نگاهی به کارنامه سیاسی و مطبوعاتی «حسین فاطمی»
استعداد، قلم روان و شیوایی سید حسین فاطمی در فن نگارش و تلاش وجدیت در کار موجب شد در ۲۰ سالگی ابتدا مدیر داخلی و سپس سردبیر روزنامه ستاره شود. هر چند که ۱۵ سال بعد، احمد ملکی به یکی از مخالفان فکری فاطمی تبدیل شد.
او پس از پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان گلزار نائین، در ۱۳ سالگی برای گذراندن دوره متوسطه به اصفهان رفت و در دبیرستان سعدی تحصیلات خود را ادامه داد.
در سال ۱۳۱۵ با اخذ امتیاز روزنامه باختر که توسط برادرش نصرالله سیفپور فاطمی در هفته چند شماره در شهر اصفهان منتشر میشد، همزمان با گذراندن دوره دبیرستان به کار روزنامه نگاری پرداخت.
استعداد، قلم روان و شیوایی سید حسین فاطمی در فن نگارش و تلاش وجدیت در کار موجب شد در ۲۰ سالگی ابتدا مدیر داخلی و سپس سردبیر روزنامه ستاره شود. هر چند که ۱۵ سال بعد، احمد ملکی به یکی از مخالفان فکری فاطمی تبدیل شد.
فاطمی در سال ۱۳۱۷ پس از نگارش مقالهای ادبی تحت عنوان «ای کبوترها» در ستاره از سوی «اداره راهنمای نامه نگاری» یا اداره سانسور شهربانی، احضار، توقیف، بازداشت و پس ازچند روز آزاد میشود.
در سال ۱۳۱۹ به درخواست برادرش نصرالله که به سمت شهرداری شیراز منصوب شده بود به اصفهان بازگشت و باختر را اداره کرد.
فاطمی در این ایام، مقالهای در باختر نوشت و در آن به مجلس و عملکرد نمایندگان حمله کرده و وکلای مجلس وقت را «عروسکهای خیمه شب بازی» نامید که این امر سبب بازداشت و زندانی شدن او در اصفهان شد.
در شهریور سال ۱۳۲۰ دفتر روزنامه باختر به کمک احمد ملکی و سید محمد تدین بیرجندی صاحب امتیاز روزنامه «صدای تهران» که آن روزها تصدی وزارت فرهنگ را بر عهده داشت به خیابان سعدی تهران و مدتی بعد به میدان بهارستان کوچه نظامیه انتقال یافت و شرکتی برای اداره آن تشکیل شد و با اینکه امتیاز روزنامه متعلق به برادرش بود ولی مدیریت و سردبیری به او محول شد.
انتشار دوره جدید روزنامه باختر در تهران با مشی سیاسی، خبری و انتقادی، از روز ۱۴ تیر سال ۱۳۲۱ در ۴ صفحه و قیمت تکفروشی ۳۰ شاهی آغاز شد و بزودی با کادر تحریریه مجرب و چاپ مقالات مستند و افشاگرانه تبدیل به یکی از روزنامههای تأثیرگذار کشور شد.
در بهمن سال ۱۳۲۰ و در پی چاپ مطلبی در مخالفت با انعقاد پیمان ۳ جانبه ایران، شوروی و انگلیس در زمان دولت محمد علی فروغی از طرف دایره اطلاعات شهربانی اصفهان بازداشت و روزنامه باختر توقیف شده و چون بازداشت او همزمان با اشغال ایران توسط متفقین و سقوط رضا شاه پهلوی بود به همراه سایر زندانیان سیاسی آزاد میشود.
حسین فاطمی در اوایل سال ۱۳۲۱ با محمد مسعود صاحب امتیاز و مدیر روزنامه «مرد امروز» آشنا میشود و این آشنایی منجر به تشکیل یک اتحادیه مطبوعاتی به نام «جبهه آزادی» جهت مبارزه با سانسور و جلوگیری از توقیف روزنامهها و مقابله با جریان مطبوعاتی احزاب کمونیست در مرداد سال ۱۳۲۱ میشود که این جبهه بعدها با کنارهگیری مدیران روزنامههای تجدد، خورشید ایران، داد، دماوند، صدای ایران، محیط و... موجودیت خود را از دست میدهد.
