سام درخشانی و همسرش از عشق شان می گویند (۲)
سام درخشانی، بازیگری كهنهكار و محبوب است و قطعا شناخت زیادی روی او دارید ولی بد نیست درباره همسر او بدانید...
عسل: اینكه سام در مورد مسائل كاریاش در خانه صحبت كند، بستگی به شرایط دارد؛ مثلا اگر كاری به او پیشنهاد شود، در مورد آن صحبت میكنیم و گاها پیش میآید كه در مورد جزئیات كامل فیلمنامه از سام میپرسم چون برای خودم خیلی جالب است. اگر بیرون از خانه، شرایط كارش خوب پیش برود، سام كاملا پرانرژی به خانه بازمیگردد ولی گاها پیش آمده كه شرایط آن گونه نبوده و او خسته به خانه برگشته است.
نقش انكارنشدنی پول
سام: خیلی وقت بود به این موضوع فكر میكردم كه باید یك آینده تضمین شده داشته باشم؛ چه برای خودم و چه برای خانوادهام. به همین خاطر سعی كردم جدیتر به كارم نگاه كنم و وقت و تمركز بیشتری روی آن بگذارم؛ به این خاطر كه سام درخشانی را بیشتر و بهتر به عنوان یك بازیگر بشناسند و نتوانند مرا به راحتی كنار بگذارند. در حرفه خودم تمام تلاشم را كردم. سعی كردم درآمدم را پسانداز كنم یا چیزی بخرم كه به درد زندگی آیندهام بخورد. بنابراین رستورانی را دایر كردم كه خدا را شكر موفق است و خوب پیش میرود. خدا را شكر شرایط همانگونهای پیش میرود كه بتوانم از پس یك زندگی بربیایم.
عسل: شخصا نمیخواهم بگویم كه مسائل اقتصادی خیلی اهمیت ندارد ولی معتقدم رفاه مالی فقط آنقدری باشد كه در زندگی تحت فشار قرار نگیریم.
سام: وقتی وارد زندگی مشترك میشوید، تامین آینده این زندگی اهمیت پیدا میكند. اینكه بتوانید آینده همسر و فرزندتان را تامین كنید، بزرگترین دغدغه زندگیتان میشود. وقتی كه مجرد هستید با خود میگویید كه فقط خودم هستم و اگر هم تحتفشار مالی قرار بگیرید، سختیها را تحمل میكنید ولی وقتی مسوولیت یك زندگی و همسرتان را به عهده میگیرید، دیگر آن شرایط دوران مجردی را ندارید. باید یك شرایط مطمئن و آسوده را به وجود بیاورید.
سام درخشانی و همسرش از عشق شان می گویند (1)
كار برای احساس رضایت
سام: در هر کاری شرایط مالی تعیینكننده است اما من خود ترجیح میدهم در هر كاری حضور نداشته باشم و كارهایی را بازی كنم كه دوستشان دارم؛ مثلا در شش ماه گذشته در كاری بازی نداشتم و بعد از شش ماه دوباره سر كاری رفتم. نكته جالب اینكه در آن شش ماه ازدواج كردم و به ماه عسل رفتم؛ یعنی نهتنها پولی درنیاوردم بلكه پول هم خرج كردم. اینها مسائلی است كه باید همیشه برای آن برنامهریزی داشته باشم.
اگر بخواهید فقط در كارهایی كه دوست دارید بازی كنید، باید این را بپذیرید كه همیشه كار نیست؛ پس اگر در كاری حضور دارید و پولی میگیرید این پول را باید در طول سال تقسیم كنید كه زمان بیكاری را هم شامل شود. من نیز باید طوری برنامهریزی داشته باشم كه به مشكل برنخورم. تصمیم گرفتهام دیگر كارهایی را برای بازی انتخاب كنم كه در نهایت باعث احساس رضایت من شود. از طرفی توقع مردم هم بالا رفته است و دوست ندارم در كار بد حضور داشته باشم. زمانی كه جوانتر بودم، حساسیت امروز را نداشتم و هر كاری را كه پیشنهاد میشد بازی میكردم ولی امروز نمیتوانم كاری را كه باب میلم نیست، بازی كنم.
جواب پسدادن بهخاطر گذشته
سام: امروز در موقعیتی نیستم كه بخواهم با انتخاب یك كار ضعیف عقبگرد كنم. آدم از جاییكه بیشتر دیده میشود، مسوولیتش نیز بیشتر میشود. مواقعی بود كه در یك كار بازی میكردم و یك مصاحبه انجام میدادم و با خودم میگفتم كه كسی این مصاحبه را نمیخواند و شاید فقط یك عده كم آن را ببینند. ولی شرایط امروز با آن زمان فرق کرده، همه چیز بُعد خبری پیدا میكند.
گاها پیش آمده جایی رفتهام ولی قبل از اینكه رسانهای شود در شبكههای اجتماعی خبرش پخش شده است. امروز دیگر آن گونه نیست كه كاری بازی كنید و با خود بگویید عده كمی آن را میبینند یا اصلا دیده نمیشود؛ چند فنپیج داری كه همزمان اعلام میكنند فلان ساعت فلان كار پخش میشود. گاها پیش آمده كه كارهای قدیمی از من پخش شده كه هنوز تصمیم امروزم را نگرفته بودم و برای آن باید جواب پس بدهم. به همین خاطر دوست ندارم كاری بازی كنم كه مجبور شوم جواب پس بدهم.
