زادروز مرتضی احمدی، صدای طهرون قدیم!
مرتضی احمدی اگر در بین ما بود امروز (۱۰ آبان) تولد ۹۱ سالگیاش را جشن میگرفت. او سال گذشته در شب یلدا (۳۰ آذر) به دیار باقی شتافت و طرفدارانش را با کلی خاطره تنها گذاشت.
او صدای طهرون قدیم بود و موفق شد با بازخوانی قدیمیترین ترانههای کوچهبازاری تهران بهصورت ضربیخوانی، جلوی نابودی این آثار گرانبها را بگیرد. این هنرمند پیشکسوت در سال ۱۳۴۰ کنار ۱۸ نفر از دوستانش برنامهای به نام «شما و رادیو» را پایهگذاری کرد که بعدها با عناوینی چون «صبح جمعه با شما» و «جمعه ایرانی» ادامه یافت. منوچهر نوذری، علی تابش و اکبر مشکین جزو آن ۱۸ نفر بودند که همگی پیش از «مرتضی احمدی» راهی دیار ابدی شدند.
هنگام تحویل سال پیشدستی میکرد
در بین نقشآفرینیهای «مرتضی احمدی» نقش «آقستون» او در سریال «آرایشگاه زیبا» بیشتر از بقیه بین مردم گل کرد. پاتوق «آق ستون» مکانی به نام «آرایشگاه زیبا» بود. مشتریان آرایشگاهی که اسد در آن کار میکرد «آقستون» را میشناختند و برایش احترام خاصی قائل بودند. آقستون یک پیرمرد خوشمشرب و شوخطبع بود که در دوران بازنشستگی اوقات فراغتش را در آن آرایشگاه میگذراند.
او متخصص حل جدول بود و به همین دلیل به روزنامههای داخل آرایشگاه علاقه ویژهای داشت. آقستون که ماجرای سختگیری مادر اسد را میدانست پایش را توی یک کفش کرد که او به این زودیها داماد نمیشود. به اهالی محله قول داد که پس از دامادی «اسد» به همه ولیمه بدهد و در آخرین قسمت سریال وعدهاش را عملی کرد. مرتضی احمدی در آن سریال نقشی را بازی کرد که شباهتهای زیادی به خودش داشت. پیرمردی شیرین و سرزنده که محبوب دل جوانترها بود. همه اهالی آن آرایشگاه از همنشینی با «آقستون» لذت میبردند و رویش به عنوان یک رفیق حساب باز میکردند.
مرضیه برومند که در ساخت مجموعه «آرایشگاه زیبا» با احمدی همکاری داشت پس از درگذشت وی خاطرهای جالب را تعریف کرد و گفت: «ایشان به همه احترام میگذاشت و همواره حال همه را میپرسید. همیشه کوتاه و موجز سخن میگفت. ماهی یکبار حال مرا میپرسید. همیشه هنگام تحویل سال، تا به خودم بجنبم و با ایشان تماس بگیرم، آقای احمدی پیشدستی میکرد.» (مصاحبه با ایسنا)
شاهد عینی شهرآورد شش تاییها
مرتضی احمدی در کنار فعالیتهای هنریاش به فوتبال هم علاقه زیادی داشت و یکی از هواداران متعصب تیم پرسپولیس بود. تا اواخر عمرش برای تماشای بازیهای تیم پرسپولیس به ورزشگاه آزادی میرفت و از نزدیک تیم محبوبش را تشویق میکرد. بیجهت نبود که بعد از درگذشتش طرفداران تیم سرخپوش پایتخت، او را «پدر هواداران پرسپولیس» نامیدند.
او در بیشتر جشنهایی که دعوت میشد خاطره ششتایی شدن استقلال در شهرآورد سال ۱۳۵۲ را تعریف میکرد. او در آن بازی نذر کرده که در ازای هر گل پرسپولیس صد تومان به یک یتیمخانه کمک کند. «به پنجمی که رسیدیم، گفتم خدایا غلط کردم. اشتباه کردم. دیگر بس است.همین کافی است.ششمی را که زدیم، روی آسمان بودم.»
خاطره مرتضی احمدی از این جهت ارزشمند است که خیلیها نتیجه آن بازی معروف را زیر سوال میبرند و مدعی میشوند که اصلا چنین باختی در کارنامه استقلال ثبت نشده است. مرتضی احمدی بهعنوان یک منبع معتبر در زمان حیاتش ثابت کرد که ماجرای شهرآورد ششتاییها کاملا واقعیت دارد. او آخرینبار خاطرهاش را در مراسم تجلیل از مردان ماندگار پرسپولیس روایت کرد.
فوتبالدوستی که ۹۰ سال از خدا عمر گرفت
این هنرمند دوستداشتنی یکی از رفقای صمیمی «عادل فردوسیپور» بود. عادل پس از هر بازی پرسپولیس با مرتضی احمدی تماس میگرفت و به این بهانه با او خوشوبش میکرد. زمانی که مرتضی احمدی وضعیت جسمانی خوبی نداشت، عادل میخواست گزارشی از حال و احوال او تهیه و در برنامه پخش کند که بهدلیل مخالفت دختر مرتضی احمدی از انجام این کار منصرف شد.