در سال۱۳۲۳ و ماجرای واگذاری امتیاز نفت شمال به دولت شوروی و چاپ مقالهای تحت عنوان «برای آقای کافتارزاده ترجمه کنید» او را به زندان و باختر را به توقیف میکشاند.
پس از آزادی، در غائله جعفر جوادزاده (پیشهوری) در آذربایجان، مقاله دیگری زیر عنوان (آقای سادچیکف اینجا ازبکستان نیست) منتشر میکند و بار دیگر با تقاضای سفیر شوروی به زندان میافتد.
روزنامه باختر در اوایل سال ۱۳۲۳ درپی چاپ مطلبی در مخالفت با دولت علی سهیلی نخستوزیر وقت توقیف میشود و چند روز بعد نیز دولت سهیلی سقوط میکند.
روزنامه باختر بار دیگر در اختیار نصرالله فاطمی قرار میگیرد و اندکی بعد پس از کاهش شدید شمارگان دچار ورشکستگی شده و تعطیل میشود.
او در مدت ۴ سال اقامت در پاریس از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۷ ارتباط خود را با مطبوعات ایران حفظ میکند و برای روزنامههای مرد امروز، ستاره و چند روزنامه دیگر مطلب و مقاله ترجمه شده ارسال میکند.
پس از دفاع از تز خود تحت عنوان «وضع کار در ایران» مدرک دکترای حقوق سیاسی، دیپلم روزنامه نگاری از مدرسه «هوت اتود انترناسیونال» پاریس و فراگیری زبان فرانسه، در شهریور سال ۱۳۲۷ به ایران مراجعت میکند.
تولد باختر امروز
دکتر حسین فاطمی از همان روزهای اول بازگشت تصمیم به انتشار روزنامه میگیرد. در اواخر سال ۱۳۲۷ با اینکه باختر مجوز انتشار داشت، تقاضای امتیاز روزنامهای جدید به نام «باختر امروز» که ترکیبی از نام دو روزنامه باختر که متعلق به برادرش نصرالله و روزنامه مرد امروز، به یاد محمد مسعود بود، میکند و در سال ۱۳۲۸ مجوز باختر امروز به نام وی صادر میشود.
باختر امروز، روزنامه عصر تهران از ۹ تیر سال ۱۳۲۸ ده شماره به صورت پیش شماره و از عصر روز ۸ مرداد سال ۱۳۲۸، نخستین شماره آن با سر مقالهای تحت عنوان «یا مرگ یا آزادی» منتشر میگردد.
صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر در هدف خود از انتشار باختر امروز مینویسد: «در یکی از روزهای گرم تابستان ۱۳۲۴ آخرین سرمقاله باختر را نوشتم.
چند ماهی بیشتر نگذشت که روزنامه باختر به مناسبت نداشتن سرپرست دلسوز از میان رفت و مؤسسهای که محصول سالها خون جگر و زحمات عدهای از نویسندگان باایمان و جوانان مستعد و لایق بود بسته شد.
باختر امروز با همان تهور دیروز باختر با همان جسارت و بیپروایی از مصالح پا برهنهها، گرسنهها و بیکفنها دفاع خواهد کرد.
این روزنامه مال میلیونها مردمی است که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط زندگی عصر جدید یا قرون وسطی باقی ماندهاند و از دنیای قرن بیستم خبری ندارند. شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی.»
هیأت تحریریه این روزنامه، خبری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تحلیلی را روزنامه نگاران و نویسندگان برجستهای چون محمد حسین مکی، محمد محیط طباطبایی، محمدرضا جلالی نائینی (پسر خاله فاطمی)، ذبیحالله منصوری، منصور فرهومند، رحمت مصطفوی، سپهر ذبیح، سعید فاطمی (خواهرزاده فاطمی)، ناصر امینی، محمدعلی سفری، اسماعیل پوروالی و نصرالله شیفته که بعدها به سردبیری باختر امروز رسید، تشکیل میدادند.
روزنامه در ۴ صفحه و در ۶ ستون، شامل سرمقاله، صفحات اخبار داخلی و خارجی، جریان روز یا حوادث، مقالات و پاورقی، آگهی و... بود. اندازه و قطع آن از قطع کوچک روزنامهای اندکی بزرگتر بود و تعداد صفحات از ۴ به۶ و ۸ صفحه میرسد.
لوگوی روزنامه به خط نستعلیق و در سمت راست صفحه اول و بعدها زیر تیتر اول روزنامه قرار داشت.
نشانی دفتر، تهران، لاله زار کوچه مهران پاساژ بختیاریها و بعد به میدان بهارستان کوچه نظامیه منتقل میگردد. روزنامه در چاپخانه باختر امروز سپس در چاپخانههای مظاهری خواندنیها و تابان چاپ میشود.
پس از انتشار چند شماره در روز ۱۲ مرداد سال ۱۳۲۸ باختر امروز با چاپ مقاله «این دزدها باز هم سواری میخواهند» و در پی انتقادات شدید فاطمی به دولت محمد ساعد مراغهای و تلاش برای جلوگیری از تصویب قرارداد نفتی «سر نویل گس و عباس قلی گلشاییان» در چهارمین شماره خود توقیف میشود.
اما مجدداً از روز ۲۲ مرداد همان سال شروع به انتشار میکند. این روزنامه در سال اول انتشار خود چند بار دیگر در ۲۵ مرداد تا ۱۱ شهریور، ۲۰ شهریور، ۲۷ مهر تا ۲۴ آبان و ۲ تا ۷ بهمن سال ۱۳۲۸ به محاق توقیف میرود و در این ایام، روزنامه «سرگذشت» به مدیریت محمد علی مصطفوی نائینی و باختر به جای آن منتشر میشود.
روزنامه باختر امروز میتواند فضای سیاسی کشور را در دست گرفته و تبدیل به یکی از پرشمارگانترین روزنامههای آن دوران شود و نفوذ وسیعی در میان مردم پیدا کند و با شمارگان ۳۰ هزار نسخه در روز با دو روزنامه اطلاعات و کیهان به رقابت بپردازد.
روزنامهنگار سیاستمدار یا سیاستمدار روزنامهنگار
دکتر فاطمی، بیش از آنکه روزنامهنگار باشد در آن سالها مرد سیاست بود. او در اعتراض به چگونگی برگزاری انتخابات مجلس شانزدهم در ۲۲ مهر ۱۳۲۸ به همراه مصدق و تعدادی از روزنامهنگاران به مدت ۴ روز در دربار متحصن میشود. تحصن به سرانجام نمیرسد و در روز سهشنبه ۲۶ مهر پایان مییابد.
فاطمی در اول آبان ۱۳۲۸ به گروه ۲۰ نفره متحصنین که به نمایندگی معترضان و درمنزل مصدق در خیابان کاخ شماره ۱۰۹ گرد آمده بودند پیشنهاد تشکیل جبهه واحدی با عنوان «جبهه ملیایران» را میدهد.
با تشکیل جبهه ملی، روزنامه باختر امروز، ارگان جبهه ملی میشود. چند روز بعد اساسنامه و برنامه کار اعلام شده و در ۱۰ آبان ۱۳۲۸ جبهه ملی ایران رسماً اعلام موجودیت میکند.
در آغاز سال ۱۳۲۹ با توصیه محمد مصدق که او را پسر سوم خود مینامید در ۳۰ سالگی با پریوش سطوتی دختر۲۲ ساله سرتیپ محمد سطوطی، ازدواج میکند که پسری به نام علی حاصل زندگی مشترک و کوتاه آن دو بود.
حسین فاطمی نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن نفت ایران را در خانه محمود نریمان مطرح کرد. او در ۲۸ آذر سال ۱۳۲۹ و زمان نخستوزیری سپهبد حاجیعلی رزم آرا و به خاطر انتقاد از مخالفت دولت با قانون ملی شدن نفت، به مدت ۳روز بازداشت و سپس آزاد میگردد.
در روز ۷ اردیبهشت سال۱۳۳۰ حسین علاء از مقام خود استعفا میدهد و دکتر مصدق به نخستوزیری میرسد.
در ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۳۰ حسین فاطمی به عنوان معاونت سیاسی و پارلمانی و سخنگوی دولت منصوب میگردد و همان روز در جمع همکارانش در باختر امروز حاضر شده و از آنان میخواهد به روش گذشته خود که مبتنی بر انتقاد از سیاستهای دولت و نقد عملکرد وکلا بود ادامه دهند. او نزدیک 8 ماه در این سمت باقی میماند.