اخلاق ویژه آقای داماد
سام: خدا را شكر تا به امروز توانستهام تمام شرایط مناسبی را برای عسل فراهم كنم. عسل هم بدون هیچ گذشتی همه را پیش برده است. (باخنده)
عسل: اخلاق خود سام همینطور است؛ یا كاری را انجام نمیدهد یا اگر انجام بدهد به بهترین نحو ممكن انجام میدهد. همه را به گردن من نیندازید. . . (باخنده) من و سام اصلا با كسی چشم و همچشمی نداشتیم اما در كل سام همیشه دوست دارد در هر كاری كه میخواهد انجام بدهد، بهترین باشد. اگر قرار است مسافرتی برویم بهترین شرایط را برای مسافرت مهیا میكند. از آنجا هم كه خود سام همیشه بهترین را انجام میدهد به همین خاطر من همیشه همه چیز را به عهده سام میسپارم.
سام: گاهی كه در جمعی با دوستان بودهام و درباره عسل از من سوال میپرسیدند، من به آنها میگفتم كه فكر كنید همین الان اینجا نشسته است. عسل دختر متین و آرامی است. او قدر كارهایی را كه برایش انجام میدهم، میداند و اگر كاری را نتوانم انجام بدهم، یقه مرا نمیگیرد كه چرا این كار را انجام نمیدهید. همانطور كه عسل گفت این جزو اخلاق من است كه دوست دارم تا جاییكه میتوانم نهتنها برای عسل كه همه زندگی من است، برای هركسی هر كاری از دستم برمیآید، به بهترین نحو انجام بدهم.
و حالا عسل واقعی. . .
سام: عسل همه چیز را به من میسپارد ولی نامحسوس و ریز، نكتهها را هم گوشزد میكند. . . (میخندد) جدای از شوخی، خیلی از مسائل مثل رفاقت است؛ یعنی معرفت، شعور، همراه بودن، همدلی و... خیلی اوقات در شرایط خوب خودش را نشان نمیدهد. در شرایط خوب همه خوب هستند و همه چیز خوب پیش میرود. احساس من این است كه همسری كه انتخاب كردهام در همه شرایط همراه من است و همه شرایط مرا خواهد پذیرفت ولی بعضی مسائل در شرایط سخت و بد خودش را نشان میدهد؛ اینكه انسانها در شرایط بد چقدر از خود انعطاف نشان میدهند و واقعا چقدر همراه تو هستند، مهم است.
احساس قلبی من این است؛ از آنجاییكه عسل در خانوادهای بزرگ شده كه از هر نظر همه چیز برایش مهیا بوده است، به همین خاطر وارد زندگی من نشده است كه از موقعیت من استفاده كند؛ از طرفی از همان ابتدا تصمیم گرفتیم كه مساله ازدواجمان را به صورت یك نمایش درنیاوریم. منظورم این است كه قصد خودنمایی به عنوان همسر سام درخشانی بودن را ندارد. اینكه این مصاحبه را انجام میدهیم به این خاطر است كه اول از همه برای خودمان یك خاطره میشود و دیگر اینكه از طریق یك رسانه فاخر مانند مجله زندگی ایدهآل، تمام حواشی را كنار بزنیم و مردم، عسل واقعی را ببینند.
خواستگاری بدون دستهگل
سام: همیشه از قدیم میگفتم كه من چند كار را در زندگیام انجام نمیدهم، یكی اینكه دسته گل به دست بگیرم و با مادرم بروم خواستگاری. . . اصلا خودم را نمیتوانستم در چنین شرایطی تصور كنم. اینكه من كت و شلوار پوشیده در یك جمع سرد و ساكت نشسته باشم و آن وسط یك نفر سرفه كند، آن یكی از هوا بگوید و. . . كه خدا را شكر این اتفاق به خاطر آشنایی و رفتوآمد دوخانواده نیفتاد. خواستگاری ما اصلا شبیه خواستگاری نبود، یك مهمانی شام خودمانی بود كه نهایت ۲۰ دقیقه آخر مهمانی در مورد مراسم صحبت كردیم. البته برای این مهمانی، گل بردیم ولی قبل از اینكه به آنجا برویم من گل را سفارش داده بودم و از طریق یكی از دوستان كه لطف كردند، گل را به خانه پدر عسل فرستادم.
در نهایت من گل دست نگرفتم. (باخنده) دوم اینكه اصلا دوست نداشتم ماشین عروس را ببرم گلفروشی و با گل تزیین كنم و همه در خیابان دنبال من راه بیفتند و بوق بزنند. البته دوستان اشتباه برداشت نكنند. منظور من این نیست كه كار بدی است ولی برای شخص من جذابیت ندارد. همیشه با خود میگفتم اگر كسی میخواهد عروسی بگیرد چه بهتر كه یك مهمانی دورهمی با اقوام نزدیك و كسانی كه در دایره زندگیاش حضور و تاثیر دارند، برگزار كند؛ نه اینكه یك مهمانی بزرگ بگیرد، به هزار نفر هم شام بدهد كه شاید به همه هم خوش نگذرد و در آخر هم هزار حرف دربیاید ولی از آنجا كه عسل دوست داشت، عروسی گرفتیم.
