«هنري جيمز»؛ نويسنده پولدارها
هنري جيمز، نويسنده امريكايي قرن ۱۹ كه بعدها تبعه انگليس شد، خالق رمان هاي رئاليستي و مدرن روان كاوانه است.
نام: هنری جیمز
زادروز: ۱۵ آوریل ۱۸۴۳ - نیویورک سیتی، نیویورک، ایالات متحده
مرگ: ۲۸ فوریه ۱۹۱۶ میلادی (۷۲ سال) - لندن، انگلستان
ملیت: آمریکایی/بریتانیایی
علت مرگ: سکته
پیشه: رمان نویس
کتابها: دیزی میلر، سفرای کبار و تصویر یک بانو
هنري جيمز، نويسنده امريكايي قرن ۱۹ كه بعدها تبعه انگليس شد، خالق رمان هاي رئاليستي و مدرن روان كاوانه است . آثار او امروزه معروف به رمان هاي روان شناسانه هستند. او پايه گذار نوعي رمان مدرن در اوايل قرن بيستم در غرب شد. جيمز در بيشتر آثارش به شرح زندگي ثروتمندان ، اشراف و اقشار مرفه جامعه انگليس پرداخت . او دوستدار شكل زندگي طبقه اشراف دوره معروف به عصر ويكتوريايي انگليس بود و از رفت وآمد با اشراف و ثروتمندان «جهان ديده » احساس لذت مي كرد.
پرداختن به زندگي ، ادا و اطوار اشراف ، موضوع چند كتاب او شد. موضوع ديگر رمان هايش ، اختلاف فرهنگي جامعه امريكا با انگليس بود. او به بحران زندگي امريكايي هاي غالبا جواني مي پردازد كه آن زمان به دلايلي در اروپا زندگي مي كردند و دچار مشكلات روحي ، رواني و يا اجتماعي مي شدند، حوادثي كه او خود طي سال ها زندگي در انگليس ، تجربه كرده بود.
جيمز ۳۲ ساله بود كه امريكا را به دليل سادگي ، توحش و ابتدايي بودن فرهنگي اش ترك نموده و به انگليس مهاجرت كرد. پرداختن ادبي به جهان قديم ، يعني اروپا و مقايسه آن با جهان جديد، يعني امريكا، يكي از زمينه هاي فعاليت او بود.جيمز زير پوشش عشق و توطئه و نيرنگ در آثارش ، غالبا تضاد و تناقض فرهنگ امريكايي با اروپايي را به قلم مي كشاند. او خود را فلوبر امريكايي ناميد. به نقل از مورخين ادبيات ، او از زمان خود، سال ها جلوتر بود.
به اين دليل هيچ گاه به مشهوريت و محبوبيت لازم در انگليس و امريكا نرسيد. تيراژ كتاب هايش در بازار فروش هر دو قاره بسختي به رقم ۵ هزار رسيد. امروزه اهل نظر او را در هنر رمان نويسي ، نقطه اوج و پايان ادبي در قرن نوزدهم غرب مي دانند و به آثارش عنوان «كلاسيك هاي مدرن » داده اند. جيمز با تكيه بر افكار روان كاوانه قهرمان داستان ، تاثير مهمي روي رمان قرن بيستم و رمان فعلي گذاشت . نام جيمز در كشورهاي غربي ، تداعي كننده آغاز عصر هنر رمان مدرن است . او با نقد آثار نويسندگان ديگر، تئوري رمان در قرن بيستم را پايه گذاشت.
هنري جيمز در سال ۱۸۴۳ در خانواده يي مرفه در امريكا به دنيا آمد و در سال ۱۹۱۶، با يك پاسپورت انگليسي در جيب ! در لندن بر اثر سكته قلبي درگذشت . پدرش نويسنده آثار فلسفي و خداشناسي نيز بود. برادر او، يعني ويليام جيمز، روان شناس و فيلسوف معروف مكتب غيرطبقاتي «پراگماتيسم » جهان سرمايه داري است . هنري جيمز در سال ۱۹۱۴ به ادعاي خودش ، به دليل اعتراض به اعلان بي طرفي امريكا در جنگ جهاني اول و تنها گذاشتن اروپايي ها در جنگي غيرعادلانه و وحشيانه ، بعد از سال ها اقامت در انگليس ، تبعه آن جا شد. او را اولين نويسنده حرفه يي ناميدند، چون جيمز كوشيد تا بدون ادعا و تعارف هاي اخلاقي و اصلاح گرايانه ، از راه قلم زندگي كند. غير از آن ، او فعاليت نويسندگي خود را بسيار جدي گرفت و آن را مهم ترين هدف زندگي اش ناميد.
جيمز در كتاب «يادداشت هاي روزانه يك نويسنده » به شكل مفصلي به موضوعات ، مسائل و پرسش هاي نظري ادبيات ، مخصوصا رمان نويسي پرداخت . او امروزه غير از ادبيات مدرن ، در فرهنگ پسامدرن نيز مورد توجه و بررسي گروهي از محققين قرار گرفته است .
جيمز خود را يك رئاليست روان كاو مي دانست ، درحالي كه او رئاليسم سنتي پيشين در غرب را، واقع گرايي سطحي نگر در ادبيات به حساب مي آورد. او مي خواست به جاي مطرح كردن رفتار افراد و دادن سند و مدرك و احكام در رمان ، به شرح و توصيف احساسات قهرمان داستان بپردازد. بعدها سبك كار او ميزان و معياري براي رمان نويسان نسل آينده گرديد. دقت و ريزبيني در شرح و توصيف روان خيال پردازانه قهرمان رمان ، از جمله اهدافي شدند كه هيچ گاه نويسندگان آينده به اوج آن نايل نيامدند. جيمز مي گفت در رمان نو، نويسنده بايد به به جهان رمز و راز و ناخودآگاه روان انساني سفر كند و به جاي اعمال ، كردار و رفتار قهرمان داستان ، به توصيف تغيير و تحول شخصيت وي در طول رمان بپردازد. بدين سبب خواننده به جاي رفتار و عمل قهرمان داستان، شاهد شرح تصاويري از حوادث و امكانات در خيال و افكار وي مي شود. ازجمله ادعاهاي نظري جيمز اين بود كه همچون «اسكار وايلد» مي گفت كه هنر موجب خلاقيت زندگي واقعي مي شود و فرد در يك فرم اجتماعي ، هويت و شكل انساني به خود مي گيرد و هنري ، خالق زندگي است كه شركت انسان در جريان زندگي را به نمايش بگذارد. معمولا هر اقدام و رابطه انساني در اجتماع، كوششي است تا او روي ديگران تاثير گذاشته ، يا آنها را به زير سلطه و قدرت خود درآورد يا اينكه افكار و روان سايرين را در راه اهداف خود دستكاري نمايد.
جيمز در شماري از آثارش فرهنگ و جامعه امريكا را، معصوم ، بي گناه ، ولي ملال آور و فرهنگ و جوامع اروپايي را فاسد، حيله گر و زوال پذير، ولي جالب و هيجان انگيز معرفي نمود. قهرمان كتاب هايش ، گاهي انسان هاي ساده ، روستايي و بي تقصير امريكايي هستند كه در اروپا زندگي مي كنند و سرانجام فاسد، درنده ، فردگرا، منفعت طلب و خشن مي شوند. او تاثير رابطه بين دو فرهنگ امريكايي و انگليسي را تراژدي گونه مي ديد كه معصوميت و پاكي انساني را در جنگل جامعه تجاري و غيراخلاقي به فساد مي كشند. جيمز، آن زمان به مطرح كردن سرنوشت امريكايي هاي جوان ، ساده لوح و بي تقصيري مي پردازد كه بعد از جذب در فرهنگ اروپايي ، دچار سرخوردگي و ازخودبيگانگي مي شوند. آثار او چون مشخصات تمام سبك هاي رمان اجتماعي را شامل بودند، زمينه يي گرديدند براي استفاده كارهاي نويسندگان مدرني مانند «ويرجينيا وولف » و «جيمز جويس .»
در آثار پاياني جيمز، او در مخالفت با عصر رئاليسم كه هنر و ادبيات بايد نقش رهبري در تربيت جامعه يي متمدن و انساني را به عهده گيرند، دلايلي بدبينانه و نااميدانه مطرح نمود. طيف گوناگون مخالفين جيمز، هركدام دلايل خاص خود را مطرح مي كرد. منتقدي نوشت كه جيمز يك رمان را در لباس هاي گوناگون به بازار عرضه مي كند و «روزولت »، رييس جمهور، درباره وي نوشت كه او يك انسان متظاهر حقيري است كه زاري كنان اداي بورژواها و اشراف انگليس را درمي آورد. در زمان «مك كارتي »، آثار او را خائنانه و غيرامريكايي شمردند و ناسيوناليست ها، جيمز را به دليل تقليد از ادبيات جهان گستر روس و فرانسوي ، يك وطن فروش ناميدند. «توماس هاردي »، يكي از منتقدين آن زمان نوشت كه در جملات بسيار طولاني جيمز، حرفي براي گفتن نمي توان يافت . منتقدين چپ در قرن گذشته درباره جيمز نوشتند كه او از پرداختن به موضوعات و حوادث اطرافش ، عمدا سر باز مي زند تا سخنگوي فرماليستي تمايلات روان شناسانه در ادبيات غيرطبقاتي امريكا و انگليس شود.
بزرگ ترين شكست جيمز، ناموفق بودن او در هنر نمايشنامه نويسي بود. جيمز سرانجام بعد از اينكه نمايشي از «اسكار وايلد» را ديد و آن را با آثار خود مقايسه كرد، دست از نمايشنامه نويسي كشيد و مدتي به دليل افسردگي روحي ، در تيمارستاني بستري شد.
آثار جيمز در زمان حيات به مشهوريت لازم نرسيدند، گرچه شاگردان و هواداران باوفا هميشه در كنار او ماندند. او بعد از مرگ ، سال ها در فضاي ادبي و فرهنگي غرب فراموش شد، تا اينكه سرانجام در دهه ۴۰ قرن بيستم در محافل دانشگاهي مورد توجه قرار گرفت . منتقد شوخ طبعي درباره آثار او گفته بود كه نوشته هاي ظاهرا جالب و عجيب اش مانند لانه عنكبوتي هستند كه بسادگي ، يك زن كلفت تميزكار مي تواند با خردگرايي بي رحمانه خود، با يك حركت غيرارادي ، آنها را از صفحه تاريخ پاك كند. در زمان او، در رمان قرن ۱۹، نويسندگان سنتي معمولا نمي خواستند خواننده را با شرايط روحي و رواني قهرمان آشنا كنند. و در نيمه دوم قرن فوق ، نويسندگان غالبا وابسته به اقشار مرفه ، چنان به ارزش هاي فرهنگ ملكه ويكتوريا در انگليس چسبيده بودند كه حاضر به تحول و مدرنيته ادبي نبودند.
جيمز، غير از «كنراد»، شخصا با «فلوبر» و «تورگنيف » آشنا شد. او نه تنها تحت تاثير «اميل زولا»، بلكه از نظر روان كاوي شاگرد «والتر اسكات » و «چارلز ديكنز» بود. جيمز خلاف «مارك تواين »، به جاي رابطه و تضاد بين فساد و معصوميت انسان غربي ، به تاثير آنها روي همديگر در شخصيت قهرمان رمان پرداخت . امروزه دليل علاقه به جيمز در دهه ۲۰ و ۳۰ قرن گذشته را، نياز كنجكاوانه به ريشه يابي مدرنيته جهاني مي دانند. به نظر منتقدين ، او «فورستر» را بيش از «جويس » تحت تاثير خود درآورد. جامعه شناسان علاقه خواننده به زندگي خصوصي جيمز را مانند كنجكاوي آنان به زندگي عجيب ولي جالب «ريچارد واگنر»، يعني يكي از چهره هاي موردنظر جيمز، مي دانند.
ازجمله آثار جيمز: تصوير يك زن، ديزي ميلر، سفيران ، زنان شهر بستون ، واچ و وارد، مرد امريكايي ، چرخش پيچ ، اتوبيوگرافي ، بال هاي كبوتر، اروپايي ها، وارث واشنگتن اسكوار، اسناد و مدارك آسپرن ، گنج هاي پوينتن ، چند نمايشنامه ، يادداشت روزانه يك نويسنده ، و پياله طلايي هستند. اثر مشهور او يعني «ديزي ميلر» تنها كتابي است كه خوانندگان زيادي يافت . موضوع رمان «زنان بستوني »، شرايط زنان امريكايي بود. «تصوير يك زن » را گروهي از منتقدين ، مرحله پاياني ادبيات كلاسيك رئاليستي امريكا در دهه ۸۰قرن نوزدهم مي دانند. موضوع اين رمان جهاني ، يك كوشش و آزمايش تربيتي براي دختري جوان و امريكايي است كه بايد در اروپا با نرم ها و فرم هاي اجتماعي ، براي پذيرش در جامعه غيرخودي ، آشنا گردد.
نظر کاربران
مرسی و تشکر