دیار همبازی من است
گفت و گوی خانوادگی با امیررضا دلاوری
یک گفت و گوی صمیمی خانوادگی با امیررضا دلاوری،الهام مرادی و دخترشان دیار
مجله زندگی ایده آل - الناز دیمان: ساعتی را كنار امیررضا دلاوری و خانواده گرم و مهربانش بودیم و از آنها درباره تجربه مادر و پدر شدن و خاطرات مشتركشان سوال كردیم. گفتوگوی خواندنی ما را با این خانواده دوست داشتنی از دست ندهید.
بازیهای من و دیار
امیررضا دلاوری: دیار در خانه بیشتر با من بازی میكند تا مادرش. بعضی وقتها با هم ساز میزنیم و میخوانیم. جالب اینكه من برای تمرین یكی از نقشهایم مدتی در اتاقم آهنگی كردی را میخواندم و دیار بدون آنكه كنار من حضور داشته باشد این آهنگ را یاد گرفته بود و میخواند.
برایش كتاب زیاد میخوانم و چیدن پازل بازی مورد علاقه ماست. البته كشیدن نقاشی و تماشای فیلم و كارتون هم جزو برنامه همیشگیمان است. من به ورزش بوكس علاقه دارم و برای دیار هم دستكش بوكس خریدهام و با هم بوكسبازی هم میكنیم. (میخندد)
دیار دلاوری: خیلی دوست دارم با بابا بازی كنم. بوكسبازی را خیلی دوست دارم. كارتون تماشا كردن و آواز خواندن را هم دوست دارم. كارتون فروزن را از همه بیشتر دوست دارم.
زندگی با یك بازیگر سخت است
الهام مرادی: اگر با همسرتان همحرفه نباشید، منظورم همسری است كه بازیگر باشد، خب، واقعا زندگی به خصوص در سالهای اول كمی سخت است. در ابتدا از توجه مردم به همسرم و اینكه مدام هر جا میرویم زیر نگاه كنجكاو مردم باشیم خوشم نمیآمد و به آن عادت نداشتم اما الان دیگر به این موضوع عادت كردهام و میدانم این هم بخشی از شغل همسرم است.
بخش دیگری از سختی ها، نداشتن شرایط مالی ثابت و مطمئن برای بازیگر است. همچنین این حرفه شرایط كاری سخت و زمانبری دارد. گاهی امیر صبح خیلی زود از خانه خارج میشود و نیمهشب برمیگردد و اگر هم این میان وقتی داشته باشد به باشگاه ورزشی میرود چون به خاطر شغلش باید همیشه بدنی آماده و ورزیده داشته باشد. خلاصه دشواریهای زندگی با یك بازیگر كم نیست. (میخندد)
فرزنددار شدن شبیه و قابل مقایسه با هیچ حس دیگری نیست
امیررضا دلاوری: من فكر میكنم هیچ مرحلهای در زندگی نیست كه مانند بچهدار شدن باشد. بعضی از احساسات ممكن است شبیه هم باشند و شما قبلا تجربه كرده باشید اما فرزنددار شدن شبیه و قابل مقایسه با هیچ حس دیگری نیست و هرچقدر هم برای كسی كه هنوز صاحب فرزند نشده این حس را تعریف كنید و او هم در جواب بگوید« درك میكنم » باز هم مطمئن باشید تا خودش این حس را تجربه نكند به درك درستی هم نخواهد رسید.
حس عاشقانه و حس مسوولیتی كه نسبت به فرزند دارید نسبت به هیچ چیز و هیچ شخص دیگری ندارید و آنقدر این حس قوی است كه میتوان ادعا كرد زندگی را به دو بخش قبل و بعد از تولد فرزند تقسیم میكند.
الهام مرادی: همان طور كه همسرم اشاره كردند حس مادر یا پدر شدن تا برای كسی پیش نیاید به درستی آن را درك نخواهد كرد. من تازه میفهمم وقتی یك مادر میگوید فرزندم همه زندگیام است یعنی چه. چون الان دیار همه زندگی من است. یك دوستی داشتم كه میگفت: « هر وقت خواستی خودت رو فراموش كنی بچهدار شو» و حالا مفهوم آن جمله را درك میكنم چون اولویت زندگیام دخترم است؛ مثلا من تا پیش از تولد دیار اهل ورزش بودم ولی به خاطر دخترم خیلی از علایقم را كنار گذاشتهام و به كارها و كلاسهای او میرسم.