حاشیههای عروسی چند میلیونی
سام: نمیتوانم بگویم عروسی ما عروسی سادهای بود. یك جشن عروسی بود مثل باقی عروسیها و عروسی هم خرج دارد ولی نه یك عروسی چند صد میلیونی! البته این را بگویم كه من در كل مخالف عروسی گرفتن بودم.
عسل: از مراسم عروسیای كه سام گرفت راضی بودم. واقعا جو خیلی خوبی در عروسی وجود داشت. همه آدمهایی كه در جشن ما بودند، انرژی خوبی داشتند و خدا را شكر به همه خوش گذشت. واقعا دوست دارم كه آن شب دوباره تكرار شود. . .
سام: عروسی که ساعت ۴ صبح تمام شد و همه رفتند، تازه یكسری از دوستان خیلی نزدیك، كلهپاچه گرفتند و برای صبحانه آمدند خانه ما. تا كلهپاچه بخوریم و در مورد عروسی و زندگی مشترك صحبت كنیم و. . . ساعت شد ۸ صبح. تازه آن زمان با یك حالت كوفته و خیلی خسته خوابیدیم ولی با این حال وقتی ساعت ۲ بعدازظهر از خواب بیدار شدیم، عسل گفت دوست داشتم كه امشب دوباره عروسی داشتیم!
دوستانی برای خاطرهسازی
سام: دوست دارم از مهدی عباسی عزیز كه مثل برادرم است، تشكر ویژهای داشته باشم كه زحمات زیادی برای برگزاری مراسم عروسی ما كشید و طوری شده بود كه خودم هم حس میكردم در آن مراسم مهمان هستم. یكی از افراد دیگری كه نسبت به من لطف زیادی داشت و نهتنها با من بلكه با بسیاری از هنرمندان همكاری دارد و معمولا آنها را برای مراسم اینچنینی و حتی عكاسیهای مختلف آماده میكند، ایمان انصافی بود كه كارش بسیار درجهیك است و برای عروسی من هم خواهر ایشان كارهای میكاپ را انجام دادند و حتی برای عكاسی نشریه هم لطف زیادی داشتند.
طراحیای كه ایمان انجام داد و گروهش آن را اجرا كرد واقعا درجهیك بود و عسل هم در جاهای زیادی كارهای او را دیده و در نهایت كار ایمان و گروهش را پسندیده بود و آنها هم لطف زیادی در انجام كارشان داشتند. ایمان جوان با استعدادی است. كار فیلم عروسیمان را هم ورقا عامری عزیز انجام داد كه به نوعی علاوه بر اینكه یكی از اهالی این حرفه است، سالهاست كه دوست صمیمی ماست و بهنوعی عضوی از خانواده خودمان محسوب میشود. از همه این عزیزان تشكر میكنم كه بالاترین تلاش خودشان را پای رفاقت من گذاشتند و بهترین خاطره را برای ما رقم زدند.
حضور در جمع ستارهها
عسل: میدانستم كه سام برای عروسی، دوستان نزدیك بازیگرش را دعوت میكند. سام در حالت عادی با دوستان بازیگرش خیلی در ارتباط است. در هفته حال همدیگر را جویا میشوند و. . .
سام: جدا از بحث عروسی، فكر میكنم در این دو سال، بازیگری نبوده كه عسل او را ندیده باشد. به هر حال جدای از روابط خانوادگی كه با برخی از دوستان بازیگر داریم، گاها برای همایشها، اكرانهای خصوصی، مراسم و. . . دعوت میشویم كه شخصیتها و بازیگران بزرگی حضور دارند كه باعث افتخار خود من نیز هست كه با چنین بزرگانی معاشرت میكنم. این معاشرت برای خود من جذاب است چه برسد به عسل.
عسل: گاهی پیش میآمد كه به منزل یكی از اساتید در عرصه هنر دعوت میشدیم و من بعد، این قضیه را برای خانوادهام تعریف میكردم كه به منزل فلان استاد رفتیم و از عكسالعمل آنها متوجه میشدم كه افتخار آشنایی با چه انسانهای بزرگ و ارزشمندی را داشتم و بیشتر هیجانزده میشدم.
سام: رفتوآمد من و عسل طوری بود كه بسیاری از دوستان در جریان این موضوع قرار گرفته بودند و با شناختی كه آنها هم از عسل پیدا كرده بودند، خیلی دوست داشتند كه زودتر این ازدواج سربگیرد و اتفاقا بعضی از دوستان بهشدت من را به انجام این كار تشویق میكردند. تعریفهایی كه دوستان و اطرافیانم از عسل میكردند هم روی تصمیم من تاثیر داشت چون میدیدم كه آنها هم نظر بسیار خوبی نسبت به عسل دارند و این باعث میشد كه من روی تصمیم خودم مصممتر باشم. پژمان بازغی عزیز یكی از دوستانی بود كه حتی شاهد عقد ما بود و در مراسم عروسیمان هم دوستان نازنین بسیاری حضور داشتند كه همیشه همراه من بودند و از همه آنها ممنون هستم.
