رادان: به موسیقی بیشتر از سینما علاقه دارم
بهرام رادان می گوید روی استیج ایستادن رویای دوران نوجوانی و جوانی است. می گوید اگر قرا بود بین سینما و موسیقی یکی را انتخاب کند، انتخابش حتما موسیقی بود. اما واقعا او برای ماندگاری آمده است؟
هنرپیشه ها بسته به سطح شهرت و محبوبیت شان القابی زودگذر در موسیقی دارند و با همان موجی که وارد شدند، با همان موج هم از این حوزه بیرون می روند. اما ماجرای بهرام رادان کمی متفاوت است.
رادان می گوید روی استیج ایستادن رویای دوران نوجوانی و جوانی است. می گوید اگر قرا بود بین سینما و موسیقی یکی را انتخاب کند، انتخابش حتما موسیقی بود. اما واقعا او برای ماندگاری آمده است؟
بهرام رادان همانطور که در سینما خوش اقبال بوده در موسیقی هم خواهد بود؟ رادان چه نقشه هایی برای آینده کار حرفه ای اش دارد؟ اینها سوال هایی است که در گفت و گوی رودرو با بهرام رادان به دنبال جواب آن می گشتیم.
*فکر می کنم مهم ترین سوال این باشد که بهرام رادان چه انگیزه ای برای رفتن به سمت موسیقی دارد؟ آیا سینما انگیزه اصلی او بوده و او را به سمت موسیقی هل داده؟ علاقه دوران نوجوانی و جوانی اش بوده؟ یا اینکه در طول این سال ها به این نتیجه رسیده که صدای خوبی دارد، موسیقی را خوب می فهمد و...؟
خیلی بامزه است که اگر من می خواستم روزی برای خودم یک هنر را انتخاب کنمن، هنر ایستادن روی استیج را انتخاب می کردم تا بازیگری در سینما. اما تقدیر اینگونه بود که پیش آمد. دوستانی که من را از قبل تر می شناسند، مخصوصا از دوران نوجوانی، می دانند که من در آن روزها خیلی رویای ایستادن روی استیج و اجرای موسیقی را داشتم.
به هر صورت کشیده شدم به سمت سینما اما همیشه این رویا را در خودم داشتم. تا انیکه برای فیلم آقای افخمی (گاو خونی)، می رفتم در یک استودیویی در خیابان میرداماد و با آقای هنرمند کار نریشن فیلم را ضبط می کردیم. کم کم که با آقای هنرمند دوستی و رفاقتمان بیشتر شد، من رویایی که داشتم را به او گفتم.
اتفاقا دو سه سال هم بود که وارد سینما شده بودم. فکر می کنم زمستان ۸۱ بود. من سر فیلم عطش بودم و شب ها بعد از فیلمبرداری می رفتم استودیو که ضبظ نریشن ها را انجام بدهیم. من و آقای هنرمند با هم تصمیم گرفتیم که این رویا را به واقعیت تبدیل کنیم.
در ابتدا هم قصد این را نداشت که آوازه خوان (خواننده) بشوم. بیشتر دوست داشتم روی استیج بروم و به فکر یک نمایش موزیکال بودم. چیزی که تلفیقی از هنر نمایش و موسیقی باشد. در زمینه ای که به آن علاقه داشتم.
چندتا از موسیقی های معروفی که دوست داشتیم را در کنار هم گذاشتیم و گفتیم که اینها را روی استیج کاور کنیم. بعد سوالی که برایمان پیش آمد این بود که اگر این کار موفق باشد و بخواهیم آن را در خارج از کشور هم اجرا کنیم، همه شان کپی رایت می خواهند.
یک روز کیوان هنرمند به من گفت چرا خودت نمی خوانی؟ گفتم من که خواننده نیستم. گفت یک کاری می کنیم خواننده بشوی. خوانندگی یک فن است و می توانی یاد بگیریم. ما این کار را شروع کردیم و تا همین دو سال پیش حدود ۲۰ ترک انگلیسی ضبط و آماده کردیم چون در ابتدا فقط کارهای انگلیسی زبان ضبط می کردیم. زمانی کار کمی جدی تر شد و تصمیم گرفتیم که آلبوم را در بازار منتشر کنیم، با چند نفر از دوستان هم مشورت کردیم ولی همه آنها مخالفت کردند. گفتند در بازار ایران آلبوم انگلیسی زبان جواب نمی دهد. به ما گفتند شما باید موسیقی تان را فارسی ارایه بدهید و موسیقی انگلیسی زبان را معرفی کنید. یعنی ما دوسال پیش تازه به این نتیجه رسیدیم که فارسی بخوانیم. قبلش همه کارها انگلیسی بودند. چون اصلا علاقه اصلی من هم راک انگلیسی بود.
*اگر درست متوجه شده باشم این روند در طول چند سال و تحت تاثیر آدم های مختلف شکل گرفته است. این آدم ها چه کسانی بودند و چگونه با آنها تعامل داشتید؟
وقتی کار از یک فعالیت دونفره به یک فعالیت گروهی تبدیل شد، زمانی بود که مدیر برنامه های من علیرضا باذل وارد کار شد. قبل از آن همه فکر می کردند ما داریم یک کار زیرزمینی می کنیم و خیلی جدی نبود. بعد ما این ماجرا را به دوستان نزدیک خودمان اعلام کردیم. رامین بهنا و هومن جاوید هم دیگر دوستانی بودند که در این پروژه به ما اضافه شدند.
من از خانم بهاره کیان افشار دعوت کردم که در زمینه ترانه کمک مان کنند. از دفتر شعر ایشان چندتا شعر انتخاب کردیم. از اندیشه فولادوند هم دعوت کردیم تا کارهای مار ا بشنود و او هم چند ترانه برای ما گفت. نتیجه همه اینها شد آلبومی که البته خیلی از ترک هایش حذف شدند و درنهایت به یک ترکیبی شامل ۹ ترک فارسی و پنج ترک انگلیسی رسیدیم.
*تا آنجایی که من می دانم، حضور شما در سینما بر حسب یک اتفاق بود. اتفاقی که برای معدود کسی ممکن است پیش بیاید. آیا درمورد موسیقی هم این موضوع صادق است. یا اینکه موسیقی را به صورت حرفه ای از پیش تر دنبال می کردید؟
تا حدودی. من در دوران نوجوانی و جوانی در کلاس های موسیقی شرکت می کردم و دوره های مختلفی مثل سلفژ و سازهایی مانند گیتار و پیانو را هم دیده ام. البته هیچ کدام در حد حرفه ای نبوده اند، اما فکر می کنم یک دانش کلی در مورد همه آنها دارم.
البته در مورد سینما کاملا اتفاقی نبود. من سینما را دوست داشتم و پیگیر بودم و کلاس بازیگری هم می رفتم اما خب اینطوری نبود که تمام فکر و ذکرم سینما باشد و برای آن برنامه ریزی کرده باشم. شانس به من روی آورد و توانستم در یک فیلم خوب بازی کنم و ادامه بدهم. هیچ وقت هم این را کتمان نمی کنم.
به تدریج سینما برایم جدی شد. درمورد موسیقی می توانم به نوع دیگری نگاه کنم. خب من یک پیشینه ای از سینما دارم. ممکن است بعضی از دوستان بگویند که موفقیت احتمالی آلبومم هم به خاطر پیشینه سینما بوده.
این هم حرف عجیبی نیست اما اصولا در هنرهایی که مستقیم با مخاطب ارتباط دارید، مهم ترین چیز واکنشی است که از مخاطب دریافت می کنید. چه بسا شما کار بسیار خوبی را چه در فیلم و چه در موسیقی آماده کرده باشید ولی واکنش خوبی از مردم دریافت نکنید و شما را به عنوان یک آرتیست سرخورده کند و دستتان بلرزد برای کار بعدی. یا برعکس.
ممکن است هیچ حسابی روی یک کار باز نکرده باشید ولی آن کار به یک موفقیت چشمیگری برسد و شما را ترغیب کند به این که این راه را جدی تر بگیرید. اگر فیلم شور عشق به موفقیتی دست پیدا نمی کرد قطعا در ادامه مسیر من در سینما هم تاثیر داشت و من الان اینجایی که هستم نبودم. موسیقی هم همینطور است.
*رابطه بازیگری و خوانندگی را چطور تعریف می کنی؟
اصلا آیا این دو ارتباط مستقیمی با هم دارند؟ یک بازیگر به صرف اینکه در کارش موفق است می تواند به سمت خوانندگی برود یا برعکس؟
سینما و موسیقی به شکلی که ما در حال حاضر در آن فعالیت می کنیم، هنرهای مدرن هستند. اتفاقا از این لحاظ خیلی به هم نزدیک هستند اما اینکه لزوما هرکسی که بازیگر باشد می تواند به سمت خوانندگی برود و بالعکس برداشت درستی نیست.
هیچ توجیهی وجود ندارد که کسی در یکی از آنها موفق باشد در دیگری هم موفق خواهد بود. شاید هم بشود. یعنی یک نفر بازیگر موفقی نبوده ولی موسیقیدان خوبی بشود. هیچ استاندارد قطعی وجود ندارد اما این هم قابل انکار نیست که این دو همدیگر را کمک می کنند.
خواننده ها محبوب می شوند به دلیل صدا، موسیقی و تصویری که از آنها در بیرون منتشر می شود. فیلم هم همین است. یعنی صدا، تصویر و بیان. حالا یک مقدار فیلم دایره اش گسترده تر است.
یک خواننده در یک آلبومی که ۵۰ دقیقه زمانمش هست حرفش را می زند اما یک بازیگر یا یک کارگردان در یک فیلم ۹۰ دقیقه حرفش را می زند.
*موضوع کمی پیچیده تر به نظر می رسد. امروزه موسیقی و سینما هرکدام دانش های مجزایی هستند که در دانشگاه ها با مباحث تخصصی تدریس می شوند و کسانی که در این رشته ها کار می کنند مجموعه از اطلاعات و ویژگی های تخصصی را باید داشته باشند.
بله. اما بازیگری مادر تمام هنرهای مدرن است. چون شما در بازیگری می توانید همه اینها را تجربه کنید. شما در بازیگری می توانید از یک دکتر را تجربه بکنید تا یک موزیسین. بازیگری دایره گسترده ای دارد. حتی برای یک موزیسین اولین قدم برای رفتن در دایره موفقیت این است که نقشش که همان خوانندگی است را برای مخاطب خوب بازی کند. بنابراین بازیگری را شما باید چتری ببیندی بر همه اینها. بازیگری از همه این هنرها سررشته دارد.
*بگذارید سوال را اینگونه بپرسیم. همین روزها در ایران گروه های موسیقی زیادی هستند که راک کار می کند. همین سبکی که شما برای آلبومتان انتخاب کردید. همینطور در دنیا هم ستاره ای راک زیادی داریم که طرفداران پروپاقرصی در ایران دارند. با این حال شما چه برگ برنده ای برای مخاطب دارید که قبلی ها نداشتند یا به این شکل نبوده؟
شاید یک نکته مهم در مورد آلبوم «روی دیگر» این باشد که این آلبوم ژانر ندارد و محدود به هیچ ژانری نیست.
*یعنی آلبومت «نیوایج» است؟
نه. نیوایج به این معنا نه که از یک طیف گسترده ای از سبک ها استفاده کرده باشیم. من سراغ هیچ ژانری نرفتم که بگویم به این علاقه دارم. یعنی ما هر سبک یا هر موسیقی که داشتیم در نهایت آن کاری را کردیم که دوست داشتیم. شاید زمانی که آلبوم منتشر شود خیلی ها خرده بگیرند که شخصیت این آلبوم مشخص نیست یا ژانرش معلوم نیست اما ما مخصوصا این کار را انجام دادیم. می خواستم بدانم مخاطب از ما چه می خواهد؟ مخاطب یک صدای هارد راک می خواهد یا یک پاپ؟
*بازهم برای من مفهوم نیست. قاعدتا باید در یک چارچوبی کار کرده باشید. استفاده از طیف گسترده سبک ها در موسیقی های مدرن تقریبا کاری نشدنی است!
چارچوب ما موسیقی است دیگر! حرف شما را می فهمم اما منظور من این نیست که یک سبک جدید درست کردیم یا کاملا بدون قید و بند کار کردیم. ما از سه ژانر اصلی استفاده کردیم. راکی که بین هارد راک و سافت راک است، پاپ و رگه.
البته یک ترک رگه بیشتر نداریم اما قطعا این برای آلبوم اول است. یعنی اگر قرار باشد آلبوم بعدی تولید شود، این مسیر باریک تر می شود. به دلیل اینکه ما واکنش مخاطب ها را می گیریم و براساس سلیقه آنها پیش می رویم. می خواهم ببینم مخاطب تصویری که ما می بیند چگونه است؟
*پس شما دارید با یک سوال پیش می روید. فکر نمی کنید این سوال ممکن است باعث آشفتگی و سرگردانی مخاطب شود؟ مخصوصا اینکه هیچ پیشینه ای از شما در زمینه موسیقی ندارد و تازه کار اول شما را می شنود.
اصلا این اسمش سوال نیست. قطعا برای من که تازه دارم وارد بازار موسیقی می شوم خیلی محیط تازه تر است تا خواننده ای که تا به حال ۱۰ آلبوم داده است و تازه می خواهد اولین فیلم سینمایی اش را بازی کند. بعضی وقت ها در یک فیلم تارانتینو می بینید، هم خشونت است، هم درام، هم تراژدی و هم کمدی. همه اش در کنار یکدیگر هست. مهم چیدمان آنهاست که چگونه در کنار یکدیگر باشند. شاید این راه را بعدا هم رفتیم. این را یک سوال نبینید.
من منظورم این است که احترام فوق العاده ای برای مخاطبم قائلم و نظر او در کار من قطعا تاثیر خواهد داشت. بعضی از هنرمندها هستند که این موضوع برایشان مهم نیست. می گویند آن کاری را که دوست داشته باشم انجام می دهم اما من قسمت زیادی از ذهنم مشغول مخاطب است. می خواهم ببینم او چه چیزی دوست دارد و داشته های خودم را با نیازهای او منطبق کنم.
*اما این معادله یکطرفه نیست. شما باید سلیقه ای برای ارایه دادن داشته باشید که مخاطب درمورد آن اظهارنظر کند. این یک رابطه رفت و برگشتی است. مخصوصا اینکه شما با یک پیشینه سینمایی وارد موسیقی می شوید و مخاطب با یک نگاه تیزبینانه منتظر این است که اثر شاهکاری را ببیند!
به نظرم این طور نیست.
*اتفاقا این درمورد شما خیلی پررنگ تر است. درمورد برند بودن صحبت می کنم. در سینما بهرام رادان به یک برند با کلی طرفدار تبدیل شده است. قطعا رفتار آنها در برابر آلبوم بدون نگاه به این پیشینه نخواهد بود.
البته همین نقطه خطر است. یعنی اگر یک روزی بهرام رادان چه در سینما و چه در موسیقی برند شد، طوری که دیگر برایش مهم نبود که استانداردهایش را درست تعریف کند و هر چیزی که بیرون داد مخاطب قبول کند، مطمئن باشید که به همان زودی هم از یاد می رود. آن نوع مخاطب که هر چیزی که خواننده بدهد بیرون را دوست دارند، به نظرم دوستی خاله خرسه را دارن دو هیچ وقت آن نوع مخاطب برایش ارزش ندارند.
به خاطر اینکه آنها از سر شعور مخاطبت نشدند. بلکه از سر شور این کار را کرده اند. وقتی هم از سر شور باشد در یک مدت زمان کوتاهی از بین می رود اما مخاطبی که از سر شعور طرفدار تو باشد سال های سال کنار تو هست.
*اینها هیچ کدام صرف نیستند. یک مخاطب ترکیبی از این دو ویژگی است.
بله من هم حرف شما را قبول دارم. من هم وقتی دارم می گویم شعور، شعور را نفی نمی کنم و برعکس. من می گویم باید یک تناسب معقولی بین اینها وجود داشته باشد. من به شما قول می دهم روزی که روی استیج بروم صد برابر چیزی که همه فکرش را می کنند به مخاطبم شور می دهم. ولی قبلش باید شعورش را داده باشم. آن شور برای روی استیج است.
*ترکیبی که برای آلبومت جمع کردی ترکیب سینمایی است. کار تنظیم و آهنگسازی را کیوان هنرمند انجام داده که تخصصش موسیقی فیلم است و هیچ آلبومی تا به حال از او در بازار منتشر نشده. اشخاص دیگری هم که با تو در این آلبوم همکاری کرده اند اشخاصی هستند که به نوعی درگیر سینما هستند. با این حال باید آلبومت حال و هوایی سینمایی داشته باشد.
بگذار من کامل ترش را برایت بگویم. ما یک کلیپی را تهیه کردیم که در سایت ها هم منتشر شد و فکر می کنم همه دیده باشند. ما در این کار با چند نفر آ دم که در جریان ساخت آلبوم ما بودند صحبت کردیم. یک آقای آمریکایی هم هست که آلبوم ما را در ترکیه مستر کرد، در مورد آلبوم صحبت می کند.
