رخشان بنی اعتماد؛ صدای سکوت زنان ایران
«قصه ها»، آینه تمام قد رخشان بنی اعتماد است، نه تنها چیزی کمتر از گذشته ندارد، بلکه نجواهای داخل مینی بوس، داخل مترو و داخل ون، شخصیت هایش برای ما خیلی چیزها دارد. انگار نه انگار که نزدیک به ۱۰ سال است، از او چیزی روی پرده نرفته است.
مجله ایران فردا - رقیه رضایی: «قصه ها»، آینه تمام قد رخشان بنی اعتماد است، نه تنها چیزی کمتر از گذشته ندارد، بلکه نجواها و گفت و گوهای داخل مینی بوس، داخل مترو و داخل ون، شخصیت هایش برای ما خیلی چیزها دارد. انگار نه انگار که نزدیک به 10 سال است، از او چیزی روی پرده نرفته است.
برای ما که نوجوانی و دهه دوم زندگی مان با آثاری از او شکل گرفت و جریان یافت، حال در دهه سوم و بعد از آن همه ماجرا، رخشان بنی اعتماد همان رخشان بنی اعتماد است و این یعنی امید. امید در روزگاری که همه چیز و همه کس عقب رفته اند. امید در روزگار درهم شکسته شدن رویاها. با او که به گفت و گو نشستیم، از زنان، جامعه، مقاومت برای تغییر، هزینه های این مقاومت، کارهایش و امیدهایش گفت.
اغلب افرادی که کارهای شما را می بینند با محوریت زنان در آن ها مواجه می شوند. آیا خودتان را طرفدار حقوق زنان می دانید؟
طبیعی است که به واسطه شناخت نزدیک تر نسبت به مشکلات و معضلات هم جنسان خودم، تمرکزم بیشتر روی زنان و طرح مسائل زنان است. طبیعی تر از آن این است که طرفدار حقوق زنان هستم، ولی این به معنای محدودماندن در حیطه مسائل زنان نیست. رویکرد اصلی ام، طرح موقعیت انسان در شرایط اجتماعی، فارغ از جنسیت است.
به خاطر دارم که فیلمی مستند درباره مطالبات زنان از دهمین رئیس جمهوری می ساختید. در گیر و دار انتخابات ۱۳۸۸ بود. راجع به آن قدری توضیح دهید.
معمولا در دوران انتخابات و تبلیغات انتخاباتی کاندیداتورهای، فضای بازتری برای طرح مطالبات اجتماعی به وجود می آید. سال ۸۸، برای اولین بار ائتلافی بین گروه های مختلف فعال حقوق زنان، با دیدگاه های مختلف شکل گرفت. موقعیت مناسبی برای ثبت مباحث مختلف مربوط به زنان بود که فیلم بر این اساس ساخته شد.
عموما چه مطالباتی از سوی زنان مطرح شده بود؟
مطالبات مختلفی از منظر قانونی و اجتماعی و فرهنگی مطرح بود که ریشه همه آن مشکلات را می شود در تبعیض جنسیتی خلاصه کرد.
فکر می کنید که هنوز هم این مطالبات وجود دارند؟ آیا دولت از این مطالبات آگاه است؟
طبیعی است که معضلات بسیاری حل نشده باقی مانده و راه طولانی ای در مسیر حل مسائل زنان وجود دارد. بعید است که هر دولتی از مشکلات نیمی از جمعیت جامعه خود بی خبر باشد، اما همیشه در دروان انتخابات، مسائل زنان به عنوان یک مسئله جدی مطرح می شود. ولی پس از آن دوره، موضوع به حاشیه رانده و فراموش می شود.
بسیاری از افرادی که دیدی محافظه کارانه به مسائل اجتماعی دارند، معتقدند که حضور اجتماعی زنان خود مشکل است. اما با وجود این حضور زنان انکارناشدنی است. شما چه نقشی برای این حضور قائلید؟
این تفکر که مبنای آن همانا نگاه تبعیض آمیز به جنسیت های مختلف است، حق طبیعی زنان را برای حضور اجتماعی بر نمی تابد. این دیدگاه قطعا در تضاد با روند اجتناب ناپذیر جهان امروز قرار دارد.
در کشور ما در بسیاری از عرصه ها برابری جنسیتی در مغایرت با اصل رای اکثریت است؛ نظر شما چیست؟ به نظرتان کدام یک مقدم هستند، برابری جنسیتی یا دموکراسی؟
دموکراسی بدون به رسمیت شناختن حقوق آحاد یک جامعه به عنوان شهروند و بدون در نظر گرفتن جنسیت آنان معنایی ندارد.
بسیاری از فعالان زنان معتقدند که حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می تواند در ارتقای فرهنگ دموکراتیک کمک کند. آیا در حالی که اکثریت محافظه کار با برخی مشارکت ها یا مطالبات زنان مخالفت بنیادین دارد، چنین چیزی ممکن است؟
همان طور که اشاره کردم راه طولانی ای پیش روی زنان است و مخالفت های جدی بازدارنده و محدودکننده این مسیر را دشوارتر می کند، اما این حرکت هرچند تدریجی و گام به گام، امیدوارکننده است.
برویم سراغ کارهایتان. این آخرین فیلم شما با بقیه فرق داشت. وجه ممیز فیلم قصه ها با سایر کارهایتان چه بوده است؟
شاید بهتر است از وجه اشتراک فیلم هایم صحبت کنم. دغدغه هایم نسبت به مسائل اجتماعی و موضوعاتی که به آن ها توجه دارم، موقعیت انسان هایی که در جامعه نگران چگونگی سرنوشتشان هستم، یک چرخه تکرارشده در همه فیلم هایم است. طبیعی است که هر فیلم ساختار سینمایی و موضوع خاص خود را دارد ولی وجه مشترک همه فیلم ها چه مستند و ه داستانی همان رویکرد اجتماعی است. تفاوت «قصه ها» به نوعی جمع شدن بخشی از همان دغدغه ها کنار هم است و جدا از آن نیز تجربه ای تازه در نگارش فیلم نامه است. همچنین ساختاری که از کنار هم قرارگرفتن چند ساختار مختلف تشکیل شده هم از وجوه تمایز آن به حساب می آید.
وقتی قصه ها را می بینیم این دید به ما دست می دهد که شاید پایانی است برای کارهایتان. واقعا چنین قصدی داشتید؟
در زمان ساختن فیلم، بعد از چند سال فیلم نساختن و دل تنگی ام برای کاراکترها، موقعیت ها و دغدغه های گفته نشده، فکر می کردم شاید این وصیت نامه ام باشد. البته این حس آن زمان من بود و انرژی بعد از ساخته شدن «قصه ها»، بلافاصله مرا متوجه کرد تا وقتی زنده هستم اجازه ندارم دست از کار بکشم و همچنان باید به طرح های بسیار و کارهای انجام نشده خود فکر کنم.
در مورد خود فیلم و شخصیت هایش بیشتر توضیح دهید.
شخصیت ها دو بخش هستند. اغلب شخصیت ها، شخصیت های جدید هستند. بابک و نگار در قصه مترو و شخصیت حامد در قصه آخر شخصیت هایی بودند که مربوط به دوران پس از «خون بازی» بودند. یعنی فاصله ساخت آخرین فیلم داستانی ام «خون بازی» تا «قصه ها».
این شخصیت های جدید با موضوعات متفاوتی نسبت به سرنوشت شخصیت های قبلی در فیلم مطرح شدند. آن چه که در «قصه ها» به عنوان وضعیت حال کاراکترهای قدیمی مطرح می شود، درواقع بازتاب برداشت من از سرنوشت این انسان ها در طول زمان است و صرفا برمبنای تخیل نیست. نمی توانم بگویم که سرنوشت همه آدم های واقعی در شرایط شبیه به این کاراکترها قطعا به این مسیر رفته است. ولی صرفا تخیل محض نویسندگان هم نیست.
ولی این سرنوشت ها کاملا واقعی به نظر می رسیدند. مثل سرنوشت نوبر یا سرنوشت سارا، این طور فکر نمی کنید؟
همه شخصیت ها برگرفته از شرایط واقعی اجتماعی هستند. یعنی فیلم از آدم هایی که هنوز در جامه زندگی می کنند و طبیعتا برای من هیچ وقت خلاصه و تمام شده در آن موقعیت به تصویر کشیده شده نبودند، تشکیل شده؛ بنابراین واقعی به نظر می رسد. به عنوان مثال، در دنیای واقعی، وقتی با مادران تنها و فرودستی که به دلیل مشکلات پیچیده و زندگی نابسامان مطلقه شده اند و سرپرستی فرزندانشان را در نهایت تنگنا بر عهده دارند، یا تن به ازدواج های دوباره ای داده اند که تفاوت چندانی با شرایط پیشین آن ها ندارد روبرو می شوم، دخترکان رهاشده در شهرک فاطمیه فیلم «این فیلم هارو به کی نشون می دیدن» که بیست و چهار سال قبل ساختم را به یاد می آورم متاسفانه، در همان زمان هم سرنوشتی بهتر از این نمی شد برایشان متصور شد. خلاصه کلام این که موقعیت فعلی شخصیت ها همچنان براساس برداشت من از شرایط واقعی جامعه و براساس موقعیتی است که این کاراکترها، مانند افراد مشابه خود در دنیای واقعی داشته و دارند.