انتخاب با چشمان باز
عسل: با اینكه مواردی مثل بازیگر بودن سام و حتی خوشقیافه بودن او میتوانست در انتخابم تاثیر داشته باشد ولی دوستانم با شناختی كه از من و روحیات من داشتند، میدانستند كه تصمیم من بر اساس این موارد نبوده و با شناخت و تفكر كامل بوده است. ولی در كل همه آنها ترجیح میدادند كه من زندگیای را انتخاب كنم كه با برنامهتر و آرامتر باشد ولی من مشكلی با این موضوع نداشتم چون من سام را براساس خصوصیات خودش انتخاب كرده بودم. هنرمندها افرادی خاص هستند و من این را میدانستم كه شرایط زندگی با یك هنرمند كمی خاص است و كاملا با چشم باز این انتخاب را انجام دادم.
سورپرایزهای آقای داماد
سام: سعی کردیم برای مراسم و خریدهای عروسی، چیزهایی را كه رسم بود و باید ما میخریدیم، بهطور كامل خریداری کنیم و اتفاقا چون سلیقه عسل را كاملا میدانستم سعی كردم خریدها موردپسند او باشد ولی این خریدها را با او انجام ندادم چون دوست داشتم او را سورپرایز كنم. از طرف دیگر همانطور كه گفتم چون زمان كمی بین خواستگاری و عقد و ازدواجمان بود، ما به دو گروه تقسیم شدیم و عسل و خانوادهاش بخشی از كار را انجام میدادند و من و خانوادهام نیز بخش مربوط به خودمان را انجام میدادیم تا بتوانیم در آن فرصت اندك، به همه كارها برسیم.
از طرف دیگر من درگیر فیلمبرداری بودم و شبها هم کار میکردم و چون برای هفته بعد از آن هم قرار بود چندروز كارم را تعطیل كنم، زمان كاریام هم زیادتر شده بود؛ حتی روزهایی بود كه وقتی در ترافیك میماندم، به كوچه یا خیابانی میرفتم و نیمساعت داخل ماشین میخوابیدم تا استراحتی كرده باشم چون واقعا فرصتی برای استراحت و خوابیدن كافی نداشتم.
خرید با آقای دست و دلباز
سام: یكی از بزرگترین تفریحات زندگی من خرید كردن است. من عاشق سوپرماركت هستم و وقتی بوی سوپرماركت به من میخورد، حالم خوب میشود. (باخنده) از طرف دیگر من همه كارهای شخصی، مخصوصا خرید كردن را خودم انجام میدهم. این حضور در اجتماع برای من حتی یك تمرین بازیگری است و از افرادی كه با آنها در ارتباط هستم، الهام میگیرم و در بازیهایم از این تجربیات استفاده میكنم. بین مردم بودن را خیلی دوست دارم و اتفاقا مردم هم این موضوع را دوست دارند كه از نزدیك با هنرمندان در ارتباط باشند و همیشه نسبت به ما لطف داشتهاند.
عسل: من هم خریدن كردن را دوست دارم و اتفاقا سلیقههای ما در خرید كردن خیلی شبیه به هم است و یكی از تفریحات مشترك ما محسوب میشود و چون سام در خرید کردن آدم دست ودلبازی است. خرید با او خیلی لذتبخش است. (باخنده). اینكه با همدیگر وسایل خانه را میخریم و برای تكتك آنها با همدیگر همفكری میكنیم، برایمان خاطره است.
آشپز كه دوتا شد. . . !
سام: یكی از تفریحاتی كه با همدیگر داریم و خیلی از وقت ما را به خود اختصاص داده است این است كه كلكل آشپزی داریم. هردو غذا درست میكنیم و در مورد غذای هم نظر میدهیم و گاها در كار همدیگر دخالت میكنیم. بالاخره تا زمانیكه عسل دستش در آشپزی راه بیفتد باید این كار را بكنیم. (باخنده)
عسل: تا زمانیكه منزل پدرم بودم هیچوقت موقعیتش پیش نیامد كه آشپزی كنم. همیشه همه چیز مهیا بود. در زندگی با سام آشپزی را برای اولین بار تجربه کردم. یك بار یك استیك درست كردم كه تا مدتها خاطره شده بود. سام تازه از سر كار آمده و خوابیده بود. میخواستم دیگر خیلی برای غذا مایه بگذارم، برای اینكه گوشت استیك خیلی نرم و خوشمزه شود، آن را در كیوی خواباندم. سام كه از خواب بیدار شد گفتم نمیدانی كه چه غذایی میخواهم برایت درست كنم و شروع كردم از غذایم تعریف كردن. تا آمدم استیك را در ماهیتابه بگذارم مثل گوشت چرخكرده وا رفت و گوشت تكهتكه شد. آنقدر چیز بدی شد كه من و سام كه هیچ، برای گربه هم انداختیم به آن غذا لب نزد!
