی می دانند و عده ای دیگر که پوشش سلبریتی را بیلبوردی از کلیت جامعه می داند و حق آزادی پوشش را قائل نیستند.

شاید تصور شود این گونه جدل ها مختص جامعه ایرانی است، اما کم و بیش آن طرف آب ها هم این جدل ها جریان دارد، پس داستان را جور دیگری باید دید، اصلا چرا سلبریتی اقدام به چنین کاری می کند؟ اصلا شهرت چه جایگاهی در نظم نهادینه شده یک جامعه دارد؟ آدم معروف ها چه خدمتی به جامعه می کنند؟ شهرت یکی از پازل هایی است که نظم تعریف شده و تحمیل شده به کلیت جامعه را می سازد، توده ها نیاز به افراد قابل ستایشی دارند که از همجواری با آن ها احساس نزدیکی و همذات پنداری کنند، حسی از قدرت و لذت به آن ها دست بدهد.

یک هفته 7 چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

پس رسانه ها افرادی را در صدر قرار می دهند تا به نیاز توده ها پاسخ داده باشند، بازی چند سر بردی است؛ رسانه ها نفع مادی می برند، حکومت ها هم چون این روند را در جهت تثبیت نظم حاکم می بینند خواسته و ناخواسته تقویتش می کنند، سلبریتی ها در ذهن می مانند و حق حیات از می گیرند، مرگ سلبریتی روزگاری است که در یادها نباشد، پس دائما در حال بازتولید نام و برند خودش است. به هر قیمتی او نباید از یاد برود، ضمانت شغلی بسته به یادی است که مردم از او در ذهن دارند، پس نمی شود و نباید این جنس رفتارها را به عقیده و مسلک ارتباط داد، ظرف شهرت با میزان سوژه شدن پر می شود،سلبریتی نفس از دیده شدن می گیرد.


محیط بانان یا (عاشق ترین های، هفته)

طی یک هفته گذشته سه محیط بان حین انجام وظیفه جان باختند، محیط بانی محیطی است پر از دشواری، محیط بان که می شوی می روی در آغوش طبیعت، دور می شوی از هر چه مظاهر تمدن است و تنها چیزی که برایت می ماند، اسلحه است. یکی در دستانت و دیگری در دستان آن که سودای شکار و ارضای غریزه ی وحشی گری اش را دارد، اسلحه ی تو اما...

مجیط بانی چکیده ناچاری و عاشقیت است؛ یا باید خیلی عاشق باشی که به چنین شغلی ورود کنی و یا این که خیلی ناچار، مردانی که در اصطلاح ضابط قضائی اند، اما به جرم دفاع محکوم می شوند و تا پای دار می روند، عاشقان حفظ تعادل و نجات اکوسیستم چگونه می توانند این همه بی مهری و بی توجهی را تحمل کنند، دفاع کنند و مجرم شوند و دفاع نکنند و کشته شوند، گلادیاتور باید باشی با پوستی از کرگدن و قلبی عاشق بروی وسط جنگل، میان بیابان از تعادل طبیعت دفاع کنی.

یک هفته 7 چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

همه هم از خلاهای قانونی و دست خالی قانون در دفاع از آنان نیست، همه مقصرند؛ چند فیلم سینمایی در توصیف آن ها ساخته شده؟ آن هم با این همه بار دراماتیک قصه های محیط بانی، چند مستند ساخته شده؟ کجای کتاب های درسی از آن ها و رشادت هایشان یاد شده؟ کدام مجلس قانوگذاری آن ها را در اولویت دیده؟ کدام دوره از سازمان محیط زیست اقدامی عاجل برایشان کرده؟ همه اش قانون نیست، آن ها در حصاری از بی توجهی گیر افتاده اند که حتی به قیمت خونشان هم کسی توجهی نمی کند.

