وحید قلیچ: پرسپولیس کاروانسرا شده!
گفتگو با وحید قلیچ مثل این می ماند که جعبه سیاه پرسپولیس در دهه ۶۰ و ۷۰ را باز کرده باشید، جعبه سیاهی که وحید قلیچ خاطرات پرسپولیس رویایی دهه ۶۰ را هنوز به روز و ساعت در ذهنش دارد.
هفته نامه همشهری جوان - محمد امیرپور: گفتگو با وحید قلیچ مثل این می ماند که جعبه سیاه پرسپولیس در دهه 60 و 70 را باز کرده باشید، جعبه سیاهی که وحید قلیچ خاطرات پرسپولیس رویایی دهه 60 را هنوز به روز و ساعت در ذهنش دارد. وحید قلیچ از آن جنس آدم هایی است که عوض شدن روزگار رویش تاثیر زیادی نگذاشته و هنوز هم می شود صداقت و سادگی را در تمام حرف هایش دید. بدون هیچ نگرانی و مصلحت اندیشی از هر دری گفت و فقط بین خاطره بازی هایش چند باری خواهش کرد جاهایی را قلم بگیریم و در مصاحبه چاپ نکنیم.
دروازه بانی که در تمام دهه 60 پیراهن قرمزها را از تنش درنیاورد و چند باری هم گفت در کتاب آمار پرسپولیس، او پرسابقه ترین دروازه بان تاریخ باشگاه به حساب می آید.
چطور شد سر از پرسپولیس درآوردید؟ خیلی ها می گفتند وحید قلیچ با قد کوتاهش چطور به پرسپولیس کهکشانی آن روزها رسیده است؟
- من گلر دارایی بودم اما در زمین خاکی های محلات هم بازی می کردیم. یک روز در زمین خاکی استوار با تیم علی آقا بازی داشتیم. در این بازی سروصدا راه انداخته بودم و برای پرسپولیسی ها کری می خواندم. بازی که تمام شد یک کفاش از آن طرف زمین آمد سمتم و گفت علی آقا گفته بیا نمایشگاه باهات کار دارم. نمایشگاه خیابان عارف جنوبی بود. اولین چیزی که علی آقا به من گفت این بود: «بچه پررویی، ولی ازت خوشم اومده. می خوای بیای تیم ما؟»
گفتم: «آره علی آقا.» گفت: «ببین اینجا از پول خبری نیستا! ۱۵ تومن برات وام می گیرم. قسطاشو خودم می دم. برو یه ماشین بردار.» یک پیکان مدل ۵۲ بهم داد. سال ۵۹ بود. ماشین رو گرفتم بعد خود علی آقا من را به یک آژانس کرایه ماشین معرفی کرد و از همون روز رفتم آژانس کار کردم. وقتی من رفتم پرسپولیس، صفریان و عسگرخانی از پرسپولیس رفتند. چند سال من و یک گلر از تیم جوانان تنها دروازه بانان پرسپولیس بودیم. روز عروسی من مصادف شد با بازی فینال جام حذفی با شاهین. صبح روز بازی گفتم: «علی آقا من امروز عروسی ام است، چه کار کنم؟» گفت: «می بینی که گلر نداریم. اگه نمی خوای بیای نیا.»
گفتم می آیم ولی بعد از بازی شما یک صحبتی بکن با خانواده خانمم. ساعت ۹:۳۰ صبح رفتیم دفترخانه و عاقد ما را عقد کرد. از آنجا رفتیم استادیوم. ۸۵ هزار نفر آمده بودند ورزشگاه. بازی که تمام شد با علی آقا رفتیم به مراسم برسیم ولی ساعت ۱۱:۳۰ رسیدیم. به جز فامیل های نزدیک همه رفته بودند. علی آقا همانجا ۱۰ هزار تومان و یک تلویزیون رنگی کادو داد. خدابیامرز مرتضی احمدی هم ۱۰ هزار تومن داد.
مرحوم مرتضی احمدی آن روزها خیلی به تیم نزدیک بود؟
- آره، خیلی نزدیک بود. خیلی به تیم کمک می کرد، حتی کمک مالی. یادم می آید بابای رضا عابدیان هم بود. او و مرحوم احمدی پول می دادند و بین بچه ها تقسیم می شد. ما توی این روزها توی پرسپولیس بازی کردیم؛ پرسپولیس واقعی، من و امثال من هستیم. هیچ دروازه بانی اندازه من توی پرسپولیس سابقه ندارد. من ۱۲ سال دروازه بان پرسپولیس بودم. با پیراهن پرسپولیس ۳۷۰ بازی رسمی کردم. تنها گلری هستم که ۹ تا دربی بازی کردم. نسل عجیبی بودیم. ضیا عربشاهی وقتی بازی تمام می شد، توی رختکن از هوش می رفت، بس که می دوید. محسن عاشوری از ۴۰ تا پاسی که می داد، ۳۹ تایش می رفت همانجا که باید.
