سینا سرلک از تکرار فراری است
ماجرا از چند ماه قبل شروع شد؛ با انتشار عکس دونفره سینا سرلک و محسن چاوشی و خبر انتشار قطعهای دوصدایی به نام «مینا» با همکاری این دو چهره.
بعد از انتشار یک قطعه مشترک، همکاری برای اجرای ترانههای سریال «شهرزاد» پیش آمد. اینبار محبوبیت قطعه «کجایی» تا جایی پیش رفت که کار به مقایسه این اثر و سنتوری رسید و آهنگ هیت پائیز امسال لقب گرفت.
حالا «سینا سرلک» با حضور در این اثر توانسته قابلیتهای آوازی خود را در همنشینی با چاوشی نشان دهد و خبرساز شود. او در این گفتگو از تحولات بزرگ خود در مسیر هنریاش سخن گفته و اینکه همیشه دوست داشته تجربههای جدید و بکر را در مسیر هنری خود تجربه کند.
مصداق بارز سوالت همین تصمیمی است که من اخیراً گرفتهام و مسیر هنریام را به قول تو به یک باره تغییر دادهام. من همیشه و از زمانهای گذشته یکی از دغدغههایم این بوده که بتوانم هر از گاهی با یک اتفاق ویژه و بزرگ، خود را به نقطعه عطف دوران هنریام برسانم.
اصولاً از تکرار در زندگی فراریام. نهتنها در امور کاری، بلکه در خیلی از بخشهای زندگی خودم همیشه سعی کردهام که از یکنواختی دوری کنم و به بهانههای مختلف، سعی در ایجاد تنوع داشته باشم. بالطبع کسی مثل من با این قبیل ذهنیتها، در مسیر هنری و کاری خودش هم نمیتواند یک روند یکنواخت را پیش بگیرد و جلو برود.
البته من پیش از حضورم به عنوان خواننده در «شهرزاد»، این تفاوت سبک و استایل را با پدرام درخشانی در مجموعه «رومی» تجربه کرده بودم. به هر حال ۲۵ آلبوم تا کنون منتشر کردهام و خودم احساس میکنم که هر کدامشان یک شمایل خاص و فضای متفاوت داشتهاند. همین اواخر هم در همکاریهایی که با محسن چاوشی در قطعه «مینا» و «کجایی» داشتیم، اولویت و دغدغهمان همین بود.
اینها باعث شده که شنوندگان آثار من، بیشتر و بیشتر شوند و به نظرم همین تنوع است که باعث شده این اتفاق بیفتد. تکرار و یکنواختی در آثار برخی چهرهها باعث شده در دنیای امروز و مخاطب این نسل، نشود ارتباط آنچنانی با آنها برقرار کرد و این اشتباهی است که خیلیها دچارش شدهاند.
در بین حرفهایت از همکاری با پدرام درخشانی در «رومی» حرف زدی. تجربهای که به خوبی فراگیر شد و خیلی هم مورد توجه قرار گرفت ولی ادامه پیدا نکرد. دلیل اصلی ادامهدار نشدن آن همکاری چه بود؟
دلیل خاصی نداشت. خود پدرام هم بارها در گفتگوهایش این موضوع را بازگو کرده است. در موسیقی ایران متأسفانه آن حمایت از موسیقی جدی صورت نمیپذیرد. در حوزه موسیقی جدی در کشور تعدادی از دوستان و پیشکسوتان در حال فعالیت هستند که واقعاً حضور و تداوم فعالیت در این عرصه برایشان دغدغه است ولی هیچ حمایتی از آنها صورت نمیپذیرد. این در حالی است که موسیقی سطح پایین و متوسط، حمایتها و سرمایهگذاریهای زیادی را به خود میبیند.
همهچیز معکوس است و در حالی که باید از موسیقی جدی و هنرمند جدی و مولف حمایت صورت پذیرد، این موضوع آن چنان جدی گرفته نمیشود و همین باعث شده اوضاع در وضعیت بحرانی کنونی قرار بگیرد و اساتید و بزرگان موسیقی جدی کمتر اشتیاقی برای ادامه داشته باشند.
ولی همین موضوع از یک زاویه دیگر هم قابل بحث است. همین اساتید سنتگرایی که تو در حرفهایت از آنها حمایت میکنی، جزو اصلیترین مخالفان نوآوری در موسیقی سنتی و ایرانی هستند و بعضاً حملات تندی را هم به نسل جدید خوانندههای این حوزه داشتهاند. حتماً نگاه آنها را درباره نوآوریهای نسل جدید میدانی.