پی نوشت: مجموعه پایتخت و کاراکتر بهبود استثنا این وضعیت است، تصویری رنجور از یک محیط بان که مظلویت این قشر را با زبانی شیرین بیان کرد.


انگلیسی ها یا (جدایی، هفته)

جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا اتفاق تاریخی است می تواند یک نقطه عطف باشد و جهان را به قبل و بعد از خودش تقسیم کند، در یکی دو پاراگراف با زبانی ساده مرور می کنیم که چه شد، آن قدر مهم بود که یک اتفاق ظاهرا بی ربط با شمایل هفت چهره را در این قسمت ذکر کنم.

«اتحادیه اروپا» محصول توافق دول اروپایی بود که از جنگ های جهانی خسته شده بودند، در ابتدا توافقی اقتصادی کردند که بر مبنای نیازها و خواست های اقتصادی مشترک گرد هم آمدند. رفته و رفته طی سال توافقات اجتماعی و سیاسی هم شد، اروپایی ها حالا اتحادی سازمانی داشتند که قدرتی اندازه ی ۲۷ کشور به آن ها می داد، واحد پولی مشترک، چتر های حمایتی اقتصادی (نظیر نجات یونان ورشکسته) و یا قوانین سوبسیدی در حمایت از کشاورزی ، علاوه بر آن در حوزه سیاست خارجه در تمام این سال ها مجموعه اتحادیه اروپا دست پر زوری داشته، چون از جمع شدن و قدرت اتحاد سود برده، فشار به روسیه و مواضع ناهمگن اش از همین راه محقق شده، وگرنه نبرد تک به تک با روسیه برای خیلی از کشورهای اروپایی امکان پذیر نبود، همین مدل موضع گیری را به خیلی از روابط دیگر تعمیم بدهید.

یک هفته 7 چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

سیالیت اقتصادی و اجتماعی که اتحادیه اروپا به کشورهای عضو آن داده با رهبری کشورهایی مثل فرانسه و آلمان محقق شده، اروپایی ها در عین حفظ دموکراسی های داخلی، در جمعی قرار گرفته اند که به قوانین آن تن می دهند و در عین حال از این توان جمعی پناه می گیرند. اما حالا این روزها روزگار دیگریست و روندی در حال قدرت گرفتن است که سایه ای از ملی گرایی و فاشیسم را با خودش دارد و مقابل این مدل جمع شدن ها(اتحادیه اروپا) و جهانی سازی ایستادگی می کند، آسیبی که کشورهایی نظیر انگلیس از سیالیت اتحادیه اروپا دیده اند در سایه معضلاتی مثل: مهاجرانی که بازار کار داخلی را تحت الشعاع قرار می دهند، دست آویزی خوبی است برای همسایگی پوپولیسم و فاشیسم، فقر و ناسیونالیسم کور هم ترامپ می زاید و هم جدایی بریتانیا را.

در این میان آن چه که قابل ذکر است گمان هایی که از کاهش قدرت آمریکا در اتحادیه اروپا حکایت دارد، برادر کوچکتر(انگلیس) جایش خالیست و اما این ها هیچ کدام قطعی و حتمی نیست، این جدایی ابعاد وسیعی دارد که نباید نسنجیده تحلیل شوند و صرفا این چند خط توضیحی کوتاه در اهمیت این اتفاق بود.


جورج اورول یا (قصه گوی، هفته)

زاد روز جرج اورول بهانه ای برای مرور بخشی از کتاب 1984 شد، قصه باید خواند، قصه ی خوب، سرگرم باید شد، نشئه ی ادبیات و بیدار باید شد با زخم آگاهی، اورول هم نشئگی دارد و هم بیداری توامان.

