والیبال ایران مدیون ولاسکو نیست
دو دوست قدیمی والیبالی که زمان جوانان با هم دوستی نزدیکی داشتند، امروز در بزرگسالان مثل جوانان می درخشند. شهرام محمودی و محمد موسوی ستاره های این روزهای تیم ملی والیبال هستند که در دو بازی آخر ایران مقابل ژاپن جزو بهترین ها بودند.
تماشا: دو دوست قدیمی والیبالی که زمان جوانان با هم دوستی نزدیکی داشتند، امروز در بزرگسالان مثل جوانان می درخشند. شهرام محمودی و محمد موسوی ستاره های این روزهای تیم ملی والیبال هستند که در دو بازی آخر ایران مقابل ژاپن جزو بهترین ها بودند. شهرام به همراه خانواده در کرج زندگی می کند و موسوی هم برای نزدیکی به دوست صمیمی اش شهرام، ساکن کرج شد تا به نوعی دوقلوهای والیبالی را تشکیل بدهند. محمودی و موسوی مهمان روزنامه تماشا بودند ودر گفت و گویی مفصل از ریز و درشت والیبال و حواشی آن گفتند:
تیم ملی به لیگ جهانی صعود کرده، یک موفقیت بزرگ. حالا چه حسی دارید؟ خوشحالی؟ ترس؟ استرس؟ هیجان؟ نگرانی؟
- موسوی: قطعا ترس و استرس نداریم ولی خوشحال نیستیم. نه اینکه ناراحت باشیم ولی رفتن ما به لیگ جهانی خیلی ما را ذوق زده نکرده است. والیبال مثل فوتبال نیست که مثلا تا جام جهانی می روند همه خوشحال می ریزند بیرون و شادی می کنند، بعد تیم ملی با سه تا باخت برمی گردد. ما می خواهیم در لیگ جهانی نتیجه بگیریم، به مرحله دوم صعود کنیم و در آنجا جزو تیم های خوب باشیم. اگر این اتفاق افتاد، آن وقت خوشحال می شویم.
- محمودی: با چهار پنج قدرت اول والیبال کاری ندارم ولی ایران مقابل بقیه تیم ها شانس پیروزی دارد و قبلا هم نشان داده است که می تواند آنها را شکست دهد. چرا ما نتوانیم در لیگ جهانی نتیجه بگیریم؟همین الان ایران را می توان قدرت در والیبال محسوب کرد و مطمئنا برای یک کار بزرگ به لیگ جهانی می رویم.
حالا چرا بین این همه رویداد، لیگ جهانی اینقدر برای والیبالی ها مهم شده؟
- موسوی: به خاطر گستردگی این رشته در همه کشورهاست. بازی ها در شهرهای مختلفف کشورهای مختلف و شرایط مختلف برگزار می شود و همین موضوع حساسیت مسابقات را بالا می برد. ببینید مثلا یک لیگی مثل لالیگا، همیشه از جام باشگاه های جهان هم معتبرتر بوده چون لیگ است و لیگ جهانی هم اینطور است. ۳ ماه در کشورهای مختلف طول می کشد و به همین دلیل خود FIVB هم توجه خاصی به آن دارد.
- محمودی: سید درست می گوید، هر فدراسیونی برای خودش یک مسابقات خاصی دارد که بیشتر از همه به آن اهمیت می دهد. لیگ جهانی همان مسابقاتی است که FIVB خیلی به آن توجه می کند. قدرت های بزرگ دنیا و کلی تیم خوب در این لیگ است.
والیبال ایران به لیگ جهانی رفت اما بستر حضور ما در این رقابت ها فراهم است؟
- موسوی: شاید ۶۰ درصد از این بستر فراهم باشد. ما یک ویزا می خواهیم بگیریم، یک ماه بچه ها مخصوصا سربازها صبح سر تمرین نمی آیند، به سفارتخانه ها می روند و کلی مشکل پیدا می کنند تا کار خروجشان حل شود. این کار برای بچه ها سخت است. تیمی مثل تیم ما که اکثرا جوان و سربازند، خیلی تیم به مشکل می خورد. هر بار بچه هات بخواهند از کشور خارج شوند، این همه باید زجر بکشند. بالاخره این بازیکنان سرباز هم والیبال بازی می کنند، افتخار کسب می کنند. حتما نبایند بروند سربازخانه که. سرباز در هر شرایط باید به کشورش خدمت کند. افتخارآفرینی در والیبال به نظر من ارزشش از پست دادن بیشتر است.
- محمودی: الان مشکل ما این است که در لیگ والیبال تیمی نیست که سربازها بتوانند آنجا بازی کنند. باید مثل فوتبال هم چنین تیمی هم در والیبال باشد یا بازیکنان در اختیار فدراسیون باشند. البته الان هم ما سرباز قهرمانیم. اما اینقدر در آن تبصره گذاشته اند که نمی توانید از آن استفاده کنید. الان من خودم سربازم تا روز آخر، ذهنم درگیر این است که آیا کارم درست می شود، آیا درست نمی شود، نکند این همه تمرین کردیم، از فرودگاه برگرجداننمان. حالا لیگ جهانی هم که ما مدام در سفریم، ۷۰ درصد تیم ما که سرباز است، پس باید یک راهکاری پیدا کنیم. اینطور نمی شود به لیگ جهانی رفت.
الان در اوج والیبال ایران،فدراسیون بدترین شرایطش را از نظر مالی می گذراند. فکر می کنیداین موضوع چه دلیلی دارد و چقدر به تیم ملی لطمه می زند؟
- موسوی: باورتان می شود ما می خواستیم به مصر برویم تو نایلون دسته دار لباس های بچه ها را دادند؟ بچه ها به شوخی به هم می گفتند هر کس نایلونش را نیاورد، ۵۰ تومان جریمه می شود. الان فدراسیون از قرارداد بچه ها درصد می گیرد. از وزارت ورزش، از اسپانسر پول می گیرد، چرا نباید پول داشته باشد؟ حالا می گویند ما تیم هایغ زیادی داریم، ولی به اندازه ای که دارند، باید خرج کنند. من این بار آخر خیلی بهم برخورد، واقعا زشت بود توی نایلون لباس دادند. حالا یک کوله پشتی که می توانستند بدهند که ما این لباس های تمرین را در آن بگذاریم؟ یک صحبتی، یک جلسه ای باید با وزارت بگذارند که آقا ما این همه نتیجه می گیریم یک بودجه ای به ما بدهند.
به نظرتان چرا توجه وزارت به والیبال کم شده؟
- موسوی: کم نشده، پول ها را به فوتبال می دهند که چیزی به والیبال نمی رسد.
ما قبولداریم که در مقایسه با فوتبال، به دیگر رشته ها اجحاف می شود اما شما هم قبول دارید که والیبال ایران نسبت به اکثر جاهای دنیا پول خوبی می دهد؟
- موسوی: سطح لیگ ما به جایی رسیده است که ما با پیکان سوم جهان شدیم. والیبال ایران به جاهایی رسیده است که پاسور تیم ملی صربستان به ایران می آید و برای کاله پاس می دهد.
حالا داستان را طور دیگری ببینیم. چرا از بچه های ما کسی به لیگ های خارجی نمی رود؟ مثلا مدتی بهنام محمودی و سعید رضایی در ایتالیا بازی کردند. شاید آن وقت هات پیشنهادات وسوسه برانگیزتر بود ولی الان پول هایی که آنها می دهند برای ایرانی ها صرف ندارد.
- موسوی: اتفاقا آن وقت که بهنام به ایتالیا رفت، پولی که گرفت کمتر از پیشنهادی بود که در ایران بهش دادند. قبول دارم که مثلا لیگی مثل ایتالیا سقفش ۶۰۰ هزار یورو است. البته با قیمت امروز یورو پول زیادی می شود. ولی من خودم دو سال پیش از ایتالیا پیشنهاد داشتم ۱۹۰ هزار یورو، آن روزها قیمت یورو ۱۳۰۰ تومان بود. همین پیشنهاد را در ایران هم داشتم. نشستم سبک سنگین کردم، پیشرفتم را گذاشتم کنار و دیدم من نمی توانم بروم. من هم به ایران وابسته ام و هم اینکه به ایتالیا یا هر جای دیگر رفتن برایم سخت است. پس در ایران ماندم. لیگ ما خوب پول می دهد، مخصوصا به بازیکنان تاپ پست ها.
پس قبول دارید که خدا را شکر آنقدر اوضاع مالی در لیگ والیبال ایران خوب است که کسی وسوسه نمی شود به کشورهای دیگری برود تا شرایط جدیدی را تجربه کند؟
- محمودی: همه چیز پول نیست، بعضی وقت ها کسی هدفش پیشرفت است، شرایطش را دارد که در سطح اول دنیا بازی کند، پس قید همه چیز را می زند اما کسی مثل موسوی هر سال در بازی های تیم ملی با بهترین تیم های دنیا بازی می کند، پس ترجیح می دهد در ایران کنار خانواده اش بازی کند تا در ایتالیا.
- موسوی: البته شرایط ما هم مثل قبل نیست، منظورم دوستی ایران با دیگر کشورهاست. مثلا خودم، در جام باشگاه های جهان بهترین می شوم. بعد در جام جهانی عالی بازی می کنم ولی کوچکترین پیشنهادی به بازیکنان نمی شود، نه من، همه بازیکنان همین شرایط را دارند. جالب است همه بازیکنان استرالیا در لیگ ایتالیا بازی می کنند، پیشنهاد می گیرند ولی شرایط طوری شده که بچه های ما دیده نمی شوند. بچه های ما هم خودشان را قبول دارند و می خواهنددیده شوند. نه اینکه با دلال بازی بروند آن ور. من الان می توانم زنگ بزنم به چند دلال که الان ایران هم هستند. چند بار هم شده آنها به خود من زنگ زده اند که دوست داری فلان جا بروی؟ ولی من دوست ندارم، دوست دارم مثل ایران خود باشگاه به من زنگ بزند و از من بخواهد که به آنجا بروم. من آخرین باری که پیشنهاد داشتم از یک باشگاه ایتالیایی بود. پرندی، سرمربی یک باشگاه بود: زنگ زد به بازیکن ایتالیایی ما در پیکان که آقا ما فلانی را می خواهیم. تازه از شانس ما هم بازیکن ایتالیایی داشتیم که این پیشنهاد را گرفتم ولی نشنیده ام که کسی خودش از باشگاه های خارجی پیشنهادی داشته باشد.
پس به نظرتان چه شد که بهنام محمودی قید پول خوب ایران را زد و به ایتالیا رفت؟
- محمودی: بگذارید من برایتان بگویم. لیگ امروز ما با آن لیگی که بهنام در آن بازی می کرد فرق کرده است. الان بازیکنان ایرانی هر ساله در تورنمنت های بزرگ شرکت می کنند و شناخته شده هستند و روی آنها حساب می کنند. آن وقت ها والیبال ایران فقط چندتک ستاره داشت. وقتی به بهنام پیشنهاد شد که برود، دید موقعیت خوب است تا در سطح اول والیبال دنیا بازی کند ومطرح شود. آن وقت ها جایی برای خودی نشان دادن نبود ولی الان ما بازی تدارکاتی مان با روسیه، قهرمان المپیک است. بازیکن ایرانی اگر بخواهد خودش را نشان بدهد، می تواند در تورنمنت هایی که در سال برگزار می شود نشان دهد ولی آن دوره نمی شد و بهنام رفت تا دیده شود.
راستی از بهنام چه خبر؟
- محمودی: هیچی، دانشگاه کرج تدریس می کند و تیم امیدهای کرج هم دستش است.
چقدر بهنام در پیشرفت تو تاثیر داشت؟
- محمودی: وقتی من خیلی کوچک بودمدست بهنام را می گرفتم و می گفتم تورو خدا من را با خودت ببر والیبال. ازش آویزان می شدم تا منو می برد باشگاه پیکان. من هم گوشه سالن برای خودم طناب می کشیدم و بازی می کردم. وقتی که من به والیبال آمدم، بهنام من را به حیاط می برد، طناب می کشید و در خانه گام های والیبال را به من یاد می داد و اشکالاتم را در خانه به من می گفت ولی حضور بهنام در والیبال ضررهایی هم به من زد. خیلی طول کشید از زیر سایه بهنام بیرون بیایم. همه فکر می کردند بهنام سفارش من را به این و آن می کرد تا من به تیم های ملی و باشگاهی بروم در حالی که دوست صمیمی بهنام ما، حسین معدنی بود که هر شب هم می آمد خانه ما. بهنام یک بار به خودش اجازه نداد به حسین معدنی بگوید شهرام را به اردوی ملی ببر و می گفت روزی باید تیم ملی بروی که حقت باشد، ولی همه فکر می کردند همه کارهای من سفارش بهنام بود.خیلی اذیت شدم و خیلی طول کشید از زیر سایه اش بیرون بیایم.
در این سال هایی که تو در تیم ملی بوده ای مربیان زیادی را دیده ای؟ تاثیر کدام بر تیم بیشتر بوده؟ به خوب یا بد بدون مربی هیچ کاری نداریم، بحث ما سر شدت تاثیر یک مربی روی تیم است. گاییچ تاثیرگذارتر بود یا ولاسکو؟
- موسوی: گاییچ آدم خیلی خیلی پری بود. من خیلی دوستش داشتم. با اینکه شاید ۲۰ جلسه هم با هم تمرین نکرده بودیم، نگاهش می کردیم، بچه ها روحیه می گرفتند. همین که کنار تیم بود، خودش یک وزنه بود. دیسیپلین مربیگریش عالی بود ولی مشکلی داشت، این بود که کنار تیم نبود. خودش در روسیه تیم باشگاهی داشت اما در روسیه هم اردو می زدیم، نمی توانست سر اردو بیاید. نمی توانم بگویم تاثیر کی روی تیم ملی بیشتر بوده، ولی می توانم بگویم والیبال ایران که تا اینجا رسیده، قطعا تاثیر ولاسکو نبوده، نمی توان گفت صرفا ولاسکو، ولاسکو هم تاثیر داشته ولی شما نگاه کنید اکثر این بچه ها از پایه با ایوان بوگانینف کار کرده اند، با ستکوویچ کار کرده اند، اصلا نصف بیشتر این تیم بازیکنان ستکوویچ هستند. بعد گاییچ آمد و حسین معدنی و ... ایران تا چند وقت پیش در اکثر مسابقات اول، دوم می شد ولی ولاسکو هم آمد ایران یک پله بالاتر رفت. یکسری ریزه کاری ها بود که آمد و تغییر داد. ولاسکو یک کارهایی کرد ولی اینطور نیست که بگوییم اگر ولاسکو باشد، ما نتیجه می گیریم، اگر نباشد نه. والیبال ایران به جایی رسیده است که هر مربی بیاید یک چیز جدید کوچک هم بگوید تیم همین روند را دارد. والیبال ما مدیون ولاسکو نیست. والیبال ما مدیون حاجی یزدانی، ایوان بوگاتینف، ستکوویچ، حسین معدنی، گاییچ و اینطور آدم هاست. هر کسی آمده تیم را یک پله بالاتر برده، ولاسکو هم سهیم بوده.
