كوين كاستنر ۶۱ ساله شد
سال ۱۹۵۵ در سینوود كالیفرنیای آمریكا متولد شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ایالتی كالیفرنیا، مشاغل مختلفی را امتحان كرد تا اینكه فعالیتاش را در زمینه بازیگری با تئاتر آغاز كرد
زاده: ۱۸ ژانویهٔ ۱۹۵۵ (۶۱ سال) - لینوود، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
شغل: بازیگر، تهیهکننده و کارگردان
سالهای فعالیت: ۱۹۷۴-تاکنون
همسر(ها): سیندی سیلوا (ازدواج ۱۹۷۸-۱۹۹۴) - کریستین باومگارتنر (ازدواج ۲۰۰۴)
فرزندان: ۷
سال ۱۹۵۵ در سینوود كالیفرنیای آمریكا متولد شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ایالتی كالیفرنیا، مشاغل مختلفی را امتحان كرد تا اینكه فعالیتاش را در زمینه بازیگری با تئاتر آغاز كرد و پس از چندی حضور در صحنه، در سال ۱۹۸۰ وارد سینما شد.
نخستین فعالیتها و نقشآفرینیهایش در سینما با استقبال و توجه مواجه نشد، به طوری كه نخستین فیلمش سایهها سیاه میشوند (۱۹۸۱) مناسب پخش تشخیص داده نشد و در نهایت با ۵سال تاخیر به نمایش درآمد.
همین سرنوشت در انتظار دو فیلم دیگری هم كه كاستنر در آنها حضور داشته بود: تعقیب رویا (۱۹۸۲) و قاچاقچی اسلحه (۱۹۸۴) كه هر دو پس از مدتها تاخیر در سال ۱۹۸۹ نمایش داده شدند، شاید مهمترین و قابل توجهترین نقش آفرینی او در آن دوره بازی در نقش «لوتر آدلر» بازیگر در فیلم فرانسیس باشد كه وظیفه او در فیلم به بیان جملهای كوتاه محدود میشد! در سال ۱۹۸۳ در بازسازی لارنس كسدان از فیلم بازگشت ۷ نفر از سكاکس (جان سیلز ۱۹۸۰) به نام چهل سالگی در كنار بازیگرانی چون تام برنجر، گلن كلوز، جف گلدبلوم، ویلیام هرت و ... حضور پیدا كرد، اما نقش كوتاه او در این فیلم در تدوین نهایی كنار گذاشته شد و به این ترتیب شانس دیده شدناش این بار هم از او گرفته شد.
بدشانسی های كاستنر همچنان ادامه یافت و در سالهای میانی دهه ۱۹۸۰ شانس حضور در چند فیلم از جمله فیلم تاثیرگذار رولند جافی درباره بحرانهای كامبوج در دوران خمرهایسرخ به نام كشتزارهای مرگ (كه اولین فیلم بلند این كارگردان بود) را از دست داد. این روند در سالهای بعد در فیلمهایی مثل لبه ناهموار (ریچارد ماركواند ۱۹۸۵) و جوخه (الیور استون ۱۹۸۶) (كه یكی از تاثیرگذارترین فیلمهای ضد جنگ درباره فاجعه ویتنام بود) تكرار شد. شاید بتوان نخستین نقش مهم او را بازی در فیلم سیلورادو (لارنس كسدان ۱۹۸۵) دانست كه به نوعی بازگشت دوباره هالیوود به ژانر منقرض شده وسترن بود. هر چند كاستنر در این فیلم هم دیده نشد و البته عدم موفقیت خود فیلم هم در این مساله بیتاثیر نبود. اما ۲ سال بعد با بازی در فیلم گنگستری برایان دیپالما (تسخیرناپذیران ۱۹۸۷) درهای موفقیت و شهرت به روی او گشوده شد و این فیلم بود كه او را به عنوان یكی از ستارگان هالیوود معرفی كرد.