خود شما به نظرم به خوبی این موضوع را رصد کردهاید و در ابعاد اجتماعی این حوزه، صاحبنظر هستید. من «پریچهره» و «رومی» را با زبانی راحتتر و صمیمتری خواندم و ارتباط خوبی را توانست با قشر عام مردم برقرار کند.
اعتقاد دارم موسیقی به جز بحثهای تخصصیاش، یک نگاه زیباییشناسی را نیز با خود دارد. انتقادهای بزرگان و به قول تو اساتید سنتگرای داخلی شاید متوجه آن بخش تخصصی موسیقی در ایران است. ولی من حداقل در مورد خودم معتقدم که حتی در زمانی که به حوزه موسیقی پاپیولارتر و عامهپسندتر وارد شدهام، مباحث تکنیکی و آکادمیک را در بهترین حالت ممکن رعایت کردهام.
تحریر و نحوه خواندن من در هر سبکی باید در بهترین حالت ممکن اتفاق بیفتد تا بتواند خودش را نشان دهد. ولی در کل به نظرم تولید و ارائه موسیقیای که قشر عظیمی از ذائقه مردم و مخاطب را در بر میگیرد، قطعاً لذتبخشتر و خوشایندتر است. در نهایت فکر میکنم هنرمندی بیشتر موفق است که بتواند جغرافیای بیشتر و گستردهتری را درگیر آثارش کند.
من در این چهار پنج سالی که اقامت آمریکا را گرفتهام، در کارم بسیار مصممتر شدهام. آشنایی و لمس و بررسی هنر موسیقی در جوامعی مثل آمریکا برای من اتفاقات جالب توجه زیادی را در پی داشته و تجربیات و درسهای زیادی را آموختم. مثلاً از نزدیک دیدم که یک هنرمند کلاسیک و قدیمی و پرآوازه مثل «آندرهآ بوچلی» با یک خواننده پاپ مثل «سلن دیون» همکاری میکند و این همکاری به بزرگتر و گستردهتر شدن جهانبینی مخاطب و شنونده ختم میشد.
لمس این موضوع به قدری زیبا و تأثیرگذار بود که خود من ساعتهای زیادی در مورد آن فکر کردم و تجربه و درس آموختم. یا اتفاقی که بین «پاوارراتی» و «بروان» افتاد. بار دیگر تلفیق و همکاری دو هنرمند از دو جهان مختلف. خب قطعاً مشاهده این قبیل اتفاقات، میتواند نتایج خوبی را هم در ذات هنر در پی داشته باشد.
حالا نتیجه آن تجربیات و همفکری و نبوغ تو و محسن چاوشی توانسته به آن جایگاهی که پیش از انتشار این آثار مد نظرتان بوده، نزدیک شود؟
من اعتقاد دارم با توجه به بازخوردهایی که در جامعه مشاهده شد، قطعاً مشابه این اثر در سالهای اخیر با این تعداد بازخورد اجتماعی وجود نداشته یا اگر هم بوده، آنقدر بزرگ و همهگیر نشده که حداقل به گوش ما برسد.
حالا اگر قرار باشد بین آن تجربههای موسیقی ایرانی از سوی تو در آثار قبلی یا آثار تلفیقی و ارکسترال و این اواخر آثار پاپیولارترت انتخاب کنی، کدامیک از این فضاها بیشتر به درونیات تو نزدیک بودهاند؟
سوال سخت و پیچیدهای است. شاید اینجور بتوانم به سوالت جواب بدهم که من در همه مراحل زندگیام، جوری پیش رفته و کار کردهام که دلم خواسته و نسبت به آن کار در آن لحظه، علاقهمندی و اشتیاق داشتهام.
من فکر میکنم که هیچکس به اندازه خود انسان در مورد خودش اطلاعات و شناخت ندارد. من با توجه به اینکه نسبت به هر کس دیگری خودم را بهتر میشناسم، آن آثاری را که تا به امروز در حوزه موسیقی انجام دادهام، آثاری بوده که به آنها اعتقاد و علاقه داشتهام و از این به بعد هم همین روال برای من اتفاق خواهد افتاد. این روند را ادامه خواهم داد تا افقهای روشن و اتفاقات بزرگ و بزرگتر.
یعنی اگر قرار باشد زمان به عقب برگردد و تو دوباره وارد مسیر هنری و موسیقی شوی، باز هم همین رویه را در پیش خواهی گرفت؟
شک نکن. هرچند اعتقاد دارم که کمی دیرتر از زمان موعد نسبت به تحولات بزرگ در شاخههای کاریام، اقدام کردهام و باید زودتر این تصمیم را میگرفتم. باید این جریانات را زودتر شروع میکردم چون یک هنرمند تمام تلاشاش بر این است که هنرش دیده و شنیده شود و به شکل درست. دوست دارم هم آثارم به ماندگاری برسند و هم حرفی برای گفتن داشته باشم. رویه کنونی قطعاً میتواند من را به ایدهآلهایم در مسیر هنری زندگی خود برساند.
هر کار بزرگ و وسیع و در حوزه رصد مخاطب عام جامعه، قطعاً انتظارات مستمعین و آنهایی که به شنوندگان آثارت اضافه میشوند را بالاتر میبرد. به خاطر همین مسئولیت من و آنهایی که افتخار همکاری با آنها را دارم در ادامه مسیر سختتر و دشوارتر است.
البته که از قبل هم برای این موضوعات و روند احتمالی پیشبینیهایی شده بود و از همان زمان که قطعه «مینا» را با محسن چاوشی خواندیم و بعد در ادامه راه «کجایی» متولد شد، پیشبینی این موضوعات کار سختی نبود. ولی من چیزی که به آن ایمان و اعتقاد دارم را انجام میدهم و همیشه هم تجربه نشان داده که مخاطبشناسی خوبی داشتهام.
کمی هم در مورد ماجرای تأثیر تصویر در دیده و شنیده شدن موسیقی حرف بزنیم. مخاطب ایرانی در سالهای گذشته تأثیرپذیری زیادی از آثار موسیقی همراه با تصویر داشته. اعم از ترانههای تیتراژ یا موزیک ویدئوهای خوشساخت که توانستهاند خیلی زود یک موسیقی را به سمت هیت شدن هدایت کنند. اصلی که البته یک اصل جهانی هم هست ولی در مورد مخاطب ایرانی با شدت و میزان بیشتری نمود پیدا کرده است.
تصویر قابلیت ماندگاری بیشتری را در ذهن انسان دارد و حالا اگر در پسزمینه این تصویر، یک موسیقی خوب و تأثیرگذار هم باشد، قطعاً ماندگاری آن موسیقی خودبهخود در ذهن مخاطب بیشتر و بیشتر میشود. حالا اگر این تصویر جوری باشد که مردم راحتتر آن را باورش کنند و به دلشان بنشیند، دیگر آن موسیقی هرگز از ذهن آنها نخواهد رفت و این معجزه تصویر است.
از آینده بگو. چه برنامهریزیای برای آینده داری؟
در مورد آینده فکر میکنم ولی همیشه اعتقاد داشتهام که کسی موفق است که در زمان حال زندگی کند. من شتابزدگی و تعجیلام در کارها به خاطر این است که زمان را از دست دهم؛ چون اعتقاد دارم اگر عنصر زمان را از دست بدهی، میتوانی خیلی عقب بیفتی و آن اتفاقاتی که قرار است بیفتد، دیگر نخواهد افتاد.
درباره «شهرزاد» هم بگو. این میتواند پایانبندی جالبی برای این مصاحبه باشد.
سریال «شهرزاد» را به این دلیل دنبال میکنم، چون اعتقاد دارم آقای فتحی کارگردانی بسیار باهوش و ارزشمند هستند که واقعاً کارشان را بلدند. انتخاب بازیگرانی که در این سریال اتفاق افتاده، قطعاً یکی از هوشمندانهترین انتخابهایی بوده که تاکنون در سینما و تلویزیون ایران اتفاق افتاده است.
آقای علی نصیریان هنرمند بزرگ و بسیار باوقاری هستند که من افتخار آشنایی از نزدیک با ایشان را دارم و خارج از مباحث کاری، علاقه زیادی به هنر این بزرگ مرد دارم. ایشان از پیشکسوتان سینمای ما هستند و احترامشان بر همه واجب است. همچنین آقای شهاب حسینی و خانم ترانه علیدوستی که در این سریال به نظر من بی نقص بودهاند و هنرشان واقعاً قابل تمجید است.
خانم عباسی، مصطفی زمانی، آقای پورعرب؛ آقای پاکنیت و همه عزیزان که در این سریال بازی میکنند، قطعاً جزو بهترینها هستند و خوشحالم در مجموعهای حضور دارم که مجموعهای از بزرگان و کاربلدان حوزه سینما و تلویزیون در آن حضور دارند و برای من باعث خوشحالی است. هر هفته «شهرزاد» را دنبال میکنم و به نظرم در تاریخ سینما وتلویزیون، سریال «شهرزاد» جزو بهترین و باکیفیتترین آثاری است که تاکنون ساخته شده است.
ارسال نظر