سام: ما در محلمان یكسری گربه داریم كه الان دیگر مرید خانه ما شدهاند. مدام پشت در خانه آنقدر میومیو میكنند تا به آنها غذا بدهیم. یكی از گربهها آنقدر با دستهایش به در میكشد كه دیگر تصمیم گرفتهام از كلید خانه برایش یكی بسازم. (باخنده)
ماجرای دستپخت خانگی
سام: رستورانداری برای من یك كار حاشیهای است كه زمانی از من نمیگیرد و بیشتر از اسم من بهره میبرد. ایدهای بود كه اجرایی شد و به خوبی هم پیش میرود. رستوران، مدیر خودش را دارد و من و خواهرم در حد نظارتی هرازچند گاهی به رستوران سر میزنیم. شریكی در رستوران دارم كه بیشتر كارها را پیش میبرد. رستوران به عنوان یك كار حاشیهای در زندگی ماست.
عسل: دوست ندارم از رستوران غذا بگیریم. با خود میگویم سام ازدواج كرده و دوست دارد غذای خانگی بخورد؛پس خودم برایش آشپزی میكنم.
سام: ازدواج كردم كه غذای خانگی بخورم. (باخنده) اما جدای از شوخی، عسل واقعا در همین زمینه آشپزی هم با آرامش كار میكند و خیلی دقیق؛ مثلا وقتی میخواهد سوپ درست كند آنقدر هویجها، كرفسها و سیبزمینیها را دقیق و یك اندازه نگینی خرد میكند كه فكر میكنید با دستگاه این كار را كرده است! به غیر از آن استیك كه همان یكبار اتفاق افتاد، همیشه با صبر و حوصله آشپزی میكند و به همین خاطر غذاهایش خوشمزه میشود.
ورزش، مسافرت، فیلم
سام: تفریحات مشترك ما در واقع معاشرتهایی است كه داریم. عسل یک ورزشكار حرفهای است و به عنوان مربی فعالیت میكند و هر دونفرمان به ورزش علاقه داریم. مسافرت از علاقهمندیها هر دو نفرمان است. فیلم دیدن را دوست داریم و باهم خیلی فیلم میبینیم. البته گاها پیش آمده كه عسل وسط فیلم خوابش برده. . .
همسایگی با خواجهامیری
سام: همانطور كه گفتم، عسل یک ورزشكار حرفهای است و دقیقا از وقتی كه عسل وارد زندگی من شده است ما هر روز آبمیوه تازه مصرف میكنیم. كره تا حدود بسیار زیادی از زندگیام حذف شده است چون پیش از این من در هر غذایی كره استفاده میكردم ولی الان روغنهای سالم مثل روغن زیتون را جایگزین كردهام. شرایط غذایی امروز من شرایط غذایی سالمی شده است. جدا از ورزش كه مرتب انجام میدهم، نزدیك منزلمان یك پارك است كه اكثر اوقات با احسان خواجهامیری و خانوادهاش كه همسایه ما هستند برای پیادهروی به آن پارك میرویم.
ما هم یكی مثل همه
سام: اصلا نمیخواهم در مورد زندگی خودم و عسل خیلی رویایی بگویم چون زندگی ما هم مثل باقی زندگیها یك زندگی واقعی است. روابطمان واقعا دوستانه است؛ مثل همه مردم كارهای روزمره داریم، مثل همه مردم آشپزی میكنیم و مثل همه مردم ظرف میشوییم. اصلا دوست ندارم خیلی رویایی صحبت كنم چون میترسم. در بین دوستانمان دیدهایم كه در ابتدا خیلی رویایی در مورد زندگیشان صحبت میكنند كه همه چیز درآن واقعا گل و بلبل بود ولی متاسفانه زندگیشان بعد از مدتی از هم پاشیده است.
پذیرش اشتباهات خود
سام: معتقد هستم كه بهترین برخورد زن و شوهر در زمان بروز اشتباهات، صحبت كردن است و فراتر از آن، زمان دادن است. خیلی اوقات پافشاری كردن، اشتباه محض است و باید بگذارید كه زمان بگذرد. برای خود من این گونه است؛ اگر در همان لحظه به من چیزی بگویند ممكن است عكسالعمل بدی نشان بدهم ولی اگر بگذارند زمان بگذرد، بارها شده كه قبل از آنكه به من چیزی بگویند، خودم متوجه اشتباهم شدهام و به آن اعتراف كردهام ولی در مورد عسل صحبت كردن جواب میدهد و او با صحبت كردن متقاعد میشود.
عسل: به نظر من آدم باید در زندگی گذشت داشته باشد، مثل همان صحبت سام كه باید زمان بدهیم. بالاخره دو انسان با دو عقیده و از دو زندگی مختلف زیر یك سقف زندگی میكنند و این حتمی است كه در یكسری مسائل با هم مشترك نباشند. ولی قطعا هركداممان رگ خواب دیگری را به دست آوردهایم كه اینقدر با هم خوب هستیم.
