۲۵۳۲۴۳
۵۶۱۸
۵۶۱۸
پ

بی‌گناه بودم!

مهدی مقدم، چرا رفت؛ چرا برگشت؟

مهدی مقدم بدون شك یكی از برترین‌های عرصه موسیقی كشور بعد از انقلاب بوده است كه درواقع از قدیمی‌های آن نیز به شمار می‌رود.

مهدی مقدم، چرا رفت؛ چرا برگشت؟
مجله زندگی ایده آل - محمد حسین‌زاده، مصطفی رفعت : مهدی مقدم بدون شك یكی از برترین‌های عرصه موسیقی كشور بعد از انقلاب بوده است كه درواقع از قدیمی‌های آن نیز به شمار می‌رود. او كه به سونامی موسیقی هم مشهور است، بعد از یك وقفه نسبتا طولانی در ارائه آلبوم و اجرای كنسرت، حالا به این عرصه بازگشته و با اجرای كنسرت و ارائه آلبوم جدیدش، مانند سونامی، بازار موسیقی را قبضه كرده است.

استقبال از كنسرت‌های او در تهران و شهرهای دیگر نشان می‌دهد كه در این سال‌ها چیزی از محبوبیت‌اش كم نشده و او هنوزهم همان مهدی مقدم محبوب و محجوب است اما حواشی مختلفی را هم در سال‌های اخیر پشت سر گذاشته و از شایعه ممنوع‌الكاری و خروج از ایران تا راه‌اندازی كلوب مردان و بازیگری كه همه و همه برایش قصه‌هایی جداگانه داشته است. با او همكلام شدیم و راجع‌به تمام این حواشی گفتیم و شنیدیم. . .

حال این روزهای موسیقی

اگر واقع‌بینانه نگاه كنیم، شرایط موسیقی بسیار بد شده و این تنها حرف من نیست. با هر كسی صحبت كنید همین را می‌گوید. آنقدر در این سال‌ها كار خوب كم تولید شده كه سطح سلیقه مخاطب هم به‌خاطر شنیدن این حجم از كارهای بد، پایین آمده است. اگر در مقایسه با گذشته نگاه كنیم، كارهایی الان به اصطلاح هیت می‌شوند كه معیارهای كارهای خوب گذشته را ندارند.

مهدی مقدم، چرا رفت؛ چرا برگشت؟

به همین علت خواننده‌هایی كه قبلا كارهای خوبی ارائه می‌كردند، در این وضعیت دچار سردرگمی شده‌اند و به نوعی موزیسین‌های خوب سر دوراهی مانده‌اند كه اگر راه خودشان را بروند، كسی از كارشان استقبال نمی‌كند و اگر سبك كارهای جدید را دنبال كنند، ممكن است موفقیتی حاصل نشود. برای همین سرخورده شده‌اند. این در حالی است كه موزیسین و خواننده طراز اول كم نداریم اما معلوم نیست چرا كار خوب اینقدر كم ساخته می‌شود. حتی كاورها هم دیگر مانند قبل كاورهای مطلوب و آبرومندی نیستند.

عقب ماندن خوب‌ها

به نظرم تنوع خوب است و سلیقه‌های مختلف همیشه بوده‌اند. این تنوع چه در مقیاس تولیدكننده كار و چه در سطح سلیقه مخاطب باعث می‌شود قدرت انتخاب بالا برود اما مساله این است كه بستر ارائه، عادلانه نیست. برای مثال اگر همه در هر سبكی كه كار می‌كنند، در شرایطی مساوی كار تولید می‌كردند، خوب بود اما وضعیت نابرابر است. یك موزیسین باید بر اساس اصول حركت كند و خواننده دیگر پایبند به هیچ قاعده‌ای نیست و در این شرایط دیگر بازار برابری وجود ندارد. نبود یك جریان واحد باعث شده اتفاق‌هایی رخ بدهد كه به نفع كسانی است كه سلیقه‌ها را به سمت خود كشیدند و آنچه درست بود را عقب زدند. خوب‌ها جا ماندند و بدها پیشی گرفتند.

