۷ درس زندگی از پرویز پرستویی
افتخارات پرستویی كم نیستند و با بازیهایش كم خاطره نداریم. با همین دلایل و به بهانه تولد ۵۷ سالگیاش، سری به كارنامه او زدیم تا از زندگی كاری و غیركاریاش، چند درس بگیریم.
برترین ها: گاهی با دیدن بازیاش اشك میریزیم و گاهی خودمان را جای نقش او میگذاریم و دلمان به درد میآید. آمدن چنین حسی با بازیهای پرویز پرستویی اتفاقی نیست. او بازیگری است كه از دل همین اجتماع بیرون آمده و دردهای جامعهاش را خوب میشناسد. افتخارات پرستویی كم نیستند و با بازیهایش كم خاطره نداریم. با همین دلایل و به بهانه تولد 57 سالگیاش، سری به كارنامه او زدیم تا از زندگی كاری و غیركاریاش، چند درس بگیریم.
«من در شروع هر كار فكر میكنم كه این فیلم چه چیزی به من اضافه میكند و همواره بهدنبال نقشی متفاوت از كارهای قبلی خود هستم.» این بزرگترین دلیلی است كه باعث میشود پرستویی به یك نقش بله بگوید. پرویز پرستویی از آن دست بازیگرهایی نیست كه مدام خودش را تكرار كند. او موفقیتش را مدیون همین تازگی و پیشبینی نشدنی است و حاضر است به دلیل همین پرهیز از تكرار، نقشهایی را رد كند كه خیلی از بازیگران آرزوی حاضر شدن در آنها را دارند.
پرویز پرستویی، نقشهایش را بدون فكر انتخاب نمیكند. او یا بهدنبال نشاندادن دردیاست كه خیلیها را آزار میدهد یا قصد دارد با نقشآفرینیهایش، دینش را ادا كند. او درباره بازیهایش در سینمای دفاعمقدس میگوید: «به تعداد تمامی افراد دنیا نقش برای بازی كردن یك بازیگر وجود دارد اما من حس غریبی برای ایفای اینچنین نقشهایی دارم و افتخار میكنم كه باز هم بتوانم این نقشها را بازی كنم. حضور امروز ما مدیون این عزیزان است و ساخت این فیلمها تنها میتواند بخش كوچكی از دلاوریهای آنها را به نمایش درآورد.» او معتقد است: «با ساخت یك فیلم نمیتوان جهان را تغییر داد اما میتوان دلهای بسیاری را آرام كرد و حرفهایشان را به تصویر كشید.»
بازیهای پرستویی، تنها به دلیل تجربهها و مهارتش در ذهن ماندگار نمیشود. او قبل از آنكه هنرش را به نمایش بگذارد، با فیلمنامهاش زندگی میكند. جزء جزء نقشی كه باید ایفا كند را میشناسد و بدون كشف ریز و درشتهای كارش، سراغ آن نمیرود. او درباره بازیاش در فیلم «بید مجنون» معتقد است برای ایفای نقش یك نابینا آنقدر در زندگی این افراد وارد شده كه اگر چشمهایش را از دست بدهد هم میتواند زندگیاش را ادامه دهد. پرستویی میگوید: «برای آشنایی بیشتر با نقش نزدیك به دو ماه در كنار نابینایان بودم و با آنان زندگی كردم. در حال حاضر نیز بهطور كامل با نوشتن و خواندن بریل كه متعلق به نابینایان است، آشنایی دارم.»
برخلاف خیلی از هنرمندها كه غرق دنیای خودشان هستند و با آدمهای كوچه و خیابان كه واقعی زندگی میكنند و واقعی درد میكشند بیگانهاند، پرستویی دنیای اطرافش را خوب میشناسد و تلاش میكند با همین دوربینی كه از او فیلم میگیرد، این دنیا را به دیگران هم معرفی كند.
او درباره دلایل موفقیتش میگوید:« بیشتر هنرمندان هستند كه فقط قرار است بازیگر باشند و با هیچ جهان دیگری ارتباط ندارند اما همین جهان دیگر است كه مرا به بازیگری كشانده است. انگیزه خیلیها از بازیگری این است كه دیده شوند و به آنها توجه شود اما وقتی از من میپرسند انگیزه شما از بازیگری چیست، میگویم درد! من در محیط و منطقهای زندگی كردهام كه پر از درد و زیر خط فقر بوده. همیشه احساسم این بود كه این بغض فروخوردهای را كه دارم، چطوری میتوانم بیرون دهم. در من جوششی وجود داشت و با توجه به شرایط زیستی خودم، احساس میكردم باید این جوشش را بیرون بریزم.»
