یادداشت مهناز افشار برای آمنه بهرامی
آمنه؛ خدا در قلب و چشم توست...
روز قبل تماسی داشتم برای دیدن آمنه.آن لحظه احساس کردم یک زن ایرانی قربانی یک خودخواهی و حسادت شده و دلم خواست به دیدارش بروم و روز بعد با بچهها راهی منزلشان شدیم.
روز قبل تماسی داشتم برای دیدن آمنه.آن لحظه احساس کردم یک زن ایرانی قربانی یک خودخواهی و حسادت شده و دلم خواست به دیدارش بروم و روز بعد با بچهها راهی منزلشان شدیم. لحظهای که در را باز کردند، با دختری روبهرو شدم که عینک دودی زده بود و با وجود اتفاقی که برایش افتاده بود، با لبخندی بسیار زیبا و گرم، از ما استقبال کرد. او عضوی از یک خانوادهای گرم بود که تکتکشان پر از عشق و امید بودند. با هم حرف زدیم، خندیدیم آه کشیدیم، و افسوس خوردیم. آمنه از لحظاتش گفت، جراحیهایی که کرده بود. حمایتهایی که شده بود. و حمایتهایی که دیر شده بود و در آخر از نگاهی که برای همیشه خاموش شده بود. همه این لحظات فراموش نشدنی بود و برایم درس بزرگی شد. درس زندگی. شکرگذاری، محبت و امید و انگیزه. برای این خانواده آرزوی آرامش میکنم و آرزو میکنم در کنار هم باشیم و برای بودن در کنار هم و امید دادن همیشه پیش قدم باشیم.
به سهم خودم خوشحالم که این فرصت انسانی برایم ایجاد شد و از همینجا دوباره برای این بانوی ایرانی پیغام میفرستم. آمنه جان همیشه و همیشه برایت امید و آرامش را آرزو میکنم. خدا در چشم و قلب تو، همیشه با تو خواهد بود.
آیا به گذشت فکر کردی؟
مهناز افشار: چیزی که من الان میبینم، خیلی بهتر از چیزی است که تصور میکردم. ماشاءالله پوستت صاف است و انشاءالله حتما صورتت و شرایط جسمیات کلا بهبود پیدا کند. همیشه حضور خدا را جدی بگیر. همیشه وقتی که فکرش را هم نمیکنی، اتفاقاتی میافتد که باورت نمیشود.
آمنه: حرف شما درست است ولی متاسفانه چشمم از بین رفته. علم پزشکی از آن شاخههایی است که هر روز پیشرفت بیشتری نسبت به گذشته میکند، اما هیچ امیدی به بهبود چشمم نیست. حتی من شنیدم کشتیای در امریکا عمل خاصی انجام میدهد و در آنجا با سلولهای بنیادی، چشم درست میکنند. من یک پزشک آشنا در امریکا دارم. به او گفتم تحقیق کند و ببیند درست است یا نه. او گفت اینجور آزمایشها ریسکشان بالاست که من گفتم میپذیرم، اما بعد از تحقیقی که انجام داد، به من گفت کاری که آنها میکنند، روی من جواب نمیدهد.
مهناز افشار: تو تجربه دیدن داشتی و نابینای مادرزاد نیستی. الان همه چیز را حس میکنی؟
آمنه: بله من در ذهن خودم همه چیز را میبینم، به شرط آنکه به ندیدن فکر نکنم. این حس خیلی تلخی است. من حتی دنبال این رفتم که برایم چیپ بگذارند، اما برای من جواب نمیدهد. دکترم هم از همان ابتدا گفت که باید منتظر کور شدن باشی، چون اسید تا ۵ سال چشم را تخریب میکند و کاملا از بین میبرد.
مهناز افشار: خیلی دوست ندارم از جزییات حرف بزنی. اما میشود داستان را برایم تعریف کنی؟
آمنه: سال آخر دانشگاه بودم که مادر ایشان با من تماس گرفت. ما هر دو الکترونیک میخواندیم. گفت من مادر فلانی هستم که میخواهد با تو ازدواج کند. من قبول نکردم. یکسالونیم تماس میگرفتند، ولی پاسخ من منفی بود. تا اینکه یک بار از خانواده ایشان به من گفتند این پسر هرچه را که بخواهد به دست میآورد. بعد هم خود این آقا به من گفت اگر زن من نشوی، یا خودم را میکشم، یا تو را که من جواب دادم که برو خودت را بکش. یکی، دو روز بعد او دوباره زنگ زد و گفت کاری میکند که تو را بیچاره کنم و خودم را هم اعدام کنند.
مهناز افشار: این تهدیدها را جدی نگرفتی؟
آمنه: راستش نه. شب ۱۷ رمضان بود که آخرین بار با من تماس گرفت. بعد از دو روز ساعت چهارونیم که برمیگشتم خانه، آن اتفاق افتاد. او ۲ روزی بود که منتظر من نشسته بود و بعد از اینکه مرا ندیده بود، ایندفعه از ۹ صبح کمین کرده بود. او پشت سر من بود که حضورش را حس کردم. بعد تا برگشتم ببینمش یک پارچ اسید پاشید توی صورتم. من اول فکر کردم که آب جوش است اما بعد دیدم سوختگی خیلی زیاد است. توی آزمایشگاه با اسید کار کردهام و میدانم، بنابراین خیلی سریع صورتم را کشیدم جلو تا صدمه کمتر بشود. با این حال دستهایم، گردنم و صورتم و بخشهایی از موهایم سوخت...
مهناز افشار: کی او را گرفتند؟
آمنه: دو روز بعد از این اتفاق، نیروی انتظامی ایشان را گرفت و من تقاضای قصاص کردم.
مهناز افشار: اینکه آدم بیرون نشسته باشد و درد تو را حس نکرده باشد، خیلی راحت است حرف زدن. اما من میخواستم بپرسم که آیا به بخشش فکر نکردی؟
آمنه: برخورد خانواده ایشان و خودش خیلی بد بوده. در این چند سال من هیچوقت حس نکردم که آنها از کارشان پشیمان باشند. حتی مادرش با اینکه در یک شبکه خارجی از من عذرخواهی کرد، اما بعدا اقوام ایشان در تماسها طور دیگری صحبت کردند. (این قسمت از حرفهای آمنه به رسم امانت نزد ما میماند) نظر خود شما چیست خانم افشار؟
مهناز افشار: به نظر من تو خودت بهترین تصمیم را خواهی گرفت. چون تو تنها کسی هستی که این درد و رنج را به جان خریدهای و آن را تحمل کردهای.
آمنه: من در جایی گفته بودم که ایشان ۲ میلیون یورو به من پول بدهد و من رضایت بدهم. این را نگفتم برای اینکه برای خودم کیسهای دوخته باشم. نه. من این حرف را زدم برای اینکه این مبلغ هزینه رفت و آمدهای مکرر من به خارج برای درمان میشود و یک آینده نسبی برای من ایجاد میکند. من نعمت دیدن را از دست دادهام و درد زیادی را تحمل کردهام.
مهناز افشار: با این حال به نظر من بخشش خیلی بزرگتر است. نمیدانم. باید کاری کرد که برای همه آدمها درس بشود تا هیچ آدمی از روی خودخواهی با زندگی یک نفر بازی نکند. من اصلا جای تو نیستم و اصلا نمیتوانم بگویم که چه کار کنی. ولی باید کاری کرد که عبرتی برای کسانی باشد که کینهتوزانه از این کارها میکنند. سالها پیش هم دو خواهر بودند که قربانی اسیدپاشی شدند.
آمنه: بله. اتفاقا خانه آنها نزدیک خانه ماست. یکی از آنها نقاب دارد و با نقاب بیرون میرود. زندگی آنها بعد از این ماجرا به سمت دیگری رفت. خدا نکند برای کسی از این چیزها پیش بیاید.
مهناز افشار: شنیدهایم که کتابی هم نوشتهای؟
آمنه: کتابی نوشتم که در آلمان چاپ شد. این داستان زندگی من است. از تولد تا الان. البته این داستان اصلا تلخ نیست. داستان دختری است که زمین میخورد و دوباره روی پا میایستد.
مهناز افشار: به زبان آلمانی نوشته شده؟
آمنه: بله. همین امروز بعدازظهر قرارداشتم با ناشر تا به زبان فارسی ترجمهاش کنند.
مهناز افشار: من تازه از حج آمدهام. از خدا میخواهم بهترینها را برایت انجام بدهد و خیلی زود خوب بشوی.
آمنه: من هم امیدوارم. زیارتتان هم قبول. این ماجرا خیلی تلخ بود. اما چیزهایی هم به من اضافه کرد. مثلا من دوستان واقعی خودم را پیدا کردم. کسانی که هیچوقت تنهایم نگذاشتند. یا فامیلهای خوبی که همیشه کنارمان بودند و نگذاشتند تنهایی حس کنیم. همه این چیزها خیلی بزرگ و خیلی استثنایی است.
مهناز افشار: امیدوارم که خیلی زود از سفر برگردی و دفعه بعد سالمتر و سرحالتر از الان ببینیمت. الان که عکسهای قبلیات را میدیدم، خدا را شکر هنوز لبخند و طراوت گذشتهات با توست. خود خدا کمکت میکند.
آمنه: خیلی ممنون که آمدید. سلام من را به همه دوستانتان برسانید.
نظر کاربران
یکی برا آمنه جان بخونتش.سلام آمنه خانم.زیبایی آدم به درونشه نه به ظاهرش.این جانور نباید زنده بمونه.حیف هم هست که خیلی راحت بمیره.باید زجر تو رو درک کنه بعد بمیره.