شرایط نابرابر كاری

آن روزها كه من فعالیتم را شروع كردم اینترنت و سایت‌های دانلود بودند اما به این گستردگی نبود. الان سایت‌های مختلف، شبكه‌های اجتماعی متنوع و رسانه‌های بسیاری برای معرفی كار هست. به همین علت یك موزیك به راحتی می‌تواند مسیر شنیده شدن را پیدا كند اما در همین سایت‌ها گاهی طوری رفتار می‌شود كه كار خوب شنیده نشده و سوخت می‌شود. اگر پخش كارها در یك امكان برابر صورت نگیرد، نتیجه خوبی گرفته نمی‌شود. یك نفر اجازه پخش كلیپ دارد و یكی ندارد. یكی می‌تواند كنسرت بدهد و یكی نمی‌تواند و. . . شرایط برای همه یكی نیست.

من بی‌گناه بودم

قطعا دوری چند ساله من خودخواسته نبود. هیچ كس نمی‌خواهد آنچه با تلاش ساخته و به دست آورده را خراب كند. شاید در یکسری اتفاقات مقصر بودم اما جاهای بسیاری بی‌گناه بودم و در حقم اجحاف شد. مرا به‌خاطر چیزهایی ممنوع‌الكار كردند كه الان كسی را به خاطرش مواخذه هم نمی‌كنند. الان اصلا شرایط به كلی عوض شده است.

خاطرات فراموش شده

یك نكته جالب بین مردم ما این است كه آدم‌های فراموشكاری هستیم. در خارج طرف ۱۰سال نمی‌خواند، بعد كه یك كنسرت می‌گذارد همه با اشتیاق استقبال می‌كنند اما اینجا نمی‌دانم چرا به راحتی خاطرات خوب را از یاد می‌بریم و برای خاطرات‌مان ارزشی قائل نیستیم. قبل از من كسانی بودند كه راه را باز كردند. نسل ما راه را هموار كرد و نسل بعدی هم زحمت خودش را كشید. ما همه مثل حلقه‌های یك زنجیر هستیم و بر كار هم تاثیر گذاشتیم اما الان موسیقی یك مقوله بی‌ارزش است. آنقدر خواننده زیاد شده و این كار سهل‌الوصول به نظر می‌آید كه حس می‌كنید موسیقی مفت است.

اولین كنسرت تهران

كنسرت اخیر من در تهران اولین كنسرت تهران من در تمام این سال‌هاست. آن زمان كه مجوز داشتم، كنسرتی برگزار نمی‌شد و بعد هم كه كنسرت‌ها باب شد، ممنوع‌الكار شدم اما راستش معتقدم كه هر چیزی خیری در آن هست. حالا پخته‌تر شده‌ام و روی استیج تسلط بیشتری دارم؛ هرچند خیلی چیزها را هم از دست دادم. مثلا اینكه شاید دو نسل مخاطبان اصلا با كارهای من آشنایی نداشته باشند. این وقفه طولانی، من را عقب انداخت؛ چه مادی و چه معنوی.

استقبال امیدواركننده

خدا را شكر در كنسرت‌های اخیرم بازخوردهای خوبی دیدم و امیدوار شدم. كلی اتفاق خوب و مثبت افتاده؛ آن هم به رغم آنكه آلبومی نداشتم یا كار زیادی پخش نكردم. كما اینكه من عادت نداشتم اسمم را در ترك‌ها عنوان كنم به رغم آنكه به نوعی خودم مبدع این كار بودم. طوری‌كه بعضی‌ها وقتی فلان كارم را می‌شنیدند، می‌گفتند چه جالب پس این كار را شما خوانده‌اید. به هر حال اسم و تكرار آن باعث ماندگاری در ذهن مخاطب می‌شود آن هم در حال حاضر كه وفور خواننده داریم.

دریغ از عمر رفته

بی‌شك در این سال‌ها اوقات بسیاری پیش آمد كه دلزده شوم. به هر حال پای زندگی و جوانی‌ام وسط بود. چه كسی پاسخگوی روزهای رفته من است؟ خودم، خانواده و تعدادی از دوستان واقعی‌ام به‌شدت اذیت شدند اما باز هم امیدوار ماندم و می‌گفتم درست می‌شود. هر كسی هم كه آمد و گفت كارت را درست می‌كنم، مشكل تازه‌ای درست كرد و من را بیشتر عقب انداخت. شب و روزهای سختی به من گذاشت كه فقط خدا می‌داند. با همه اینها خود خدا صبرش را به من داد چون من اصلا آدم صبوری نبودم.