دوست داشتم دختردار شوم
امیررضا دلاوری: من خواهر نداشتم و دختری در خانهمان نبود؛ به همین خاطر دوست داشتم فرزندم دختر باشد. فكر میكنم اكثر آقایون دوست دارند دختر داشته باشند و من هم وقتی فهیمدم فرزندمان دختر است خوشحال شدم. البته معتقد بودم فرقی ندارد و مهم سالم بودن بچه است و در صورتی كه پسر هم بود خوشحال میشدم ولی با دختردار شدن خوشحالتر شدم. (می خندد)
نوزاد زیبای ما
امیررضا دلاوری: روزی كه دیار به دنیا آمد پشت در اتاق عمل منتظر بودم تا اینكه صدایم كردند و نوزادی را روی تخت كوچكی نشانم دادند كه خیلی كوچك و شبیه عروسك بود. اولش فكر كردم با من شوخی میكنند چون نوزاد كوچولو لبهای قرمز و لپهای صورتی داشت و درست شبیه یك عروسك بود. حسابی جا خورده بودم و پرسیدم: «خودش كجاست؟ دخترم كجاست ؟ » و پرستار جواب داد: « همین دخترتونه دیگه! » (میخندد) در بیمارستان همه میگفتند چه نوزاد قشنگی و حتی رئیس بیمارستان هم وقتی با ایشان صحبت كردم گفتند: « شنیدم دخترتو خوشگلترین نوازدی هست كه امروز به دنیا اومده.»
ولی من با خودم فكر میكردم خب، همه نوزادها شبیه هم هستند؛ مگر چه فرقی دارند؟ تا اینكه به اتاق نوزادها رفتم و متوجه تفاوت چهرهها شدم. تا قبل از به دنیا آمدن دخترم، نوزادها را دورادور دیده بودم و به نظرم همه شبیه هم بودند اما آن روز با دقت بیشتری به چهرههایشان نگاه كردم. البته همچنان فكر میكنم همه نوزادها وقتی به دنیا میآیند خیلی زیبا و دوست داشتنی هستند.
دوست داشتم اسم دخترم تك باشد
امیررضا دلاوری: پیش از به دنیا آمدن دخترم یك سری اسم كه با دال شروع میشوند انتخاب كردیم و دوست داشتیم اسمش با نام فامیلیاش هماهنگ باشد. همچنین دوست داشتیم دخترمان نامی متفاوت و تك داشته باشد. همسرم اسم دیار را شنیده بود و به نظر من هم زیبا آمد. ضمن اینكه « دیار دلاوری » سر هم خیلی خوش معنا میشود. به این نكته هم توجه داشتیم كه بعضی اسمها در كودكی با مزه و زیبا هستند ولی در بزرگسالی وقتی پیشوند آقا یا خانم كنارشان قرار میگیرد مضحك میشوند.
دختر كمتوقع ما
امیررضا دلاوری: دیار اصلا از آن دسته بچههایی نیست كه مرتب به ما بگوید فلان چیز را بخر. حتی تا همین اواخر با اینكه همه دوستانش تبلت داشتند او از ما نخواسته بود برایش تبلت بخریم و خودمان برایش تهیه كردیم. گاهی كه برای بازگرداندنش از كلاس زبان دنبال او میروم در مسیر میپرسم چیزی دوست دارد برایش بخرم؟ یا دوست دارد برویم چیزی بخوریم؟ اما معمولا میگوید نه. البته چون علاقه به دوغ در ما ارثی است گاهی میگوید: « مرسی یه دوغ كوچولو فقط. » (میخندد)
الهام مرادی: اگر هم چیزی را دوست داشته باشد معمولا مستقیم نمیگوید؛ مثلا در مورد تبلت هم پرسید:« مامان تبلت چیه؟ چطوری باهاش بازی میكنن؟ » این طوری شد كه من و پدرش متوجه شدیم دوست دارد تبلت داشته باشد.
دخترم بابایی است
الهام مرادی: من به نظم و دیسیپلین معتقدم ولی همسرم با دیار برخورد منعطفتری دارد؛ به همین خاطر دخترمان بابایی شده. (میخندد)
امیررضا دلاوری: دیار زمان بیشتری را در كنار مادرش است و با او احساس راحتی بیشتری دارد. ممكن است كاری را من با یك نگاه از او بخواهم و انجام دهد ولی چون با مادرش خودمانیتر است همان كار را پشت گوش بیندازد.
وقتی تلویزیون الای دی ما خطخطی شد
امیررضا دلاوری: دیار نزدیك به شش سال دارد اما من به یاد ندارم در این مدت كه خدا او را به ما داده در خانه خرابكاری كرده باشد. اتفاقا خانه ما پر است وسایل شكستنی و... حتی خود من وقتی راه میروم میترسم این وسایل بیفتند و بشكنند اما دیار تا به حال چیزی را نشكسته یا روی دیوارها نقاشی نكشیده و كلا اهل این طور شیطنتها نیست. اما یك روز وقتی سه ساله بود من دیدم روی تلویزیون خانه كلی خطهای عمیق افتاده و تعجب كردم. از دیار دلیلش را پرسیدم و متوجه شدم وقتی من در اتاق بودم و همسرم در آشپزخانه، تلویزیون فیلمی پخش كرده كه در آن فیلم دختری كه دم در خانه نشسته بوده توسط یك مرد در حال ربوده شدن بوده و دیار با چاقوی پلاستیكیاش سعی داشته از دختر كوچولوی داستان دفاع كند و روی دست مرد رباینده با چاقویش خط میكشیده است.
الهام مرادی: دخترم با بغض و ناراحتی این ماجرا را تعریف كرد و گفت: « آخه مامان؛ اون آقاهه میخواست نینی رو از مامانش جدا كنه. »
دختر مودب من
امیررضا دلاوری: بخشی از تربیت فرزند به تجربه برمیگردد. آنچه در اطراف میبینیم و البته تجربه شخصی خودم، چون با برادرم پانزده سال اختلاف سنی داشتم و تا حدودی خلق و خوی كودكان را میشناختم. بخش دیگری هم مربوط میشود به مطالعاتی كه دارم و توصیههایی كه مشاوران كودك میكنند و میتوان در مقالات خواند. اما بخش عمدهای از رفتارهای هر فرد به ذات او بستگی دارد و به نوع تربیت والدین چندان وابسته نیست.
دیار ژن مظلومیت و معصومیت و ادب را از مادرم به ارث برده است؛ مثلا وقتی خیلی كوچك بود بدون اینكه ما از او خواسته باشیم موقع عطسه و سرفه كردن جلوی دهانش را میگرفت یا چند روز پیش كه لوزه سومش را جراحی كردیم و با بیحالی ناشی از بیهوشی از اتاق عمل خارج شده بود گفت: « گلوم خشكه. میشه لطفا یه كم بهم آب بدید» واقعا در آن لجظه از بچهای كه این قدر بیحال است و درد دارد، انتظار نمیرود تا این حد مودبانه صحبت كند ولی دیار ذاتا همینطور است. من به یاد ندارم به دیار گفته باشم وقتی وارد جایی میشویم سلام كند چون خودش همیشه به محض ورود به افراد بزرگتر و بچهها سلام میكند.
دیار و پیشنهاد بازیگری
دیار دلاوری: شغل بابا را دوست دارم اما دلم نمیخواهد بازیگر شوم. موسیقی را بیشتر دوست دارم.
امیررضا دلاوری: دیار استعداد خواندن و استعداد موسیقایی دارد و ریتم و آهنگ را میشناسد. چند سال پیش آهنگ« چرا رفتی » آقای همایون شجریان را با صدای كودكانهاش خواند و مهدی پاكدل آن را در صفحه اینستاگرامش گذاشت كه به سرعت در شبكههای اجتماعی پخش شد.
الهام مرادی: دیار عاشق آهنگهای بنیامین است و به زبان خودش به ایشان میگوید « بینامین ». ما معمولا در ماشین حق نداریم آهنگ خواننده دیگری را گوش كنیم؛ مگر اینكه دیار به ما اجازه دهد بین آهنگهای به قول خودش « بنامین » یك آهنگ گوش كنیم؛ تازه به شرطی كه حتما آهنگ بعدی باز هم بنیامین باشد. (میخندد)
جالب است بدانید نخستینبار كه دیار را برای تماشای كنسرت بنیامین برده بودیم، در پشت صحنه بنیامین ما را دید و از شباهت دیار با دخترش بارانا تعجب كرد.
بازیهای من و دیار
امیررضا دلاوری: دیار در خانه بیشتر با من بازی میكند تا مادرش. بعضی وقتها با هم ساز میزنیم و میخوانیم. جالب اینكه من برای تمرین یكی از نقشهایم مدتی در اتاقم آهنگی كردی را میخواندم و دیار بدون آنكه كنار من حضور داشته باشد این آهنگ را یاد گرفته بود و میخواند.
برایش كتاب زیاد میخوانم و چیدن پازل بازی مورد علاقه ماست. البته كشیدن نقاشی و تماشای فیلم و كارتون هم جزو برنامه همیشگیمان است. من به ورزش بوكس علاقه دارم و برای دیار هم دستكش بوكس خریدهام و با هم بوكسبازی هم میكنیم. (میخندد)
دیار دلاوری: خیلی دوست دارم با بابا بازی كنم. بوكسبازی را خیلی دوست دارم. كارتون تماشا كردن و آواز خواندن را هم دوست دارم. كارتون فروزن را از همه بیشتر دوست دارم.
زندگی با یك بازیگر سخت است
الهام مرادی: اگر با همسرتان همحرفه نباشید، منظورم همسری است كه بازیگر باشد، خب، واقعا زندگی به خصوص در سالهای اول كمی سخت است. در ابتدا از توجه مردم به همسرم و اینكه مدام هر جا میرویم زیر نگاه كنجكاو مردم باشیم خوشم نمیآمد و به آن عادت نداشتم اما الان دیگر به این موضوع عادت كردهام و میدانم این هم بخشی از شغل همسرم است.
بخش دیگری از سختی ها، نداشتن شرایط مالی ثابت و مطمئن برای بازیگر است. همچنین این حرفه شرایط كاری سخت و زمانبری دارد. گاهی امیر صبح خیلی زود از خانه خارج میشود و نیمهشب برمیگردد و اگر هم این میان وقتی داشته باشد به باشگاه ورزشی میرود چون به خاطر شغلش باید همیشه بدنی آماده و ورزیده داشته باشد. خلاصه دشواریهای زندگی با یك بازیگر كم نیست. (میخندد)
فرزنددار شدن شبیه و قابل مقایسه با هیچ حس دیگری نیست
امیررضا دلاوری: من فكر میكنم هیچ مرحلهای در زندگی نیست كه مانند بچهدار شدن باشد. بعضی از احساسات ممكن است شبیه هم باشند و شما قبلا تجربه كرده باشید اما فرزنددار شدن شبیه و قابل مقایسه با هیچ حس دیگری نیست و هرچقدر هم برای كسی كه هنوز صاحب فرزند نشده این حس را تعریف كنید و او هم در جواب بگوید« درك میكنم » باز هم مطمئن باشید تا خودش این حس را تجربه نكند به درك درستی هم نخواهد رسید.
حس عاشقانه و حس مسوولیتی كه نسبت به فرزند دارید نسبت به هیچ چیز و هیچ شخص دیگری ندارید و آنقدر این حس قوی است كه میتوان ادعا كرد زندگی را به دو بخش قبل و بعد از تولد فرزند تقسیم میكند.
الهام مرادی: همان طور كه همسرم اشاره كردند حس مادر یا پدر شدن تا برای كسی پیش نیاید به درستی آن را درك نخواهد كرد. من تازه میفهمم وقتی یك مادر میگوید فرزندم همه زندگیام است یعنی چه. چون الان دیار همه زندگی من است. یك دوستی داشتم كه میگفت: « هر وقت خواستی خودت رو فراموش كنی بچهدار شو» و حالا مفهوم آن جمله را درك میكنم چون اولویت زندگیام دخترم است؛ مثلا من تا پیش از تولد دیار اهل ورزش بودم ولی به خاطر دخترم خیلی از علایقم را كنار گذاشتهام و به كارها و كلاسهای او میرسم.
دوست داشتم دختردار شوم
امیررضا دلاوری: من خواهر نداشتم و دختری در خانهمان نبود؛ به همین خاطر دوست داشتم فرزندم دختر باشد. فكر میكنم اكثر آقایون دوست دارند دختر داشته باشند و من هم وقتی فهیمدم فرزندمان دختر است خوشحال شدم. البته معتقد بودم فرقی ندارد و مهم سالم بودن بچه است و در صورتی كه پسر هم بود خوشحال میشدم ولی با دختردار شدن خوشحالتر شدم. (می خندد)
نوزاد زیبای ما
امیررضا دلاوری: روزی كه دیار به دنیا آمد پشت در اتاق عمل منتظر بودم تا اینكه صدایم كردند و نوزادی را روی تخت كوچكی نشانم دادند كه خیلی كوچك و شبیه عروسك بود. اولش فكر كردم با من شوخی میكنند چون نوزاد كوچولو لبهای قرمز و لپهای صورتی داشت و درست شبیه یك عروسك بود. حسابی جا خورده بودم و پرسیدم: «خودش كجاست؟ دخترم كجاست ؟ » و پرستار جواب داد: « همین دخترتونه دیگه! » (میخندد) در بیمارستان همه میگفتند چه نوزاد قشنگی و حتی رئیس بیمارستان هم وقتی با ایشان صحبت كردم گفتند: « شنیدم دخترتو خوشگلترین نوازدی هست كه امروز به دنیا اومده.»
ولی من با خودم فكر میكردم خب، همه نوزادها شبیه هم هستند؛ مگر چه فرقی دارند؟ تا اینكه به اتاق نوزادها رفتم و متوجه تفاوت چهرهها شدم. تا قبل از به دنیا آمدن دخترم، نوزادها را دورادور دیده بودم و به نظرم همه شبیه هم بودند اما آن روز با دقت بیشتری به چهرههایشان نگاه كردم. البته همچنان فكر میكنم همه نوزادها وقتی به دنیا میآیند خیلی زیبا و دوست داشتنی هستند.
دوست داشتم اسم دخترم تك باشد
امیررضا دلاوری: پیش از به دنیا آمدن دخترم یك سری اسم كه با دال شروع میشوند انتخاب كردیم و دوست داشتیم اسمش با نام فامیلیاش هماهنگ باشد. همچنین دوست داشتیم دخترمان نامی متفاوت و تك داشته باشد. همسرم اسم دیار را شنیده بود و به نظر من هم زیبا آمد. ضمن اینكه « دیار دلاوری » سر هم خیلی خوش معنا میشود. به این نكته هم توجه داشتیم كه بعضی اسمها در كودكی با مزه و زیبا هستند ولی در بزرگسالی وقتی پیشوند آقا یا خانم كنارشان قرار میگیرد مضحك میشوند.
دختر كمتوقع ما
امیررضا دلاوری: دیار اصلا از آن دسته بچههایی نیست كه مرتب به ما بگوید فلان چیز را بخر. حتی تا همین اواخر با اینكه همه دوستانش تبلت داشتند او از ما نخواسته بود برایش تبلت بخریم و خودمان برایش تهیه كردیم. گاهی كه برای بازگرداندنش از كلاس زبان دنبال او میروم در مسیر میپرسم چیزی دوست دارد برایش بخرم؟ یا دوست دارد برویم چیزی بخوریم؟ اما معمولا میگوید نه. البته چون علاقه به دوغ در ما ارثی است گاهی میگوید: « مرسی یه دوغ كوچولو فقط. » (میخندد)
الهام مرادی: اگر هم چیزی را دوست داشته باشد معمولا مستقیم نمیگوید؛ مثلا در مورد تبلت هم پرسید:« مامان تبلت چیه؟ چطوری باهاش بازی میكنن؟ » این طوری شد كه من و پدرش متوجه شدیم دوست دارد تبلت داشته باشد.
دخترم بابایی است
الهام مرادی: من به نظم و دیسیپلین معتقدم ولی همسرم با دیار برخورد منعطفتری دارد؛ به همین خاطر دخترمان بابایی شده. (میخندد)
امیررضا دلاوری: دیار زمان بیشتری را در كنار مادرش است و با او احساس راحتی بیشتری دارد. ممكن است كاری را من با یك نگاه از او بخواهم و انجام دهد ولی چون با مادرش خودمانیتر است همان كار را پشت گوش بیندازد.
وقتی تلویزیون الای دی ما خطخطی شد
امیررضا دلاوری: دیار نزدیك به شش سال دارد اما من به یاد ندارم در این مدت كه خدا او را به ما داده در خانه خرابكاری كرده باشد. اتفاقا خانه ما پر است وسایل شكستنی و... حتی خود من وقتی راه میروم میترسم این وسایل بیفتند و بشكنند اما دیار تا به حال چیزی را نشكسته یا روی دیوارها نقاشی نكشیده و كلا اهل این طور شیطنتها نیست. اما یك روز وقتی سه ساله بود من دیدم روی تلویزیون خانه كلی خطهای عمیق افتاده و تعجب كردم. از دیار دلیلش را پرسیدم و متوجه شدم وقتی من در اتاق بودم و همسرم در آشپزخانه، تلویزیون فیلمی پخش كرده كه در آن فیلم دختری كه دم در خانه نشسته بوده توسط یك مرد در حال ربوده شدن بوده و دیار با چاقوی پلاستیكیاش سعی داشته از دختر كوچولوی داستان دفاع كند و روی دست مرد رباینده با چاقویش خط میكشیده است.
الهام مرادی: دخترم با بغض و ناراحتی این ماجرا را تعریف كرد و گفت: « آخه مامان؛ اون آقاهه میخواست نینی رو از مامانش جدا كنه. »
دختر مودب من
امیررضا دلاوری: بخشی از تربیت فرزند به تجربه برمیگردد. آنچه در اطراف میبینیم و البته تجربه شخصی خودم، چون با برادرم پانزده سال اختلاف سنی داشتم و تا حدودی خلق و خوی كودكان را میشناختم. بخش دیگری هم مربوط میشود به مطالعاتی كه دارم و توصیههایی كه مشاوران كودك میكنند و میتوان در مقالات خواند. اما بخش عمدهای از رفتارهای هر فرد به ذات او بستگی دارد و به نوع تربیت والدین چندان وابسته نیست.
دیار ژن مظلومیت و معصومیت و ادب را از مادرم به ارث برده است؛ مثلا وقتی خیلی كوچك بود بدون اینكه ما از او خواسته باشیم موقع عطسه و سرفه كردن جلوی دهانش را میگرفت یا چند روز پیش كه لوزه سومش را جراحی كردیم و با بیحالی ناشی از بیهوشی از اتاق عمل خارج شده بود گفت: « گلوم خشكه. میشه لطفا یه كم بهم آب بدید» واقعا در آن لجظه از بچهای كه این قدر بیحال است و درد دارد، انتظار نمیرود تا این حد مودبانه صحبت كند ولی دیار ذاتا همینطور است. من به یاد ندارم به دیار گفته باشم وقتی وارد جایی میشویم سلام كند چون خودش همیشه به محض ورود به افراد بزرگتر و بچهها سلام میكند.
دیار و پیشنهاد بازیگری
دیار دلاوری: شغل بابا را دوست دارم اما دلم نمیخواهد بازیگر شوم. موسیقی را بیشتر دوست دارم.
امیررضا دلاوری: دیار استعداد خواندن و استعداد موسیقایی دارد و ریتم و آهنگ را میشناسد. چند سال پیش آهنگ« چرا رفتی » آقای همایون شجریان را با صدای كودكانهاش خواند و مهدی پاكدل آن را در صفحه اینستاگرامش گذاشت كه به سرعت در شبكههای اجتماعی پخش شد.
الهام مرادی: دیار عاشق آهنگهای بنیامین است و به زبان خودش به ایشان میگوید « بینامین ». ما معمولا در ماشین حق نداریم آهنگ خواننده دیگری را گوش كنیم؛ مگر اینكه دیار به ما اجازه دهد بین آهنگهای به قول خودش « بنامین » یك آهنگ گوش كنیم؛ تازه به شرطی كه حتما آهنگ بعدی باز هم بنیامین باشد. (میخندد)
جالب است بدانید نخستینبار كه دیار را برای تماشای كنسرت بنیامین برده بودیم، در پشت صحنه بنیامین ما را دید و از شباهت دیار با دخترش بارانا تعجب كرد.
پ
نظر کاربران
جونم چقدر دخترش ماهه
جالب بود
مرسي
خیلی خوشگله,خدا برا پدر ومادرش نگهداره.
دیار خوشگلتر از باراناست
خیلی گوگولیه ..با نمک وخوشکل خدا نگهش داره واسه شون