كاستنر در این فیلم همان نقشی را بازی كرد كه پیش از او رابرت استاك در مجموعه تلویزیونی تسخیرناپذیران در دهه ۱۹۶۰ ایفا كرده بود. در اینجا كاستنر در كنار بازیگرانی چون شان كانری، رابرت دنیرو، اندی گارسیا و ... نقش یك مامور ویژه خزانهداری را ایفا میكند كه ماموریت دارد تا از اعمال غیرقانونی آلكاپون جلوگیری كند؛ اما پس از مدتی درمییابد كه با فساد موجود در اداره پلیس شیكاگو قادر به انجام این كار نیست. در ۱۹۸۹ در میدان رویاها (فیل آلدن رابینسن) كه اثری فانتزی بود، نقش مردی را بازی كرد كه به همراه همسر و فرزندانش زندگی آرامی در مزرعه خود دارد، تا این كه صدایی از غیب به او میگوید اگر یك زمین بیسبال در وسط مزرعهاش بسازد، قهرمان افسانهای بیسبال جوجكسن بیكفش از دنیای مردگان برمیگردد و دوباره در آنجا بازی میكند .... قاچاقچی اسلحه و در تعقیب رویا، آثار نه چندان مهم دیگری بودند كه كاستنر در این سال در آنها حضور پیدا كرد.
در سال ۱۹۹۰ در اكشن تونی اسكات به نام انتقام نقش یك خلبان سابق نیروی هوایی را بازی كرد كه برای گذراندن تعطیلات به مكزیك میرود و در آنجا یك فرد قدرتمند و خشن كه امپراطوری برای خودش به راه انداخته، از او استقبال میكند، چون خود را مدیون او میداند، اما این خلبان سابق دلبسته همسر این مرد میشود و اتفاقاتی در پی آن رخ میدهد؛ اما سال ۱۹۹۰ برای كاستنر از جهتی دیگر مقطعی مهم و سرنوشت ساز بود: بزرگترین موفقیت هنری او در این سال با كارگردانی و بازی در فیلم با گرگها میرقصد اتفاق افتاد. فیلمی كه در مراسم اسكار آن سال گوی سبقت را از رقبایی چون پدرخوانده قسمت سوم و رفقای خوب ربود و ۷ جایزه اسكار (از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین كارگردانی) را نصیب فیلم كرد.
كاستنر در این فیلم زیبا و به یاد ماندنی كه به نوعی احیای ژانر وسترن در دورانی بود كه این ژانر نفسهای آخرش را میكشید، نقش یك افسر مجروح و سرخورده ارتش شمالیها به نام «ستوان جان. و .دانبار» را بازی میكند كه در آغاز فیلم دست به خودكشی میزند؛ اما اقدام او به خودكشی را اشتباها عملی قهرمانانه تلقی میكنند و او را به پست مورد علاقهاش میفرستند: یك پست دیدهبانی مرزی دور از تمدن سفیدپوستان. دانبار پس از چندی با یك گرگ دوست میشود و طولی نمیكشد كه كمكم با آداب و رسوم سرخپوستان منطقه آشنا میشود و با آنها طرح دوستی میریزد و سپس لباسهای نظامیاش را با لباسهای قبیله سو عوض میكند و در نهایت خود را یكی از مردمان آن تمدن معرفی میكند. با گرگها میرقصد با پرداختن دقیق به جزئیات به شیوه زندگی و تمدن قبیله سو، آن بعد روحانی و انسانی موجود در این تمدن را آشكار میكند و دست به اعاده حیثیت از مردمانی میزند كه سالهای سال در وسترنهای كلاسیك به عنوان موجوداتی وحشی و خونخواه معرفی میشدند.
بازیگران فیلم و در راس آنها خود كاستنر هم در اوجاند و بیننده در مدت ۱۸۰ دقیقه فیلم، خود را جزئی از آن روح كلی احساس میكند كه در طبیعت بیكران و جاودانه فیلم حضور دارد. فیلمبرداری دین سملر عالی است و موسیقی جان باری در انتقال حس و حال مورد نظر، بسیار موفق عمل میكند. گرمای انسانی فیلم و نگاه درست فیلمساز، آن را تبدیل به یكی از بهترینهای دهه ۱۹۹۰ كرده است.