در روز 27 آذر سال1330 به دلیل شرکت در انتخابات مجلس از سمت خود کنارهگیری کرده و در انتخابات دوره هفدهم مجلس در اول بهمن سال 1330 به نمایندگی مردم تهران انتخاب میشود.
در روز جمعه 23 بهمن سال 1330 در ساعت 14 و سی دقیقه به مناسبت پنجمین سالگرد گرامیداشت محمد مسعود، روزنامه باختر امروز مراسمی بر مزار او در آرامگاه ظهیرالدوله برپا میکند.
دکتر فاطمی هنگام سخنرانی توسط محمد مهدی عبدخدایی عضو جمعیت فدائیان اسلام از ناحیه شکم هدف گلوله قرار گرفته و به وسیله محمد علی سفری و نصرالله شیفته به بیمارستان منتقل میشود.
او در راه بیمارستان به دوستان خود سفارش میکند که: «چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که باختر امروز به همین سبک و روش انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشتهام خاموش شود.»
فاطمی در بیمارستان نیز مورد سوء قصد قرار گرفته و برای بار دوم، مورد عمل جراحی قرار میگیرد. او نوروز آن سال را در بیمارستان میگذراند و اعتبارنامه مجلس هفدهم را در روز 12 فروردین سال ۱۳۳۱ در بیمارستان از دست مفتاح، فرماندار تهران دریافت میکند.
سپس در ۱۹ خرداد سال 1331 برای انجام عمل جراحی به آلمان میرود. فاطمی با وجود 3 عمل جراحی طی 8 ماه (2 عمل در تهران و یک عمل در آلمان) بهبودی خود را باز نمییابد.
آثار این گلوله تا پایان عمر کوتاهش وی را آزار میدهد. او نزدیک به 8 ماه از وکالت مردم به علت بیماری و درمان، دور میماند و نمیتواند در جلسات پارلمان شرکت کند. در این مدت نظارت مستقیم او بر «باختر امروز» نیز قطع میشود.
پس از قیام خونین 30 تیر سال 1331 شکاف و چند دستگی در میان هواداران مصدق به وجود میآید. پس از تصمیم مصدق مبنی بر قطع رابطه با دولت انگلستان، حسین نواب وزیر امور خارجه از این امر خودداری و استعفا میکند.
فاطمی در هفته اول مهر سال 1331 به کشور باز میگردد و در روز 19 مهر همان سال از طرف مصدق به سمت وزیر امور خارجه برگزیده میشود و از نمایندگی مجلس کنارهگیری میکند.
در 30 مهر سال 1331 و به دنبال کشف مدارک جاسوسی بریتانیا در ایران، دولت ایران اقدام به قطع رابطه سیاسی با انگلستان و بستن سفارت آنها در تهران در اول بهمن و اخراج سفیرشان (سر فرانسیس شپرد) میکند.
فاطمی در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالتهای دربار در روابط خارجی ایران را کاهش میدهد و ۸۵ نفر از کارمندان وزارتخانه که وابسته به خانوادههای اشراف بودند را اخراج میکند و همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه تدوین میکند.
حسین فاطمی در دوران تصدی وزارت امور خارجه بالاترین نشان کشوری معروف به «نشان همایون» درجه ۱ با حمایل را از دست محمد رضا پهلوی دریافت میکند. او در زندگی کوتاه خود، دوستان و دشمنان بسیاری پیدا میکند.
عدهای وی را روزنامهنگاری وطن پرست و سیاستمداری خستگی ناپذیر مینامند و از او به عنوان انسانی که هرگز مصالح کشور و آرمان و اهداف خود را با پول و ثروت و پست و مقام تاخت نزد، یاد میکنند و در مقابل عدهای با انتساب اتهامهای گوناگون، تصویر و تعریف دیگری از شخصیت او ارائه میدهند.
مطبوعات و روزنامه نگاران بسیاری از جمله مهدی میراشرافی نماینده مجلس و مدیر روزنامه «آتش»، او را عامل سر سپرده انگلیس میخوانند.