یک هفته 7 چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

«تله اسکرین شب و روز ارقام و آمار بر کله ات می کوبیدند تا ثابت کنند که امروزه مردم غذا و لباس بیشتر و خانه و تفریحات بهتری داشتند.عمر درازتری می کردند، ساعات کمتری کار می کردند و از مردمان پنجاه سال قبل بزرگتر و سالم تر و خوشحال تر و باهوش تر و باسوادتر هستند»

همایون خرم یا (همایون، هفته)

زادروز همایون خرم و یادی از او

موسیقی با همه ی ما زندگی می کند، دوست خوبی که افت و خیز هایش زندگی را قابل تحمل می کند. در شادی و غم کنار ماست، در تاکسی، در خیابان و در محفل و منزل و هر جایی که آدم ها نفس می کشند، اکسیر موسیقی هوای ذهنی را تمیز تر می کند، اصلا آدم ها را می شود با موسیقی که گوش می کنند دسته بندی کرد و تمیز داد که کدامشان سالم ترند و صاف ترند.

یک هفته 7 چهره؛ از سربازان وطن تا رامین رضاییان

همایون خرم یکی از آن هایی بود که ملودی هایش در پالایش ذهنی شنوندگان موسیقی و در امتداد آن مردم کوچه و بازار بی نهایت موثر بوده است. آن ها مقصودم همان هایی است که زندگی ما رنگی می کنند و گوش هایمان را نوازش می کنند، فراموش نمی شوند، مانایی آن ها به قدمت تکرار موسیقی آن ها در گوش مردمان است، چند بار با «امشب در سر شوری دارم...» در خلوت عقده گشایی کرده ایم؟ «شبی که آواز نی تو شنیدم...» عاشقی مگر می شود بدون این تصنیف؟ احساسات فرو خورده و سرکوب شده را چگونه و با چه کیفیتی فراتر از «رسوای زمانه منم شمع میخانه....» تخلیه کرد؟ و سرت سلامت «همایون» موسیقی ایرانی در هر دستگاه کائنات که هستی.

حساب کاربری من در اینستاگرام که گوشی است برای شنیدن شما EMAN.ABDOLI
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • امین

    سیاوش خیرابی اشتباه کرده که سیلیبریتیه .

  • بدون نام

    یکی این جمله رو معنی کنه (جمله اخر انگلیسی ها):
    دست آویزی خوبی است برای همسایگی پوپولیسم و فاشیسم، فقر و ناسیونالیسم کور هم ترامپ می زاید و هم جدایی بریتانیا را

    پاسخ ها

    • بدون نام

      حتما تو املا ء خیلی اینا رو غلط مینوشته بنده خدا که خوب اینا یادشه یا م میخواد بگه نخبهاس ههههههههه

    • زهراM

      یعنی آقای عبدلی معتقد هستند:
      اقبال آمریکای ها به ترامپ و استقبال انگلیسها از جدایی از اتحادیه اروپا بخاطر ترکیب شدن این چهارتا خصیصه با همه " وطن پرستی کورکورانه و فقر و نداری(مالی یا فرهنگی شو نفهمیدم، که البته هر دوتاش جای سوال دارن و قابل باور نیستن) از طرف مردم و عوام فریبی (یا عوام گرایی) و نژاد پرستانه رفتار کردن مقامات و مسئولین.
      اینم یه حرفیه!!!
      اما چنین اتفاقاتی رو نمی شه تو 4 تا کلمه تعبیر و تفسیر کرد.

  • اکبری

    آقای ایمان عبدلی یکم دقت بیشتری کنید تعداد سربازان کشته شده 13 نفر اعلام شده است

  • سپیده

    به نظرم باید رفتار امیر نوری در اون پستش که آبروی یک ادم رو برد به عنوان منافق هفته میذاشتید ...

  • iq7

    اقای عبدلی کاشکی روان تر بنویسید منظورتون رو از حرف های این شکلی متوجه نمیشم وقتی نویسنده میتونه ساده بنویسه و یه نویسنده خوب اتفاقا برعکس چیزی که فک میکنید نویسنده ی نیست که حرفای به قول معروف قلمبه بزنه نویسنده ی هست که تو اوج سادگی منظورتش رو برسونه

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج