کی گفته «بهنام محمودی» بداخلاقه؟
با بهنام محمودی همکلام شدیم و از همه چیز پرسیدیم.
روزنامه قانون - محمد آقایی فرد: بهنام محمودی ملی پوش سابق والیبال کشورمان معتقد است فدراسیون والیبال باید در کنار لوزانو دستیاران ایرانی هم قرار بدهد تا آینده والیبال ایران ساخته شود. با او همکلام شدیم و از همه چیز پرسیدیم. گفت و گوی بهنام محمودی با «قانون» را ميخوانید:
از سال ۷۳ شروع کنیم که فوتبالیست و با علی کریمي هم بازی بودید
البته همبازی نبودیم ولی هر دو برای کرج بازی ميکردیم. پست او دفاع آخر بود. البته به خاطر فضای نامناسب و امکانات کميکه وجود داشت کم کم به سمت والیبال رفتم.
سپس مورد توجه ایوان بوگانیکف قرار گرفتيد.
ایشان پدر والیبال ایران است، معروف به یوری گاگارین، که چون ۴ دوره با شوروی در المپیک بازی کرده و خیلی ارتفاع پرشش زیاد بود به یوری گاگارین معروف شده بود. ایشان در دوره کهنسالی در ایران مربیگری و استعدادیابی ميکرد و واقعا برای نسل قبل و بعد از ما مثل یک پدر بود. بوگانیکف گفته بود که قد زیر یک متر و ۹۰ را قبول نميکند و خداراشکر تاثیر مثبتی هم روی والیبال ما گذاشت.
سال ۸۳ گفته بودید که «ولاسکو سرمربی خوبی است و امیدوارم به ایران بیاید»، فکر ميکردید روزی به ایران بیاید و سرمربی برادرتان شود؟
من سال ۸۱ که در ایتالیا بازی ميکردم وقتی به ایران برگشتم معروف ترین چهره والیبال ایران بودم ولی جالب است بدانید خیلیها در ایتالیا ميگفتند که فلورانس ایتالیا پولش را دور ریخته است چون از من شناختی نداشتند.
اصلا ما برای آنها قابل قبول نبودیم ولی بعد از مدتی نگاهها عوض شد. وقتی به ایران برگشتم گفتم که والیبال ایران پتانسیل خوبی دارد و یکی را نیاز دارد که متحولش کند. ولاسکو هم در سال ۹۰ تا ۹۸ ایتالیا را قهرمان لیگ جهانی کرده بود، وقتی زندگینامه او را مطالعه ميکردم جایی نوشته بود که تاثیر فنی من شاید ۱۰ درصد بوده است و بیشتر تاثیر روانی داشتم.
با همان شرایط به لیگ ایران هم آمد و همان تاثیر را گذاشت. اگر دقت کرده باشید وقتی به ایران آمد معروف را خط زد ولی یکسال بعد سعید معروف از جمله بهترین والیبالیستهای ایران شد. موسوی و شهرام (محمودی) هم همینطور! او به واسطه تعاملاتی که داشت باعث شد به مسابقات مطرحی برویم و بازیکنان مان دیده شدند. کاش یک مربی ایرانی هم کنار او داشتیم که از ولاسکو بیشتر یاد ميگرفتیم.
البته بدشانسی هم آوردیم، حسین معدنی کنار ولاسکو بود ولی متاسفانه فوت کرد.
بله، حسین معدنی مثل برادر من بود، ۱۲ سال باهم هم اتاقی بودیم، یکی از عوامل پیشرفت من در ایتالیا هم او بود، حسین معدنی خیلی علاقه مند و پیگیر بود و مربی خوبی هم شد ولی وقتی یک نفر را به عنوان مربی کنار ولاسکو ميگذاریم، درصد ریسک خیلی زیاد است، کاش ۵ نفر را ميگذاشتیم تا یاد بگیرند.
ما چند مربی خوب داریم که الان ميتوانند کنار لوزانو باشند، امیدوارم فدراسیون این بار چند مربی ایرانی کنار او بگذارد.
گفته بودید که مهدی بازارگرد بهترین چپ دست ایران است.
مهدی در آن مقطع یکی از بهترین چپ دستهای ایران بود، یک مقدار بدشانسی آورد که به نسل ما خورد و ما هم لژیونر بودیم بنابراین پشت خط ماند ولی دوام بازی او نشان دهنده شرایط فیزیکی و فنی خاص او بود، الان هم بازی ميکند و جزو بهترینهاست.
الان چه کسی بهترین چپ دست است؟
به نظر من در حال حاضر به خاطر بالارفتن سن بازارگرد قائمي بهترین چپ دست ایران است.
شایعاتی مطرح بود که شما رابطهتان با کواچ خوب نیست و به همین دلیل خیلی انتقاد ميکردید.
من نميدانم این حرف را چه کسی زده، من به واسطه اینکه با او همبازی بودم، خیلی از کواچ حمایت ميکردم. همیشه ارتباط فوق العاده ای با هم داشتیم ، من این موضوع را کاملا تکذیب ميکنم ولی اگر شرایط تیم ملی خوب نباشد انتقاد خواهم کرد.
تیم ملی ما نباید خیلی نوسان داشته باشد. نه اینکه خیلی افت کند، ما دوست داریم تیم ملی نتیجه بگیرد، انتقادی هم اگر مطرح ميشود برای کمک است نه اینکه تخریبی باشد، کواچ بسیار جنتلمن و خوب بود و در یوگسلاوی یکی از بهترینها بود، ميدانم که الان هم به پروجا رفته و امیدوارم موفق شود، ما ميتوانستیم با گذاشتن چند مربی ایرانی کنار او به تیم ملی کمک بیشتری کنیم.
خیلی هم استرس داشت.
استرس از چه زمانی وارد سیستم روحی و روانی ميشود؟ استرس تا یه جایی خوب است چون باعث افزایش ترشح آدرنالین خون ميشود و شما قویتر ميشوید ولی وقتی آدرنالین بیشتر از حد معمول باشد شما ضعیف تر ميشوید.
این استرس روی کواچ هم تاثیر ميگذاشت و در چهره اش نمایان ميشد، مثلا او لبهایش را گاز ميگرفت یا تعویضهایش را اشتباه انجام ميداد. استرس زیاد او را کمک مربی اش ميتوانست سبب شود که به آن حد زیاد نرسد. ضمن اینکه کواچ مربی جوانی برای تیم ملی ما بود و آن دیسیپلین ولاسکو را نداشت.
رفتن فرهاد ظریف چقدر روی تیم ملی تاثیر داشت؟
من کاملا در جریان زندگی ظریف هستم و در سال ۲۰۰۶ یا ۲۰۰۸ با او هم اتاق بودم، او خیلی دوام و تاثیر مثبت روی تیم ملی داشت و البته خواهد داشت ولی ظریف باید بداند که والیبال هیچوقت برای او نخواهد ماند یعنی نميشود که همیشه بازی کند و در تیم ملی بدرخشد.
در یک مقطع زمانی ۶ تا ۱۲ ساله ميتوان والیبال بازی کرد، به عنوان مثال من بعد از ۱۳ سال آسیب دیدم ولی اگر مصدوم نميشدم شاید تا ۳۵ یا ۳۶ سالگی بازی ميکردم. یکی مثل محمد سلیمانی در رده نوجوانان والیبالش تمام ميشود و یکی هم مثل مهدی بازارگرد. بازیکنان ما باید قبول کنند که به هرحال عمر بازیکنی آنها یک روزی تمام ميشود.
با این حال من معتقدم روش کنار گذاشتن ظریف از تیم ملی توسط فدراسیون کاملا اشتباه بود. ما بخش فرهنگی هم داریم و باید با تقدیر بازیکنان را کنار بگذاریم، بازیکنان را باید به عنوان الگوی جوانان معرفی کنیم.
ميتوانستند با ظریف صحبت کنند و بگویند که آقای فلانی سن شما بالا رفته و ما ميخواهیم شما را کنار بگذاریم ولی روش بد بود، حتی اگر سوءتفاهمي بود باید این ماجرا مدیریت ميشد، اگر ظریف برگردد یکسال یا دوسال بازی خواهد کرد ولی روش کنار گذاشتن او اشتباه است، البته جایگزین او هم بازیکن خوبی است و خیلی خوب بازی کرد.
البته مشکلات خانوادگی ظریف هم در این ماجرا تاثیر داشت، شاید اگر این مشکلات و کنار گذاشتن او از تیم ملی، همزمان نبود این گلایهها پیش نميآمد.
ببینید مشکل برای خیلی از بازیکنان پیش ميآید، فرهاد نظری افشار یک روز آمد و گفت من مشکل شخصی دارم و نميتوانم در تیم ملی باشم و باید استراحت کنم. این مشکلات را خود بازیکن باید مدیریت کند.
شما ميدانید که کدام بازیکن تیم ملی دیپلم دارد؟
من همه را ميدانم چون با چند بازیکن هم تیمي بودم، بازیکنانی مثل غلامی، شهرام محمودی و فرهاد ظریف، به همه آنها هم توصیه کرده ام که درس بخوانند. ببینید اختلاف بین علیرضا دبیر و هم نسلهای او این است که دبیر رفت و دکترا گرفت.
دبیر در جامعه مدیریت قرار گرفت. محمدحسین نجاتی از نظر فنی خیلی بهتر از معدنی بود ولی چون معدنی به خاطر اینکه فوق لیسانس شیمي و لیسانس زبان داشت رفت به تیم ملی و هم مترجم شد هم مربی تیم ملی ماند. ما به واسطه همین دلمان ميسوزد، من از سال ۸۶ دیگر بازی نميکنم و از آن به بعد درسم را خواندم و الان هم تدریس ميکنم.
الان شاید خیلیها بگویند من بازیکن خوبی بودم ولی جزییات را نميدانند که مثلا اسپک را کجای زمین ميزدم ولی الان ميگویند محمودی دکترایش را هم گرفته است. این چیزها باعث ميشود که به بازیکنان تیم ملی بگویم که بروید و حتما درس هم بخوانید.
این را برای این پرسیدم که ميگفتند شما در مصاحبهای گفته اید بازیکنان از اینستاگرام فاصله بگیرند ولی بعدها گفتید که من حتی نميدانم دیپلم دارند یا خیر.
ببینید زندگی شخصی افراد به خودشان مربوط است، ولی قطعا چون دلمان ميسوزد، دوست دارم پیشرفت کنند. همانطور که یک روز دست شهرام را گرفتم و به سالن بردم، الان هم بازی که ميکند افتخار ميکنم. برای همین ميدانم که ۶-۵ سال بعد چه خواهد شد، برای همین به او ميگویم از الان آینده ات را بساز.
در آنجا هم این حرف را نزدم در یک جمع خصوصی گفتم که این تیم به سه دلیل نتیجه نميگیرد؛ یکی بحث مدیریتی است مثلا بازیهای تدارکاتی و حقوق اوضاع چطور است؟ یا مثلا لیگ جهانی با جام جهانی و جام جهانی با المپیک فرق دارد. ایتالیا و روسیه را ببینید که در لیگ جهانی و جام جهانی چه نتایجی گرفتند؟ لیگ جهانی برای کسب تجربه است.
اصلا هدف از این لیگ جهانی برگزاری یک تور والیبال است، حتی تیم اول تا آخر یک کمک هزینه ای ميگیرند دوم بحث فنی است که مثلا شهرام مصدوم شد و سه بازی را از دست داد. این ماجرا تاثیر بدی روی تیم ملی داشت.
سوم بحث فرهنگی است که همان بحث روحیه بازیکنان است، مثلا ۴۰ روز بازیکن از خانواده اش دور است، مثلا در بازیهای آسیایی مجبور شدیم همسران بازیکنان را ببریم تا آنها روحیه بگیرند.
اینها کار فرهنگی است، صفحات اجتماعی هم همینطور است، بازیکن باید فکرش را متمرکز بازی کند. یک بازیکن الگوی چند جوان است و باید او را به جوانان مان معرفی کنیم که بدانند برای پیشرفت باید به کجا برسند.
من گفتم که وقتی بازیکن مدام در اینترنت است انتقادها سریع به گوش او ميرسد، مثلا من یک بار انتقاد کردم ۲۰ دقیقه بعد به گوش بازیکنان رسیده بود.
این یک عامل مخرب است، اگر یادتان باشد یک بازیکن تیم ملی فوتبال انگلیس از تیم ملی خط خورد، چرا؟ چون شک کرده بودند که او قبلا نوشیدنی الکلی خورده است. حتی شک کرده بودند و او را حذف کردند چون این بازیکن الگو است.
تیم ملی والیبال ما هم به آرژانتین باخت ولی نابود شدند، چرا؟ چون همه تمرکز کرده بودند که مقابل ولاسکو بازی کنند نه اینکه مقابل تیم ملی آرژانتین بازی کند. ایران که به آرژانتین باخت، تیم ملی نابود شد چون روانشناسی در تیم ملی وجود ندارد که آنها را آماده کند.
البته بازیکنان تیم ملی هم گرفتار شرایط خاصی شده اند، به عنوان مثال من با ایوان زایتسف هم مصاحبه کردم، کل مراحل انجام مصاحبه دو روز طول کشید ولی وقتی ميخواستیم با بازیکنان تیم ملی والیبال کشورمان صحبت کنیم گفتند باید نامه نگاری کنید و ممکن است بعد از یک ماه بتوانید با آنها صحبت کنید.
یعنی اگر حمایت رسانه ای از والیبال ميشود کاملا دلسوزانه و یک جاده یک طرفه شده است. بازیکنان با رسانهها همکاری نميکنند.
من هم به این موضوع انتقاد دارم، بازیکن تیم ملی باید بداند که برند ایران است. در ایتالیا یکسری رستورانها بودند که فروش شان را هزینه افراد نیازمند ميکردند، بازیکنان معروف هم ميرفتند و کمک ميکردند، کاملا همدلی بود و این موضوع را عار نميدانستند.
درست است که رسانهها دوست دارند چالش ایجاد کنند ولی اینکه شما ميگویید اینقدر طول ميکشد هم بد است و من انتقاد دارم، شما ميتوانید یک کمیته مطبوعات داشته باشید و فدراسیون باید هماهنگ کند که ۵ بازیکن جواب سوالات را بدهد.
گفته ميشد به خاطر همان مصاحبهاي که گفته بودید بازیکنان از اینستاگرام فاصله بگیرند با شهرام به مشکل برخوردید.
نه من با هیچکس مشکلی ندارم، ما دوست داریم به برادرانمان ماهیگیری یاد بدهیم، راهی که شهرام یا سعید معروف ميروند من و علی دایی ۱۰ سال پیش رفته ایم.. ما تجربیات بیشتری از آنها داریم و براساس آنها تصمیم ميگیریم.
من آن مصاحبه را تکذیب کردم ولی به شهرام هم گفتم اگر هم گفته باشم شما حق نداری این برخورد را بکنی، چون منتقد به عنوان کارشناس نظر ميدهد. من بیایم بگویم همه چیز خوب است و از برادرم تعریف کنم شأن و اعتبار خودم را زیر سوال ميبرم. اگر من بیایم تعریف کنم و تیم ملی ببازد چه اتفاقی رخ ميدهد؟ ما باید نقد منصفانه کنیم.
شهرام همیشه اینقدر بداخلاق است؟
(با خنده) نه اصلا، چین و چروکهای صورت ما ژنتیکی است، چون در کارمان جدی هستیم، فکر ميکنند بداخلاقیم. شهرام با آن کمر که بازی کرد نشان دهنده تعصبش به تیم ملی است.
من خودم وقتی به زمین ميروم و بازی ميکنم یک نفر که ميآید و اشتباه ميکند و ميخندد ناراحت ميشوم. زندگی یک میدان نبرد است، شما به عنوان خبرنگار اگر بهتر از بقیه باشید بیشتر معروف ميشوید.
به تیم ملی والیبال برگردیم. آناستازی بهتر نبود؟
هم آناستازی و هم لوزانو به تیم ملی نزدیک بودند ولی آناستازی شرایط حضورش در ایران ابهام داشت. لوزانو به نظرم کمتر از ولاسکو نیست، هم مربی بزرگی است و هم دانش خوبی دارد. والیبال ما الان نیاز به یک رهبر و مدیر دارد، بعد از آن باید به شرایط فنی بپردازیم.
شما لیستی به فدراسیون برای افرادی که باید دستیار لوزانو شوند، نداده اید؟
من چه کاره هستم که لیست بدهم؟
به هرحال به عنوان کارشناس ممکن است لیستی بدهید.
به من گفتند باید چه کار کنیم؟ من گفتم این کاری که با ولاسکو کردید و دستیار ایرانی کنار او نگذاشته اید را با لوزانو نکنید. من گفتم یک بازیکن تراز اول تیم ملی و با تحصیلات، علاقهمند و مورد وثوق را کنار لوزانو را بگذاریم.
۱۰ نفر به او لیست بدهیم و بگوییم ۵ نفر را خودت انتخاب کن. هرکدام را لوزانو تایید کرد در کنار خودش استفاده کند. البته این باید اجباری باشد.
که یاد بگیرند؟
ببینید بلدند، این نیست که یاد بگیرند ولی اینکه کنار لوزانو باشند باعث ميشوند چیزهای بیشتری یاد بگیرند. این نميشود که بازیکنان بالا بروند و مربیهای مان در حد دبیرستان باشند. امکانات هم باید فراهم باشد. من اعتقاد دارم باید مربیان تیم ملی را هم صادر کنیم.
از دست مردم ارومیه شاکی هستید؟
من اصلا، شاید شهرام شاکی باشد ولی من نه!
مدرک تحصیلی شما چیست؟
من دکترای مدیریت ورزشی دارم.
نظرتان را درباره این کلیدواژهها بگویید.
یزدانی خرم: ایشان پایه والیبال را بنا کرد، شخص زحمتکشی است و به عنوان کسی که ۱۷ سال تلاش کرد که والیبال را بسازد احترام خاصی برای او قائل هستم.
زورزی: اسطوره و چهره ای که خیلی دوستش داشتم و الگوی من است.
شهرام محمودی : یکی از بازیکنان خوش تکنیک است و اصولی والیبال را یاد گرفت. خیلی هم خوشحالم که او به اینجا رسید. خیلی هم خوش تیپ است. نه خیلی هم خوش تیپ نیست. من خوش تیپ ترم (با خنده)
جیبا: بازیکنی که تاثیرگذاری خاصی دارد و یکی از بهترین بازیکنان قرن والیبال است.
جواد محتشمیان: اولین مربی بدنساز من در پیکان و یکی از گویندههایی که مردم را سر ذوق ميآورد.
انتخابی المپیک آتن: یکی از بهترین بازیهایم را انجام دادم و هیچوقت آن مسابقات را فراموش نميکنم. من هم بهترین بازیکن شدم.
رباط صلیبی: رباط اساسی در والیبال، فوتبال و کشتی که اگر پاره شود دو سال بازیکن را دور ميکند. من تا به حال رباط پاره نکردهام خدا را شکر. البته یک مصدومیت زیرزانو داشتم که مجبور شدم خداحافظی کنم.
رفتن از پیکان به صنام: برخلاف میل باطنی ام بود، اصلا دوست نداشتم این اتفاق رخ بدهد. صنام سه برابر پیکان پول ميداد و من داشتم خانه ميخریدم، مجبور شدم بروم، حتی وقتی قراردادم را به دادرس نشان دادند باور نکرد. شرایط خوبی در صنام تجربه نکردم. من هنوز هم یک پیکانی هستم.
پگاه ارومیه: من اصالتا آذری زبان هستم و یک سال و نیم در ارومیه بودم، سال اول به خاطر اشتباه چند بازیکن و مربی قهرماني را از دست دادیم، هنوز هم در ارومیه مردم برای من احترام خاصی قائل هستند. من هم قلبا دوستشان دارم چون همشهری مان هستند.
نکته خاصی مانده که بخواهید بگویید؟
من برای همه خدمتگزاران نظام آرزوی موفقیت دارم و ميگویم این میز برای هیچکس نميماند و باید برای مردم خدمت کرد چون لیاقتش را دارند. هیچکس به من نگفت کاندیدا شو، من آمدم چون مردم حقی بر من دارند و مطمئن باشید با کمترین هزینه برای مردم کشورم خدمت خواهم کرد.
امیدوارم مردم مرا انتخاب کنند ولی اگر هم نکنند من همان بهنام محمودی خواهم ماند. من وقتی ایتالیا رفتم به من گفتند که اینجا بمان ولی گفتم یک وجب از خاک ایران را به دنیا نميدهم، ناسیونالیست هستم و کشورم را هم خیلی دوست دارم.
از سال ۷۳ شروع کنیم که فوتبالیست و با علی کریمي هم بازی بودید
البته همبازی نبودیم ولی هر دو برای کرج بازی ميکردیم. پست او دفاع آخر بود. البته به خاطر فضای نامناسب و امکانات کميکه وجود داشت کم کم به سمت والیبال رفتم.
سپس مورد توجه ایوان بوگانیکف قرار گرفتيد.
ایشان پدر والیبال ایران است، معروف به یوری گاگارین، که چون ۴ دوره با شوروی در المپیک بازی کرده و خیلی ارتفاع پرشش زیاد بود به یوری گاگارین معروف شده بود. ایشان در دوره کهنسالی در ایران مربیگری و استعدادیابی ميکرد و واقعا برای نسل قبل و بعد از ما مثل یک پدر بود. بوگانیکف گفته بود که قد زیر یک متر و ۹۰ را قبول نميکند و خداراشکر تاثیر مثبتی هم روی والیبال ما گذاشت.
سال ۸۳ گفته بودید که «ولاسکو سرمربی خوبی است و امیدوارم به ایران بیاید»، فکر ميکردید روزی به ایران بیاید و سرمربی برادرتان شود؟
من سال ۸۱ که در ایتالیا بازی ميکردم وقتی به ایران برگشتم معروف ترین چهره والیبال ایران بودم ولی جالب است بدانید خیلیها در ایتالیا ميگفتند که فلورانس ایتالیا پولش را دور ریخته است چون از من شناختی نداشتند.
اصلا ما برای آنها قابل قبول نبودیم ولی بعد از مدتی نگاهها عوض شد. وقتی به ایران برگشتم گفتم که والیبال ایران پتانسیل خوبی دارد و یکی را نیاز دارد که متحولش کند. ولاسکو هم در سال ۹۰ تا ۹۸ ایتالیا را قهرمان لیگ جهانی کرده بود، وقتی زندگینامه او را مطالعه ميکردم جایی نوشته بود که تاثیر فنی من شاید ۱۰ درصد بوده است و بیشتر تاثیر روانی داشتم.
با همان شرایط به لیگ ایران هم آمد و همان تاثیر را گذاشت. اگر دقت کرده باشید وقتی به ایران آمد معروف را خط زد ولی یکسال بعد سعید معروف از جمله بهترین والیبالیستهای ایران شد. موسوی و شهرام (محمودی) هم همینطور! او به واسطه تعاملاتی که داشت باعث شد به مسابقات مطرحی برویم و بازیکنان مان دیده شدند. کاش یک مربی ایرانی هم کنار او داشتیم که از ولاسکو بیشتر یاد ميگرفتیم.
البته بدشانسی هم آوردیم، حسین معدنی کنار ولاسکو بود ولی متاسفانه فوت کرد.
بله، حسین معدنی مثل برادر من بود، ۱۲ سال باهم هم اتاقی بودیم، یکی از عوامل پیشرفت من در ایتالیا هم او بود، حسین معدنی خیلی علاقه مند و پیگیر بود و مربی خوبی هم شد ولی وقتی یک نفر را به عنوان مربی کنار ولاسکو ميگذاریم، درصد ریسک خیلی زیاد است، کاش ۵ نفر را ميگذاشتیم تا یاد بگیرند.
ما چند مربی خوب داریم که الان ميتوانند کنار لوزانو باشند، امیدوارم فدراسیون این بار چند مربی ایرانی کنار او بگذارد.
مهدی در آن مقطع یکی از بهترین چپ دستهای ایران بود، یک مقدار بدشانسی آورد که به نسل ما خورد و ما هم لژیونر بودیم بنابراین پشت خط ماند ولی دوام بازی او نشان دهنده شرایط فیزیکی و فنی خاص او بود، الان هم بازی ميکند و جزو بهترینهاست.
الان چه کسی بهترین چپ دست است؟
به نظر من در حال حاضر به خاطر بالارفتن سن بازارگرد قائمي بهترین چپ دست ایران است.
شایعاتی مطرح بود که شما رابطهتان با کواچ خوب نیست و به همین دلیل خیلی انتقاد ميکردید.
من نميدانم این حرف را چه کسی زده، من به واسطه اینکه با او همبازی بودم، خیلی از کواچ حمایت ميکردم. همیشه ارتباط فوق العاده ای با هم داشتیم ، من این موضوع را کاملا تکذیب ميکنم ولی اگر شرایط تیم ملی خوب نباشد انتقاد خواهم کرد.