در این مصاحبه می گوید چیزی که من از این مصاحبه می فهمم این موسیقی بیشتر جنبه سینمایی و تصویری دارد. دوستان دیگر هم که گوش کردند می گفتند ما در این کار کلی تصویر می بینیم. برای همین است که من کلی کلیپ درست کردم. چون مردم تصویر من را می شناسند، نه صدای خالی من.
بنابراین خواستم تصویر و صدا را کنار همدیگر بیاورم. اینها را در آینده و در قالب یک نمایش موزیکال روی صحنه می برم. همیشه نیم نگاهی به آن نمایش موزیکال بود. من الان تمام آن ۱۰۰ دقیقه نمایش موزیکال را دارم. یعنی از صفر تا صدش می دانم چه اتفاقی می افتد.
*بهتر نبود که برای آلبوم اولت از یکسری آدم های متخصص تر استفاده می کردی؟
نزدیک ترین آدم به من که در تمام این ۱۰ سال کنارم بود، کیوان هنرمند است. آریا عظیمی نژاد هم یک جرقه بود در ذهن من.
ما به دیگران هم آلبوم را دادیم. موسیقیدان های حرفه ای هم کارهایی را ارایه دادند. ولی باب طبع من نبود. آریا هم یک ترک را برای من تنظیم کرده است ولی فوق العاده است. او هم کارش تصویر است. نزدیک بودن صدا و تصویر برای من خیلی مهم است. شاید به خواننده دیگر نه، ولی به من خیلی می تواند کمک کند.
*ادامه دار نبودن مهم ترین اتفاقی است که معمولا برای هنرمندان مشابه تو اتفاق می افتد. یعنی یک کاری را منتشر می کند و کنسرتی هم می گذارند و دیگر هیچ فعالیتی در زمینه موسیقی در آنها نمی بینید. از این نمونه ها در سال های اخیر زیاد داشتیم. آیا این اتفاق در مورد تو هم تکرار می شود؟
هیچ کدام شان اینجوری نبودند. هیچ کدام شان اینقدر فوکوس نبودند روی کارشان. من فکر می کنم همه شان از سر شکم سیری آمدند و این کار را کردند. این آلبوم را من در تکه تکه اش نظر دادم. یعنی با آنچنان عشقی این را درست کرده ام که مانند بچه ام می ماند. چرا ما اینقدر صبر کردیم؟ سر یک مسترینگ ساده ما کلی زمان صرف کردیم و کار را فرستادیم ترکیه. این یک عشقی را وارد کار کرده. من در دفترچه آلبوم هم نوشتم که امیدوارم فارق از هر نوع سلیقه ای که مخاطب داره چه از این کار خوشش بیاید چه نه، در انتهای آلبوم این را حس کند که سازندگان این کار احترام به شعور والای مخاطب گذاشته اند.
هنوز هم که هنوز است اگر من را ول کنید می روم در استودیو و یکسری قطعات را دوباره می خوانم. اصلا بگذارید یک چیزی بگویم اگر این آلبوم بیرون آمد و انشاءالله موفق بود، بهرام رادان بازیگر خیلی کمرنگ تر خواهد شد و قطعا در آینده کاری من تاثیرگذار خواهد بود
علاقه من به سمت موسیقی خیلی بیشتر است تا سینما. یعنی اگر دوست داشته باشم سالی یک آلبوم بدهم، دوست دارم دوسال یکبار فیلم بازی کنم.
نظر کاربران
مو کوتاه خیلی قشنگ بهش میاد خوانندگی هم بهش میاد دوستش دارم
آلبوم جدیدش خیلیــــــــــــــــ.. مزخرفه،
در بازیگری موفق تره؛
مخصوصا "سنتوری"
پاسخ ها
با نظرت موافقم .... خیلی خیلی مزخرفه ...
+++
خوانندگی اومدن نمیخوادکه،خوانندگی صدا میخواد.......
پاسخ ها
+++
ای ول دهه پنجاهی . چرا خصوصیات ناب پنجاهی ها رو برای بهرام نشمردید ای مستکبران شستی !
دهه پنجاهی ها نسل سیوخته اند دیگه . مثل این شستی های مرفه نبودند که تو خونه شون استودیو زدند و با توجه به پیشرفت تکنولوژی و رسانه های جدید اراجیفشون رو به گوش هم سن هاشون رسوندند و معروف شدند ! والا .