ستاره اسکندری: بعد از «نرگس» دستمزدم ۱۰ برابر شد
اینکه بازیگری بعد از گذشت ۱۶ سال نقشی را مجدد بازی کند، اتفاق نادری در دنیای تصویر است. اما ستاره اسکندری این ریسک را کرده است و نقشی را که سال ها پیش در اوایل ۲۰ سالگی بازی کرده بود، امرو در اوایل ۴۰ سالگی بازی می کند.
ماهنامه دیده بان - سمیرا جعفری: اینکه بازیگری بعد از گذشت 16 سال نقشی را مجدد بازی کند، اتفاق نادری در دنیای تصویر است. اما ستاره اسکندری این ریسک را کرده است و نقشی را که سال ها پیش در اوایل 20 سالگی بازی کرده بود، امرو در اوایل 40 سالگی بازی می کند. ریسکی که با اعتماد داوود میرباقری نتیجه داد و ستاره اسکندری را این روزها برای بار دوم در نقش نیر دندون طلا می بینیم. البته در مدیوم شبکه خانگی، نه روی صحنه تئاتر.
با ستاره به بهانه بازی دوباره اش در دندون طلا به گذشته ها رفتیم. به ۱۶ سال پیش و روزهایی که تازه وارد تئاتر شده بود و کم تجربه بودنش، خجالت و شرمی در او ایجاد کرده بود که نمی توانست با کارگردانی مانند میرباقری دیالوگ برقرار کند. اتفاقی که این روزها بین تازه واردهای دنیای بازیگری دیده نمی شود. با ستاره همراه شوید به گذشته ای که در حیاط خانه مادربزرگش جا مانده است...
هیجان زده ام
اولین عکس العملم بعد از اینکه بعد از گذشت ۱۶ سال باز هم برای نقش نیر دندون طلا انتخاب شدم، هیجان خیلی زیادم بود. حتی خودم به آقای میرباقری گفتم، ۱۶ سال زمان گذشته و شاید من برای این نقش بزرگ باشم. ولی خوشحالتر شدم زمانی که آقای میرباقری گفتند، به جز تو هیچ کس نمی تواند نقش نیر را بازی کند. همین اعتمادی که آقای میرباقری به من کرد برایم خیلی مهم بود.
تفاوت های ۲۰ سالگی تا ۴۰ سالگی
آن موقع که دندون طلا را روی صحنه می بردیم، اوایل ۲۰ سالگی بودم و حالا اوایل ۴۰ سالگی. این زمان در من چه به لحاظ کاری و چه شخصیتی تغییرات زیادی اجراد کرده است. طبیعتا این روزها نسبت به آن دوره آدم پخته تری هستم. چه از لحاظ بازیگری چه از لحاظ نوع نگاهم به زندگی. این تفاوت به گواه کسانی که از آن دوره با من بودند، کاملا مشهود است. حتی در لهجه ای که با نیر داشته ام تفاوت و پختگی کاملا به چشم می آید. وقتی فیلم نمایش دندان طلا را بعد از ۱۶ سال می بینیم متوجه گاف هایی در ادای لهجه می شویم. در آن جا لهجه را بازی می کردم ولی اینجا زندگی کردم.
رابطه با کارگردان با دو دهه فاصله
آقای میرباقری در همان ۱۶ سال پیش هم کارگردان باتجربه و چهره ای بودند. دوره ای بود که سریال امام علی (ع) و فیلم سینمایی آدم برفی ساخته شد که هر کدام برای خودشان در مدیوم تلویزیون و سینما مرجع محسوب می شدند. ولی زمان و تجربه های کاری به همه کمک می کند در جهت رشد بیشتر.
ولی تفاوتی که از آقای میرباقری آن دوره با این دوره می بینم؛ به نوع رابطه من به عنوان بازیگر در مقابل ایشان به عنوان کارگردان است. دندون طلا اولین کار حرفه ای من در تئاتر بود. آقای میرباقری آدم بزرگی بود که از حضور در کار ایشان می ترسیدم و پر بودم از اضطراب. ولی الان رابطه کمی بالغ تر است. در سریال دندون طلا دیالوگ های بیشتری با ایشان داشتم. آن مقوع احساس می کردم فاصله زیاد است. نه اینکه حق برقراری دیالوگ را نداشتم، ولی خودم پر بودم از خجالت و شرم و حیای جوانی آن موقع.
الان کسی خجالت نمی کشد
الان دیگر بین بازیگران تازه وارد و جوان خجالتی وجود ندارد. خیلی راحت با کارگردان و پیشکسوتان ارتباط برقرار می کنند. درست برعکس دوره ما. اصلا دوره ما با این دوره قابل مقایسه نیست. سلسله مراتب و نوع اعتماد به نفسی که بچه های تازه کار نسل من با نسل حال حاضر داشتند خیلی متفاوت بود.
الان وجود فضای مجازی همه چیز را تغییر داده است و آدم ها در هر سنی خودشان را در دنیای بزرگتری می توانند قراردهند. آن موقع آن چیزها وجود نداشت. برای همین من به عنوان بازیگری تازه کار، در مقابل اساتیدی چون آقای میرباقری، داریوش ارجمند، مرحوم فتحی و... هیجان عجیبی داشتم و این هیجان مر پر از استرس می کرد. الان این شرایط وجودندارد و جوان های ما از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند و حق طلبی دارند. به نظرم دنیایشان با دنیای نسل ما کاملا متفاوت است.