تیم ملی ما نباید خیلی نوسان داشته باشد. نه اینکه خیلی افت کند، ما دوست داریم تیم ملی نتیجه بگیرد، انتقادی هم اگر مطرح ميشود برای کمک است نه اینکه تخریبی باشد، کواچ بسیار جنتلمن و خوب بود و در یوگسلاوی یکی از بهترینها بود، ميدانم که الان هم به پروجا رفته و امیدوارم موفق شود، ما ميتوانستیم با گذاشتن چند مربی ایرانی کنار او به تیم ملی کمک بیشتری کنیم.
خیلی هم استرس داشت.
استرس از چه زمانی وارد سیستم روحی و روانی ميشود؟ استرس تا یه جایی خوب است چون باعث افزایش ترشح آدرنالین خون ميشود و شما قویتر ميشوید ولی وقتی آدرنالین بیشتر از حد معمول باشد شما ضعیف تر ميشوید.
این استرس روی کواچ هم تاثیر ميگذاشت و در چهره اش نمایان ميشد، مثلا او لبهایش را گاز ميگرفت یا تعویضهایش را اشتباه انجام ميداد. استرس زیاد او را کمک مربی اش ميتوانست سبب شود که به آن حد زیاد نرسد. ضمن اینکه کواچ مربی جوانی برای تیم ملی ما بود و آن دیسیپلین ولاسکو را نداشت.
رفتن فرهاد ظریف چقدر روی تیم ملی تاثیر داشت؟
من کاملا در جریان زندگی ظریف هستم و در سال ۲۰۰۶ یا ۲۰۰۸ با او هم اتاق بودم، او خیلی دوام و تاثیر مثبت روی تیم ملی داشت و البته خواهد داشت ولی ظریف باید بداند که والیبال هیچوقت برای او نخواهد ماند یعنی نميشود که همیشه بازی کند و در تیم ملی بدرخشد.
در یک مقطع زمانی ۶ تا ۱۲ ساله ميتوان والیبال بازی کرد، به عنوان مثال من بعد از ۱۳ سال آسیب دیدم ولی اگر مصدوم نميشدم شاید تا ۳۵ یا ۳۶ سالگی بازی ميکردم. یکی مثل محمد سلیمانی در رده نوجوانان والیبالش تمام ميشود و یکی هم مثل مهدی بازارگرد. بازیکنان ما باید قبول کنند که به هرحال عمر بازیکنی آنها یک روزی تمام ميشود.
با این حال من معتقدم روش کنار گذاشتن ظریف از تیم ملی توسط فدراسیون کاملا اشتباه بود. ما بخش فرهنگی هم داریم و باید با تقدیر بازیکنان را کنار بگذاریم، بازیکنان را باید به عنوان الگوی جوانان معرفی کنیم.
البته مشکلات خانوادگی ظریف هم در این ماجرا تاثیر داشت، شاید اگر این مشکلات و کنار گذاشتن او از تیم ملی، همزمان نبود این گلایهها پیش نميآمد.
ببینید مشکل برای خیلی از بازیکنان پیش ميآید، فرهاد نظری افشار یک روز آمد و گفت من مشکل شخصی دارم و نميتوانم در تیم ملی باشم و باید استراحت کنم. این مشکلات را خود بازیکن باید مدیریت کند.
شما ميدانید که کدام بازیکن تیم ملی دیپلم دارد؟
من همه را ميدانم چون با چند بازیکن هم تیمي بودم، بازیکنانی مثل غلامی، شهرام محمودی و فرهاد ظریف، به همه آنها هم توصیه کرده ام که درس بخوانند. ببینید اختلاف بین علیرضا دبیر و هم نسلهای او این است که دبیر رفت و دکترا گرفت.
دبیر در جامعه مدیریت قرار گرفت. محمدحسین نجاتی از نظر فنی خیلی بهتر از معدنی بود ولی چون معدنی به خاطر اینکه فوق لیسانس شیمي و لیسانس زبان داشت رفت به تیم ملی و هم مترجم شد هم مربی تیم ملی ماند. ما به واسطه همین دلمان ميسوزد، من از سال ۸۶ دیگر بازی نميکنم و از آن به بعد درسم را خواندم و الان هم تدریس ميکنم.
الان شاید خیلیها بگویند من بازیکن خوبی بودم ولی جزییات را نميدانند که مثلا اسپک را کجای زمین ميزدم ولی الان ميگویند محمودی دکترایش را هم گرفته است. این چیزها باعث ميشود که به بازیکنان تیم ملی بگویم که بروید و حتما درس هم بخوانید.
این را برای این پرسیدم که ميگفتند شما در مصاحبهای گفته اید بازیکنان از اینستاگرام فاصله بگیرند ولی بعدها گفتید که من حتی نميدانم دیپلم دارند یا خیر.
ببینید زندگی شخصی افراد به خودشان مربوط است، ولی قطعا چون دلمان ميسوزد، دوست دارم پیشرفت کنند. همانطور که یک روز دست شهرام را گرفتم و به سالن بردم، الان هم بازی که ميکند افتخار ميکنم. برای همین ميدانم که ۶-۵ سال بعد چه خواهد شد، برای همین به او ميگویم از الان آینده ات را بساز.