آن دوران پول چندانی در فوتبال نبود واقعا؟ یعنی با پول فوتبال زندگی نمی چرخید؟ حتما باید در جایی مثل آژانس هم کار می کردید؟
- اصلا پول نبود. مگه گاهی می رفتیم شمال و با تیم های محلات بازی می کردیم. از تالش تا انزلی و رشت با چند تیم بازی می کردیم. تیم های محلی پول خوبی می دادند که باهاشان بازی کنیم. نفری ۸۰۰-۷۰۰ تومان به بازیکنان می رسید. علی آقا خودش هم از جیبش نفری یک کیسه برنج به بازیکنان می داد اما نمی گذاشت کسی از بیرون تیم بیاید و پول بدهد. به ما می گفت شما گداهای سربلند هستید. من هنوز هم همان اخلاق را دارم.
الان با موتور می آیم و می روم اما هیچ وقت دست دراز نکردم پیش کسی. هیچ وقت نشده بروم سر راه مدیرعامل سبز شوم. همه بچه های آن دوره همان جوری مانده اند. هنوز هم همان گداهایی سربلند علی پروین ایم. دو بار عمل قلب باز انجام دادم ولی یک بار هم نشد بگویم آقایان پرسپولیسی کمک! حتی دفترچه بیمه ندارم. وحید قلیچ زنده ماندن و نفس کشیدنش را مدیون این دو نفر است: آقای پشم چی، معاون شهرسازی شهرداری تهران و آقای مهندس سمیعی، معاون شهرسازی منطقه ۵. تمام هزینه های بیمارستان من را تقبل کردند. به خدا حتی آقای سمیعی استقلالی است ولی با محبت آنها امروز سرپا هستم.
در دهه ۶۰ خیلی ها می گفتند بهروز سلطانی از قلیچ بهتر بود اما قلیچ چون با علی پروین رابطه بهتری داشت، دروازه بان اصلی پرسپولیس مانده بود. خود بهروز سلطانی هم همیشه می گفت وحید قلیچ همه کار می کرد تا من از ترکیب اصلی دور باشم.
- علی پروین یک سال من را دوست داشت، دو سال، پنج سال، من ۱۲ سال دروازه بان پرسپولیس بودم. چهار سال هم مربی دروازه بانانش بودم. بهروز سلطانی می خواست همیشه زرنگ بازی دربیاورد. فامیل هایش همه پولدار بودند. باجناق هایش با بنز می آمدند سر تمرین. یک روز که تمرین آخر قبل از بازی توی داودیه تمام شد، بهروز دیر رسید. نمی دانم با باجناق هایش کجا رفته بودند ولی دیر رسید. من هم ساکم را بسته بودم و داشتم می رفتم. رسید به من و پرسید: «تمام شد تمرین؟»
گفتم: «آره بابا. همه رفتند.» گفت: «فردا ساعت چند و کجا بیام برای بازی؟» گفت: «ساعت ۳:۳۰ آزادی.» یک ساعت دیرتر گفتم. علی آقا گفته بود ساعت ۲:۳۰. نوبتی دروازه بانی می کردیم و آن بازی نوبت بهروز بود بایستد توی دروازه ولی بیچاره یک ساعت دیر رسید. پروین هم گفت وحید لباس عوض کن برو تو زمین. بهروز رسید به رختکن و علی آقا را دید. داد زد: «علی آقا به خدا این به من گفت ساعت سه و نیم اینجا باشم وگرنه من که مریض نبودم. سر وقت می آمدم به خدا.» علی آقا گفت: «اون دیگه بستگی داره به زرنگی خودت!» یک تیم از آلمان آمده بود به اسم ویسمولر. تیم خیلی خوبی بود. نیمه اول هر چی توپ ریختن روی دروازه من گرفتم.