سام: انتقادپذیری در زندگی مشترك مهمترین اصل است، اینكه «من» نباشید و بتوانید بپذیرید كه شما هم میتوانید مرتكب اشتباه شوید و باید با اشتباهتان روبهرو شوید.
نقاط ضعف و قوت ما
سام: فكر میكنم خیلی سخت و خیلی هم زود است كه بخواهیم درباره نقاط ضعف همدیگر صحبت كنیم. سالهای ابتدایی ازدواج، سختترین سالهاست و باید زن و شوهر سعی كنند این سالها را به بهترین شكل ممكن پشتسر بگذارند و ممكن است چیزهایی كه الان به شكل نقطهضعف هستند در آینده نزدیك دیگر وجود نداشته باشند. من دوست دارم بیشتر راجعبه نقاط قوت عسل صحبت كنم كه مهمترین آنها همان آرامشی است كه او در وجودش دارد و باعث میشود من هم در زندگی به آرامش برسم و فكر میكنم این موضوع یك ضمانت بزرگ برای موفقیت ازدواج ما باشد.
عسل: سام نقاط قوت زیادی داشته كه من او را به عنوان مرد زندگی انتخاب كردهام. او بسیار مسوولیتپذیر است و همیشه هوای مادر، خواهر و برادرش را دارد و این موضوع برایم لذتبخش و مهم است چون مردی كه به خانوادهاش اهمیت میدهد، قطعا میتواند همسری خوب و پدری مهربان باشد. برای من وجهه مرد بودن در سام كاملا مشهود بود و این حس را داشتم كه میتوانم به او تكیه كنم و در زندگی با او احساس خوشبختی كنم.
ازدواج با یك بازیگر خوب
عسل: قبلا فیلمهای سام را نگاه نمیكردم. فقط یادم هست یك فیلم از سام دیده بودم كه نقش یك آدم روانی را بازی میكرد. یادم میآید كه خودم هم كار را نگاه نمیكردم و یك روز برادرم به من گفت كه «عسل بیا ببین این پسره چقدر خوب بازی میكنه » اینطوری شد كه آن كار را هم دیدم. ولی بعدها نشده بود كه كاری از سام را ببینم.
البته از كارهای قدیمی سام، «نابرده رنج» و سریال«با من بمان» را دیدهام. جدا از این مساله ما دوستان مشترك زیادی داریم كه مثلا در جمعی هر دو جداگانه دعوت میشدیم ولی یا من نمیرفتم یا سام نمیآمد. دورادور اسم سام درخشانی را میشنیدم. ولی آن روزها هیچوقت فكر نمیكردم كه روزی با او ازدواج كنم چون ذاتا آدم آرامی هستم و دنبال زندگی آرامی هم بودم و تصور نمیكردم با یك بازیگر كه زندگی خاص و پرمشغلهای دارد ازدواج كنم. ولی از وقتی كه با سام آشنا شدم، تمام كارهای سام را دنبال میكنم و الان برای خودم بشخصه این موضوع جذاب شده است. در مورد كارهایش با او صحبت میكنم و هر نكتهای كه به ذهنم برسد به او میگویم.
نقش منفی و چهره معصوم
عسل: وقتی سام نقش منفی بازی میكند، بیشتر آن را میپسندم ولی به عقیده مادرم چون سام چهره معصوم و آرامی دارد، بیشتر نقش مثبت به چهرهاش میآید. در كل دوست دارم سام نقشهای مختلف را تجربه كند.
كار در خانه با امكانات مدرن
عسل: سام خیلی در خانه كمك نمیكند. ولی بارها شده كه حجم كار من زیاد بوده و آمده یك گوشه كار را گرفته است. نكته جالب اینكه از پذیرایی تا آشپزخانه ما پله میخورد و من علاوه بر كارهای خانه، ورزش هوازی هم انجام میدهم. (باخنده) از وقتی كه با سام زیر یك سقف زندگی میکنم و مسوولیت یك خانه به دوشم افتاده است، مادران را درك میكنم و قدرشان را بیشتر از پیش میدانم. اینكه چقدر كدبانو و چقدر خوب به تمام كارهای خانه رسیدگی میكنند.
سام: آن هم در شرایطی كه رفاه امروز وجود نداشت و تكنولوژی آنچنان پیشرفت نكرده بود. ماشین ظرفشویی، ماشین لباسشویی، مایكروویو، جاروبرقی و. . . نبود و هر كدام چند بچه داشتند ولی باز هم همیشه خانهها مثل دستهگل بود.
نخستین كادوی ما برای همدیگر
سام: آنقدر برای عسل كادو خریدم كه واقعا یادم نمیآید. . . !
عسل: من كاملا یادم میآید. . . آن زمان تازه با همدیگر آشنا شده بودیم و روزی بود كه میخواستم برای خودم عطر بخرم و یادم آمد كه سام گفته بود عطرش تمام شده و چون تماموقت سر فیلمبرداری بود، برای خرید وقت نداشت و من پیشدستی كردم و برایش عطر خریدم!
سام: من هم یادم آمد. . . نخستین كادویی كه برای عسل خریدم یك گوشی آیفون5 بود كه آن زمان تازه آمده بود و دوست داشتم عسل را سورپرایز كنم و آن هدیه را برایش خریدم.