عادل پس از اعلام خبر درگذشت این هنرمند برای رفیقش سنگ تمام گذاشت و آیتمی از برنامه «نود» را به او اختصاص داد. نکته جالب درباره مرتضی احمدی این است که او جزو مخاطبان پیگیر برنامه «نود» بود و اتفاقا نود سال هم از خدا عمر گرفت. این هنرمند دقیقا ۵۰ روز پس از اینکه کیک تولد نودسالگیاش را فوت کرد از دنیا رفت.
میترسم نوهام حرفهای زشت یاد بگیرد
مرتضی احمدی یک بار در سال ۸۹ به برنامه نود رفت و درباره دغدغههای فرهنگی و ورزشیاش سخن گفت. او که از شعارهای زشت برخی تماشاگرنماها گلایه داشت، آرزو کرد تا فضای سکوها دوباره سالم و اخلاقی بشود. این هنرمند پیشکسوت در آن برنامه گفت: «من نوهام را یکبار هم به ورزشگاه نبردهام. چون میترسم حرفهای زشت یاد بگیرد. آنجا مثل نقل و نبات هر چه بخواهند میگویند. هیچوقت فضای ورزشی ما اینطوری نبوده. اگر یک نفر دهانش باز میشد ۵۰ نفر اعتراض میکردند. اما الان همه آزادند. ما دیگر آنجا جایی نداریم.
چند نفر را میتوانیم ساکت کنیم؟ هوادار استقلال یا پرسپولیس به تیم خودش فحش میدهد. مگر همه توپها قرار است توی دروازه برود؟ توپ که گل نمیشود فحشهای بد میدهند. یکبار چنگیز داشت برای استقلال بازی میکرد. چهار نفر از پرسپولیسیها به چنگیز فحش زشتی دادند. من بلند شدم و آن چند نفر را از ورزشگاه بیرون کردم. آن شب چنگیز زنگ زد و از من خیلی تشکر کرد. گفت عمو خیلی دوستت دارم.»
مجروحیت به خاطر شیطنتهای کلاه قرمزی
کودکان دهه ۶۰ هم خاطرات خوبی از «مرتضی احمدی» دارند. او در سال ۱۳۷۳ بازی در فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» را پذیرفت و در کنار چند بازیگر و دو عروسک نقش زیادی در سرگرم کردن و خنداندن بچهها داشت. مرتضی احمدی نقش پیرمردی را بازی میکرد که روی ویلچر نشسته و براثر شیطنتهای کلاهقرمزی روی سراشیبی به حرکت درمیآید و داخل استخر میافتد. متاسفانه در هنگام ضبط این سکانس مرتضی احمدی از روی استخر افتاد و دستش از چند جا دچار پارگی شد.
کارگردان فیلم برای رفع این مشکل از بازیگر بدل استفاده کرد و از مرتضی احمدی خواست که فقط پلان آخر (بیرون آمدن از استخر) را بازی کند. مشکل دیگر این بود که بخیههای دست این هنرمند نباید در معرض آب قرار میگرفتند. بنابراین او با دست باندپیچی شده جلوی دوربین رفت و هنگام بیرون آمدن از استخر با قرار دادن یک کلاه روی دستش، محل زخم و بانداژ را پوشاند.
تِرون و تِرونیا
مرتضی احمدی از سال 1378 تصمیم گرفت که خاطرات و تجربیاتش را در قالب کتاب ماندگار کند. او پنج جلد کتاب نوشت و در هر کتابش به موضوعاتی چون ضربالمثلهای تهرانی، ترانههای تخت حوضی، پیشپردهخوانی و... پرداخت. «پرسه در احوالات تِرون و تِرونیا» یکی از جذابترین کتابهای نوشته شده توسط این هنرمند است. او در این کتاب کلی خاطرهبازی کرده و سراغ آدمهای معروف تهران قدیم، بازیهای قدیمی بچهها، بازارچهها، قهوهخانهها، لوطیها، مشدیها و مرشدها رفته است. برای شناخت هویت واقعی «تهران قدیم» باید صفحات این کتاب را ورق بزنیم تا با تاریخچه پایتخت کشورمان بیشتر آشنا بشویم.
نظر کاربران
روحت شاد استاد.....خودت نیستی ولی صدای گرمت تاهمیشه در ذهن ما جاوید خواهد ماند.
روحش شاد
یکی از معدود کسانی بود که همه ایران دوسش داشتن
روحش شاد. کارتون پینوکیو ... روباه یادش بخیر دوران کودکی
عمو مرتضی روحت شاد.یادش بخیر تو امجدیه خودت بلند میشدی واسه ممد بوقی پول جمع میکردی .قدیمی ترین پرسپولیسی روحت شاد