نیمه دوم بهروز قرار بود جای من بازی کند. بهروز هم که ناراحت بود چرا فیکس نیست، نمی خواست بازی کند. گفتم بهروز این کار را نکن. بالاخره رفت و دوتا گل خورد. آمدیم توی رختکن. علی پروین برگشت گفت: «آقای بهروز خان وقتی می گم برو تو زمین، پشتت رو می کنی به ما. به جای این ادابازیا توپ ها رو می گرفتی که از هر جا نره تو گلت!» بهروز هم ناراحت شد و با مشت کوبید به سقف فلزی سونای رختکن. فکر کنم این آخرین بازی اش برای پرسپولیس بود. به خاطر همین چیزها پروین من را دوست داشت.
حمید درخشان با شما برای کادر فنی پرسپولیس سال گذشته حرف زده بود؟
- دعوتم کرد هتل پارسیان و همه قرارها را با هم گذاشتیم اما فردایش خبر رسید یکی دیگر رفته سر تمرین. اشکال ندارد. چوبش را هم خورد. الان هم رفته اند آقای برانکو را آورده اند. برانکو توی خانه اش خوابیده بود و آقای چلنگر هم داشت توی بازار تهران وسایل تزیینی ماشین می فروخت اما آقای برانکو به وسیله کسی که آبدارچی هم نیست چه برسد به مدیر، شده مربی پرسپولیس! یک نفر را هم آورده اند به عنوان مربی گلرها! این بابا اصلا مربی گلرها نیست.
بنده خدا در مونته نگرو از این باسکول هایی دارد که ماشین وزن می کنند! برانکو دوتا بازیکن خریده گفته ۸۰ درصد خواسته های من تامین شده! بهترین خریدی که کرده کمال کامیابی نیاست. وای به حال پرسپولیس که بهترین خریدش کمال کامیابی نیاست! یا همین رامین رضاییان که کلی برایش سروصدا کردند. کاظمی از دیوار بالا می رفت. ببخشید پرسپولیس مثل کاروانسرا شده، هر مسافری می رود تو.
در ایران مشکل مربی دروازه بان داریم. اصولا هر دروازه بانی نمی تواند مربی دروازه بان ها باشد، مربیگری خودش یک تخصص است.
- قبول دارم. شما ممکن است بهترین گلر تاریخ هم باشی ولی تضمینی نیست که مربی خوبی شوی. احمدرضا عابدزاده به نظر من بهترین گلر تاریخ فوتبال ایران است اما به هیچ وجه مربی خوبی نیست. من شاگردهایم مشخص هستند. داود فنایی، احمدرضا عابدزاده، فرشید کریمی، محمد محمدی، محسن فروزان، ابراهیم میرزاپور. اینها شاگردهای من بودند. چه کسی به اندازه من دروازه بان تربیت کرد؟ منتها چون قبلا زمین چمن آب می دادم، الان نمی توانم مربی باشم.
زمان شما هم مشکل دو دروازه بان همسطح در یک تیم وجود داشت؛ واقعا راه حلی برای این مشکل وجود ندارد؟
- به نظر من یک تیم خوب باید دو گلر خوب و همسطح داشته باشد، به شرطی که هر کدام خودش را تثبیت کرد، دروازه بان اصلی بماند. می گویند گلر ۴۰ درصد یک تیم است. این ۴۰ درصد را می شود با دوتا گلر خوب تامین کرد. منتها نه با دوتا گلر ادعا! زمان ما علی آقا مجبور می شد نوبتی به ما بازی بدهد. بعدا زمان عابدزاده و داود فنایی این اتفاق افتاد. اوایل داود فقط ذخیره بود اما بالاخره فرصت رسید بهش. داود هم رفت توی دروازه و دیگر بیرون نیامد. بعدش فرشید کریمی آمد و جای داود را گرفت. پشت سرش هم محمد محمدی همین کار را با فرشید کریمی کرد.
هیچ وقت با محمد مایلی کهن رابطه خوبی نداشتید؟ انگار با هم درگیر هم شده بودید.
- یک بار رفتیم شیراز با برق بازی داشتیم. من توی دروازه بودم و عادت داشتم توی زمین شلوغ بازی دربیاورم. پروین هم محمد مایلی را گذاشته بود روی نیمکت. یکهو مایلی برگشت به من گفت: «انقد ... نکن! وایسا توی قفست!» هفته قبل هم با سعید نعیم آبادی دعوا کرده بود و یک کشیده به نعیم آبادی زده بود. من بین دو نیمه رفتم رختکن مایلی آمد جلو و من هم یک کشیده محکم زدم توی گوشش. عقب عقب رفت و افتاد روی تخت ماساژ. داشتیم برمی گشتیم هم فهمیدیم مایلی با ما نیامده است فرودگاه. البته الان رابطه مان خوب شده و اینها همه خاطره شده است.