والیبال ما آنقدر پیشرفت کرده و پتانسیل دارد که مثل روسیه در فینال المپیک، اگر تیم به تغییر سیستم احتیاج داشته باشد سرعتی زن پشت خط بزند، پشت خط دریافت برود و ... منظورم این است که بازیکنان در حدی هستند به قول والیبالی ها در زمین بتوانند همه کاره باشند؟
- موسوی: ببینید، آن یک اتفاق بود. شاید هر ۲۰ سال یک بار چنین اتفاقی در والیبال بیفتد. اگر دقت کنید آن سیستم هم اول جواب نداد، تیم اول عقب افتاد، بعد ۲۲-۱۹ ست را گرفتند. میخائیل اف دریافتش نمی رسید، ولی پشت خط زن جبران کرد و میخائیل اف هم راه افتاد. البته اگر یادتان باشد من در مسابقات جوانان جهان مقابل برزیل پشت خط زدم آن بازی هم ۳-۲ شد. همچنین اتفاقاتی می افتد ولی مربی روسیه دید که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، آن کار را انجام داد.
- محمودی: البته روس ها در بازی تدارکاتی جلوی ما این سیستم را تمرین کرده بودند ولی جواب نداد. اینطور نبودکه یکدفعه بخواهند دست به این کار بزنند و بگجیجرد. تمام این تاکتیک هااز قبل تعیین شده بود و روس ها با هماهنگی قبلی این کار را کرده بودند. من خودم هم دستم شکسته و کج است و درست نمی توانم ساعد بگیرم، به همین دلیل تا حالا به تغییر پست فکر نکرده ام.
در شهرتان تحویل تان می گیرند؟
- موسوی: یک خاطره جالب تعریف کنم. ما سوم جوانان جهان شدیم از مراکش آمدیم دزفول، همه سران شهر به خانه ما آمدند. شهردار و فرماندار و همه کس بودند. ما فقط ۵۰۰ هزار تومان تدارک آن یک شب را دادیم که پول میوه و شیرینی ها شد. همه این آقایان برای من یک ربع سکه آوردند، طوری که بابام می خواست سکه را موقع رفتن پس بدهد. همانجا گفتند می خواهیم در فلان جای شهر به تو زمین بدهیم. آنجا هم جای خوبی بود و ما کلی ذوق کردیم. چند وقت صبر کردیم، بعد رفتیم گفتیم چه شد؟ گفتند آنجا قیمت زمین ها بالا رفته، نمی شود و اینجور حرف ها، جای دیگری برایت در نظر گرفته ایم. چند وقت باز گذشت رفتیم، گفتیم چی شد؟ گفتند آنجا هم نمی شود، تعداد زیاد است و زمین ها را باید با یکی دیگر شریک شوی. گفتم باشد. شما یک زمین به من بدهید. بعد گفتند آنجا قرار است ساختمان بسازند. ۸ واحد درآنجا در می آوریم که پول ساختش هم خودت باید بدهی بعد یکی از آنها را به تو می دهیم، باز هم گفتم باشد. آخر سر رفتیم دنبالش گفتند اصلا شما شامل این موضوع نمی شوید و زمین به متاهل ها تعلق می گیرد. اولش قرار بود یک میلیارد به ما بدهند، بعد شد ۲۰ میلیون. به من می گویند باید معطل باشی، من ۱۰۰ میلیون بدهم هزینه عروسی به خاطر ۲۰ میلیون؟! جالب اینجاست که دزفول جز من یک ورزشکار دیگر دارد، آقای جوکار است که در پرتاب نیزه معلولین فعالیت می کند و در این پارالمپیک نایب قهرمان شد. به ما نرسند پس به کی می خواهند برسند؟ آن روز که من رفته بودم برای زمینم، می گفتند آقا ورزشکار زیاد است و باید در نوبت صبر کند. پرسیدم ورزشکار؟ گفتند بله در صحرانوردی جوانان نماینده کشوری داشتیم. در پیاده روی هم دزفول ورزشکار دارد و ... من پیش خودم گفتم ما سوم جهان شدیم، در یک رشته گروهی آن هم والیبال، آن وقت ببین چه جواب من را می دهند. ما هم قید زمین را زدیم.
- محمودی: در کرج که ماشاءالله ورزشکار زیاد است و اصلا به ما نگاه نمی کنند. حالا سید تا مرز زمین گرفتن رفت، ولی ما تا همانجا هم نتوانستیم برویم. اصلیت ما هم که میانه ای است و فکر می کنم در آنجا کسی نداند من همشهری آنها هستم و میانه ای ها اصلا ما را تحویل نمی گیرند. البته زمان بهنام بهتر بود، ورزشکار کم بود و به معدود ورزشکارانشان می رسیدند ولی الان آنقدر زیاد هستند که هیچی. ما که با جوانان سوم جهان شدیم، در مراسمی که هر سال از قهرمانان تجلیل می کنند به من چیزی ندادند، نمی دانم چرا.
ولی آن سومی جوانان شما در جهان استارت نتیجه گیری های تیم های پایه والیبال ایران بود اما همیشه نتیجه گیری های ما با تردید همراه بود به خاطر همان مسائل صغر سنی و ...
- موسوی: اتفاقا ما جزو تیم های سالم بودیم. از ۶ نفر درون زمین ۴، ۵ نفر سالم بودند. خودمن، شهرام و خیلی های دیگه سالم بودند ولی این فقط برای ایران نبود. خودبرزیل، کوبا و خیلی از تیم های دیگر بازیکنان صغره می آوردند.