ماهی ۱۰۰هزار تومان برای نمایش دندون طلا
تهیه کننده نمایش دندون طلا آقای عبدالله اسکندری بودند و ما خیلی منظم حقوق می گرفتیم. متاسفانه در تئاتر الان نسبت به آن دوره بحث مالی رشد نکرده است. حتی در این چند سال اخیر که تئاتر بر مبنای گیشه جلو می رود و در اکثر کارها یارانه دولتی برداشته شده است. در صورتی که آن موقع و به خصوص در کار دندون طلا به واسطه حضور تهیه کننده، امنیت مالی وجود داشت.
خاطرم هست برای بازی در نمایش دندون طلا، ماهانه ۱۰۰ هزار تومان دستمزد می گرفتم. ۱۰۰ هزار تومان در سال ۷۹ نسبت به تورم خیلی خوب بود. آن موقع منزل ما استیجاری بود ولی اجاره خانه ما ماهی ۲۵ هزار تومان بود، ولی دستمزدهای حالا نسبت به تورم خیلی پایین است.
تجربه کمکم کرد
تنها نگرانی من در قیاس با ۱۶ سال پیش سن و سال بود. اما به تجربه ای که این سال ها در عرصه بازیگری کسب کرده بودم اطمینان کردم. قطعا در این ۱۶ سال تجربه های زیادی به دست آوردم و امیدوار بودم این تجربه ها در این کار به دادم برسد و کمکم کند.
به گذشته گره خورده ام
همیشه احساس می کنم متعلق به زمان الان نیستم. باید در سال های گذشته تری به دنیا می آمدم. چون نوع علاقه مندی هایم اصولا خیلی ربطی به دنیای امروز ندارد. من درواقع به لحاظ روحی به گذشته گره خورده ام. این گذشته خانه مادربزرگم در کاشمر است.
فیلم هایی است که در سینمای گذشته مان ساخته شده؛ از جنس مرگ یزدگرد، چریکه تارا، سریال دایی جان ناپلئون و... همیشه دلم می خواست در آن دوره باشم. دلم می خواهد در آن دوره زندگی می کردم. دلم برای خود گذشته تنگ شده است. نه برای دوره کودکی. راستش را بخواهید خیلی خوشحالم که الان بزرگم و بیشتر می فهمم.
بعد از نرگس دستمزدم 10 برابر شد
به نظرم در این سال ها اتفاقی که دستمزد بازیگران را رشد داد، پدیده تلویزیون بود که البته این اتفاق هم از مرحله ای آغاز شد. مثلا دستمزد من بعد از سریال موفق نرگس که سریال پرمخاطب آن دوران بود در فاصله کمتر از 7 سال 10 برابر شد. می خواهم بگویم اشل های دستمزد تغییر کرد و این اتفاق را مدیون تلویزیون هستیم و به عنوان بازیگر باید از تلویزیون ممنونم باشیم. ولی سینما دستمزدهای بالا مختص استارهای ما و فیلم هایی است که بودجه های کلان دارند. در سینمای مستقل هنوز هم دستمزدهای آنچنانی داده نمی شود. به استثنای حدود 10 سوپراستاری که داریم، دستمزدهای عجیبی وجود ندارد.
فرهنگ گمشده ای به نام سیاه بازی
یکی از هنرهایی که در دندون طلا با آن رو به رو هستیم، سیاه بازی و البته نمایش های روحوضی است. سیاه بازی چندان به دوران بچگی ما قد نمی دهد. آخرین کسی که در دوره ما سیاه بازی را ادامه می داد، مرحوم سعدی افشار بود که خاطره های کمی از سیاه بازی ایشان در ذهن مان باقی مانده. ولی باز هم همین خاطره ها برایمان لذت بخش و نوستالژیک است.
ولی من و هم نسلان من هیچ خاطره ای از نمایش روحوضی ندارند. ولی چیزی که در دندون طلا برایم جذاب است این است که دندون طلا برایم یک تاریخ گمشده است که از آن اخبار و اطلاعات درست تصویری نداریم. دندون طلا این برتری را دارد که فرهنگ قهوه خانه و سیاه بازی را به تصویر می کشد، فرهنگی که فقط درباره اش شنیدیم.
نسل ما، نسل پرماجرا است
هیچ وقت از آن آدم هایی نبودم که معتقدند نسل ما نسل سوخته است. چون همه نسل ها این اعتقاد را دارند و فکر می کنم همه نسل ها در نوع خودشان نسل سوخته محسوب می شوند. با توجه به شرایط موجود؛ همه نسل ها یک چیزهایی را از دست دادند و یک چیزهایی را به دست آوردند. ولی معتقدم من جزو نسل پرماجرا هستم، تا سوخته.
نسلی که انقلاب، جنگ، صلح، کامپیوتر، سینما، تئاتر و... را دیده و تجربه کرده است. من نمی دانم مثلا در ۱۰۰ سال دیگر تئاتری بر صحنه خواهدبود یا نه. در کمتر کشوری هم می توانیم چنین چیزی را ببینیم. در سفری که به ایتالیا داشتم، هم اتاقی ام دختری هم سن و سال خودم بود که وقتی من درباره جنگ حرف می زدم برایش جالب بود. چون تنها چیزی که از جنگ می دانست خاطره های پدربزرگش از جنگ جهانی دوم بود.
نظر کاربران
ایشون لابد زیاد ماجرا داشته در زندگیش .ولی لازم نیست از طرف یک نسل حرف بزنه. من هم از نسل ایشونم ولی بجز بدبختی و حسرت چیزی از زندگی ندیدم.حالا هم که این نسل پر زرق و برق جدید ما رو طوری زیر هیاهوش له کرد که گویا هرگز نبودیم.
سال 79 بیست و شش-هفت ساله بوده .پس چطور میگه اوایل 20 سالگی بودم؟؟