در سال ۱۹۹۱ نقش رابینهود را در بازسازی كوین رینولدز از این افسانه بارها به تصویر كشیده شده بازی میكند و سال بعد با بازی در تریلر سیاسی جی.اف.ك (الیور استون) نقش شاخص دیگری به كارنامهاش اضافه میكند. در اینجا كاستنر در نقش اصلی فیلم (كه یكی از بهترینهای استون نیز هست) نقش دادستان شهر نئواورلئان را بازی میكند كه ۳ سال پس از قتل «جان.اف.كندی» و به دنبال ارائه گزارش «كمیسیون وارن»، خود به تحقیق درباره زاویههای تاریك و پرسشبرانگیز حادثه میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد كه ترور رئیس جمهور حاصل توطئهای گسترده و چند جانبه بوده است. پس از حضور موفق و درخشان در این فیلم سه ساعته، در همین سال در همكاری مجددی با لارنس كسدان در فیلم محافظ، نقش محافظ سابق رئیس جمهور آمریكا را بازی كرد كه محافظت از یك بازیگر/ خواننده سیاهپوست و محبوب را میپذیرد و در این بین رابطه عاطفی بین آنها شكل میگیرد و البته در این فیلم بازی چندان قابل توجهی ارائه نداد.
سال بعد در یك دنیای كامل (كلینت ایستوود) كه وسترنی تلخ بود حاضر شد و در سال ۱۹۹۴ در وایات ارپ بازی كرد كه چندمین همكاری او با لارنس كسدان بود. در اینجا كاستنر بازی در نقش این شخصیت اسطورهای غرب را به عهده گرفت و البته تصویری كه كسدان و كاستنر از این شخصیت بارها تصویر شده ارائه دادند، آنقدرها موفق نبود. در ۱۹۹۵ در فیلم پرخرج و شكست خورده دنیای آب (كوین رینولدز) بازی كرد. فیلم دنیایی در آینده را ترسیم میكند كه با آب شدن یخهای قطبی در اثر یك فاجعه زیست محیطی و اثرات گلخانهای، همه خشكیها به زیر آب رفتهاند و زندگی نابود شده است. هر چند فیلم به آن بدی كه خیلیها میگفتند نیست و استانداردهای قابل قبولی دارد، اما بازی كاستنر در فیلم شاید یكی از مهمترین و عمدهترین نقاط ضعف آن باشد. پس از بازی در نقش یك گلفباز حرفهای ناموفق كه در مزرعهای كثیف و متروكه زندگی میكند و در جام چلسی(ران شلتن ۱۹۹۶)، در سال ۱۹۹۷ دومین فیلم خود در مقام كارگردان را به نام پستچی ارائه داد و خود نیز در نقش اول آن بازی كرد.
برخلاف با گرگها میرقصد، این یكی اثری كسالتبار و ناموفق بود و شكست عظیم و همهجانبهاش باعث به حاشیه رفتن كوین كاستنر شد كه علاقه داشت در كنار بازیگری، كارگردانی پروژههای عظیم را هم تجربه كند، پس از پستچی در فیلمهایی مثل پیغام در یك بطری (مندوكی)، برای عشق به بازی (سام ریمی)، سیزده روز (دانلدسن) و... بازی كرد كه در هیچ یك از آنها توفیقی به دست نیاورد.
كوین كاستنر بازیگری است كه اصولا در نقشهای مثبت و انسانی بسیار موفقتر است و نقشهای منفی و حتی كمتر مثبت همواره از نقاط تاریك كارنامه او محسوب میشوند. در سالهای اوج موفقیت او نشریات آمریكایی حضور تیپیك او به عنوان یك قهرمان بلندقامت، شجاع و پاكدل آمریكایی با خصوصیاتی كاملا بومی را با شخصیتهایی مثل گری كوپر و جیمز استیوارت مقایسه میكردند. این مقایسه علاوه بر ویژگیهای ظاهری، همان طور كه گفته شد به شیوه انتخاب نقشها توسط او مربوط میشد و این كه اصولا او همیشه بازیگری بود كه پرسونای غالبش، یك شخصیت متین و آرام و شجاع و در تقابل با سیستم فاسد بود و نقشهایی كه محملی برای بروز این خصلتها نبودهاند، همگی جزو آثار شكست خورده او محسوب میشوند. در نهایت كاستنر بازیگری است كه در میان فیلمهای او تنها چند نقش انگشت شمار است كه اعتباری برای او داشتهاند و باقی آنها اعتباری برای او محسوب نمیشوند.
نکاتی که احتمالا درباره کوین کاستنر نمی دانید:
همسر اولش سیندی کاستنر، بازیگر نقش سفید برفی در دیزنی لند بود.
بازی در فیلم « بازی های جنگی » را نپذیرفت تا در فیلم « The Big Chill » بازی کند اما صحنه های وی در تدوین نهایی حذف گردید.
برای نقش اصلی فیلم « هواپیمای مخصوص رئیس جمهور » پیشنهاد شده بود اما نقش به هریسون فورد رسید.
نقشی که او در فیلم « سنجاقک » ایفا کرد در اصل برای هریسون فورد نوشته شده بود اما هریسون فورد بازی در آن را نپذیرفته بود.
عضو یک انجمن برادری هست که در آن آشتون کاتچر هم حضور دارد.
بومیان شمال آمریکا به جهت تشکر از کاستنر برای ساخت « با گرگها می رقصند » تکه زمینی به وی اهدا کردند و کاستنر هم این زمین را تبدیل به زمین گلف کرد!
دو فیلم با موضوع جان اف کندی بازی کرده. اولی « JFK » و دیگری «سیزده روز »
پیش از اینکه بازیگر شود مدتی لباس مبدل به تن می کرد و در خیابان برای یک فروشگاه تبلیغ انجام می داد.
هیچکدام از فیلمهایی که او بازی کرده دنباله دار نبوده است.
بازی در نقش « جوخه » را به دلیل اینکه معتقد بود در این فیلم به سربازان آمریکایی توهین شده نپذیرفت. برادرِ کاستنر یکی از سربازان حاضر در جنگ ویتنام بوده است.
صاحب کازینویی در ددوود می باشد که در آن معمولا چندین فیلم از فیلمهای او به نمایش در می آید.
در مراسم ازدواج دومش ۵۰۰ مهمان حضور داشتند که از جمله آنها می توان به اُپرا وینفری، جک نیکلسن ، مایکل داگلاس و کاترین زتاجونز اشاره کرد.
طرفدار تیم فوتبال آرسنال است.
فرانسیس فورد کاپولا، مارتین اسکورسیزی و استوین اسپیلبرگ از جمله کارگردانان محبوب او به شمار می روند.
ژانر مورد علاقه اش وسترن است.
بازی در نقش بیل در فیلم « بیل را بکش » به کارگردانی کویینتین تارانتینو را نپذیرفت.
بازی در نقش جیمز دولیتل در فیلم « پرل هاربر » را نپذیرفت و نقش به آلک بالدوین رسید.
در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ از بیل کلینتون حمایت کرد.
در دهه ی ۹۰ میلادی چندباری با رونالد ریگان گلف بازی کرده بود!
مدتی به عنوان مدل لباس فعالیت کرده است.
معمولا با گری کوپر مقایسه می شود اما خودش علاقه بیشتری به جیمز استیوارت دارد.
سوارکار ماهری است.
برای بازی در فیلم « زیبایی آمریکایی » در نظر گرفته شده بود اما نقش به کوین اسپیسی رسید و وی برای بازی در آن موفق به دریافت اسکار شد.
سخنران مراسم دفن همبازی اش در فیلم « بادیگارد » یعنی ویتنی هیوستن بود.
مهمترین آثار کوین کاستنر :
The Untouchables
Dances with Wolves
Robin Hood: Prince of Thieves
JFK
The Bodyguard
A Perfect World
Thirteen Days
Mr. Brooks
The Company Men
Man of Steel
۳ Days to Kill
Jack Ryan: Shadow Recruit
نظر کاربران
خوب بود، تشکر.
یادش بخیر vhs بادیگارد خیلی خوبه با ویتنی هیوستون کاستنر یه بازیگر نوستالژیک
انتقامش محشره با انتونی کوئین یه عشق مثلثی دراماتیک نیست تو لیست
کوین کاستنر تو تمام فیلم هاش عالیه :)