دلتنگی دوری از وطن

یك مقطعی عنوان شد كه من ایران را ترك كرده‌ام و قصد اقامت در خارج از كشور را دارم در حالی‌كه اصلا بحث رفتن نبود. زمانی به خاطر مشكلاتی كه داشتم و فشارهای روحی احتیاج به یك مسافرت داشتم. حس بلاتكلیفی بدی داشتم. فقط فكر می‌كردم باید مدتی بروم و دور شوم تا اعصابم آرام بگیرد. بعد كه حالم بهتر شد، به فاصله چند ماه برگشتم. این را بگویم كه هیچ جا ایران نمی‌شود به خصوص برای امثال من كه وابستگی عاطفی شدید به خانواده داریم و دلتنگی عذاب‌مان می‌دهد.

مال بیزینس نبودم

در تمام این مدت در زندگی شخصی‌ام درگیری‌ها و سختی‌های زیادی وجود داشت. به هر حال من نه نمایشگاه داشتم نه بوتیك و. . . خودم بودم و توانایی خواندن كه خدا در وجودم گذاشته است. شرایط برای كارم مهیا نبود و نمی‌دانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد چون گرافیك خوانده‌ام مدتی به ساخت كارهای انیمیشن پرداختم و در مقطعی هم كافی‌شاپ زدم اما واقعیت این است كه من مال بیزینس نیستم.

همین سردرگمی باعث شده بود زندگی اطرافیانم هم تحت‌تاثیر قرار بگیرد چون می‌دیدند دارم اذیت می‌شوم اما به رویم نمی‌آوردند و من هم سعی می‌كردم در مواجهه با آنها خودم را به بی‌خیالی بزنم. مدام در حال فیلم بازی كردن برای هم بودیم كه باعث ناراحتی هم نشویم. شاید بعضی‌ها بگویند چقدر شلوغش می‌كند اما از خدا می‌خواهم كسی را درگیر مشكلات نكند.

پیشنهادهای كم قیمت

كلا از زمان انتشار آلبوم «خونسرد» تا قبل از كنسرت‌های اخیر، سه كنسرت شیراز ،كیش و اهواز را داشتم. هیچ پولی در كار نبود و من هم شغلم فقط همین بود. دوستان هم كه می‌دانستند نیاز دارم، برای اجراهای ارگانی دستمزد بسیار كم پیشنهاد می‌دادند و من مجبور بودم بروم.

مهدی مقدم، چرا رفت؛ چرا برگشت؟

دوستان بی‌معرفت

همه آنها كه مرا می‌شناسند، می‌دانند نه تنها به كسی بدی نكردم بلكه سعی می‌كردم لااقل در زمینه موسیقی اگر كاری از دستم برمی‌آید برای دیگران انجام بدهم چون وقتی وارد كار شدم خیلی‌ها دست مرا گرفته بودند و معتقد بودم از هر دست بدهی از همان دست می‌گیری اما خیلی از همان‌ها كه كمك‌شان كرده بودم، در این مدت سراغی از من نگرفتند و حالم را نپرسیدند. بعضی از دوستان كلا مرا فراموش كردند. بعضی‌ها می‌گفتند خب مهدی وضعش خوب است و زندگی‌اش را می‌كند اما این‌طور نبود. چه حرف‌هایی كه پشت سرم نگفتند و چه حاشیه‌هایی كه برایم نساختند.

بازیگر خوب بدشانس

كماكان سعی می‌كردم در كنار این اوضاع، بازیگری را ادامه بدهم. حالا هم در مجموع شش‌كار سینمایی و تله داشتم كه برخی از آنها پخش شد و برخی هم آماده پخش هستند. كارهایی مثل آقای الف، ماهرخ و نقل و نبات. یك كار طنز هم بازی كردم به نام اوكازیون كه چون تجربه خوبی در این زمینه نداشتم، خواهش كردم اسمم در تیتراژ نباشد و فقط به واسطه رفاقت با سازنده‌اش رفتم. سینما و بازیگری خوب است اما ما كلی سوپراستار داریم. كسی به عنوان بازیگر گیشه روی من حساب باز نمی‌كرد كه بگویم حالا بازیگری را جدی بگیرم. اگرچه معتقدم بازیگر بدی نیستم.

