سیمون بولیوار، اصلاح طلب آمریکای لاتین
سیمون بولیوار (۱۷۸۳-۱۸۳۰) رهبر سیاسی و نظامی ونزوئلایی بود که در کمک به کشورهای آمریکای لاتین برای به دست آوردن استقلال از امپراتوری اسپانیا تأثیر بسزایی داشت.
نام اصلی: سیمون خوزه آنتونیو د لا سانتیسیما ترینیداد بولیوار ای پالاسیوس پونته ای بلانکو
تولد: ۲۴ ژوئیهٔ ۱۷۸۳ - کاراکاس، امپراتوری اسپانیا
مرگ: ۱۷ دسامبر ۱۸۳۰ میلادی (۴۷ سال) - نزدیکی شهر سانتامارتا
علت مرگ: بیماری سل
ملیت: بولیوی
همسر: ماریا ترسا دل تورو
پیشه: فرمانده انقلابی، سیاستمدار
دین: کاتولیک رومی
سیمون بولیوار، یک رهبر بزرگ سیاسی و نظامی از کشور ونزوئلا بوده است. با دنبال کردن این مقاله اطلاعات بیشتری درباره ی او کسب کنید.
معرفی
سیمون بولیوار (۱۷۸۳-۱۸۳۰) رهبر سیاسی و نظامی ونزوئلایی بود که در کمک به کشورهای آمریکای لاتین برای به دست آوردن استقلال از امپراتوری اسپانیا تأثیر بسزایی داشت.
او در طول زندگی خود به کشورهایی مانند ونزوئلا، کلمبیا، اکوادور، پرو و بولیوی برای به دست آوردن استقلال کمک کرده است.
بولیوار همچنین از سال ۱۸۱۹ تا ۱۸۳۰ با خدمت به عنوان رئیسجمهور جمهوری اسپانیایی- آمریکایی که به نام گران کلمبیا شناخته میشود به ایجاد پایههای دموکراسی در آمریکای لاتین کمک کرد.
تولد و اوایل زندگی
سیمون بولیوار در ماه ژوئیه سال ۱۷۸۳ در شهر کاراکاس ونزوئلا و در خانوادهای ثروتمند و اشرافی به دنیا آمد. او در سالهای جوانی پدر و مادر خود را از دست داد و تا حد زیادی توسط پرستار خود، دوستان خانوادگی و برخی از معلمان و مربیان بزرگ شد. یکی از تأثیرگذارترین معلمان او دان سیمون رودریگز بود که در مورد آرمانهای آزادی، روشنگری، و استقلال به بولیوار جوان درس داد. بولیوار شیفتهی این آرمانها و چشمانداز انقلابهای آمریکا و فرانسه که در طول عمر او رخ داد شد.
بعدها بولیوار به عنوان رئیسجمهور کلمبیا در صدد تقلید از برخی از این آرمانهای دموکراتیک شد و فدراسیونی از ایالتهای آمریکای لاتین تشکیل داد. در سال۱۸۰۴ بولیوار در پاریس شاهد تاجگذاری ناپلئون بود. بولیوار تحت تأثیر قرار گرفت و احساس کرد که آمریکای لاتین به چنین رهبر قدرتمندی نیاز دارد.
هنگامی که بولیوار ۱۴ سال داشت مربی او رودریگز مجبور شد از کشور فرار کند زیرا متهم به توطئه علیه حاکمان اسپانیایی بود. بولیوار به آکادمی نظامی میلیسیاس دِ براگواس (Milicias de Veraguas) پیوست و در آنجا به استراتژیهای نظامی علاقه پیدا کرد.
ازدواج و بازگشت به ونزوئلا
در سال ۱۸۰۲ هنگامی که او در مادرید مشغول به ادامه تحصیل بود با ماریا رودریگز ازدواج کرد. با این حال مدت کوتاهی پس از آن هر دو به ونزوئلا برگشتند و همسر او در اثر ابتلا به تب زرد درگذشت. بولیوار هرگز دوباره ازدواج نکرد.
کسب اولین سمت سیاسی
در سال ۱۸۱۳ اولین فرماندهی نظامی در تونخا واقع در کلمبیا بر عهدهی او قرار گرفت که مبارزات نظامی موفقی را برای تلاش به آزادسازی ونزوئلا از نیروهای اسپانیایی و احیای جمهوری ونزوئلایی آغاز کرد. با این حال اولین احیای جمهوری کوتاه بود و در سال ۱۸۱۵ او مجبور شد به جامائیکا فرار کند و در آنجا از یک سوءقصد به جان خود به سختی جان سالم به در برد.
