زندگی جدید آتیلا حجازی در آلانیا
آتیلا حجازی دیگر در انظار عمومی دیده نمی شود. می گویند برای همیشه به ترکیه مهاجرت کرده است؛ یکی از بیزینسی که آنجا به راه انداخته، صحبت می کند و یکی از راه اندازی مدرسه فوتبال حجازی در یکی از شهرهای این کشور خبر می دهد.
بعد از مرگ ناصر حجازی، آتیلا روی نیمکت استقلال نشست. می گویند این خواست علی فتح الله زاده بوده که یادگار ناصرخان را نادیده نگیرند و به خاطر همین از اعضای هیات مدیره و کادر فنی خواسته که حتما پستی را برای او در نظر بگیرند.
آنالیزوری، مسئولیتی بود که به او سپرده شد. قلعه نویی که آمد، آتیلا از استقلال رفت. او در بازگشت مظلومی به استقلال بنا بر دلایلی با این تیم به توافق نرسید و بعدش از ایران رفت.
چند ماه قبل بود که آتیلا تصمیم گرفت به ترکیه برود. می گویند او با کمک مالی مادر، راهی آنتالیا شد تا در این شهر بیزینسی را برای خودش راه بیاندازد. امیر رفیعی، کسی که مستند حجازی را ساخته است، یکی از کسانی است که از آتیلا خبر دارد. او به «تماشاگران امروز» می گوید: «آتیلا یک مرکز خرید و فروش آپارتمان را مدیریت می کند. یکی از برنامه هایش هم این است که مدرسه فوتبال حجازی را در ترکیه هم بسط و گسترش دهد. البته هنوز برای راه اندازی این مدرسه کاری انجام نداده است.» حالا آتیلا از این می گوید که در ترکیه چه می کند:
زندگی جدید خوش می گذرد؟ زندگی کنار دریا!
- اینجا واقعا بهشت است؛ آرامش که داشته باشی دیگر برای زندگی چیزی کم نداری.
الان چه می کنی؟
- من دنبال آرامش بودم. در ایران یکسری تنش هایی داشتم، از این فوتبال و از حرف هایی که زده می شد، خسته شده بودم. متاسفانه مردم ما جوری هستند که دوست دارند پشت سر هم و راجع به هم حرف بزنند و اظهارنظر کنند. یکسری حسادت هایی وجود دارد که ... ولی اینجا از این خبرها نیست و جز آرامش، من چیزی ندارم و هیچ چیزی من را ناراحت نمی کند. محیط خیلی خوبی است و زن و بچه ام راحت هستند و بچه ام مدرسه خوبی می رود.
چیزهایی که در تهران نمی توانست استفاده کند اینجا به راحتی استفاده می کند. همین هم برای من بس است چون خانواده برایم در درجه اول اهمیت هستند و وقتی دیدم آن محیط را دوست ندارند، گفتم برویم هر جا دوست دارید. چون قبلا به اینجا آمده بودیم و دیده بودیم. وقتی دیدم چقدر آدم ها با هم مهربان هستند و به هم احترام می گذارند، اینجا را انتخاب کردیم.
آلانیا هستید؟
- بله، ۱۳۰ کیلومتری آنتالیاست.
دقیقا چه کاری می کنی؟
- دنبال این هستم که مدرسه فوتبال تهرانم را اینجا به همان نام مدرسه فوتبال ناصر حجازی تاسیس کنم و الان دنبال کارهایش هستم. اینجا اینطور نیست که شب بخوابی صبح بیدار شوی یک مدرسه فوتبال دارا و سارا تاسیس کنی، قانون دارد و بی قانونی نیست. باید یکسری آیتم ها داشته باشی. باید مدرک مربیگری آ داشته باشیو زیر نظر یک باشگاه باشی. شهری که من در آن زندگی می کنم یک تیم لیگ یکی دارد که فصل گذشته در پلی آف نتوانست به سوپرلیگ بیاید.
رفتم و با آنها صحبت کردم. خیلی هم استقبال کردند و احترام گذاشتند و همین خیلی برای من اهمیت داشت. جایی که نه من را می شناسند و نه چیزی می دانند، همین که ما رفتیم صحبت کردیم و از رزومه مان گفتیم برخورد خوبی کردند. البته چون زبان انگلیسی ام خوب است و فوتبالیست بوده ام و مدرک آ مربیگری دارم و ... خیلی راحت تر می توانم جذب کار شوم. یکسری صحبت ها انجام شده و امیدوارم بتوانم این مدرسه فوتبال را اینجا دایر کنم.
اینکه می گویند در کار مسکن هستی...
- بله، در یکی از پروژه هیا ساختمانی اینجا یک سرمایه گذاری کوچکی کرده ام و در کار خرید و فروش و ساخت ملک و آپارتمان و ... هستم.
به نظر می رسد کار معاملات مسکن یک مقدار از روحیات ژنتیک شما دور است. خاندان حجازی، هم خودت، هم خدابیامرز ناصرخان یک مقدار از این کارها...
- وقتی فضای کار دیگری برای من وجود ندارد، نمی توانم بیکار بمانم. به من گفتند باید حقت را بگیری و مثل پدرت باشی. پدر من یک دونه بوده و دیگر تکرار نمی شود. از طرفی هم من نه دلال دارم، نه منیجر، نه مدیربرنامه، نه ایجنت، نه خبرنگار و ... دوست خبرنگار زیاد دارم ولی هیچ وقت دنبال این نبوده ام که مثلا بگویم می شود برای من یک تیم درست کنی! الان واقعا به حرف پدرم رسیده ام که می گفت اگر می خواهی در فوتبال ایران موفق شوی، اگر آن راهی که من رفتم را بروی هیچ وقت موفق نمی شوی. راست می گفت. همیشه می گفت فوتبال ما ناپاک کاست، الان بعد از چند سال همه به این نتیجه رسیده اند که فوتبال ما پاک نیست.
به سعید رمضانی (همسر آتوسا دختر ناصر حجازی) گفتم تو در این فوتبال به هیچ جا نمی رسی، برای اینکه کسی فضایی به تو نمی دهد. دیدید که سه هفته هم تیم سیاه جامگان را به او ندادند. یک روز شخصی زنگ زد گفت آقای حجازی اگر می خواهی تیم داشته باشی باید به فلان جا برویم، من هم برای اولین بار در عمرم گفتم بروم ببینم چه خبر است. باورتان نمی شود، سه مربی آنجا دیدم، یک نفر با تلفن می گفت آقا فلانی خوب است برایت می فرستم ۷۰۰ تومان را بنویس ۹۰۰ تومان یا فلانی کم گرفته یا ... فوتبال ما این مدلی است و این چیزی است که به چشم دیدم و کسی برایم تعریف نکرده. بعد اگر شما با این گروه گره نخوری هیچ کاری نمی توانی بکنی. آتیلا حجازی حالا مدرک مربیگری را بگذار در کوزه آبش را بخور.
فوتبالیست بودن را هم همینطور. چهل سال با کسی زندگی کردی یا بالاخره کمک بودی و ... هم مهم نیست، تیم محلات را هم به شما نمی دهند. برای اینکه ارتباط نداری. والا چه کسی گفته من سواد ندارم؟ شما با سوادترین مربی ایران را بیاور، یک مناظره با او می گذارم ببین من کجا کم می آورم. ولی کسی این چیزها را نمی بیند. خدای معلومات باشی ولی ارتباط نداشته باشی، کاری نمی توانی بکنی. کسی نمی آید به ما میدان بدهد که اگر نتیجه نگرفتیم ردمان کند. اینطوری شد که تصمیم گرفتم بروم.
یک نگاه منفی درباره اینکه در آنجا وارد کار مسکن شده ای و ... هست. اینکه می خواهند یک رؤیایی را به جوان های ایرانی بفروشند؛ مثل اتفاقاتی که در امارات افتاد.
- نه من ایرانی های بسیاری را می بینم که به اینجا می آیند و همه از زندگی راضی هستند. در همه جای دنیا خوب و بد وجود دارد. اینجا هم همینطور. ایران هم همینطور. اقلا خودم آدمی نیستم که بگذارم حق هموطنم را بخورند.
پس هیچ رؤیایی را به کسی نمی فروشی؟
- نه به هیچ وجه! من دنبال یک کار و سرمایه گذاری بودم و به نظرم این زندگی و این کار در این بازه زمانی که می خواستم در آرامش باشم، برایم بهترین کار بود.
ارسال نظر