این را حمل بر خودستایی نگذارید اما می‌توانم خوب بازی كنم، فقط نمی‌دانم باید چه شرایطی ایجاد شود كه دیده شوم. شاید روزی در كاری كه دوست داشته باشم بازی كنم و دیده شوم اما الان خیلی‌ها حتی مرا در بازیگری ندیدند. به هر حال حق دارند چون روی سوپر استارهای این رشته حساب می‌كنند نه من كه همچنان یک خواننده به حساب می‌آیم. بازیگری را همیشه دوست داشتم و رفتم در این كار تا از آن حال و هوا خارج شوم چون نه پولی داشت و نه ماجرایی را برایم رقم می‌زد!

ضررهای كلوب مردان

راه‌اندازی كلوب مردان برای تفریح نبود. دنبال راهی بودم كه پول دربیاورم و زندگی كنم اما آن هم مشكل دیگری شد روی مشكلاتم. یكی‌دو نفر از دوستانم پیشنهاد كار را دادند اما وسط راه كنار كشیدند. كلوب حتی هزینه‌های خودش را درنیاورد. ما كلی هزینه كردیم؛ طوری كه دوستان هنرمند كه می‌آمدند حتی فكرش را نمی‌كردند چنین چیزی در ایران باشد اما همه‌اش ضرر شد و من را به زمین زد.

افسوس‌های آخر خط

گاهی فكر می‌كنم اگر قرار باشد افسوس چیزی را بخورم، آنقدر مورد وجود دارد كه نابود خواهم شد. برای همین افسوس نمی‌خورم. با گفتن اینكه«پیش آمد و شده»خودم را قانع كرده‌ام. به هر روی مطمئنم خدا برای بنده‌اش بد نمی‌خواهد. نیت من هم بد نبود اما واقعا نشد كه بشود. در آن روزها به حدی بدبیاری‌هایم زیاد می‌شد كه می‌گفتم اینجا دیگر آخر خط من است.

از نقاشی تا كار حجم

مدتی دنبال كار نقاشی رفتم و مدتی هم هنرهایی چون طراحی، مجسمه‌سازی، حجم و. . . را انجام دادم ولی آن هم امكانات خاص خودش را می‌خواست. ضمن آنكه حواشی هم داشت و می‌گفتند حالا دارد همه كاری انجام می‌دهد تا دیده شود. راستش نه پولش بود و نه رمقی و آنها را هم رها كردم!

اضافه وزن عصبی

در آن میان چاقی هم برای من مشكل تازه‌ای شد اما دلیلش فقط فكر و خیال بود. سختی‌ها كه هجوم آوردند، كلا فیزیك من هم به هم ریخت. همه‌اش به‌خاطر اعصاب بود و همان كه می‌گویند «غم‌باد». وقتی غصه می‌خورم حتی یك لیوان آب هم مرا چاق می‌كند وگرنه من تغذیه‌ام زیاد نیست. شاید خوش‌اشتها باشم اما پرخور نیستم و به قولی آدمی نیستم كه پدر غذا را دربیاورم.

اطمینان یك آدم باجربزه

درست است كه اخیرا اتفاقات جدید خوبی برایم افتاده اما حس می‌كنم انگار خیلی عقب هستم. نمی‌دانم كجای كار هستم!؟ اگر از نظر روحی در كار احیا شوم، بقیه چیزها هم حل می‌شود. كنسرت تهران برایم بسیار مهم است. من بعد از خدا به خودم خیلی اطمینان دارم و می‌دانم جربزه‌اش را دارم تا دوباره مثل قدیم قوی كار كنم.

ترس‌های ناخواسته

شاید همه این حوادث در این سال‌ها مرا كمی ترسو كرده باشد. قبلا كله‌شق‌تر بودم و قدرتم بیشتر بود چون زیاد اسیر این شكل داستان‌ها نبودم. دغدغه این روزهای من این است كه همان مهدی مقدم باشم و خرابش نكنم. كمی طول می‌كشد تا همه چیز را به حالت اول برگردانم اما من و گروه سونامی زحمت خودمان را می‌كشیم.

