به مناسبت زادروز سالوادور آلنده
در شیلی اگر رهبری یا گروهی یا طبقهای بر حق به اصطلاح شکست خورده باشد، آن رهبر دکتر آلنده گوسنس، یا یاران آرمانگرای و یا طبقهی تهیدست شیلی نـمیتواند بـاشد و نبوده است.
در مورد برخی، دلدادگیهای ایدئولوژیک منتقدان یا دیگر وابستگیها باعث میشود که گذر زمان، قضاوتها را خاکستریتر و واقعبینانهتر کند، اما گاهی هم گذر زمان باعث میشود که ظرف مکان و زمانی که به رفتار و شخصیت یک فرد شکل دادهاند را فراموش کنیم و برداشت نامتعادلی داشته باشیم.
خلاصه اینه که مقوله قضاوت و برداشت تاریخی، کار دشواری است!
من هر وقت فرصت میکنم، مینشینم و مجلهها و روزنامههای قدیمی را تورق میکنم، این کار فواید بسیاری دارد که تصور میکنم در مورد مزایای این کار باید پستی جدا بنویسم.
اما امروز به مناسبت زادروز سالوادور آلنده، رئیسجمهور شیلی، که به دنبال کودتای ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳ کشته شد، نگاهی به یک مقاله قدیمی مجله نگین میاندازیم. این مقاله که ترجمه نوشته ریچارد گات است، خود در فضایی تبآلود در ایران منتشر شده است، یعنی در مهر سال ۱۳۵۷، چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
اینکه یک هفته پس از رخدادهای خونین شیلی بـنشینی و به اتکای ده پانزده سال آگاهی و آشنایی نزدیک از اوضاع سیاسی امریکای لاتین قلم بـرداری و علتها و معلولهای سقوط حـکومت آلنـده گوسنس را برشماری و با تشخیص بالینی،فراز و فرودهای کار رئیس جمهوری قانونی یک ملت دموکرات را بررسی کنی،کاری یکسره عبث،نامنطقی و شتابزده خواهد بود.
گفتن این واقعیت،اما،به هیچ روی شتابزدگی یـا پیشداوری ناراستین نمیتواند باشد که در شیلی اگر رهبری یا گروهی یا طبقهای بر حق به اصطلاح شکست خورده باشد، آن رهبر دکتر آلنده گوسنس، یا یاران آرمانگرای و یا طبقهی تهیدست شیلی نـمیتواند بـاشد و نبوده است، چرا که چنان پیروزی کاذبی،از جانب اشخاصی بدست آمده است که مدتها سنگ اقدامات غیرقانونی آلنده را بر سینه میزدند و امروز که خود با توطئهی خارجی و دسیسههای صاحبان صـنایع داخـلی، به اقدامی غیرقانونی دست یازیدهاید، خواه و ناخواه ناگزیر خواهند شد که یا بر قانون اساسی شیلی گردن نهند یا بر اساسنامههای گروههای متشکل و مسلح هوادار سالوادور آلنده که بـه خـونخواهی او بر آنان خواهند چشاند.
در رخدادهای خونین شیلی، بار دیگر،مفهوم و معنای این سخن بثبوت میذسد که «پیروزمندان خودکامه،پیشاپیش شکست خوردهی خویشتند.» نیروهای مسلح شیلی که در راسشان رهبران کـودتا قـرار دارنـد حرفشان این است که سـرانجام مـیهن خـود را از نوع مارکسیسم رهانیدند. چنین سخنی اگر دیگر جمهوریهای امریکای لاتین،سخنی باب روز تلقی شود، در شیلی به هیچ روی معنا و مفهوم مشابه را نـدارد.چـرا کـه شیلی از بسیاری جهات با دیگر جمهوریهای نمیکرهی غـربی تـفاوت دارد. شیلی نزدیک به یکصد و پنجاه سال است که از دموکراسی ریشهدار برخوردار بوده است و از حیث آزادیهای سیاسی سرآمد کشورهای امـریکای لاتـین بـشمار میآید. از پانزده سال پیش من به این سوی، کشور شـیلی در عطش تحولات بنیادی میسوخت. من بهعنوان روزنامهنگاری که در رژیم پیشین دموکرات مسیحی در شیلی زندگی میکردم، میتوانم شهادت بـدهم کـه اخـتگی و از خودبیگانگی روشنفکران، فساد طبقات طفیلی میان حال و خشم و اعتراض در حلقوم شـکستهی روسـتائیان و کارگران،به تمامی از نیاز به تحولات خبر میداد.
تجربهای که شیلی از راه انتخابات آزاد و انتخاب دکتر سالوادور آلنـده گـونس بـدست آورد،تجربهای استثنائی بود و جزیی از این استثنا را حزب سوسیالیست آلنده تشکیل میداد،حـزبی مـرکب از آزادانـدیشان پرشور که هرگز دید و توانایی اولیهی انقلابی خود را از یاد نبردهاند.آلنده بهعنوان رئیس جـمهوری شـیلی «مـوتایتس موتاندی»بود، یعنی پیرو تغییر آنچه تغییرش لازم است. وی طی نزدیک به چهار سال زمـامداریش بـه بیشتر وعدههای انتخاباتی خود پردهی عمل پوشانده:ملی کردن صنایع مس،اصلاحات بـنیادی ارضـی و مـلی کردن چند کمپانی عظیم خارجی از جمله اصلاحات مهم او بشمار میرود. به سبب شعور و آگـاهی سـیاسی ملت شیلی و فعالیت آزاد سیاسی و رشد درخور توجه اقتصاد و فرهنگ است که میگویم شـیلی یـگانه و بـیهمتاست. نیازی نیست که در اینجا در جستجوی الگوها و طرحهای مشابه در امریکای لاتین برآئید.تجربهی آرمانی شیلی کـمترین بـحثی را میان حامیان مبارزهی مسلحانه و هواداران مبارزهی پارلمانی باقی نمیگذاشت.کاسترو و چه گـوارا هـمواره شـیلی را بهعنوان یک مورد استثنایی نگریستهاند و گفتنیست که چه گوارا با دیدگاههای خاص خود،نسخهای از کـتاب مـشهورش را بـا خط خودش به آلنده تقدیم کرده و نوشته بود.
«به سالوادور آلنده کـه از راهـی دیگر در تلاش دست یازیدن به همان نتیجه است» همین راهی دیگر بود که سیمای آلنده را در مـیان مـردمش و خلقهای امریکای لاتین مشخص و برجسته کرده بود،اینانی که دیروز و امـروز زیـرکانه آلنده را متهم کرده و میکنند که پا از گلیم قـانون اسـاسی شـیلی فراتر میگذاشت،نیک میدانند که او به سـبب احـترام عمیق به قانون اساسی شهید شد. مگر همو نبود که در جریان اعتصابها و خـرابکاریهای جـوانان برانگیخته شده بوسیله حزب دمـوکرات مـسیحی شیلی،آمـاج گاه تـندترین انـتقادها از جانب گروههای کوچک افراطی و خاصه یـاران مـوتلفش شد و بارها بر اقداماتی که میتوانست عکسالعمل حادی از جانب گروههای چپ افـراطی بـحساب آید،مهار زد و آنان را به صبر و شـکیبائی دعوت کرد.
من در بـیشتر بـحرانهای شیلی به سانتیاگو میرفتم تـا از نـزدیک رخدادها را سبک سنگین کنم.بارها بچشم خود دیدم که دولت دکتر آلنده در برابر تـظاهراتی کـه میدانست احزاب مخالف و صاحبان صـنایع داخـلی بـراه میاندازند، نرمش بـخرج داد تـا جایی که امروز مـیتوانم بـگویم که یکی از عمدهترین خطاهای حکومت او،نرمش زیاده از حد در برابر تحریکات مخالفان افراطیش بود. و وقـتی عـلل این نرمخویی سیاسی را موشکافی میبینم کـه آلنـده برای قـانون اسـاسی و دمـوکراسی شیلی چنان احترامی قـایل بود که گاه جذر و مدهایی را که در میان نظامیان پدید میآمد،چندان حساب شده تلقی نـمیکرد و شـاید تمام فعل و انفعالات را در مدنظر داشت،امـا، رسـالت تـاریخی طـبقهای را کـه کمر خدمتشان را بـسته بـود،نیرومندتر و برتر از هرگونه خفیهکاری مذبوحانه میدانست، آنجا که گفته بود:
«من با تمام وسایل موجود،حـتی بـه قـیمت جان خود مقاومت خواهم کرد تا درسـی بـاشد بـرای رسـوایی تـاریخی اشـخاصی که فقط زور بکار میبرند نه منطق….من اینجا هستم و خواهم ماند تا از حکومتی که کارگران انتخاب کردهاند،دفاع کنم.»
اکنون در بسیاری از محافل مترقی و آزادیخواه امریکای لاتین ایـن سئوال درخور اهمیت مطرح است که اگر قلمرو مقدس قانون با اعمال زور مورد تجاوز قرار گیرد،آیا برای بازگشت قانون راه دیگری جز توسل به زور وجود دارد؟ تجربهی شیلی، به ثبوت رساند که پاسـخ بـه این سئوال چیزی نیست مگر اعادهی قانون از راه زور.