- محمودی: سید درست می گوید، البته ما در زمین بازیکن صغره به آن صورت نداشتیم ولی خب ...
یک زمانی ما تیم های خوبی در رده های سنی جوانان و نوجوانان داشتیم ولی آنها به این بزرگسالان نمی رسیدند، دلیلش چه بود؟
- موسوی: ببینید آن وقت بستر فراهم نبود. مثلا الان یک تیم «ب» هست یک امیدی هست، می روند و مسابقه می دهند، ولی آن زمان بازیکن که جوانانش تمام می شد، دیگر نه در حد بزرگسالان بود و نه جایی بود که بازی کند. کلی از هم تیمی های من در این لابه لا از والیبال محو شدند.
آن موقع هم ترکیب تیم ملی ثابت بود و کسی به پیمان اکبری و بهنام محمودی و اینجور بازیکنان دست نمی زد. جا برای بالا آمدن جوانان سخت بود.
- موسوی: البته بگویم آن موقع سبک ها متفاوت بود. مثلا پیمان اکبری ذخیره ای نداشت و یک دفعه تفاوت خیلی زیاد می شد.
بازی هایتان را از تلویزیون ضبط می کنید و می بینید؟
- موسوی: من دوست ندارم بازی هایم را ببینم. حس بدی بهم دست می دهد. یک جورایی با احساسات خودم بازی می کنم. وقتی اشتباهاتم را می بینم به خودم می گویم: «اه ... خاک تو سرت سید!». مثلا خانه نشسته ام، بابام بازی هایم را می بیند، پا می شوم می روم بیرون. اصلا نمی بینم. بابام یک آرشیو بزرگ دارد، فکر کنم حدود ۲۰۰ فیلم از بازی من را دارد، هم VHS هم DVD ولی من تا حالا بازی هایم را ندیده ام. اشتباهاتم را می بینم، اعصابم خرد می شود. می دانم اصلا بازی برای ۵ سال پیش است، تمام شده رفته ولی وقتی می بینم اعصابم خرد می شود. دست خودم نیست.
- محمودی: اتفاقا من تمام بازی هایم را می بینم. البته بازی هایی را که به روز است. بازی که تمام می شود، از آنالیزورها فیلم بازی ام را می گیرم و می بینم تا متوجه شوم اشکال کارم کجاست.
در بازی دوم با ژاپن سالن پر شد ولی خانم ها نبودند. شما به عنوان یک بازیکن برایتان فرق می کند که سالن هم آقایان باشند و هم خانم ها؟
- موسوی: والیبال رشته ای است که خانم ها خیلی به آن علاقه مندند و با اینکه وروشدان را ممنوع کرده بودند به سالن آمده بودند و پشت در مانده بودند. شاید تعداد تماشاگران خانم از آقایان بیشتر باشد. خانم ها زیاد به سالن می آیند چون در والیبال بی ادبی نیست، مثل فوتبالی ها شادی بعد از گل نمی کنند!!! آن هم در بازی پخش مستقیم. این چیزها در والیبال نیست و خانم ها زیاد می آیند. من دوست دارم خانم ها هم باشند، نمی دانم شاید ذاتی است. دوست داری هم خانم ها باشند و هم آقایان. اینطوری بهتر است. مادر آدم می آید، خواهر آدم می آید سالن. روز دوم هم که خانم ها نبودند و کل سالن را آقایان تشکیل می دادند، ولی باز هم صدا نصف صدای روز اول نبود. من نمی دانم چرا ورود خانم ها را ممنوع کرده اند. وسط آن همه آدم که دارند تشویق می کنند، حالا یکی شالش هم افتاده، چه کسی آن وسط حواسش به شال این خانم است؟ خانم ها در خانه والیبال بیاید مشکل ندارد ولی در ۱۲ هزار نفری اشکال دارد؟ به هر حال خیلی بد شد. من شنیدم یکسری را هم با اتوبوس بردند.خودم ندیدم ولی اگر این کار را کرده اند، سوال من این است که چرا برده اند؟ به جرم اینکه آمده اند تیم ملی را تشویق کنند؟
باز برویم سراغ تیم ملی، سید چه شد که بالاخره ولاسکو سنت شکنی کردو در بازی ژاپن هر دو دفعه تو را تعویض کرد؟ در بدترین روزهایت تعویض نمی شدی، ولی در یکی از بهترین روزهایت مقابل ژاپن ولاسکو تو را کشید بیرون و سامان فائزی به زمین رفت. این تعویض ها با تاخیری که در سفر به لهستان داشتی و تو را تنبیه کرد و با تیم نبرد، ارتباط دارد؟ رفتار ولاسکو با آن وقت هایش با تو فرق کرده؟