خیانت به زحمات

در پاسخ شما و هر كسی كه می‌گوید چرا موسیقی را نمی‌بوسی بگذاری كنار؟ می‌گویم در این صورت خیلی‌ها باید قبل از من موسیقی را ببوسند و كنار بگذارند. حداقل به حرمت روزهای از دست رفته‌ام به لطف خدا ثابت می‌كنم كه مهدی مقدم هنوز مهدی مقدم است. نه پولدار بودم و نه كسی حمایتم كرد. دوستان خوبی داشتم و اراده‌ای قوی و لطف خدا كه با همین‌ها دوباره برگشته‌ام. من به آن همه زحماتی كه كشیدم خیانت نمی‌كنم.

اجبار به دلیل شهرت

باید اعتراف كنم بخش عمده عمر من در این سال‌ها به اجبار طی شده اما راستش هیچ‌وقت هم فكر نمی‌كردم تا این اندازه معروف شوم كه حتی مرا ممنوع‌الكار كنند. در دلم بود روزی شهرت را تجربه می‌كنم اما نه دیگر تا این حد. خدا هم بالا و هم پایین زندگی را به من نشان داد. امیدوارم درس گرفته باشم و از این به بعد درست‌تر ادامه بدهم و شرمنده عزیزانم نشوم. خیلی‌ها بودند كه در زندگی‌ام تاثیرگذار بودند چه به شكل مثبت و چه منفی. من در این مدت خیلی‌ها را شناختم.

منتظر زمان مناسب

همیشه خوش‌بین بودم. همیشه می‌گویم درست می‌شود؛ البته گاهی هم نمی‌شود اما قطعا دلیلی دارد. خدا به لطف خودش مرا در هر شرایطی نگه داشته است. همین كه در خیابان هنوز مرا می‌شناسند و ابراز محبت می‌كنند یعنی خدا حواسش به من هست. گاهی یك كار در مثلا ۵۰ سالگی زندگی شما را عوض می‌كند. مگر مرحوم خسرو شكیبایی نبود؟ من هر زمان به قطعه هنرمندان می‌روم یا یاد ایشان می‌افتم برایشان فاتحه می‌خوانم چون بسیار دوست‌شان دارم. ایشان خیلی كار كردند اما تایم طلایی‌شان به نوعی بعد از سریال خانه سبز اتفاق افتاد. مهم این است هیچ‌وقت كسی را دست‌كم یا نادیده نگیریم.

خاطره‌سازی با مردم

اگر بخواهم ویژگی خاصی از خودم را نام ببرم كه به آن افتخار می‌كنم،شاید این باشد كه همیشه برای مخاطب و در كل آدم‌ها ارزش قائل بودم. همیشه همین‌طور بودم. هرگز خودم را جدا ندیدم. درست است كه آدم هر روز حال یكسانی ندارد اما من همیشه در هر شرایطی به مردم احترام گذاشته‌ام چون خودم دلم نمی‌خواست از كسانی‌كه طرفدار من هستند و دوست‌شان دارم واكنش بدی ببینم. سعی كرده‌ام برای علاقه‌مندانم وقت بگذارم و به هم عشق بدهیم و خاطرات خوبی برای هم بسازیم.

آرامش روزهای قدیم

این روزها بیشتر از هر چیزی برای آرامش آن روزهای مهدی مقدم دلم تنگ می‌شود. كلا برای آن گذشته دلتنگ هستم. روزهای خوبی بودند. روزهایی كه البته پولی هم نداشتم اما چقدر با عشق كار می‌كردم. الان با این همه گرفتاری‌ها دیگر آرامشی برایم نمانده است.

دردسر سكوت و تحمل

سكوتم در این سال‌ها هم به نفع و هم به ضررم شد. یك تایمی كه نباید سكوت می‌كردم، سكوت كردم و زمانی‌كه باید سكوت می‌كردم، كارد به استخوانم رسیده بود و واكنش‌های بدی نشان دادم. راستش اصلا فكر نمی‌كردم این ممنوعیت این همه طول بكشد و ماجرا فرسایشی شود. خیلی تحمل كردم اما زیاد كه بشود دیگر نمی‌كشی و یكباره برخورد می‌كنی و. . .. سكوت اما همیشه از سر رضایت نیست.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج