یک هفته هفت چهره؛ از گوهر خیراندیش تا محمدعلی فردین
تیتر های این هفته متاثر از جشنواره فیلم فجر است، هر کدام از هفت چهره نام یکی از فیلم های امسال را با خودش دارد. پس عجالتا این هفته خیلی به دنبال ارتباط سازمان یافته تیترها و نام ها نباشید. با سپاس از همراهی شما و صبوری تان در تحمل این قلم بد رنگ.
اشکان خطیبی یا (خشم و هیاهو، هفته)
فیلم «سینما نیمکت» به کارگردانی محمد رحمانیان که در جشنواره امسال حضور دارد، حاشیه های زیادی داشته، بخش هایی از داستان گرفتار ممیزی شده بخش هایی که اشکان خطیبی ایفاگر آن بوده است، خطیبی با جسارت نقشی را پذیرفته که ریاضت زیادی برای آن تحمل کرده، به قولی از آن کاراکترهایی که بازی اش نمی کنی بلکه در مرتبه ای عمیق تر با زایمان هنری خلقش می کنی، خطیبی ریسک کرده و ۲۰ کیلو وزن کم کرده و البته ویلون نواختن را فرا گرفته، همه برای ایفای یک نقش!
یکی از همکارانت جسورانه هزینه میدهد، خاک صحنه ی سینما را می خورد و همان خاک را روی چشمانش می پاشند، شما که «هنرمند» هستید و برای هر مساله بی ربط و با ربطی اینستاگرام را دچار رعشه می کنی، از فلان سخنرانی در یک شهر نه چندان دور تا توافق با ایرباس ...البته که خیلی هم خوب است اما شاید رادیکال ترین موضع را باید در همین مواقع گرفت، این دیگر از الزامات صنفی است که نقشت را، تلاشت را نادیده نگیرند، اصل خود سینماست، سینما هم که نباشد شما نیستی، لطفا برند و نام خودتان را به جا و دور از سیاست زدگی و سلبریتی بازی خرج کنید، مردم چشمشان به شماست. نا سلامتی بازیگرید شما که باید بدانید کجا و چگونه باید حضور داشته باشد
امیرحسین یا(سیانور، هفته)
امیر حسین آکادمی گوگوش حرف هایی را به زبان آورد که خیلی ها نامش را گذاشتند: افشاگری، از قضا به زبان آوردن این حرف ها و انتشار فیلم آن همزمان شده با پخش مسابقه خوانندگی استیج در شبکه «من و تو»
اصل اول اینکه باید بپذیریم درست یا نادرست خیلی ها استیج را می بینند، این را می شود به وضوح از بازخوردهایی دید که در جامعه نسبت به حذف یکی از شرکت کنندگان این برنامه انجام شد و اصلا همین حذف حاشیه دار شاید دلیلی بر افشا گری بهنگام امیر حسین شده است و ....
از آن جایی که موضوع مخاطره برانگیز است و با یک شبکه مساله دار طرفیم، بهتر است اصولی تر پیش برویم؛ فردی در یک رقابت شرکت کرده و تا انتها در آن حضور داشته، ساده ترین نتیجه ی این فرایند؛ به رسمیت شناختن رقابت از سوی شرکت کننده است، پس امیر حسین رقابت را با تمام قوانینش پذیرفته، زیرا اگر نپذیرفته بود باید جایی در میانه ی رقابت عرصه را ترک می کرد که نکرد و تا انتها ماند، ماندو حالا افشاگری کرده است اینجا در مورد امیر حسین حرف می زنیم چه بسی «من و تو» درگیر فساد خیلی گسترده تری باشد و با توجه مواضع هدف داری هم که می گیرد خیلی چیز ها در مورد این شبکه دور از ذهن نیست، اما امیر حسین در تمام گفت و گویش پرده از چه رازی برداشته؟
چه مصداقی آورده که ما قانع شویم این شبکه در رقابتی که برگزار می کند دچار فساد است، افشا گری یعنی دلایلی بیاوریم که خلاف آن چه که دیده می شود را به ما ثابت کند، موردی، ریشه دار و منطقی، با کلی گویی و مغلطه در هیچ بحثی هیچ مخاطبی به اقناع نمی رسد، یک بار دیگر تا کید می کنم، هدف تطهیر «من و تو» نیست که با هیچ زمزمی تطهیر نخواهد شد و اما در نهایت شکل تحول امیر حسین آدم را یاد تحولات فیلم های فارسی می اندازد فیلمها زندگی اند؟ یا زندگی ها فیلمند؟
برانکو ایوانکوویچ یا (بادیگارد، هفته)
برانکو به طور کلی تصویری که در گذشته از خودش به جای گذاشته بود را محو کرده است، مربی محافظه کار و مطیع فدراسیون دادکان که در کاری یاغی تیم مانده بود و در هیبت کاپیتان نیز هم، این روزها تصویر دیگری از خودش در فوتبال ایران حک کرده است، اگر آن تیم ملی زیاده از حد تعریف شده و محتاط بود و در دایره ی بسته ای فوتبال نتیجه گرایی ارائه می کرد. برانکوی پرسپولیس اتفاقا جسور و شجاع دل تاکتیکی ترین تیم ایران در همسایگی ذوب آهن و تیم کی روش است. برانکو پس از قهرمانی در لیگ کرواسی و چند سالی که موفقیت آمیز بود، حالا نوین ترین 2-4-4 را در لیگ ایران اجرا می کند و در نیمه دوم های بازی های پرسپولیس تدریس مربی گری می کند، او یک بازیکن تمام شده را زنده می کند؛ محسن مسلمان، یک جوان رو می کند؛ انصاری و البته به مجموعه ی تیمش شخصیت می دهد.
پرسپولیس پس از سال ها جرات برگشت به بازی پیدا کرده، حاشیه ندارد یا کم دارد، کسی یاغی گری نمی کند و یاغی هایش از جمله مکانی در آغوش سرمربی تیم جای دارند، پدری که پشت بازیگوشی های جوان هایش قایم نمی شود، کروات با معرفت هوای طارمی را دارد هوای تیمش را دارد و قرمز های تیفوسی را با سکوها آشتی داده، کاری که خیلی از سلبریتی های وطنی در انجامش ناتوان بوده اند، کاش مدیران تصمیم گیر حواسشان باشد و برانکو را برای فوتبال ایران نگه دارند. برانکو کت و شلواری بر تن فوتبال مریض ایران شده است کت و شلواری که کراواتش کی روش است.
علی اکبر صالحی یا (ایستاده در غبار، هفته)
رئیس آکادمی نوبل خبر از قرار گرفتن نام علی اکبر صالحی در فهرست نامزدهای دریافت جایزه صلح نوبل 2016 داده است و خلاصه آنکه صالحی که نسب از عمادالکتاب می برد دیده شده، آن هم در کلاس جهانی، علی اکبر صالحی قبل از وقوع انقلاب دکتری مهندسی هسته ای اش را از آمریکا گرفت و جزو باسوادترین مردان سیاسی روزگار ایرانی است، به نوعی او بر خلاف تیپ رایج سیاست مداران ایرانی اعتبار از سیاست نمی گیرد، بلکه بر عکس به سیاست اعتبار می دهد، اصلا به رفتارش که نگاه کنید بهتر در می یابید، او خیلی ربطی به دنیای سیاست ندارد، مرد آرامش است، گاه و بیگاه نمی چرخد، شبیه به اساتید دانشگاه است جنجره اش خیلی دچار نوسان نمی شود؛ نه لبخندش فریبت می دهد نه چین های پیشانی اش.
مرد پاکدامن سیاست ایرانی با تلاش بی وقفه ای که در جریان مذاکرات هسته ای داشت بار مسائل فنی ماراتن دوازده ساله ی دیپلماسی ایرانی را به دوش کشید، کاش در داخل هم جایی برایش در حد یک نوبل وطنی باز کنیم و قدردانش باشیم، حیف است مرد آکادمیک تیم دیپلماسی ایرانی تجلیل نشود نوبل وطنی بیشتر به دل می نشیند وقتی که هموطنانت تحسینت کنند و البته خدای وطن را هم خوش تر می آید.
تیزر سازان کمیته امداد یا (اژدها وارد می شود، هفته)
در میان آگهی های ساده تلویزیونی که دربند آواز های دم دستی و سطحی ترین اشکال تبلیغ اند، به ناگهان با یک کلاس درسی مواجه می شویم که معلم دیکته ای از فداکاری و گذشت و دیگر خواهی می گوید. دانش آموزان خردسال پسر مشغول نوشتن هستند و دوربین روی یکی از آن ها تمر کز می کند، پسرک کمی آشفته است، برگ های دفترش تمام شده، دانش آموزان دیگر همگی مشغول نوشتن هستند، پسرک پشت جلد دفترش را تنها عرصه ی ادامه می بیند، ادامه می دهد اما توجه کنار دستی اش جلب شده!
متوجه درد همسایه اش می شود، برگی از دفتر ش جدا می کند؛ بخشی از خودش را در طبق اخلاص می گذارد، فداکاری حس خوبی می شود که در کسری از ثانیه در کلاش درس تکثیر می شود و دیگران هم برگ هایشان و بخشی از وجودشان را به اشتراک می گذارند؛ حا احساس رضایت قلبی در آن که گذشت کرده و و شعف در آن که فداکاری را پذیرفته، تیزری حرفه ای و تاثیر گذار که با جمله ی؛ زندگی خالی نیست، مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست...پایان می پذیرد و علاوه بر جذابیت، کمی فکر ایجاد می کند.
گوهر خیر اندیش یا (نیمه شب اتفاق افتاد، هفته)
ماجرا از این قرار است که عوامل صدا و سیما در کاخ جشنواره حضور داشته اند و قصد مصاحبه با گوهر خیر اندیش را کرده اند اما از آن جایی که خانم خیر اندیش کلاه بر سر داشته و پوشش مد نظر تلویزیون را نداشته، مصاحبه کنسل می شود و خانم بازیگر یک مصاحبه ی آتشین انجام می دهد، پوشش خودش را با پوشش سریال های تاریخی مقایسه می کند.
کلاه یک بهانه است! شکاف تلویزیون و سینما عمیق تر از این حرف هاست، وقتی تلویزیون تیزرهای سینمایی را پخش نمی کند و شبکه های ماهواره ای جایگزین می شوند، کاملا واضح است که «کلاه» فقط بهانه است، بازی دو سر باختی که ادامه اش به کسادی سینما و بی اعتبارتر شدن تلویزیون دامن می زند و متاسفانه اراده ای هم دیده نمی شود که امیدوار به رفع این مساله باشیم.
طی همین چند روز گذشته سینماگران دیگری هم لب به انتقاد از تلویزیون گشوده اند، به هر حال مسائل متعددی هر روز شکاف این دو رسانه تاثیر گذار را بیشتر کرده اند و به عدم انسجام فرهنگی دامن زده اند، اگر دست تلویزیون و سینما در دست هم بود باور کنید بسیاری از القائات تاثیر گذار فرهنگی خیلی ساده تر و عمیق تر اتفاق می افتاد، مشکل ما نه «من و تو» است و نه... مشکل از خود ماست که همدل نشده ایم، گاه یک تهدید بیرونی مثل جنگ در دهه شصت نهادهای فرهنگی را شدیدا همگرا می کند، اما خب همگرایی به چه قیمتی؟ این روزها که سایه تهدید فیزیکی بالای سرمان نیست انگار که این تهدید و ترعیب فرهنگی را لمس نکرده ایم، جالب اینکه در شگفت تاثیر گذاری دیگرانیم !
محمدعلی فردین یا (بارکد، هفته)
امروز زادروز ستاره ای است که در دوران غیبت رسانه های مدرن «قهرمان » ملت بود. آدم خوب چشم پاک با خدایی که همیشه بر سیاهی چیره می شد و به آرزوهایش می رسید، تجسم آرزو بر پرده ی سینما، در مورد ماندگاری شمایل فردین بر اذهان عمومی نمی شود به یک عامل بسنده کرد، حکمرانی سینما، نسل قهرمان پرور، سینمای فارسی و ....
آن چه که مشخص است بعد از او هیچگاه «قهرمان» سازی به آن شکل انجام نشد و به نظر نمی رسد انجام شود، اصلا آن نسل تکرار شدنی نیست، نسلی که می خواست لرزه بر تن دنیا بیاندازد، قهرمانش هم پر از خرق عادت و شگفتی بود، می شود نسل ها را با ستاره یشان شناخت، فردین قهرمانی آرمانگرا بود چون اذهان مخاطبانش آرمانی بود؛ آن ها می خواستند حال دنیای خودشان را خوب کنند.
دو ساعت هم که در سینما می نشستند با نسبتی دور از واقعیت قهرمان سازی می کردند و یادشان می رفت مناسبات دنیای واقعی، عشق دختر پولدار و پسر جوان را خیلی بر نمی تابد، نسلی که روی ابرها قدم بر می داشت و همه ی سورئالیسمش را می شود در چهره ی قهرمانش دید، فردین را مرور کنید با دقت و به کثرت، شمایلی است که ریشه ی خیلی از تحولات را می شود در چهره اش دید.
نظر کاربران
من شکاف بین سینما و تلوزیون رو قبول دارم، که اصلا هم خوب نیست. ولی اینکه هرکدوم از بازیگرا با برخوردای سلیقه ای جنجال درست کنن این شکاف روز به روز بزرگتر میشه، باید یه فکر ریشه ای واسه این موضوع کرد.
ضمنا خانوم خیراندیش واقعا چه توقعی داشته؟ اینکه با اون وضعیت تو تلوزیون ایران اسلامی نشونش بدن؟ تو سریالای تاریخی اگه خانوما کلاه میزارن حداقل گردن و گوششون پوشیده است، نه مثل ایشون! با اینهمه توقع نامعقول!!!!
خیلی بد بود . کاملا یک طرفه قضاوت شده بود . نپسندیدم
این پسره امیر حسین قشنگ اومد یه مشت حرف بی ربط زد میگه همه عوامل پشت صحنه انگلیسی بودن خب شبکه تو انگلیس هست کجائی باشن پس؟ما رو میبردن تو کابین غذا میدادن.بعد اسمشم گذاشتن افشا گری.دوست عزیز اگر با این کارها جواز میخواهی زهی خیال باطل
نمیدونم چرا هر وقت اسم فردین و بانو پوری بنای! و سینمای قبل از انقلاب میاد ناخودآگاه یاد خاطرات پروین غفاری (مو طلایی شهر ما) میافتم، حرفاش جالب بودن انصافا. امیدوارم آقای عبدلی خونده باشنشون.
قلم شما خیلی خوبه...ممنون
سلام
نویسنده این صفحه در وبسایت خبری "ایران خبر" هم فعالیت میکنن؟؟ یا اونا از روی شما کپی میکنند؟؟
خیلی وقته برترین ها رو هر روز میخونم و فکر میکنم یکی از وزنه های سنگین برترین ها مقاله ها و تحلیل های همین قسمته. خیلی ممنون و متشکرم. موفق باشید
نوشته ها پختگی قبلی رو نداره نویسنده عوض شده ?
در پاسخ یوزر «نظر یه یوزر دیگه» باید بگم، وقتی میخوایم در مورد یک نفر قضاوت کنیم باید ببینم که همه درباره اون چی میگن، نمیشه فقط با صبحت های یک نفر درموردشون نظر داد،
من خاطرات پروین غفاری رو خوندم احساس میکنم که ایشون یک کم مغرضانه در مورد محمدعلی فردین نظر دادند.
پاسخ ها
یکی ویژگی های گفته های خانم غفاری اینه که در مورد همه و بیش از همه در مورد خودش و خانواده اش رک و راست و بی پرده حرف زده بود و نه مغرضانه ...
اما وقتی کسی درباره آدمی که بقیه ازش بت ساختن اینطور حرف میزنه، در اولین اقدام به غرض ورزی متهمش میکنن بدون توجه به درست یا اشتباه بودن گفته هاش...
در مورد اشکان خطیبی چیزی که نوشته شده بود خیلی بی انصافی بود. وقتی کسی که از هنر هیچی نمیدونه واسه هنر تصمیم بگیره همین میشه دیگه. دقیقا مثل همونیه که این متن رو دربارش نوشته. یه بازیگر هیچ حاشیه امنیتی برای زحمات خودش نداره.