ضیا عربشاهی: من اینشتین فوتبال هستم!
به جرات مي گويم كه اينشتين فوتبال هستم، چرا كه هم استقلاليها و هم پرسپوليسيها و هم رسانهها من را قبول دارند، پس حتما فرد قابل اعتمادی هستم.
آنها که به یاد دارند میدانند که وقتی ضیا عربشاهی وارد زمین نشده بود، هواداران پرسپولیس آرام و قرار نداشتند و نگران تیمشان بدون "ضیا" بودند. عربشاهی امروز همچنان با حرارات و هیجان بالا از فوتبال صحبت می کند. خیلی رک و صریح حرفش را می زند و نگران خوشامد دیگران نیست. آنقدر از این فوتبال و اطرافیانش گله دارد که از همه انتقاد می کند، اما دوست ندارد از ایران برود و می خواهد همین جا به حقش برسد.
تعداد ستاره های سابق فوتبال ایران که در حال حاضر نام و نشانی از آنها نیست، روز به روز در حال بیشتر شدن است. اگرچه دست نامهربان روزگار ضیا عربشاهی، هافبک دفاعی قدرتمند و محبوب پرسپولیس و تیم ملی در دهه های ۵۰ و ۶۰ را کاملا فراموش نکرده اما خود او معتقد است بی مهری و بی توجهی به بازیکنان قدیمی و عدم رسیدگی به مشکلاتشان بزرگترین درد جامعه فوتبال است. او ظهر یک روز جمعه بهاری در خانه خود در خیابان پیروزی، از هر دری با ما گفت و در طول صحبت هایش چند بار این جمله را تکرار کرد: "خوب شد آمدید، واقعا دلم خیلی پر بود، خیلی...".
* قهرمانهای ملی را فراموش کردهایم
شما خبرنگاران بايد پشتوانه محكمي براي پيشكسوتان باشيد. دوران قهرماني تمام ميشود. هر ورزشكار تا زمان محدودي ميتواند به ورزشش ادامه دهد. مهم اين است كه آن ورزشكاري كه قهرمان ميشود، به عنوان يك سرمايه ملي كشور محسوب ميشود كه سالهاي سال براي وطنش زحمت كشيده است. حيف است كه ما بخواهيم از اين سرمايهها به راحتي گذر كنيم. اين نباشد كه من مديرعامل فقط براي نشستن پشت آن ميز اين پست را قبول كنم. او بايد از همه سرمايههايي كه در اختيار دارد استفاده كند.
كشورهاي اروپايي كه فوتبالشان زبانزد عام و خاص است و حرفي براي گفتن دارند، قهرمانهاي ملي و باشگاهيشان را هيچ وقت فراموش نميكنند اما متاسفانه در كشور ما اين طور نيست كه واقعا بد است. وقتي من را در خيابان ميبينند ميگويند این ضيا عربشاهي است، بازيكني كه در دهه ۶۰ فوتبال بازي ميكرد. نبايد من و امثال من فراموش شوند. ما يك عمر زحمت كشيديم تا تبديل به قهرمان ملي مملكت شديم. نبايد به راحتي كنار گذاشته شويم. اصلا امسال كه سال حمايت از توليد ملي است، بهترين زمان براي استفاده از سرمايههاي ملي مثل پيشكسوتان ورزش است.
* به جای مربی خارجی از سرمایههای ملی استفاده کنیم
چرا ما بايد برويم مربيان خارجي بياوريم. ميتوانيم به راحتي از همين سرمايههاي ملي استفاده كنيم. الان بين ۵ تا ۷ ميليارد براي كيروش هزينه كرديم كه واقعا مربي سطح بالايي در اروپا است. ميتوان از امثال ضياء عربشاهيها در كنار كيروش استفاده كرد، اما متاسفانه برنامهريزي وجود ندارد و هيچ چيز سر جاي خودش نيست. وقتي كه كيروش براي تيم ملي اردو ميگذارد، ميتوان ۳۰ مربي را به تمرينهاي او فرستاد تا از كارهايش نت برداري كند، مگر چه عيبي دارد؟ من خودم به عنوان يك قهرمان ملي كه ۱۱ سال سابقه حضور در تيم ملي را دارم به تمرينهاي كيروش خواهم رفت.
۱۱ سال حضور در تيم ملي كم نيست و در اين مدت سه بار در جام ملتها حضور داشتم كه بازيكنان تيم ملي معمولا يك جام ملتها را هم به زور ميتوانند بازي كنند. حالا بعضيها ميگويند ما جام جهاني رفتهايم، اما نسل ما هم ميتوانست به جام جهاني برود، اما نشد چرا كه در آن زمان تنها يك تيم از آسيا به جام جهاني ميرفت نه مانند الان كه پنج تيم ميرود. من كه سالهاي سال زحمت كشيدهام و چهار بار هم براي ايران در مقدماتي المپيك بازي كردهام اين كار را خواهم كرد. البته نميخواهم تنها از خودم تعريف كنم. امثال من زياد هستند، اما از آنها هم استفادهاي نميشود. بايد سليقههاي شخصي را كنار بگذارند و بدون لابي كار كنند.
* حاضر نیستم با لابی به جایی برسم
خيلي رك بگويم كه من هيچ وقت راضي نيستم كه با لابي به جايي برسم. من كه سرمايه ملي اين كشور هستم، نبايد بگويم كه حتما يك تيم به من بدهيد، بلكه خودشان بايد دنبال من بيايند. يك مثال ساده برايتان ميزنم. آقاي ايكس از مربيگري يك تيم بركنار شده بود. مجري برنامهها سريع او را به تلويزيون آوردند. در صورتي كه او حتي پنج درصد بازيهاي ملي من هم ندارد. اين در حالي است كه من در سال ۲۰۰۳ مدرك A خود را از AFC گرفتم و شش ماه پس از آن هم مدرك ليسانس پيشرفتهام را گرفتم. در حال حاضر هم دو كلاس توجيهي ثبتنام كردهام. يكي از آنها منچستر است كه براي حضور در آن هفت ماه است كه در نوبت هستم. چرا نبايد از من استفاده كنند؟
من كه ۱۲ سال در پرسپوليس بودم و قبل از آن هم چهار سال در پاس بازي ميكردم، چرا استفادهاي از من نميشود؟ در سال ۵۵ به عنوان عضو در تيم منتخب تهران حضور داشتم. افرادي همچون ياگوديچ، عسگرزاده، ياوري، رضا وطنخواه، حسن حبيبي در آن زمان مربيان من بودند. در حالي كه من يك فرد ۱۶ ساله بودم كه در كنار خودم بازيكنان بزرگي همچون حسين كازراني را ميديدم كه سالهاي سال كاپيتان تيم ملي بود يا مجيد حلوايي يا محسن هوشنگي را ميديدم كه همه از بازيكنان بزرگ مملكت بودند كه در آن زمان در پاس بازي ميكردند. در ۱۲ سالي كه در پرسپوليس بودم همواره قهرماني به دست ميآورديم. ۱۰ سال قهرمان شديم كه ۶ سال از آن پشت سر هم بود. درست است كه ليگ وجود نداشت و جام قدس برگزار ميشد، اما سطح آن خيلي بالاتر از همين ليگ برتر بود. نميخواهم بازيكنان فعلي را كوچك كنم، اما بازيكناني كه در آن زمان بازي ميكردند واقعا بزرگ بودند.
* فوتبال شده لابی بازی!
من در يك برنامه «۹۰» گفتم كه قطبي تنها يك آناليزور است و گزينه خوبي براي هدايت تيم ملي نيست. گفتم او خيلي قشنگ با كلمات بازي ميكند و نبايد بگذاريم با لابيها به جايي برسد. آنهايي كه ميگويند مافيا فوتبال را ميگرداند، همين لابيها بود كه اين افراد را به فوتبال ما آورد. متاسفانه الان فوتبال شده لابي بازي. من بچه سيد كه لابي ندارم بايد چه كار كنم؟ امثال من كه در دوره حضور خود در تيم ملي هر شش ماه يكبار زن و بچه خود را براي حضور در اردوها ترك ميكردند، چرا الان نبايد حتي يك بيمه ساده داشته باشند؟ چرا وقتي همسر من سكته مغزي كرد، هيچ كدام از مسئولان فدراسيون حالي از من نپرسيدند؟
چرا باشگاه پرسپوليس يك نماينده نفرستاد كه بداند من در چه وضعيتي هستم. چرا براي من كه اگر پنج دقيقه ديرتر به زمين بازي ميآمدم، ليدرها سرشان را از فنسهاي ورزشگاه بيرون مي آوردند كه چرا هنوز ضياء عربشاهي هنوز وارد زمين نشده است و همه تماشاگران زماني كه من به زمين نيامده بودم، استرس داشتند و حتی خود علی پروين كه مربي ما بود بدون من استرس داشت، باید حالا چنین وضعیتی داشته باشم؟ او زنده است و ميتواند اين موضوع را از خودش بپرسيد، اما این تلخ نیست؟
* به جرات می گویم اینشتین فوتبال هستم
چند وقت پيش با حسين فركي صحبت ميكردم كه يكي از مربيان با اخلاق فوتبال است. درد دلهايم را با او مطرح كردم. فركي به من گفت من در اين فوتبال چند سال صبر كردم تا به حق خودم رسيدم. تو هم بايد همين كار را بكني، اما تا زماني كه به آن وضعيت برسي، زمان ميبرد. من كه سال ۲۰۰۳ مدرك A خود را گرفتهام، همين الان بايد به فوتبال بيايم. پس ديگر چه زماني ميخواهند از من استفاده كنند. ۱۰ سال ديگر؟ آن زمان يك فردي در سازمان ليگ پيدا ميشود و ميگويد افراد بالاي ۶۰ سال نميتوانند مربيگري كنند! همه اين اتفاقات در مملكت ما مي افتد. دليل آن هم اين است كه آن فرد فوتبالي نيست، اما ادعا ميكند كه همه چيز را بلد است. به جرات مي گويم كه اينشتين فوتبال هستم، چرا كه هم استقلاليها و هم پرسپوليسيها و هم رسانهها من را قبول دارند، پس حتما فرد قابل اعتمادی هستم.
* مربی داریم نه سرمربی
اسفند سال گذشته بود كه در يك دوره توجيهي مربيگري شركت كردم و ديدم ۱۰۰ مربي در آن دوره حضور دارند. در آن نشست من گفتم اين ۱۰۰ نفر مدرك A دارند و شايد ۱۰۰ نفر ديگر نيز پيدا شوند كه مدرك A داشته باشند، اما اينها مربي هستند، ما سرمربي نداريم. سرمربي بايد سه، چهار ركن داشته باشد. يكي از آنها مديريت است و در راس همه آنها بايد روانشناس خوبي باشد. البته الان خيلي راحت شده چرا كه هم مربي بدنساز است و هم ماساژور، آناليزور و دكتر روانشناس.
با اين حال يك مربي بايد همه اين محاسن را داشته باشد. در همان بازي پرسپوليس با تراكتورسازي اگر دقت كنيم، ميبينيم كه قلعه نويي بهترين بازيكن خود يعني محمد ابراهيمي را در نيمه اول استفاده نكرد، اما همين بازيكن در نيمه دوم با تكنيك خوب خود و با توجه به اين كه مدافعان پرسپوليس خسته شده بودند، شرايط بازي را به سود تراكتورسازي عوض كرد. اگر يك مربي علم و دانش روز فوتبال را داشته باشد، اما بالاتر از آنها كه تفكر است را در اختيار نداشته باشد به مشكل بر ميخورد. مثلا من مربي در كلاس مربيگري شركت ميكنم و علم اين كار را دارم، اما تا زماني كه تفكر كوچ كردن را بلد نباشم، مربي خوبي نيستم.
* بازیکنان امروزی حرفهای نیستند
چند شب پيش به يك سالن ورزشي رفته بودم كه چند بازيكن را در آنجا ديدم. ساعت از ۱۲ نيمه شب هم رد شده بود اما متاسفانه بازيكنان ما هنوز نميدانند كه چه زماني بايد بخوابند كه خود را براي تمرين يا مسابقه روز بعد آماده كنند. من زماني كه فوتبال بازي ميكردم پس از تمرين فقط استراحت ميكردم تا براي فردا آماده شوم نه اينكه شب تا صبح بيدار باشم. نه اينكه تا نيمه شب در قهوهخانههاي سنتي باشم.
دنیزلی باید هنر خود را در بحران پرسپولیس نشان دهد
چرا پرسپوليس بايد در هفتههاي اخير اين قدر بيانگيزه بازي كند؟ وقتي اين تيم در تبريز چهار گل ميخورد، هوادارانش نه تنها ناراحت ميشوند، بلكه در خانه براي خودشان مشكلاتي به وجود ميآيد. وقتي من بازيكن بيتفاوت و بي انگيزه بازي ميكنم، واقعا براي پرسپوليس بد است. ما منكر دنيزلي نميشويم. همه او را به عنوان يك مربي كار بلد قبول داريم، اما او بايد در اين مواقع خود را نشان دهد و ثابت كند كه مرد بزرگي است و ميتواند تيم را از روزهاي سخت نجات دهد. همان طور كه رويانيان تيم را از روزهاي سخت نجات داد. نميخواهم رويانيان را بزرگ كنم، اما او واقعا به پرسپوليس شخصيت داد. حالا يك حاشيه وارد تيم شده، تنها كسي كه ميتواند اين حاشيه را از بين ببرد و تيم را به روزهاي خوبش بازگرداند، مربي تيم است. دنيزلي حالا بايد هنر روانشناسياش را نشان دهد. مهمتر از تمرين دادن و كوچ كردن براي يك مربي روانشناسي است و اين كه بازيكن را از نظر روحي ـ رواني آماده بازيها بكند.
* آقای رویانیان! کسانی که به دنبال تخریب هستند را به باشگاه راه ندهید
ما بايد به فوتبالمان از ردههاي پايه توجه كنيم. در همه جاي دنيا بهترين مربيشان را براي تيمهاي پايهشان انتخاب ميكنند. اگر در اينجا يك مربي خوب براي تيمهاي پايه انتخاب كنند و از لحاظ مالي هم او را تامين كنند، آن مربي ميتواند هر سال ۵ بازيكن نونهال خوب را به رده نوجوانان بفرستد و اين بازيكنان كمكم به رده بزرگسالان ميرسند اما الان در كجاي كشور ما چنين كارهايي انجام ميشود؟ متاسفانه من مديرعامل فقط به دنبال اين هستم كه نتيجه بگيرم و هزينههاي الكي ميكنم. من سر تمرين پرسپوليس رفتم و شرايط به گونهاي بود كه من خودم به بازيكن پرسپوليس نگاه كردم و گفتم آقا سلام! به اندازه موهاي سرش من فوتبال بازي كردهام. به هيچ وجه هم در حد و اندازه بازيكنان دوران من نبود چرا كه آنها همه بزرگ بودند. حتي شنيدهام يك بازيكن پرسپوليس كه اگر من مربي اين تيم بودم، به هيچ وجه از او استفاده نميكردم، گفته است من ۲ ميليارد ميارزم. اما به نظر من تو ۲ قران هم نميارزي. بازيكن بايد در اختيار تيم و مربي باشد و وقتي تماشاگر بازي او را ميبيند لذت ببرد نه اينكه دور خودش بچرخد و به نفع تيم مقابل كار كند.
به همين خاطر من مربي بايد با اين بازيكن بيشتر كار كنم. اما كداميك از مربيان اين كارها را ميكنند؟ حبيب كاشاني گفته بود كه تنها ميتوان از ۳۰ پيشكسوت پرسپوليس در تيمهاي اين باشگاه استفاده كرد اما آيا همين ۳۰ نفر را هم روي كار آوردند. متاسفانه لابيهايي كه در فوتبال هست باعث شد اين مربيان به پرسپوليس بيايند. در حال حاضر نسلي كه من در آن حضور داشتم با يكديگر لج شدهاند و به دنبال اين هستند كه ديگري را پايين بياورند. يعني وقتي باشگاه من را ميخواهد بقيه همدورهايهاي من ميآيند من را خراب ميكنند و اين به فوتبال ما ضربه ميزند. آقاي رويانيان! من به جرات ميگويم كه افرادي كه ديگران را خراب ميكنند، اصلا در باشگاه راه ندهيد.
من از باشگاه پرسپولیس و رویانیان که فرد صالحی است ميخواهم از نظرات تک تک پیشکسوتان استفاده کند و آن کسی که اصلح است را انتخاب کند. نه آن فردی که دیگران را برای منافع خودش تخریب می کند چراکه به نظر من این نوع افراد سم هستند. حالا باز هم مثال زیاد است. اگر بگویم حتما متوجه میشوید. یکی از دوستان و هم دورهایهای من که الان مدیرعامل یک باشگاه است زمانی یک سرپرست را منصوب کرد اما پس از مدتی او را از کار برداشت. همان شخص سرپرست با من صحبت کرد و پشت سر آن مدیرعامل حرف زد که من به او گفتم آن مدیرعامل مثل شما رفیق من است. من با شما همبازی نبودم و پیشکسوت من هستید اما من و او شب و روز با هم بودیم. اگر حرفی دارید جلوي خودش بزنید. وقتی این حرفها را زدم خودش پشیمان شد و از من عذرخواهی کرد. بدترین چیز همین تخریب کردن دیگران است.