ابوالقاسم پاینده نجف آبادی صاحب امتیاز روزنامه «صبا» در روز چهارشنبه ۱۳ تیر سال ۱۳۳۰ او را فردی با سوابق مسیحیگری و ثبت شده در دفتر کلیسای اصفهان به شماره ۱۸۵ میخواند.
تعدادی از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم، جلسه ۲۱۴ در نامهای با عنوان سؤال نمایندگان و به امضای مهدی پیراسته، مدرک دیپلم، لیسانس و عنوان دکترای او را جعلی میخوانند.
آغاز کودتا، پایان باختر امروز
بامداد ۲۴ مرداد سال ۱۳۳۲، پایان ماهها درگیری بین مصدق و دربار و آغاز کودتا است. ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس گارد سلطنتی با به کارگیری تجهیزات نظامی سنگین و مأموران مسلح به خانه مصدق میروند و حکم عزل او را از سوی شاه به وی ابلاغ میکنند.
از سوی دیگر، کودتاچیان به خانه فاطمی رفته و او را بازداشت و به کاخ سعدآباد منتقل کرده و به همراه تعدادی از اعضای کابینه تحت نظر قرار میدهند.
با مقاومت مصدق در برابر فرمان عزل و دستور توقیف نصیری، کودتا شکست میخورد و در پى آن فاطمی آزاد میشود و همان روز، به اتفاق سعید فاطمی و چند افسر به کاخ سعدآباد رفته و جهت جلوگیری از دخل و تصرف در اموال، دستور مهر و موم اتاقها را میدهد و میرزا رحیم فقیه (هیراد) رئیس دفتر، سلیمان بهبودی رئیس تشریفات و ابوالقاسم امینی کفیل دربار را توقیف و به زندان شهربانی انتقال میدهند و مصدق در اطلاعیهای انحلال دوره هفدهم مجلس را اعلام میکند.
در ساعت ۲ بعد از ظهر ۲۵ مرداد سال ۱۳۳۲ محمد رضا پهلوی به همراه همسر خود ثریا بختیاری که در شهر رامسر منتظر نتیجه کودتا بودند از ایران خارج و با هواپیما به بغداد و سپسایتالیا میروند، در ساعت ۵ و نیم بعداز ظهر در میدان بهارستان تظاهرات بزرگی با حضور دهها هزار نفر از طرفداران دولت برگزار میگردد.
دکتر فاطمی، علی شایگان، احمد زیرکزاده و احمد رضوی از روی بالکن روزنامه «کشور» در میدان بهارستان به سخنرانی میپردازند و فاطمی در یک نطق تاریخی خواستار لغو نظام سلطنتی و اعلام جمهوری میشود.
حسین فاطمی در فاصله بین دو کودتای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با یک سخنرانی در میدان بهارستان و ۳ سرمقاله در روزنامه باختر امروز با عناوین«این دربار شاهنشاهی روی دربار ملک فاروق را سفید کرد» در روز یکشنبه ۲۵ مرداد «خائنی که میخواست وطن را به خاک و خون بکشد، فرارکرد» در روز دوشنبه ۲۶ مرداد و «شرکت سابق و روزنامههای محافظه کار لندن دیروز عزادار بودند» در روز سهشنبه ۲۷ مرداد، محمد رضا پهلوی را مورد حمله قرار داده و او را «فراری بغداد» توصیف کرده ودر کنار تعهد سیاسی به تعهد مطبوعاتی خود نیز در حمایت از دولت عمل میکند.
سرانجام آنچه پیشبینی میشد و انتظارش میرفت، رخ میدهد. در روز چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حدود ساعت ۹ صبح هیأت دولت به ریاست محمد مصدق مشغول تصمیمگیری درباره رفراندوم و نحوه برگزاری آن بود که اخبار تحرکات نظامی ارتش و حضور گسترده و مشکوک افراد غیر نظامی و احزاب در سطح شهر تهران به اطلاع اعضای کابینه میرسد.
ساعت ۲ و نیم بعد از ظهر دفتر نخستوزیری، ادارات دولتی و اماکن نظامی از جمله ستاد ارتش توسط سرلشکر نادر باتمانقلیچ تصرف شده و سرلشکر محمدتقی ریاحی از ریاست ستاد ارتش برکنار و نقش ارتش در کودتا پررنگتر میشود.