در آنجا هم این حرف را نزدم در یک جمع خصوصی گفتم که این تیم به سه دلیل نتیجه نميگیرد؛ یکی بحث مدیریتی است مثلا بازیهای تدارکاتی و حقوق اوضاع چطور است؟ یا مثلا لیگ جهانی با جام جهانی و جام جهانی با المپیک فرق دارد. ایتالیا و روسیه را ببینید که در لیگ جهانی و جام جهانی چه نتایجی گرفتند؟ لیگ جهانی برای کسب تجربه است.
اصلا هدف از این لیگ جهانی برگزاری یک تور والیبال است، حتی تیم اول تا آخر یک کمک هزینه ای ميگیرند دوم بحث فنی است که مثلا شهرام مصدوم شد و سه بازی را از دست داد. این ماجرا تاثیر بدی روی تیم ملی داشت.
سوم بحث فرهنگی است که همان بحث روحیه بازیکنان است، مثلا ۴۰ روز بازیکن از خانواده اش دور است، مثلا در بازیهای آسیایی مجبور شدیم همسران بازیکنان را ببریم تا آنها روحیه بگیرند.
اینها کار فرهنگی است، صفحات اجتماعی هم همینطور است، بازیکن باید فکرش را متمرکز بازی کند. یک بازیکن الگوی چند جوان است و باید او را به جوانان مان معرفی کنیم که بدانند برای پیشرفت باید به کجا برسند.
من گفتم که وقتی بازیکن مدام در اینترنت است انتقادها سریع به گوش او ميرسد، مثلا من یک بار انتقاد کردم ۲۰ دقیقه بعد به گوش بازیکنان رسیده بود.
این یک عامل مخرب است، اگر یادتان باشد یک بازیکن تیم ملی فوتبال انگلیس از تیم ملی خط خورد، چرا؟ چون شک کرده بودند که او قبلا نوشیدنی الکلی خورده است. حتی شک کرده بودند و او را حذف کردند چون این بازیکن الگو است.
تیم ملی والیبال ما هم به آرژانتین باخت ولی نابود شدند، چرا؟ چون همه تمرکز کرده بودند که مقابل ولاسکو بازی کنند نه اینکه مقابل تیم ملی آرژانتین بازی کند. ایران که به آرژانتین باخت، تیم ملی نابود شد چون روانشناسی در تیم ملی وجود ندارد که آنها را آماده کند.
البته بازیکنان تیم ملی هم گرفتار شرایط خاصی شده اند، به عنوان مثال من با ایوان زایتسف هم مصاحبه کردم، کل مراحل انجام مصاحبه دو روز طول کشید ولی وقتی ميخواستیم با بازیکنان تیم ملی والیبال کشورمان صحبت کنیم گفتند باید نامه نگاری کنید و ممکن است بعد از یک ماه بتوانید با آنها صحبت کنید.
یعنی اگر حمایت رسانه ای از والیبال ميشود کاملا دلسوزانه و یک جاده یک طرفه شده است. بازیکنان با رسانهها همکاری نميکنند.
من هم به این موضوع انتقاد دارم، بازیکن تیم ملی باید بداند که برند ایران است. در ایتالیا یکسری رستورانها بودند که فروش شان را هزینه افراد نیازمند ميکردند، بازیکنان معروف هم ميرفتند و کمک ميکردند، کاملا همدلی بود و این موضوع را عار نميدانستند.
درست است که رسانهها دوست دارند چالش ایجاد کنند ولی اینکه شما ميگویید اینقدر طول ميکشد هم بد است و من انتقاد دارم، شما ميتوانید یک کمیته مطبوعات داشته باشید و فدراسیون باید هماهنگ کند که ۵ بازیکن جواب سوالات را بدهد.
نه من با هیچکس مشکلی ندارم، ما دوست داریم به برادرانمان ماهیگیری یاد بدهیم، راهی که شهرام یا سعید معروف ميروند من و علی دایی ۱۰ سال پیش رفته ایم.. ما تجربیات بیشتری از آنها داریم و براساس آنها تصمیم ميگیریم.
من آن مصاحبه را تکذیب کردم ولی به شهرام هم گفتم اگر هم گفته باشم شما حق نداری این برخورد را بکنی، چون منتقد به عنوان کارشناس نظر ميدهد. من بیایم بگویم همه چیز خوب است و از برادرم تعریف کنم شأن و اعتبار خودم را زیر سوال ميبرم. اگر من بیایم تعریف کنم و تیم ملی ببازد چه اتفاقی رخ ميدهد؟ ما باید نقد منصفانه کنیم.
شهرام همیشه اینقدر بداخلاق است؟
(با خنده) نه اصلا، چین و چروکهای صورت ما ژنتیکی است، چون در کارمان جدی هستیم، فکر ميکنند بداخلاقیم. شهرام با آن کمر که بازی کرد نشان دهنده تعصبش به تیم ملی است.
من خودم وقتی به زمین ميروم و بازی ميکنم یک نفر که ميآید و اشتباه ميکند و ميخندد ناراحت ميشوم. زندگی یک میدان نبرد است، شما به عنوان خبرنگار اگر بهتر از بقیه باشید بیشتر معروف ميشوید.
به تیم ملی والیبال برگردیم. آناستازی بهتر نبود؟
هم آناستازی و هم لوزانو به تیم ملی نزدیک بودند ولی آناستازی شرایط حضورش در ایران ابهام داشت. لوزانو به نظرم کمتر از ولاسکو نیست، هم مربی بزرگی است و هم دانش خوبی دارد. والیبال ما الان نیاز به یک رهبر و مدیر دارد، بعد از آن باید به شرایط فنی بپردازیم.
شما لیستی به فدراسیون برای افرادی که باید دستیار لوزانو شوند، نداده اید؟
من چه کاره هستم که لیست بدهم؟
به هرحال به عنوان کارشناس ممکن است لیستی بدهید.
به من گفتند باید چه کار کنیم؟ من گفتم این کاری که با ولاسکو کردید و دستیار ایرانی کنار او نگذاشته اید را با لوزانو نکنید. من گفتم یک بازیکن تراز اول تیم ملی و با تحصیلات، علاقهمند و مورد وثوق را کنار لوزانو را بگذاریم.
۱۰ نفر به او لیست بدهیم و بگوییم ۵ نفر را خودت انتخاب کن. هرکدام را لوزانو تایید کرد در کنار خودش استفاده کند. البته این باید اجباری باشد.
که یاد بگیرند؟
ببینید بلدند، این نیست که یاد بگیرند ولی اینکه کنار لوزانو باشند باعث ميشوند چیزهای بیشتری یاد بگیرند. این نميشود که بازیکنان بالا بروند و مربیهای مان در حد دبیرستان باشند. امکانات هم باید فراهم باشد. من اعتقاد دارم باید مربیان تیم ملی را هم صادر کنیم.
از دست مردم ارومیه شاکی هستید؟
من اصلا، شاید شهرام شاکی باشد ولی من نه!
من دکترای مدیریت ورزشی دارم.
نظرتان را درباره این کلیدواژهها بگویید.
یزدانی خرم: ایشان پایه والیبال را بنا کرد، شخص زحمتکشی است و به عنوان کسی که ۱۷ سال تلاش کرد که والیبال را بسازد احترام خاصی برای او قائل هستم.
زورزی: اسطوره و چهره ای که خیلی دوستش داشتم و الگوی من است.
شهرام محمودی : یکی از بازیکنان خوش تکنیک است و اصولی والیبال را یاد گرفت. خیلی هم خوشحالم که او به اینجا رسید. خیلی هم خوش تیپ است. نه خیلی هم خوش تیپ نیست. من خوش تیپ ترم (با خنده)
جیبا: بازیکنی که تاثیرگذاری خاصی دارد و یکی از بهترین بازیکنان قرن والیبال است.
جواد محتشمیان: اولین مربی بدنساز من در پیکان و یکی از گویندههایی که مردم را سر ذوق ميآورد.
انتخابی المپیک آتن: یکی از بهترین بازیهایم را انجام دادم و هیچوقت آن مسابقات را فراموش نميکنم. من هم بهترین بازیکن شدم.
رباط صلیبی: رباط اساسی در والیبال، فوتبال و کشتی که اگر پاره شود دو سال بازیکن را دور ميکند. من تا به حال رباط پاره نکردهام خدا را شکر. البته یک مصدومیت زیرزانو داشتم که مجبور شدم خداحافظی کنم.
رفتن از پیکان به صنام: برخلاف میل باطنی ام بود، اصلا دوست نداشتم این اتفاق رخ بدهد. صنام سه برابر پیکان پول ميداد و من داشتم خانه ميخریدم، مجبور شدم بروم، حتی وقتی قراردادم را به دادرس نشان دادند باور نکرد. شرایط خوبی در صنام تجربه نکردم. من هنوز هم یک پیکانی هستم.
پگاه ارومیه: من اصالتا آذری زبان هستم و یک سال و نیم در ارومیه بودم، سال اول به خاطر اشتباه چند بازیکن و مربی قهرماني را از دست دادیم، هنوز هم در ارومیه مردم برای من احترام خاصی قائل هستند. من هم قلبا دوستشان دارم چون همشهری مان هستند.
نکته خاصی مانده که بخواهید بگویید؟
من برای همه خدمتگزاران نظام آرزوی موفقیت دارم و ميگویم این میز برای هیچکس نميماند و باید برای مردم خدمت کرد چون لیاقتش را دارند. هیچکس به من نگفت کاندیدا شو، من آمدم چون مردم حقی بر من دارند و مطمئن باشید با کمترین هزینه برای مردم کشورم خدمت خواهم کرد.
امیدوارم مردم مرا انتخاب کنند ولی اگر هم نکنند من همان بهنام محمودی خواهم ماند. من وقتی ایتالیا رفتم به من گفتند که اینجا بمان ولی گفتم یک وجب از خاک ایران را به دنیا نميدهم، ناسیونالیست هستم و کشورم را هم خیلی دوست دارم.
پ
نظر کاربران
اين الان تبليغات بهنام محمودي بود؟؟؟؟؟؟
اقای محمودی کمی اطلاعاتتون رو به جای سیاست بالا ببرید بد نیست
یاداوری کن اقای محمد سلیمانی چندین سال نفر اول بزرگسالان تیمهای مختلف خود بود
و چندین بار بهترین بازیکن بزرگسالان باشگاههای اسیا شد
پس اقای بهنام محمودی اقای سلیمانی در رده نوجوانان تموم نشد