كارهایش برای او درس هستند و از زندگی آدمهای دور و برش هم یاد میگیرد اما باوجود تمام این تلاشها برای یادگیری، خودش هم مدام در حال جستوجو است.
پرستویی در مورد اشتیاقش برای یادگیری میگوید:« همیشه احساس میكردم چیزهایی كم دارم و باید بروم كنكاش كنم و خیلی قضایا را فرابگیرم. شاید من اولین كسی بودم كه در ایران در اولین سالی كه جشنواره رقابتی بود، جایزه گرفتم. در اولین مصاحبهای كه با من كردند، گفتم كه من الان دیگر احساس میكنم مسئولیت دیگری دارم و این سیمرغی كه به من دادهاند، حكایت آن است كه باید یك جاده بیانتها را بروم. من به این دریافتها رسیدهام و اینها همه توشه راه من هستند.»
پرویز پرستویی درآمدش را به فیلمهایش وابسته نمیكند و شاید همین موضوع یكی از رازهای موفقیتش باشد. او میگوید: «من برای اینكه هنر را برای خودم شغل ندانم، همیشه كار كردهام. از دوران مدرسه وقتی به خانه میآمدم، مادرم برای من كار تراشیده بود و باید میرفتم برای درآمد خانواده در حد خودم كار میكردم.»
او در مورد برخی فیلمهای گیشه میگوید: «قصد ندارم ارزش كار دیگران را پایین بیاورم ولی گاهی اوقات از دیدن پلاكارد سینماها خجالت میكشم. الان هم كه مد شده چند چهره را در فیلم و سریال خود می گذارند تا دخل و خرجشان را هماهنگ كنند. این آدمها فقط به فكر درآمدزایی هستند. هیچ وقت چنین كاری را انجام نمیدهم و در این فیلمها بازی نمیكنم.»
پرستویی در سینمای ایران كم جایزه نگرفته و كم از او تقدیر نشده. اما او تندیسها و جوایزش را تنها اسناد افتخارش نمیداند. پرستویی قدر مخاطبش را میداند و بهجای اینكه نگران رقابتهایش در جشنوارهها باشد، نگران قضاوتی است كه مخاطبانش از بازیهایش میكنند. او میگوید: «من با مخاطبم خیلی ارتباط دارم. اینطور نیست كه خودم را در كوچه و خیابان پنهان كنم تا مرا نبینند كه مبادا مزاحم من شوند. اتفاقا من میروم مزاحم آنها میشوم. بزرگترین زجر من وقتی است كه كسی میخواهد برایش امضا كنم. در واقع اذیت نمیشوم، جوری شرم حضور دارم. با خودم میگویم آخر چرا باید این آدم از من امضا بگیرد؟ من باید از او امضا بگیرم كه كار مرا تایید كرده است.» او ادامه میدهد: «من همیشه اعتقادم به مردم بوده. ممكن است بگویند دارد شعار میدهد و ژست میگیرد. من جایزه اصلیام را در واقع از مخاطبم میگیرم. شاید یكی از زیباترین اكرانی كه در عمرم دیدم، اكران فیلم سیزده ۵۹ در كلن بود. هیچكس در طول فیلمی با مضمون جنگ سالن را ترك نكرد و سكوت مطلق حكمفرما شد و من در چشمان تماشاچیان اشك را دیدم.»
نظر کاربران
بازیشو دوست دارم.
بازیگر باشخصیتیه.
هنرش را به پول وابسته نمیکند؟
برید قیمت کلاساش رو بپرسید بعد متوجه میشید که اقای پرستویی اصلا هنرش به پول وابسته نیست!
پاسخ ها
یعنی شکیبا حان میگی واسه وقت و کاری که داره میذاره پول نگیره؟؟؟؟؟؟ مگه میشه ؟؟؟؟
فوق العاده است یعنی بهترینه بعد از اقای بازیگر و خدا بیامرز شکیبایی
خیلی دوستش دارم آژانس پدر و ...
منم دوسش دارم...همشهری عزیزم هم هست
ایشان فوقالعاده هستند؛واقعا دوستشون دارم.
من خیلی دوسشون دارم
بازیگر خیلی خوبی هستند
منم خیلی دوستش دارم استاده