روزنامه باختر امروز که درطبقه سوم ساختمانی واقع در کوچه نظامیه در میدان بهارستان بود، جزو نخستین مکانهایی است که در تهران به آتش کشیده میشود و اموال چاپخانه روزنامه (چاپخانه تابان) به غارت میرود و به دفاتر چند نشریه از جمله روزنامه شهباز، شورش، مجله توفیق و... حمله میشود.
رادیو به دست کودتاچیان میافتد و میراشرافی از طریق رادیو فرمان عزل مصدق و نصب سرلشکر فضلالله زاهدی را قرائت میکند و از کودتاچیان میخواهد هر جا دکتر فاطمی را یافتند او را قطعه قطعه کنند و بدین ترتیب روزنامه باختر امروز در روز ۲۸ مرداد به چاپ نمیرسد و در شماره ۱۱۷۴ به حیات مطبوعاتی خود پایان میدهد.
سه روز بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدق، زاهدی مجری طرح کودتا در تاریخ اول شهریور نخستوزیر میشود و بسیاری از یاران و همکاران مصدق دستگیر و زندانی میشوند اما فاطمیمیتواند از چنگ کودتاچیان بگریزد.
او توسط سعید فاطمی، ناصرخان قشقایی وکاظم قطب در مخفیگاههای متعدد در نقاط مختلف تهران و حومه، به طور مخفی به سر میبرد.
مدت چند روز در خانه یکی از دوستانش در شمیران، ۳ هفته در باغ پدر همسرش درکرج، ۴۰ روز در جنوب تهران و در منزل شخصی به نام شاهمیر ظهیر دزفولی میماند و در آخر، توسط شهناز اعلامی، دختر خاله خود و همسر محمود ژندی مدیر روزنامه به سویآینده و شرف فاطمی (خواهرزاده فاطمی) به خانه دکتر محمود محسنی افسر ارتش و دندانپزشک عضو حزب توده واقع در تجریش کوچه رضاییه منتقل میشود.
دستگیری، محاکمه و اعدام
در روز جمعه ۵ اسفند سال۱۳۳۲ اختفای۱۹۱روزه فاطمی به پایان میرسد و مخفیگاه او توسط یکی از همسایهها که وی را در حیاط خانه دیده بود شناسایی میشود.
روز بعد سروان جلیلوند به سرگرد علیاکبر مولوی رئیس شهربانی گزارش میدهد که مرد مشکوکی در خانه شماره ۲۱ روبهروی خانه خواهرش زندگی میکند.
گزارش به استحضار رئیس شهربانی کل کشور، تیمسار علوی مقدم میرسد و او دستور رسیدگی را برای تیمسار تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران و دایره اجرائیات، جهت اقدام ارسال میکند.
در ساعت۱۲ و سی دقیقه روز شنبه ۶ اسفند سال ۱۳۳۲ فاطمی توسط مأموران فرمانداری نظامی دستگیر و به اداره شهربانی منتقل میگردد.
در زمان دادرسی و در ساعت ۲ بعد از ظهر روز ۲۲ اسفند سال ۱۳۳۲ در حضور رئیس کل شهربانى سپهبد مهدیقلى علوى مقدم، تیمسار بختیار و سرتیپ نصیرى فرمانده گارد شاهنشاهى، هنگام خروج فاطمی از ساختمان کاخ شهربانی در خیابان ملل متحد، که فرمانداری نظامی نیز در آن مستقر بود، مورد حمله گروه «جمعیت جوانمردان جانباز!» به سرکردگی شعبان جعفری معروف به (بیمخ) و همکاری اکبر گیلیکهای و... قرار میگیرد.
خواهر وی سلطنت فاطمیکه در آنجا حضور داشت سپر بلا شده، خود را روی برادرش میاندازد. ضاربین ۸ ضربه چاقو به ریه و سینه فاطمی و ۱۱ ضربه به او وارد میکنند.
جسد نیمه جان فاطمی به بیمارستان شماره ۱ ارتش منتقل میشود و پس از عمل جراحی به زندان لشکر ۲ زرهی منتقل میشود. او با شرایط نامساعد جسمانی حدود یک سال در زندان ماند.