گذشت یعنی چی امنه خانم قصاص کن اگه قصاص نکنی تو اخرین نفری نیستی که قربانی میشوی میل خودته ولی احساساتی نشو خانم افشار فکر میکنه داره سریال بازی میکنه اگه خودش بود زمین و زمانو بهم میدوخت قصاص کن امنه خانم ضرر میکنی خدا ایشالا سرطان خون تو وجوده اون پسره بندازه گوله مهناز افشارو نخور اینا دارن با احساسات تو بازی میکنن قصاص کن
خانم بهرامی نگذارید با احساساتتان بازی کنن قصاص کن گول خانم افشار را نخور قصاص کن جوون مرگ بشه ایشالا اون پسره ایشالا سرطان خون بگیره اون پسره
چه کار خوبی
آفرین بر خانم افشار
درصورتي كه اين فرد قصاص نشود انسانيت زير سئوال خواهد رفت من حاضرم هر چه در توان دارم بپردازم تا دو ميليون دلار آمنه جور شود به شرطي كه از قصاص نگذرد چون اين كار حيواني ترين كاري بود كه در عمرم ديدم و تا الان حالم به خاطر اين كار خراب است.
ميشه براي من اصل ماجرا رو تعريف كنين. امنه چطور قرباني اسيدپاشي شده. پسره كيه و چرا اينكار رو كرده؟؟
درسته كار بدي كرده ولي آيا با قصاص صورت و بينايي آمنه عزيز برميگرده؟؟؟؟
هركاري كه فكر ميكني درسته انجام بده عقلاني نه احساسي عزيزم
slam dostan .man 48 sal sen daram dar norway zandgi mikonam .
man donbal yak zane irani hastam .
man dastan zandgi amne ra midanam .ager eishan shohar ndarand man hazeram ba eishan ezdevaj konam .lotfan tmase man ra ba eishan bar ghrar konid.
be nazare man kare khanume afshar ensani bude vali in be oun mani nist ke amene jan az ghesas begzari
ghesas kon ta tajrobe beshe bara tamame ravaniha
به نظر منم باید به بدترین نحو قصاص بشه تا درس عبرتی بشه برای جامعه
salam.Aval az har chiz arezooye salamati vase ameneye aziz daram.Hatman ghesas kon azizam ta hich adame khodkhah va ravanii jorate anjam mojadade in kare heyvani ro nadashte bashe.
باید قصاص بشه اصلا شک نکن آمنه جان به شخصه به عنوان یه زن خیلی متاسفم واقعا متناسفم که یه همچین آدمای بی وجدانی وجود دارن ولی باز به عنوان یه زن خیلی بهت افتخار می کنم که با این روحیه داری زندگی می کنی و انقدر موفقی واقعا برات آرزوی سلامتی خوشبختی و سربلندی دارم
سلام
امنه جان شما چه گذشت کنی چه نکنی سلامتیت برنمیگرده زیباییت برنمیگرده هون که به هدفش رسید نابود کردن همه زندگی تو بزار اونم به هدفش برسه که اعدام بود مگه خودش غیر از اینو میخواست پس تردید نکن حقش نیست
من نه تو رو ترقيب به قصاص مي كنم نه به بخشش فقط ازت مي خواهم عاقلانه فكر كني و از روي احساسات تسميم نگيري
ghesas ghesas ghesas ghesa kamtarinkar ie ke mishe dar hsghe en heivon kard
azizam kare kheili khubi kardi man be nobeye khodam vaghean be to eftekhar mikonam
مهناز دوستت داریم ای ول مهناز کی میگه فردین مرده
فقط قصاص
karet doroste mahnaz junam
ghesas na bayad roo soorate oon ham asid pashide she ta maniye zajr ro befahme.
آمنه جان هربار که مواردی مثل تو رو توی روزنامه يا تلوزيون ميبينم تا عمق وجودم متاثر ميشم و چهره معصوم تو و امثال تو هميشه جلوی چشمم ميمونه. تو مختاری که هر تصميمی بگيری ولی اين رو بدون شايد تصميم درست تو بتونه از قربانی شدن خواهرهای ديگه ما جلوگيری کنه. بنظر من قصاص برای اون کثافت مجازات خيلی کميه. به اميد بهبودی کامل تو عزيز
آمنه ی نازنین ،تو خیلی بزرگواری ،از خدا می خوام سعادت و بهروزی را نصیبت کند
آدم های بیمار و فاسد امثال مجید کم نیستند باید طوری باشون رفتار کرد که حتی فکر کردن به این قضیه ا زذهن کسی هم رد نشه .این پست ترین کاریه که یه /ادم می تونه انجام بده
از خدا ميخوام كه چشمهاي تو رو بهت برگردونه..معجزه براي خدايي كه به زليخاي نابينا چشم عطا كرد دور نيست..
slam azizam aval barat az khoda arezoye sabr mikonam omid behtarin chiziye ke ye adam mitone to zendegish dashte bashe pas bezar bemone ama naomid doset daram azizam
ey val be mahnaz afshar
آمنه به نظر من اصلا زشت نشدی، اصلا