برخی از خصوصیات اخلاقی و سجایای دکتر سالوادور آلنده، به« خوان مانوئل بالما سدا»یکی از روسای جمهوری آزادیخواه شیلی که در سال ۱۹۸۱ بر سر آرمـانهایش شـهید شد، ماننده است.ت فاوت فرجام کار این دو در این است که بالما سدا توسط افراد نیروی دریایی شیلی که تعلیمات انگلیسی گرفته بودند شـهید شـد و آلنده به دست نظامیانی کـه در امـریکا تعلیم دیدهاند دکتر آلنده فقید از حیث اجرای اصلاحات بنیادی مانند«پدر و آگیره سردا» رئیس جمهوری رادیکال شیلیست که در ۰۳۹۱ دولت جبهه متحد را تشکیل داد که خود آلنـده و زیـر بهداری آن بود.آلنده در سـی سـال اخیر شخصیتی استثنایی در پهنه سیاسی شیلی بوده است.او را سیاستمدار میهنپرست نمودار شیلی میشناختند،سیاستمداری که دانش و آگاهی گستردهای درباره میهنش و اوضاع بینالمللی داشت.آگیره سردا،از دوستان نزدیک و صمیمی آلنده سـخت مـلهم و متاثر از سردا بود.
آلنده در زمینهی اصلاحات ارضی کاری را طی یکسال بانجام برد که ادوارد وفری رئیس جمهوری پیشین شیلی نتوانست طی شش سال بپایان برد.گروههای چپ افراطی آلنده را بورژوایی مـیدانستند کـه با جـناح راست از در نرمش درآمده است.و دست راستیها او را بلشویک میخواندند.من در هیچ نقطهای از امریکای لاتین رئیس جمهوری را سراغ نـدارم که بسان آلنده مورد ستایش و تنقید قرار گرفته باشد هرچند کـه شـمارهی سـتایشگرانش همیشه به مراتب بیش از منتقدانش بود و همین امر گاه آنقدر بر مخالفان دست راستیش گران میآمد کـه از بـردن نام او خودداری میورزیدند و با استعاره و کنایه به نام او اشاره میکردند. دکتر آلنده گـوسنس طـی سـی سال اخیر چهار بار در مبارزات انتخاباتی شیلی شرکت کرد و سرانجام در ۱۹۷۰ به مقام ریاست جمهوری انـتخاب شد. آلنده از حیث آرمانی باور داشت که سرانجام نیروهای مترقی در کشورهای امریکای لاتـین قدرت پارلمانی را بدست خـواهند گـرفت.
عده بیشماری از گروههای ترقیخواه و آرمانگرای در امریکای لاتین امکان تحول مـسالمتآمیز بـه نظام سوسیالیسم در شیلی را با گرمی پذیره شدند چرا که از دستاندازیهای کمپانیهای امریکایی و ایادی محلیشان در این نیمکره بتنگ آمده بودند و از سوی دیگر میپنداشتند که مبارزات رهایی خش نمیتواند با کـامیابی فـوری عملی شود. با این همه گروههای چپگرایی نیز بودند که در شیلی و دیگر کشورهای امریکای لاتین به راه سوسیالیسم آلنده باور نداشتند و بیآنکه در آرزوی ناکامی برای او باشند، چنین تحول و تکاملی را بـعید مـیدانستند.
دکتر آلنده از آغاز کارش،نقش چشمگیری را در پهنهی سیاست داخلی و خارجی ایفا کرد.با ملی کردن کمپانیهای مس آمریکایی، تلاش امریکا-که از پیش از مبارزات انتخاباتی شیلی آغاز شده بود تـا از انـتخاب دکـتر آلنده جلوگیری بعمل آورد- با شـکل تـازهای دوچـندان شد. امریکا اطمینان داد که آژانسهای بینالمللی از سپردن وام به شیلی خودداری خواهند کرد مگر آنکه حکومت شیلی مدافع منافع امریکا بـاشد. در پی ایـن ماجرا، کمپانیهای امریکایی تلاش گستردهای را برای جلوگیری از فـروش مـس شیلی بعمل آوردند و حتی یکی از کشتیهای باری حامل مس شیلی در یکی از بنادر فرانسه توقیف شد و بعدها دادگاه حکم حـرکت مـجدد آن را صـادر کرد.
پس از این، توطئهی شرکت آی.تی.تی برملا شد و بـعدها در ماجرای واترگیت معلوم شد که مدیر کل شرکت یاد شده به سازمان اطلاعاتی امریکا (سیا)پیشنهاد یک مـیلیون دلار کـمک کـرده است تا کار آلنده را یکسره کنند.از همین زمان یا در گیرودار ایـن مـاجرا بود که احزاب مخالف سر ناسازگاری برداشتند و با شکستی که در کنگره شیلی از احزاب موتلف دکتر آلنـده خـورده بـودند جریتر شدند و تظاهرات خیابانی و اعتصابهای درازمدت برپا کردند و عملا به ثبوت رساندند کـه «راه مـسالمتآمیز»دکـتر سالوادور آلنده گوسنس، به سود آنان نیست و نباید بیش از این فرصت عرض اندام بـیاید!
…و بـالاخره بـا طرح قبلی-که بیگانگان ۸۴ ساعت پیش از آن چگونگیاش باخبر بودند-بر حکومت آلنده شوریدند، او را غـافلگیر کـردند و براساس گزارشهای خودشان،آلنده خودکشی کرد! مردی که خاطرهاش تا سالیان دراز در امریکای لاتـین زنـده خـواهد ماند.
ارسال نظر