هدیهای با عشق و علاقه
سام: انتخاب یك هدیه بستگی به شرایط و مناسبت آن دارد ولی واقعا اینكه چه هدیهای باشد مهم نیست؛ مهم این است كه با عشق و علاقه همراه باشد. آدم گاهی بهترین كادوی دنیا را میگیرد ولی به دلش نمیچسبد و برعكس ممكن است از كسی یك هدیه كوچك بگیری ولی آنقدر آن هدیه با عشق تهیه شده است كه یك دنیا برایش ارزش دارد. بارها پیش آمده كه هواداران عزیزم یك هدیه را با زحمت و عشق زیاد برایم تهیه كرده و آن را به دستم رساندهاند و آنقدر این هدیهها برایم ارزشمند هستند كه یك كمد مخصوص برای این كار دارم و این هدیهها را با احترام زیاد در آن كمد نگهداری میكنم و هركدام برایم خاطرهای است از لطف مردم.
عسل: شخصا فكر میكنم اگر فرد از هدیهای كه برایش میآورند، باخبر نباشد خیلی بهتر است و سورپرایز میشود. ضمن اینكه هدیههایی كه سام برایم خریده، واقعا عالی و دوستداشتنیاند چون با عشق و علاقه همراه است.
آرزوی خوشبختی برای ما
سام: خیلی ممنون هستم از همه عزیزانی كه با شنیدن خبر ازدواج ما بهترین انرژیها را به ما منتقل كردند. وقتی كه عكس عقدمان را روی اینستاگرام گذاشتیم بیشترین لایك و كامنت را داشت. واقعا از تكتك عزیزانی كه برای من و عسل آرزوی خوشبختی كردند، سپاسگزارم. امیدوارم همیشه سلامت باشند و در كنار عشق زندگیشان خوشحال باشند.
عسل: موضوعی كه برای من ناراحتكننده است، دروغ گفتن است چون حتی اگر یك دروغ كوچك هم بگویید بعد از آن مجبورید باز هم دروغ بگویید و این ادامه پیدا میكند و به نظرم در رابطهای كه در آن دروغ باشد، حضور نداشته باشید، خیلی بهتر است. امیدوارم آنقدر با هم دوست باشیم كه هیچ وقت شرایطی پیش نیاید كه دروغ در زندگی ما وارد شود.
سام: موضوع دیگری كه مرا آزار میدهد این است كه مردم از مشكل زندگی ما با خبر شوند. منظورم از مردم، همه هستند؛ حتی مادر خودم و حتی مادر عسل. اگر در یك زندگی مشترك مشكلی به وجود بیاید این مشكل فقط برای زندگی ما دو نفر است. متاسفانه شرایط امروز زندگی خیلی سخت شده است، همه منتظر این هستند كه شما در زندگی با یك مشكل مواجه شوید و آن را بزرگ كنند. بشخصه به چشمزخم خیلی اعتقاد دارم و باور دارم كه چشم شور وجود دارد. خیلیها ممكن است چشم دیدن زندگی آرام و خوب دیگری را نداشته باشند، انرژی منفی بفرستند یا برایت حاشیهسازی كنند. در كل آدمی هم نیستم كه خیلی رویایی فكر و صحبت كنم. ما هم مثل همه یك زندگی را شروع كردهایم، زندگی ما هم مشكلات خودش را خواهد داشت اما من و عسل باید با آرامش و در كنار هم مشكلاتمان را حل كنیم.
نظر کاربران
خوشبختهای عالم ......مبارکتون باشه ........خدا کنه همیشه همینجوری باشین .................شاهنامه اخرش خوش است ................خخخخخ
سام...خیلی سر تره...به هر حال خوشبخت باشید...امیدوارم چندی بعد مثل خیلی های دیگه اواز ناسازگاری و جدایی سر ندید...
پاسخ ها
سام هشت سال پیرتره و شکم هم داره. شاید فقط چشم رنگی سام به نظرت اومده!!! صورت زنش محکم و جذابه و به نظرم شخصیتش هم همینطور باشه . کلا زنهای ورزشکار ضعیفه نیستند مثل بعضیها :)
عروسک های بی شخصیت هم فقط یکی دو بار ممکنه جذاب باشند نه بیشتر!
سام دوست داشتنی از زنه خیلیی جوون تره استایلشم حرف نداره
اون زن جای مادرشه
خجالت بکشید حسودی نکنید خدا براش خواسته ایشالله خوشبخت بشن با هم
برای این جوان خوب کشورمان و همسر محترمشان آرزوی موفقیت و کامیابی دارم. مرسی از این که در این فصل سرد هوای گربه ها را هم دارید.
پاسخ ها
جوان؟!! به زن 40 سال هم میگین جوان؟!!!
طفلک سام همینارو نگه چی بگه
ان شالله خودشو نجات بده از دست این زنه
پاسخ ها
واقعا واست متاسفم چقدر مردم ما بی شعورن
حسود
بیشتر کسانی که در این طور مواقع راجع به ظاهر و قیافه زنی بدگویی و بدجنسی می کنند زن هستند! از اون طرف هم به ندرت دیدم مردی راجع به ظاهر یا شخصیت مردی بدگویی کنه یا بگه چقدر پیری!! مردها حتی در چهل سالگی به خودشون میگن جوان!!! ولی زنها آماده هستند به یک دختر جوان و شاداب سی ساله هم بگن پیر! یعنی خود زنها دشمن خودشون هستند و مدام همجنسهای خودشون رو تحقیر می کنند بعد میگن چرا در این دنیا همه چیز به نفع مردهاست! آخه این دختر به این زیبایی و سالمی مگه چه عیبی داره که اینقدر در موردش چرند نوشتید زیر مصاحبه قسمت قبل ؟ بعد که من میگم خیلی از زنها ژن ضعیفگی دارند کلی منفی می گیرم! مگه دروغه؟! با این رفتارهاتون باعث میشین زنها همیشه جنس دوم و تحقیر شده باقی بمونند .
پاسخ ها
برو بابا طفلک سام
ولی زن درازم نعمتیه
دیگه چپ و راست نمیگه بیا از بالای یخچال قابلمه رو بده
چقدر به هم نمیان !
اقای مسعود به هوش باش که پسرت یه عروسی پیدا میکنه که ندید سکته هه رو زدی این خط -اینم نشون/,هیچ کاری هم از دستت ساخته نیست ,آماده سکته باش که از هرچی بدت بیاد بدتر ازاون سرت میاد!!
كی قرار یاد بگیریم به نظرات هم احترام بذاریم !!!این دو نفر قراره زندگی كنن و همدیگرو پسندیدن غیر از آرزوی خوشبختی واسه دوتا انسان مگه میشه نظره دیگه ای داشت!!!
به نظرم خیلی هم بهم میان،ان شاءالله که خوشبخت بشن...با آرزوی بهترین ها برای هر دوشون
چرا نظرات سانسور میکنید ؟
زنش چقدر زشته
این نظر منفی ها همش برای یه نفره که داره خودشو میکشه زن سام رو بکوبه
لااقل معلومه همسر سام درخشانی یه خوانواده درست داشته وچه خانوم موقری
ولی یک خوانده بعید میدونم از این نعمت بهره ای برده باشه از همین جا یه سلامی عرض میکنم به کسی که یک خواننده رو تربیت کرده ...سلام(بوووووووق)!!!!
دختر به این خانمی چه شه؟؟ حتما باید داف باشه که به چشم خیلی ها بیاد؟؟؟ اصلا این هنرپیشه های و هنرمندها نباید بیان عشق و زندگی خصوصی شونو تو اجتماع انعکاس بدن.ملت چشم ندارن. حال بعد یه مدت کوتاه دوباره این بدبختها رو تیتر میکنن که آهای بیاین دارن طلاق میگیرن ن ن ن
یه خواننده واقعا تو توهمی
مبارکه
اصلا جذاب نیست چرا یکی همش میاد جواب منتقدهارو میده؟؟؟؟؟
وحشتناک سام بهتر از همسرشه
چقد بیچاره اید شماها که همش تو فاز این سرتره اون خوشگلتره هستید، آخه به شما چه انتخاب خودشون بوده
از بیچاره گی نیست نظر خواستند مردم دارند نظر می دن..حالا حقیقت برای یک عده تلخه و زیبایی رو فقط در جراحی زیبایی می دونند دیگه مشکل کسی نیست.کسی که از رو عقل تصمیم گرفته باید منطقی باشه..
تمام اسمهایی که از عناصر طبیعت هستند زیبا هستند مثل خورشید.. آسمان..دریا...ستاره..شهاب و برکه..اقای درخشانی اسم دخترتون قشنگه..دیدم ازتون انتقاد شده واسه اسم برکه در اینستا گفتم..اخه من اینستا ندارم..اسم برکه قشنگه فقط نایاب هست در آینده که جا افتاد همه می فهمند اسامی که از عناصر طبیعت هستند شیک و زیبا هستند ..بچه ها به برکه انرژی مثبت بدید اون پاک و معصومه اخه چرا از اسم قشنگش انتقاد کردید؟؟مگه اسم خودتون چیه؟؟برکه جان قدمت مبارک عزیزم
اصلا به زنش نمیاد متولد شصت و دو باشه من فک کردم بالای سی و هشت ساله به سام هم میخوره سی و سه سالش باشه اینجا رو خوندم تعجب کردم واقعا ولی زنش از لحاظ ظاهری اصلا بهش نمیاد کلا
زنش نازه..شیک پوشه..الان دیگه اخلاق مهمه..خوشگلی زود برات عادی میشه..بهم میان.خوشبخت باشند فقط همین..این مهمه نه حرفهای خاله زنکی یک عده که کسی اعتنا بهشون نمی کنه..
چهره عسل امیرپور به دل میشینه من یک مصاحبه ازشون دیدم خیلی گرم و مثبت صحبت می کرد .....مهم اینه با هم خوشبخت باشند ...نه چیز دیگه..
اقای سام خیلی سرتره