در روز ۷ مهر سال ۱۳۳۳ با بهبودی اندک حال وی، محاکمه او، علی شایگان و احمد رضوی در دادگاه نظامی شماره ۱ دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی و دادستانی سرهنگ فخر مدرسی آغاز میشود.
فاطمی به علت اوضاع جسمانی نامناسب روی برانکارد به دادگاه منتقل میگردد. سرتیپ عبدالله قلعه بیگی بدون دریافت پول وکالت او را میپذیرد اما در جلسه اول دادگاه از ادامه وکالت انصراف داده و دادگاه وکیل شایگان و رضوی را به عنوان وکیل تسخیری انتخاب میکند.
پس از ۱۰جلسه رسیدگی و استماع آخرین دفاعیات فاطمی، رضوی، شایگان و وکلای مدافع متهمین، سرانجام در ساعت ۳ و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر روز یکشنبه ۱۸ مهر، ختم دادرسی را اعلام و دادگاه برای صدور رأی وارد شور میشود و در ساعت ۱۶ و سی دقیقه به اتفاق آرا حسین فاطمی را محکوم به اعدام، شایگان را با توجه به سوابق فرهنگی وی و احمد رضوی را نیز به دلیل اظهار ندامت و پشیمانی، مستحق یک درجه تخفیف دانسته و هر ۲ را به حبس ابد محکوم میکند. احکام در پی فرجام خواهی به دادگاه تجدید نظر ارسال میگردد.
دادگاه فوق به ریاست سرلشکر منصور مزین احکام حبس ابد شایگان و رضوی را به ۱۰ سال حبس کاهش اما حکم فاطمی را به اتهام اقدام علیه سلطنت مجرم شناخته و او را به ۴ بار اعدام محکوم میکند.
سپس فاطمی را با وجود تب شدید، به وسیله برانکارد به میدان تیر لشکر ۲ زرهی در پادگان قصر منتقل و با ۸ گلوله ۴ مأمور شلیک در ساعت ۶ صبح اعدام میشود و پیکر جوانترین وزیر امور خارجه ایران در ۳۷ سالگی با دو تیر بر قلب و شش تیر روی سینه بنا به وصیت وی درگورستان ابن بابویه شهرری در کنار شهدای قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده میشود.
باختر امروز پس از فاطمی
پس از مرگ دکتر فاطمی روزنامه باختر امروز چند بار در خارج ازایران منتشر میشود. نخستین بار در ۲۹ اسفند ۱۳۳۹ هفته نامهای با عنوان باخترامروز در مونیخ زیر نظر خسرو صولت قشقایی و سردبیری محمد عاصمی تا روز ۱۵ آبان سال۱۳۴۱ و در ۳۷ شماره به مدت ۲ سال انتشار مییابد.
دومین بار، باختر امروز بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۴ درامریکا و با نظارت علی شایگان در۱۰ شماره منتشر میگردد. سومین نشریه و دوره چهارم باختر امروز، روزنامهای به صورت ماهانه است که از شهریور سال ۱۳۴۹ تا دى سال ۱۳۵۵ در ۷۷ شماره در عراق چاپ و منتشر میشود. [۲]
با چشمی گریان، تقدیم به عشق
از روزنامه نگار سیاست پیشه جدا از خدمات او به میهن، اسناد منتشر شده و ناگفتههای بسیاری به جای مانده است. در گاو صندوق خانه سرتیپ آزموده، سندی با دستخط فاطمی پیدا میشود که خاطرات او پس از کودتا است.
این مجموعه در کتابی با نام «با چشمی گریان، تقدیم به عشق» در اسفند سال ۱۳۵۸ منتشر میشود و از سیاستمدار روزنامه نگار، نیز روزنامه باختر و باختر امروز به همراه صدها مقاله درصفحات جراید و نشریات آن روز ایران بر جای مانده است.
پینوشت:
[۱] حیات سیاسی سید حسین فاطمی- ارسطو خداپرست -کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شماره ۱۴۸
[2]- دانشنامه جهان اسلام- بنیاد دایرهالمعارف اسلامی- برگرفته از مقاله «روزنامه باختر امروز»، شماره۹۵.
نظر کاربران
سپاس بخاطر این مقاله ی جالب...
تا حالا درباره ی ایشون چیزی نشنیده بودم