- موسوی: بگذارید از اول داستان را تعریف کنم. آن وقت ها ما اردو نداشتیم و ظهرها مجبور بودیم برای استراحت به خانه های مان برویم. برای کسی مثل من که خانه مان کرج است، کار سخت شد. مدام می گفتیم آقا یک جایی را ردیف کنید ما ظهرها آنجا برویم. با بچه ها می رفتیم اتاق ولاسکو می خوابیدیم و آن بنده خدا هم می دید بچه ها در اتاقش خوابیدند، می رفت اتاق دکتر. می گفتند امروز جا می گیریم، فردا می گیریم. خلاصه یک ماه ما را اینطور در اردو نگه داشتند. من ظهرها می رفتم کرج دوباره برمی گشتم، وقتی برای استراحت نداشتیم و خبری هم از اتاق برای استراحت نبود. تا روز آخر برای ما اتاق نگرفتند و روز آخر هتل المپیک را گرفتند و ولاسکو گفت آقا همه از ظهر اینجا باشند. حالا پرواز ما کی بود؟ 3 شب. من گفتم آقا من حقیقتش نمی مانم. هیچ کاری انجام نداده ام، می روم و به کارهایم می رسم، شب می آیم فرودگاه. این همه روز برای ما اتالق نگرفتند و اردو نزدند و حالا ... کاری ندارم، شب یکی از بچه ها زنگ زد و گفت برنامه عوض شده و فلان ساعت بیا فرودگاه که یک ساعت دیرتر از زمان قبلی بود، نگو پروازها به دو گروه تقسیم شده و بازیکنی که به من زنگ زد، گروه دوم بوده و من گروه اول. داشتم راه می افتادم که بروم فرودگاه سرپرست تیم زنگ زد پس کجایی؟ چرا گوشیت خاموش است؟ من گفتم پس الان به چی زنگ زدید پس؟ گوشی من که روشن است. گفت ولاسکو گفته نیا فرودگاه، گفتم چرا؟ گفتن گفته نیا، من هم قبول کردم، گوشیم را خاموش کردم و خوابیدم. بعد تیم رفت دو روز بعد آقای داورزنی به من گفت برو با تیم «ب» تمرین کن تا تیم ملی برگردد. من گفتم من «ب» نمی روم، در شأن من نیست. گفتم اگر قرار است تیم ملی بازی نکنم، عیبی ندارد بازی نمی کنم، می روم فقط در لیگ بازی می کنم، مشکلی نیست. گفتم اگر اشتباهی کردم، اصلا من را یک دوره از تیم ملی خط بزنید، بازی دوستانه است، چرا با آبروی آدم اینجوری بازی کردید.
از آن وقت به بعد رفتار ولاسکو با تو تغییر کرد؟
- موسوی: نه، اتفاقا تیم که برگشت من جلسه اول تمرین نکردم، چون خود ولاسکو مریض بود و نیامد می خواستم سوال کنم ببینم اگر با من مشکلی دارد، بگوید من بروم. من آدمی نیستم که بخواهم خودم را تحمیل کنم. اگر مشکل دارند بگویند م نبروم خانه. حرف من این بود که آیا کار من اینقدر بزرگ بود که من را از تیم ملی کنار بگذارید، یا آنقدر کوچک بود که دو روز دیگر می گویید برگرد سر اردو؟
به نظر می رسد ولاسکو قصد داشت با این کارش به اصطلاح شاخ تیم را بشکاند تا بقیه حساب دستشان بیاید.
- موسوی: ولاسکو دوست ندارد کسی روی نیمکت برایش شاخ شود. شرط می بندم شهرام یا میرزاجانپور را که خط زد در انتخابی المپیک به خاطر همین بود که کسی شاخ نشود. ولاسکو روز اول رک می آید و می گوید آقا فیکس های من اینها هستند حالا هر کس می خواهد برای نفر سوم بجنگد. روز اول گفت سید و نادی فیکس های من هستند و هر کس می خواهد برای سومی تمرین کند.
حالا این خوب است؟
- محمودی: نه که خوب نیست، هم کسی که فیکس است خیالش راحت می شود که دیگر تعویض نمی شود، برای ذخیره هم امیدی نمی ماند.
- موسوی: ولاسکو دوست دارد تیمش فیکس باشد و این موضوع را از همان اول هم گفت. سخت می شود کسی را از ترکیب فیکسش بیرون بکشد.
ولی بازیکنان زیادی مثل قائمی و میرزاجانپور وخود شهرام آمدند و رفتند.
- موسوی: بله در پست دریافت کننده تغییرات زیادی انجام می دهد ولی بقیه پست ها نه. یک روز حمزه بد است آرش می آید، فلانی خوب است دیگری را می آورد. همیشه در پست دریافت کننده همین طور بود. یکی خوب بوده و یکی بد که به همین خاطر تغییر در آن پست زیاد است.
ولی قبول داری که روزهایی که تو و ناهدی افتضاح هم هستید، تعویضتان نمی کند، ولی به محض اینکه دریافت کننده ای ساعد می پراند، زود بیرون می آید؟
- موسوی: شما ببینید ما در بدترین روزهایمان هم از ۶۰ درصد که پایین تر نمی آییم ولی یک روزهایی بازیکن می شود صفر. کسانی هم که جای ما آمدند، خودی نشان ندادند.
شما ببینید بازیکنی مثل آرش کشاورزی وقتی بیرون است می داند اگر حمزه ساعد بپراند فورا د ر زمین است به خاطر همین مدام بازی کردن را برای خودش مرور می کند ولی سرعتی زنان ما اصلا این شرایط را ندارند. من یادم است در جام جهانی حسام (سرعتدی زن ذخیره ایران) اصلا گرمکنش را درنیاورد. خب معلوم است آن بازیکن چیزی برای ارائئه ندارد، آن هم با آن ذهنیت.
- موسوی: البته این موضوع ربطی به ولاسکو ندارد. شما اگر یادتان باشد من در زمان حسین معدنی هم تعویض نمی شدم، فقط عادل غلامی جای من می آمد و سرویس می زد، یا علی نادی.
در این سال هایی که در تیم ملی بودی فکر می کنم زمان حسین معدنی بیشتر به بازیکنان خوش می گذشت. بچه ها بیشتر با هم رفیق بودند و کلا خوب بود.
- موسوی: آره، همه بچه ها جوان و همدوره بودند و خیلی به هم نزدیک بودیم. حتی کسی تنهایی برای خرید نمی رفت و بچه ها همیشه با هم جمع می شدند و بیرون می رفتند. الان نه، بچه ها تک تک بیرون می روند. شما فکر کن ولاسکو ۶۰ سالش است، ما با چیزهایی که حال می کنیم، او حال نمی کند.
مثلا گیر هم به شما می دهد که زود بخوابید یا فلانجا بروید یا نروید؟
- موسوی: می گوید زود بخوابید یا مثلا فلان کار را بکنید، ولی گیر نمی دهد یا چک نمی کند.
شما با این قضیه موافقید که فیس بوک بلای جان ورزشکاران شده یا نه اصلا ربطی به فیس بوک ندارد؟
- موسوی: من یک فیس بوک داشتم، هر کسی می آمد اول سوال می کرد خودتی؟ بعد دیدم اینجوری است، ول کردم ولی کسانی بدند می آمدند آمار من را می گرفتند، همه زیر نظر داشتند که کجا می روم و می آیم. بعد فیس بوک من را هک کرده بودند و از طرف من با دخترها چت می کردند. بعد دم در سالن می آمدند به من می گفتند من فلانی ام. من این هستم. منآن هستم. من می گفتم به خدا نمی شناسم، بعد می گفتند بابا ۶ ماه است داری با من چت می کنی، آن وقت من را نمی شناسی؟ می گفتم بابا من به خدا اصلا نمی شناسم. باورتان می شود در ژاپن یکی به من زنگ زد؟ سلام و علیک کردو گفت من فلانی ام، گفتم نمی شناسم، گفت نمی شناسی؟ همین الان داشتی باهام چت می کردی. همین الان شمارتو بهم دادی. گفتم به والله نمی شناسم. به خدا نمی شناسم. اگر می شد در ایران از فیس بوک شکایت کرد، تا الان من ۲۰ بار شکایت کرده بودم. باورتان می شود من عکس هایی را که خودم ندارم، می روم و در پیج های ساختگی خودم پیدا می کنم.
یک سوال که شاید الان شهرام بیشتر با آن درگیر باشد و آن هم عکس العمل مردم نسبت به والیبالیست ها بعد از این دو میزبانی تهران در والیبال است. فکر می کنم از وقتی که به تیم ملی آمدی، دور و بری ها هم یک جور دیگری به تو نگاه می کنند و این موضوع یک کم کار را سخت می کند.
- محمودی: دقیقا، با اینکه اولین دوره ام بود، روی من خیلی حساس هستند. چند روز پیش ها یکی از دوستانم زنگ زده بود و حمام بودم، نتوانستم تلفنم را جواب بدهم، زنگ زده بود به خانه، به پدرم گفته بود ای بابا، حالا شهرام یک دفعه رفته تیم ملی ها، ببین چه قد کلاس می گذارد، دیگه جواب ما رو هم نمی دهد. حالا بیا به آنها بگو که اصلا ربطی ندارد، حمام بود. اصلا این موضوع برای من مشکل بزرگی شده، به خاطر اینکه از این حرف ها نباشد، همه میس کال هایم را خودم زود زنگ می زنم، در همان زنگ اول تلفنم را جواب می دهم تا از این حرف ها پشت من نباشد.
- موسوی: الان نگاه ها به والیبالی ها زیاد شده، مخصوصا در شهرستان ها، البته یک جاهایی هم به ضرر ما بوده، چند وقت پیش رفتم برای خودم جایی اجاره کنم قیمت داده بودند ۲ تومان، ماهی ۴۰۰، فهمیدن که خانه برای من است، یک دفعه قیمت شد ۳، ماهی ۵۰۰ ولی کلا والیبال برای اکثریت مهم شده است. ما که از جام جهانی برگشتیم از هر ۱۰ نفری که از کنار من رد می شدند، ۵ نفر می پرسیدند آقا چرا به چین باختید، چیزهایی هم از خودشان درمی آوردند، نمی دانم مثلا می گفتند دلیل باخت سیاسی بود و هزاذرتا داستان دیگر. برای همه هم باید توضیح بدهی که چه شد. به محض اینکه یک روز جواب نمی دهی یا اعصابت از جایی رو به راه نیست، حوصله نداری، داستان ها شروع می شود که موسوی خودش را می گیرد، به مردم توجه نمی کند و هزار داستان دیگر. منامیدوارم بتوانم جواب همه این سوالات را بدهم و مثل بعضی از فوتبالی ها نشوم. البته به فوتبالی ها هم حق می دهم، بالاخره نمی شود جواب همه را بدهی، اعصاب آدم خرد می شود، ولی تا الان که والیبالی ها در برخورد با مردم خوب بوده اند.
نظر کاربران
امیدوارم هیچ وقت والیبالمون مثل فوتبال درگیر حاشیه نشه...به خدا ماهایی که از ده سال پیش جزو تماشاگرای ثابت والیبال بودیم و لیگ رو دنبال می کردیم؛حیفمون می آد یه شبه با رو بورس رفتن والیبال اینهمه حاشیه و دردسر برای ملی پوشا ایجاد بشه...
و دیگه اینکه من مطمئنم بچه های باانگیزه ی تیم؛می تونن اسم ایران رو به دور دوم لیگ جهانی بکشونن..چه با خولیو ولاسکو؛چه بی خولیو ولاسکو...
موفق باشید:)
همیشه از جام باشگاه هاغی جهان هم معتبرتر بوده!!!!!!!!!!!!!! باشگاه هاغی دیگه چیه ؟ زوووووود اصلاح کن
هنگامی که متن را میخاندم حداقل 5 کلمه اشتباهی چاپ شده بود یا غلط املایی داشتید از سایت شما بعید است هینجور چیزا لطفا متن را یکبار دیگر خودتان بخوانید و تجدید نظر کنید با تشکر
پاسخ ها
لطفا شما هم میخاندم رو درست بنویس : "می خواندم"
سلام
مرســــــــــــــــــــی عالی بود فقط غلط املایی داشت ...
دستتون درد نکنه . خوشحال میشم درستش کنین
موسوی اصلا اجازه صحبت به شهرام رو نداده ولی چه خودشم به خودش میگه سید
در کل خیلی باحال حرفیده
چقدر این سید مغرور هست...تا حالا کدوم مربی این همه افتخار واسه ایران بدست اورده؟؟؟؟
من دقیقا تمام بازیهای ایران رو از 10 سال قبل میدیدم و میبینم...
بنظر من که فقط و فقط مدیون ولاسکو هست.
دوست عزیز سید اصلا هم مغرور نیس!بلاخره هرچی باشه ایشون بهتر از منو شما والیبالمون رو میشناسن تو این رشته تخصص دارن!منم موافقم که والیبال ما تنها مدیون ولاسکو نیس!والبیال ما مدیون تلاش همه س همه مربیا ی قبلیه وبازیکنایی مث سید و شهرام و بازیکنای گذشته مث بهنام محمودی و پیمان اکبری! ممنون مصاحبه عالی بود
پاسخ ها
من هم همین نظر رو دارم حالا اگه می گفت که خیلی مدیون ولاسکو هست می گفتن چه چاپلوسیه داره از مربیش طرفداری می کنه ..هر چی بگه باز مردم براش حرف در می ارن
ولاسکو یه تنه والیبال را به اینجا نرسانده ولی سهم بسیاری در پیروزیهای اخیر ایران داشته.امیدوارم در ایران بماند
time ma 1duneast:p
اصلا اقای موسوی نذاشته بیچاره اقا شهرام صحبت کنه...:))یه دقه امون نداده.....در ضمن به نظر من علاوه بر ولاسکو بچه های این دوره خیلی خوب بودند چون وقتی نوجوانان هم بودند سوم جهان شدیم پس هر دو با هم ما رو به اینجا رسونده بچه های خوب و مربی خوب..من که خیلی دوستشون دارم خیلی از فوتبال بهتره اه اه هر چی این بد بختا پ.ل نمخی گیرن و می برن فوتبالی ها ....اصن خیلی نامردیه
پاسخ ها
ببخشید پ.و.ل نمی گیرن
همه رو ول کنین.فقط آرش کــــــــــــــشــــــــــــــــــــــاورزی
شهرام فوق العاده است ولی به بای امیر غفور نمیرسه
فقط فیاضی و معروف
hamasho nakhondam vali to iran takan.
همه ی والیبالیست های ما فوق العاده حرکت والیبال می زنند
عشقم محمد موسوی
ایول به تیم ملی والیبال مخصوصا موسوی که خوزستانیه
محمد خیلی خوب حرف زده خیلی زرنگه .....
من عاشق شهراااااااااااااااامم خیییییییییلییییی فوق العاده است.فدایی داری داااااااااداش
همه ی والیبالیستامون خوبن ولی معروف و داداش سید یه چیز دیگن
شهرام محمودی خیلی بازیشون خوبه.
واقعا متشکرم از آقای موسوی
سلام خیلی ممنون از اینکه گذاشتین ما هم ازاین عکس ها استفاده کنیم هرچی بیشتر عکس باشه بهتره آخه من خیلی از آقای موسوی خوشم میاد ولی از شما خواهش میکنم وقتی جواب نظرمنوخواستید بدید حتما بنویسید آقای موسوی همسر داره یا اون که همیشه باهاش عکس داره خواهرش هست خیلی ممنون.
آقا شهرام تورو خدا اینطوری نگین خودتون گفتین تو میانه ورزشکار زیاده به کدوم برسیم حالا شما این دفعه بیاین سعی میکنیم از خجالتتون در بیایم بیشتر میانه ای هاهم میدونن همشهریشون هستین فرماندارو نمیدونم ولی ما خیلی بهتون افتخار میکنیم