ویژگی بارز این کاراکترها چیست؟
ویژگی بارز و مشترک این کاراکترها این است که در سخت ترین شرایط به انفعال روی نیاورده اند، وا نداده اند و انسان باقی مانده اند. این مهم ترین نکته درباره این شخصیت ها است.
چقدر این موضوع به واقعیت نزدیک است؟ به نظرتان خوش بینانه و آرمان گرایانه نیست؟
شاید بخش زیادی از این موضوع آرزوی من باشد، ولی غیرممکن و خیال پردازی نیست. این نگاه به انسان ها، ناشی از احترام من به ذات بشری است. وقتی انسان هایی را می بینم که زیر بار فشارها له شدند ولی هنوز جوهر انسان بودن در آن ها به قوت خود باقی است، این احترام چندین برابر می شود و از آن طرف قربانیان بی شماری هم هستند که تاب مقاومت در برابر شرایط پیرامونی را نداشته و به فساد و جرم و بزه کشیده می شوند.
محوریت شخصیت های شما در اغلب مواقع ساختارهای موجود را شکسته اند و هیچ وقت از این موضوع ترسیده اید که این ساختارشکنی ها لطمه به کار شما بزنند؟ مثلا کارتان اجازه پخش پیدا نکند یا چیزهایی شبیه به این؟
اگر ترسیدن باعث شود که یک قدم از جلورفتن به سمت واقعیت جامعه باز بمانم طبیعتا ده ها قدم عقب خواهم ماند. من به عنوان یک فیلم ساز نه خود را خیلی جلوتر از جامعه می بینم و نه عقب تر. اگر با همین موقعیت های شخصیت های برگرفته از شرایط واقعی بتوانم یک منظر جلوتر از آن چیزی را که واقعیت موجود جامعه است نشان دهم، برایم راضی کننده است.
ببینید؛ مثلا در مورد فیلم خون بازی، نمایش دادن دختری که در اوج اعتیاد است و حمایت های مادرش از او برای بازگشت به زندگی. این ها همه در آن دوره ای که فیلم ساخته می شد، اوایل دهه ۸۰، از تابوهای اصلی جامعه بودند که فیلم شما در فروریختن این تابوها موثر بود. امروز خانواده ها و حتی سازمان های مختلفی را می بینیم که به جای طرد زنان دچار سوءمصرف مواد مخدر، سعی در حمایت از آنان دارند. وقتی فیلم را می ساختید، با خودتان چه فکر می کردید؟ چنین افق هایی را می دیدید؟
واقعیت این است که وقتی موضوعی برای ساخته شدن گریبانم را می گیرد، به خطرات طرح آن و واکنش های احتمالی نسبت به آن فکر نمی کنم، چون در این صورت دچار محافظه کاری شده و طبیعتا باید به سراغ موضوع کم ریسک تری بروم. سعی ام همیشه این است که براساس نیت و هدفم که بی تردید مصلحانه است با وجود حساسیت برانگیزی موضوع، راهکاری پیدا کنم که فیلم قابل نمایش باشد.
در زمان ساخت «خون بازی» نیز، آمار اعتیاد خیلی بالا رفته بود که متاسفانه این آمار هنوز هم در جامعه ما بالا است. وضعیت دخترانی که به این شرایط مبتلا می شوند به مراتب سخت تر از مردان است. زنان در حالت عادی نیز در وضعیت زیر ذره بین قرار دارند چه رسد به این که، زنی گرفتار اعتیاد شود، یعنی از مرز عرف عمومی عبور کند که البته این عبور لزوما مثبت نیست. در این شرایط غیرممکن است که بتواند داغ این آسیب را حتی پس از ترک اعتیاد از پیشانی بردارد. ساخت «خون بازی» صرفا با هدف شکست تابو نبود، اعتقاد داشتم موقعیت یک دختر معتاد واقعیتی است که باید دیده شود و به عنوان یک واقعیت تلخ موجود، ایجاد حساسیت و توجه کند.