آزادسازی ونزوئلا
اما در سال ۱۸۱۶ با کمک نیروهایی از کشور هائیتی بولیوار توانست وارد ونزوئلا شود و مبارزاتی طولانی به نام کمپین تحسینبرانگیز را آغاز کرد تا ونزوئلا را از اسپانیا پس گیرد. استراتژی او این بود که ابتدا برای استقلال نیو گرانادا مبارزه کند. زمانی که این کار با موفقیت به پایان رسید او توانست مبارزاتی را از پایگاهش برای به دست آوردن استقلال کامل ونزوئلا و اکوادور آغاز کند. بولیوار را آزادیبخش نامیدند.
سخنرانی سیمون بولیوار در سال ۱۸۱۹ در مورد اصول انقلابی خود
سیمون بولیوار در سخنرانی خود در سال ۱۸۱۹ در کنگره آنگوستورا اصول انقلابی خود را مطرح کرد.
بیشتر با حیلهگری بر ما حکومت کردهاند تا با نیرو و قدرت و بیشتر با پلیدی تضعیفشدهایم تا با خرافات. بردگی زادهی تاریکی است: مردم نادان ندانسته باعث نابودی خود میشوند. افراد جاهطلب و خائن از سادهلوحی و تجربهی افرادی که دانش سیاسی، اقتصادی، و مدنی ندارند سوءاستفاده میکنند. آنها توهم کامل را به عنوان واقعیت میپذیرند. آنها بیبند و باری را آزادی و خیانت را میهنپرستی و خونخواهی را عدالت میپندارند.(۱۵ فوریه سال ۱۸۱۹)
رسیدن به ریاست جمهوری گران کلمبیا و فعالیتهای سیاسی بعدی
در سال ۱۸۲۱ مبارزات نظامی موفق او را قادر ساخت که رئیسجمهور گران کلمبیا شود (ایالتی که چند کشور آمریکای لاتین که به تازگی از اسپانیا آزادشده بودند را در بر داشت)
بولیوار سپس اقدام به آزادسازی پرو از اسپانیا کرد و اسپانیا را قاطعانه در سال ۱۸۲۴ شکست داد. در سال ۱۸۲۵ کنگرهی شمال پرو را به افتخار او جمهوری بولیوی نام نهادند.
با این حال تحقق یافتن رویای بزرگ بولیوار در مورد فدراسیون جماهیر آمریکای لاتین ( مانند ایالاتمتحده) به مشکل برخورد . اعتراضات مکرر در مناطق مختلفی وجود داشت و بولیوار مجبور شد برای متحد نگهداشتن کشور از قدرت دیکتاتوری استفاده کند. با این حال این کار منجر به افزایش خصومت مخالفان سیاسی او شد. در سال ۱۸۲۸ او به سختی از یک ترور نجات پیدا کرد.
هنگام نوشتن قانون اساسی بولیوی او ریاست جمهوری مادامالعمر (مشابه نظر قانون اساسی بریتانیا در مورد سلطنت وراثتی) را پیشبینی کرد. بولیوار به شدت مخالف بردهداری بود ( علیرغم اینکه بردهداری یکی از مهمترین بخشهای اقتصاد ونزوئلا بود) اما این ایدهی ریاستجمهوری مادامالعمر در کلمبیا منفور بود.
اواخر زندگی و مرگ
در سال ۱۸۳۰ بولیوار از ریاستجمهوری استعفا داد. او پیشنهادات مبنی بر ریاستجمهوری مادامالعمر را رد کرد و ترجیح داد یک شهروند عادی باقی بماند. با این حال در اواخر آن سال به صورت دردناکی به دلیل ابتلا به بیماری سل درگذشت که مانع بازگشت او به اروپا شد. او در بیانیهی نهاییاش به مردم امید خود برای اتحاد بیشتر را با آنها در میان گذاشت.
مردم کلمبیا! آخرین آرزوی من شادی مردم است. اگر مرگ من به پایان هواداریهای کورکورانه و تحکیم اتحاد کمک کند من با آرامش به سمت مرگ پیش میروم.
نظر کاربران
مرسی.