* هیچ موقع برای خودم چیزی نخواستم
هميشه اين را گفتهام زماني بود كه ميخواستند مجيد سبزي و فتح آبادي را به عنوان مربيان تيمهاي پايه منصوب كنند. پروين به من گفت اينها توانايي ندارند اما من گفتم اتفاقا خيلي خوب هم دارند. مگر آنها فوتباليست پرسپوليس نبودهاند؟ پس بايد از آنها استفاده كنيم. هيچ موقع براي خودم چيزي نخواستم. فقط چيزي را ميخواستم كه به سود ساير دوستان و همدورهايهايم باشد. حتي زماني كه انصاري فرد مديرعامل پرسپوليس بود من را صدا كرد و گفت ميخواهم تو را مربي تيمهاي پايه پرسپوليس كنم. به انصاريفرد گفتم من براي اين كار ۲۰۰ ميليون پول ميخواهم.
او از حرفم تعجب كرد اما واقعيت اين است كه اگر امثال محمد پنجعلي و مجتبي محرمي بخواهند تيمهاي پايه را در دست بگيرند، بايد با چنين قراردادي و درآمد ماهيانه يك ميليون تومان كار كنند. زماني كه فوتبال بازي ميكردند، پولي نميگرفتند و اين كمترين حقشان است. من به باشگاه پيشنهاد دادم كه شما ۱۰ درصد پولي را كه ميخواهيد به بازيكنان بزرگ خود بدهيد، جدا كنيد و آن را به فوتبال پايه اختصاص دهيد. چيزي از آن بازيكن كم نميشود و باشگاه هم ضرر نميكند اما در عوض تيمهاي پايه سر و سامان ميگيرد. هر زمان كه تيمهاي پايه قوي باشند، فوتبال ما قدرتمند ميشود. زماني كه من به پرسپوليس آمدم، بازيكنان پايه اين تيم افرادي مثل رضا عابديان، حسين عبدي، فريبرز مرادي و نادر محمدخاني بودند اما حالا كدام يك از اين افراد در پرسپوليس هستند؟
من براي آقاي ايكس متاسفم كه مصاحبه ميكند و ميگويد چرا يك نفر ديگر را سرپرست پرسپوليس گذاشتهايد؟ من ميخواهم بپرسم مگر قرار بود شما به صورت مادامالعمر سرپرست پرسپوليس باشيد؟ من چنين سمتهايي نميخواهم كه دوست و همبازيم را خراب كنم كه به جاي او سرپرست شوم. برخي افراد هستند كه با يك چلوكباب خودشان را ميفروشند. همين افراد ديگران را تخريب ميكنند. من به عنوان يك بازيكن از ۲۲ بازيكن تاريخ فوتبال ايران كه هواداران هم به اين موضوع اذعان دارند و به عنوان كسي كه هروقت ميخواهند يادي از گذشته بكنند، ميگويند ياد ضياء عربشاهي و امثال او بخير. از رويانيان ميخواهم كه در باشگاه پرسپوليس به پيشكسوتان توجه بيشتري بكند. حداقل افرادي كه لياقت بيشتري براي پست گرفتن دارند، موردتوجه قرار بگيرند.
* با فردوسیپور مناظره کنم، رویش را کم میکنم
چند وقت پيش در مصاحبهاي گفتم كه برخي افراد در حال خراب كردن همدورهايهاي خود هستند. من خودم زماني كه شنيدم باشگاه پرسپوليس قصد دارد چند پيشكسوت را با خود به قطر ببرد خوشحال شدم. من با تيم ملي به ۷۰، ۸۰ كشور دنيا سفر كردهام. اما نبايد به خاطر يك سفر، همبازيهايم را شب و روز با آنها زندگي ميكردم خراب كنم. من كه يك عمر فوتبال بازي كردم و زحمت كشيدم، حالا هيچ شغل و درآمدي ندارم. چه كسي بايد به فكر من باشد. مگر من كه يازده سال براي تيم ملي بازي كردم بيمه بودم؟ اگر عادل فردوسيپور با من مناظره كند رويش را كم ميكنم. بعد ميگويند در فوتبال مافيا است. در همين برنامهها افرادي مثل مجيد صالح و مجتبي تقوي به عنوان كارشناس ميآمدند. حالا همينها تيم دارند. مجتبي تقوي بيشتر بازي ملی دارد يا من و محمد پنجعلي و امثال ما؟ مثالهاي زيادي در اين زمينه وجود دارد. محمد نمازي كه ۳۰ سال در كانادا زندگي ميكرد، به يكباره دستيار كيروش شد. وقتي كه براي ديدن علي دايي به بيمارستان رفته بودم به نمازي گفتم كه چقدر زود به دستياري تيم ملي رسيدي. يا همين ماركار آقاجانيان. همه اين رفت و آمدها با لابيها صورت ميگيرد.
* به خاطر تیمداری ۱۶۰ میلیون تومان ضرر کردم
فيفا فردي را به نام ايجنت تعريف كرده كه ما در فارسي به آن ميگوييم دلال و واسطهگر. حالا سازمان ليگ و فدراسيون فوتبال مثل بنگاههاي املاك ميتواند ۲۰۰ نفر را به عنوان ايجنت رسمي در فوتبال مشغول به كار كند اما من هم مثل خيليهاي ديگر از همين دلالي در فوتبال ضرر ديدم. زماني در مدرسه فوتبالم بين ۷۰۰ تا ۸۰۰ بازيكن داشتم كه هيچ كس نتوانست تعداد بازيكنان مدرسه خود را به بالاتر از ۲۰۰ نفر برساند. برخي افراد آمدند و به من گفتند كه يك تيم بخر.
من اصلا آنها را نميشناختم. به من گفتند حتي براي تيم اسپانسر هم ميگيريم. من ۴۲ ميليون تومان پول زن و بچهام را دادم و چهار تيم در ردههاي پايه خريدم. دوباره به من گفتند يك تيم بزرگسال هم بخر تا در هر پنج رده تيم داشته باشي. دوباره ۱۲ ميليون از پولم را دادم و يك تيم بزرگسال خريدم. ۱۰ ميليون تومان ورودي مسابقات ليگ يك تهران بود. براي تمرينات همه تيمها هر هفته بيشتر از ۲۵۰ هزار تومان پول ميداديم. در مجموع ۱۶۰ ميليون تومان از پول خودم را دادم و بعد از ۸ ماه فهميدم كه اسپانسر قصد داشته از يك موسسه خيريه و از بچههاي يتيم پولي بگيرد و به تيم ما بدهد. به محض اينكه اين موضوع را فهميدم، گفتم اين پول را نميخواهم. متاسفانه دردهاي فوتبال ما زياد است. پس از آن مساله من گفتم ديگر تيم نميخواهم و به هيات فوتبال گفتم تيمها براي خودتان. من هيچ موقع نميآيم خودم را خراب كنم.
* شکست مقابل عربستان، بدترین خاطره دوران ورزشی
در همان جام ملتهاي سنگاپور كه همه تيمها را به راحتي ميبرديم در نيمه نهايي به عربستان خورديم. متاسفانه روي يك اشتباه و تعويض بدي كه انجام شد بازي را باختيم. شاهين بياني در دقايق پاياني بازي ميخواست توپ را دفع كند، اما به اشتباه دروازه خودمان را باز كرد. همان شب از شدت استرس و ناراحتي كه داشتم، درد شديدي در ناحيه كتف خود احساس مي كردم و آن شب تبديل به بدترين خاطره دوران فوتبالي من شد.
* پدرم هر هفته یک پیژامه برایم میخرید!
پدر من يك فرد نظامي بود و هميشه ديسيپلين خاص خودش را داشت. البته فردي نبود كه بداخلاق باشد، اما هميشه به من ميگفت درسات را بخوان. من از همان اوايل كودكي علاقه زيادي به فوتبال داشتم، اما اصلا با من بازي نميكردند ولی من با توپ پلاستيكي دائما بازي مي كردم و با هر دو پايم شوت زني ميكردم. به قول معروف با توپ خو گرفته بودم و آن را اصلا از خودم جدا نميكردم. از بس فوتبال بازي ميكردم پدرم هر هفته يك پيژامه برايم ميخريد و در عرض يك هفته زانوي همه شلوارهايم پاره ميشد.
* به بچههایم گفتم در کشوری که برای آن زحمت کشیدهام میمانم
تا همين الان چندين بار فرزندانم به من گفتهاند كه به خارج بيا و در همين جا مربيگري كن، اما من هيچ وقت كشورم را كه براي آن زحمت كشيدهام و جوانيام را در آن گذاشتهام ترك نخواهم كرد. منتظرم كه بالاخره روزي يك نفر زنگ تلفنم را بزند و بگويد به تيم من بيا. اما متاسفانه مشكلات زيادي براي قديميها وجود دارد. همين چند روز پيش شنيدم كه پسر علي جباري پيشكسوت استقلال فوت شده است اما استقلال در بازي بعدياش حتي يك بازوبند مشكي هم به احترام پسر بازيكن سابق خود به بازيكنانش نداد. اينها درد است. جباري بازيكن بزرگ استقلال و تيم ملي بوده است. متاسفانه افرادي كه همديگر را تخريب ميكنند در استقلال هم هستند.
* به نیکبخت گفتم چرا به پیشکسوتت احترام نگذاشتی؟
واقعا ما در آن زمان علي پروين را با جان و دل دوست داشتيم. هيچ كس نبايد منكر اين موضوع شود كه پروين بازيكن بزرگي در اين فوتبال بوده است. او واقعا اسطوره اين فوتبال است. پروين خيلي آدم باهوشي بود. او واقعا شعور فوتبالي بالايي داشت به ويژه در مربيگري. امير قلعه نويي هم اين ويژگي را دارد. حالا ميگويند هر بازيكني نميتواند مربي خوبي شود، اما اگر از بين ۱۰۰ بازيكن ۱۰ تاي آنها مربي خوبي ميشوند آن كسي كه فوتبالي نبوده ممكن است در يك ميليون نفر تنها يك نفر مثل ژوزه مورينيو يا آلكس فرگوسن مربي خوبي شود. متاسفانه من ديدم كه يك بار در يك برنامه تلويزيوني از انتخاب منصوريان براي تيم اميد انتقاد ميكردند. مجري برنامه ميگفت منصوريان در تيمهاي قبلياش نتيجه نگرفته، پس اينجا هم نبايد باشد. اما من ميگويم همه ما ايراد داريم و بايد به هم كمك كنيم كه ايرادهايمان برطرف شود، نه اين كه يكديگر را تخريب كنيم. همه بايد به پيشكسوتان احترام بگذارند چرا كه خودشان هم روزي پيشكسوت ميشوند. يك بار زماني كه قطبي مربي پرسپوليس بود با نيكبخت صحبت كردم و به او گفتم چرا با مربي قبلي خودت دست ندادي؟ يك روز هم شما مربي مي شويد و بازيكن اين كار را تكرار ميكند.
* بزرگترین حسرت زندگی ضیا عربشاهی
بزرگترین حسرتی که خوردم زمانی بود که همسرم در بیمارستان بود. شما خودتان را جای من بگذارید. به عنوان کسی که سالهای سال برای تیم پرسپولیس و تیم ملی زحمت کشیدهاید، حتی یک دفترچه بیمه ندارید. آن هم با این هزینههای هنگفت. چرا باید اینطور باشد؟ با این حال رئیس و پرسنل بیمارستان سورنا واقعا به من لطف زیادی کردند که هیچ موقع آن را فراموش نمیکنم. من ۳۳ شبانه روز در آن بیمارستان بودم و چیزهایی را در آن زمان دیدم که فهمیدم کسی که منم منم میکند مثقالی و حتی کمتر از آن هم نیست.
* بعد از انقلاب حراستی بودم
من خودم بعد از انقلاب حراستی بودم و مثل این افرادی نیستم که فقط بلدند بگویند ما ۳۰ سال برای نظام خدمت کردیم. در مسابقاتی که در دهلی هند برگزار می شد از آنجا که این شهر بعد از انقلاب پناهنده های زیادی داشت، ما پس از پیروزی مقابل کره جنوبی با افرادی مواجه شدیم که پرچم شیر و خورشید دستشان بود و شعار می دادند. من و چند نفر دیگر جلوی آنها رفتیم . آن شعار "الله اکبر" معروف را سر دادیم و تا چند شب پس از آن نیز اعلامیه پخش میکردیم. البته هیچ وقت از این موضوع صحبت نکرده بودم و حالا که بحثش به میان آمد گفتم. از خودم تعریف نمیکنم اما مملکت و نظامم را دوست دارم. اما متاسفانه بعضیها تا تلویزیون روی تصویرشان زوم می کند شروع به ذکر فرستادن می کنند که این به غیر از ریا چیزی نیست.
از میان حرفهای عربشاهی
** من به همراه سه نسل متفاوت در تیم ملی حضور داشتم. اگر با رضا وطنخواه به مشکل برنمیخوردم بیشتر هم میتوانستم بازی کنم. یادم میآید در یک تمرین تیم ملی همه توپهای برگشتی از سانترها را بدون استثنا گل میکردم، به حدی که عابدزاده واقعا اذیت میشد. اما با وجود شوتهای خوبی که میزدم ناگهان وطنخواه به من گفت "برو سانتر کن". سیروس قایقران و مجید نامجومطلق به همراه سایر بازیکنان از این تصمیم خندهشان گرفته بود!
** بهترین نسل تیم ملی در جام جهانی ۱۹۷۸ بود و بعد از آن هم تیم جام ۱۹۹۸ فرانسه خیلی خوب بود. با این حال بعد از آن سال دیگر به آن صورت ستارهای در فوتبال ما ظهور نکرد. حالا بازیکنانی مثل علی کریمی و فرهاد مجیدی بهترین بازیکنان ایران هستند. دلیل آن هم توجه نکردن به فوتبال پایه است.
** من و مجتبی محرمی خاطرات زیادی با هم داشتیم. هر وقت با هم بودیم فقط میخندیدیم. الان هم همین جور هستیم. حتی یک بار نشده برای هم اخم کنیم یا کلاس بگذاریم. در سال ۶۷ با تیم ملی با تیمهایی مثل آلمان شرقی بازی کردیم و در اردوها فقط می خندیدیم.
** من خيلي پسر خوبي هستم. همه فدراسيونها به من احترام ميگذاشتند، چرا كه يك بازيكن با اخلاق بودم و در عمر بازيگريام هيچ كارت زرد و قرمزي دريافت نكردم. وقتي هم من را ميزدند، ميخنديدم و ميگفتم عيبي ندارد. الان يك بازيكن را ميزنند، كرنش ميكند و به بازيكن حريف فحش ميدهد. متاسفانه يكي از اصليترين علتهاي كاهش احترام به پيشكسوتان اين است كه برخي مديران كه به كارشان وارد نيستند، بازيكن سالاري ميكنند و همين باعث ميشود كه بازيكن فكر كند به جاي بزرگي رسيده است.
** کمیته پیشکسوتان فدراسیون هم کار خاضی نمیکند. هر کمیتهای هدفی دارد و اگر این کمیته هدف ندارد پس کارش هم هیچ فایدهای نخواهد داشت. حداقلش این است که به درد دل بازیکنان قدیمی رسیدگی کند و دائما به آنها سر بزند.
** عباس کارگر مثل سکهای است که پشت و رویش یکی است. او و پرویز جعفری به من خیلی کمک کردند. نه از نظر مادی بلکه پس از سکته مغزی همسرم هر روز با من در تماس بودند و حال من را جویا می شدند.
** تشکر می کنم که برای شنیدن حرفهایم آمدید. عذر میخواهم که خانه ما درویشی بود. درست است که اکثر مدیران ما الان بالاتر از سیدخندان ساکن هستند اما من بچه جنوب شهرم و به آن افتخار میکنم. شما رسانهها باید همیشه به یاد پیشکسوتان باشید.
همین چندروز پیش مهدی حیدری بازیکن سابق اکباتان به من میگفت وام قرض الحسنهای که گرفته است در عرض سه، چهار سال به ۲۰ میلیون تومان تبدیل شده است. متاسفانه او الان وضعیت خوبی ندارد و چه خوب بود اگر باقی پول خود را میبخشیدند. او همین الان برای بازپرداخت این وام مجبور شده است از چندنفر دیگر پول قرض کند و این وافعا بد است.
نظر کاربران
کلاهبردار! پول میگیره بچه های مردمو ببره تو باشگاه بعدم بچه های مردم که باشگاه نمیرن هیچی باید بدون دنبال پولشون. مدرک دارم الکی نمیگم.