جایزه مربوط به فیلم قصه هایتان را به حراج گذاشتید و درآمد آن را به سرای مهر تقدیم کردید. فکر می کنید این کار برای بهبود وضعیت زنان بی خانمان می تواند موثر باشد؟
خیلی سال پیش وقتی که کل جوایز داخلی و خارجی ام را با قید یک شرط به موزه سینما سپردم، این که بنا دارم کل جوایزم را در یک حراج بین المللی به فروش برسانم تا با تاسیس بنیادی، درآمد آن صرف ایجاد سرپناه و خانه امن برای زنان تنها شود. همیشه فکر کرده ام که خانه های امن برای زنان یک نیاز جدی است.
زنان قبل از اینکه ارتباطشان با خانواده قطع شود و موقعیت آسیب زای رهاشدن را پیدا کنند و حتی کارتن خواب شوند، به یک مامن و نه یک تنبیه گاه نیاز دارند. این همیشه آرزویم بوده که اگر در زمان حیات خود موفق به این کار نشوم این مسئولیت را به عهده پسرم تندیس و دخترم باران گذاشته ام که این کار را انجام دهند. این کار احتیاج به فرصتی مناسب و برنامه ریزی وسیع دارد. سال پیش در مراسمی که «خیریه طلوع بی نشان ها» برای جمع آوری کمک به منظور تجهیز مرکزی برای حمایت از زنان کارتن خواب برگزار کرد میکروفن به شکل رایج، در میان جمعیت دست به دست می گشت و طبیعتا در برابر من و همکاران سینمایی مکث بیشتری می کرد تا کمک مالی مان را اعلام کنیم.
تصور عمومی از خانواده سینما برمبنای دستمزد چند سوپراستار، تمول و مکنتی است که واقعیت ندارد. من در آن لحظات مطمئن بودم دوستانی که پیش از من مجبور به اعلام ارقامی شدند، ته مانده های حسابشان را هدیه کردند که طبیعتا ارقام قابل توجهی نبود و نمی توانست کمک موثری باشد. در همان موقعیت فکر کردم شاید اهدای آخرین جایزه فیلم قصه ها که جایزه هیئت داوران آسیا پاسیفیک بود بتواند نمادی برای جلب حمایت های اساسی از این زنان بشود و هم شروعی برای اجرای طرحی که برای همه جوایزم دارم.
چند روز بعد به بازدید مرکز در حال تجهیز رفتم و از رضا کیانیان که همیشه در این امور فعال و خلاق است، کمک گرفتم تا برای اجرایی شدن این پروژه فکری کند و به فاصله کوتاهی، او طرح سین هشتم را مطرح کرد و خوشبختانه خیلی از هنرمندان نیز پیوستند. طرح این مسئله باعث شد که ایرانیان زیادی از خارج از کشور نه فقط در زمینه مالی و در زمینه تخصص هایشان داوطلب کمک شوند.
فکر نمی کنید که به جای تمرکز بر کارهای خیریه و نهادهای مردم نهاد، بهتر است که افرادی چون شما بر دولت متمرکز شوند و از او بخواهند که در این موارد تغییر ایجاد کند؟ چون به هر صورت مبارزه با فقر یکی از وظایف دولت ها است و دولت توان بیشتری در مقابله با آسیب های اجتماعی دارد؟
بار عظیم کارهای اجتماعی بر دوش ان جی اوها است. این گروه ها با سختی ها و موانع بسیار، نقش موثری در کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی دارند. ما این را می دانیم و یکی از موضوعاتی که همیشه باید شکرگزار آن باشیم، وجود نیروهای داوطلب در کشورمان است. این گروه ها نه فقط در تهران، بلکه در شهرستان ها و حتی نقاط دورافتاده نیز بی سروصدا و بدون امکانات و تحت فشارهای مختلف کارهای فوق العاده انجام می دهند. از همان ابتدا نظرمان این بود که این حرکت را به جریان بیاندازیم و هر آن چه که می توانیم به کار بریم تا نهادهای مردمی نیز به آن بپیوندند و در کنار آن امیدوار باشیم که نهادهای دولتی نیز خودشان به این طرح ها بپیوندند که خب خوشبختانه اتفاق هایی در حال وقوع است.
محوریت کارهای شما عمدتا زنان هستند. چقدر این قضیه عمدی بوده است؟ ضمن اینکه دیگر در بحث تولید اثر سینمایی، زنان نقش های کلیدی یافته اند و انحصار از دست فیلم سازان مرد خارج شده است.
در بحث تولید خوشبختانه در حال حاضر، حضور زنان در سینما، به عنوان یک امر بدیهی و طبیعی، پذیرفته شده است و در همه رشته های مربوط به سینما، زنان در رده های تخصصی بالا مشغول به کارند. در مورد محوریت زنان در کارهایم، در سوال اول تان پاسخ دادم که طبیعی است به واسطه شناخت نزدیک تر به این حوزه، تمرکز روی شخصیت های زن بیشتر است اما گرایشم به طرح موضوعات اجتماعی از ابتدا نه بر مبنای یک تصمیم، بلکه از آن جایی ناشی می شود که اساسا سینما را این گونه شناخته و انتخاب کرده ام. چه در مورد مستند و چه در مورد فیلم داستانی. طرح موضوعات اجتماعی مسئله اصلی من است.
گفتید که از کار دست نمی کشید. برای آینده چه برنامه هایی دارید؟
از سال ها پیش به اتفاق دوست و همکار قدیمی ام فیروزه صابر طرحی داشتیم که در مورد زنان کارآفرین مجموعه ای بسازیم. در ابتدا قرار بود که فیلم ها درباره زنان کارآفرین باشد ولی گیرودار تصمیم گیری ها به این رسیدیم که این مجموعه درباره کارآفرینان، اعم از مرد و زن ساخته شود. در حال حاضر در حال تدارک عملی کردن ساخت این پروژه هستیم. به اتفاق مجتبی میرتهماسب درنظر داریم این مجموعه به کمک جمعی از مستندسازان حرفه ای، با طراحی ساختار تولیدی که خود مشخصه های یک پروژه کارآفرینی را دارد ساخته شود. ما به لزوم و تاثیر این مجموعه اعتقاد داریم. امیدوارم با درک اهمیت این پروژه حامیان بخش خصوصی ما را در ساخت آن یاری دهند.
چقدر این کار می تواند تاثیرگذار باشد؟
این کار نمایشگر موقعیت کسانی است که با ویژگی هایی خلاقیت و ریسک پذیری و نوع نگاهشان به مقوله کار، موقعیت هایی را فراهم می کنند که نه فقط به عنوان موقعیت شغل و کسب درآمد برای خود، بلکه در ابعاد توسعه ملی نیز تاثیرگذارند. این افراد قهرمانانی هستند که دیده نمی شوند و جامعه به شدت نیاز دارد که آن ها را ببیند، چون امید ایجاد می کنند. این کار می تواند این تصور که بعضا غیرواقعی هم نیست و موفقیت را فقط مشروط به برخورداری از رانت و ارتباط با نهادهای قدرت می داند، بر هم بریزد. هدف این است که در این مجموعه ویژگی های شخصیت آدم هایی که با خلاقیت و پشتکار موقعیت خود و جامعه را تغییر می دهند، نشان داده شود. این یکی از ضروریات جامعه امروز ما است و یکی از موضوعاتی است که می تواند برای جوانان به منظور یافتن الگوهای جدید کارساز و امیدبخش باشد.
ساخت این مجموعه چقدر طول خواهدکشید؟
پژوهش های اولیه انجام شده و بعد از مرحله تامین بودجه، زمان بندی ساخت این مجموعه ۱۸ ماه پیش بینی شده به همراه چاپ دو کتاب که حاوی عکس ها و پژوهش ها و فیلم نامه ها خواهدبود. ضمن آن که نوشتن چند فیلم نامه داستانی براساس پژوهش های انجام شده را هم در برنامه داریم.
آیا به تغییر امیدوارید؟ فکر می کنید به خصوص در زمینه زنان تغییر ایجاد شود؟
مغلطه های بسیاری در مورد حقوق زنان وجود دارد و راه درازی در پیش رو و همچنان ناگزیر از پرداخت هزینه های سنگین، اما تا زمانی که مقاومت وجود دارد امید هم هست و من امیدوارم.
ارسال نظر