چرا دروازه بان اول پرسپولیس برای ۱۲ سال، اینقدر تعداد بازی های ملی اش کم است؟
- خیلی مفت من می توانستم بالای ۸۰-۷۰ بازی ملی داشته باشم اما توی چین که بودیم یک حرکت اشتباه کردم که خیلی برایم گران تمام شد. دیگر از چشم روسای فدراسیون افتادم. جوان بودم و اشتباه کردم اما خیلی به ضررم تمام شد. بهترین گلری را می کردم اما دعوت نمی شدم به تیم ملی. از همه آنهایی که از من رنجیدند عذر می خواهم. یادم افتاد از آقای مظلومی هم باید عذر بخواهم!
آقای مظلومی دیگر چرا؟
- من رفته بودم باشگاه پورا. ابراهیم آشتیانی و فریدون معینی مربی پورا بودند. سال آخر فوتبالم بود. به آقای پروین گفتم علی آقا من بروم پورا یک پولی بگیرم این سال آخر. آن وقت ها پورا تیم پولداری بود و مربی اش هم فریدون معینی بود اما از آقای معینی خوشم نمی آمد. من هم گلر پرسپولیس بودم دیگر. حرفم برو داشت. رفتم به مدیرهای تیم گفتم از آقای معینی خوشم نمی آید. اینجا یا جای من است یا جای ایشان. آنها هم گفتند اینجا جای شماست! آقای معینی رفت و پرویز مظلومی آمد.
چند وقت بعد با یکی از بازیکنان در تمرین درگیر شدم و با سر زدم توی صورتش. سرپرست تیم گفت آقای مظلومی گفته قلیچ لخت نشود! خیلی ناراحت شدم. حتی نگذاشتم تمرین شروع شود. اشتباه کردم خیلی هم اشتباه کردم. برخورد خیلی بدی با مظلومی داشتم. همین جا دوباره ازش معذرت می خواهم ولی با آن اتفاق دیگر نتوانستم در پورا بمانم. سه چهارتا بازی دیگر ماندم و از فوتبال خداحافظی کردم.
بیشترین تعداد گلی که در یک بازی خوردید چند گل بوده؟
- دو گل! واقعا تو هیچ بازی بیشتر از دو گل نخوردم. آن هم بازی دربی بود که دو گل از مرفاوی و ورمزیار خوردم. دو گل هم از مرحوم سیروس قایقران خوردم که خدا رحمتش کند، از وسط زمین شوت زد که جفتش رفت توی دروازه.
بیشترین قراردادتان با پرسپولیس چقدر بود؟
- همه پولی که من توی این ۱۲ سال از پرسپولیس گرفته ام یک میلیون هم نمی شود ولی به همین افتخار می کنم. وقتی یک عکس از آن روزها می گذارم اینستاگرام و می آیند زیرش می نویسند آفرین به غیرت تان، همین برایم بس است.
الان مشغول هستید؟ چه کار می کنید؟
- کنار فرهاد کاظمی ام. امسال که راه آهن بودیم. البته من قرارداد نداشتم با راه آهن. واقعا دلی کار کردم. انصافا از وقتی من با دروازه بانان راه آهن کار کردم، واقعا بهتر شدند و کمتر گل خوردند. از این به بعد هم آقا فرهاد اگر تیم گرفت، کنارشان هستم. چندتا شاگرد خصوصی هم دارم. زندگی را با درآمد این کار می چرخانم. یک زمینی هست که مال رییس فدراسیون سپک تاکراست، آقای سهرابی. از این زمین استفاده می کنم اما لطف می کنند و پولی بابتش نمی گیرند.
خاطره هایی که قلیچ تعریف کرد و از مصاحبه جا ماند
از مرفاوی حلالیت خواستم
- با دارایی بازی داشتیم. آن سال تیم شان خوب خرج کرده بود و بازیکنان خوبی گرفته بودند. یکی شان صمد مرفاوی بود. اوایل بازی بود و دارایی یک کرنر گرفته بود. قبل از کرنر مرفاوی را به فنونی زاده نشان دادم و توی گوشش گفتم مرتضی، این به ما گل می زند. یک کاری بکن تو رو خدا. کرنر زده شد. مرفاوی تا آمد بلند بشود، مرتضی پایش را گذاشت روی پای صمد. همانجا مچ پای صمد در رفت و افتاد زمین. گفتم مرتضی چه کار کردی؟ گفت راه دیگری نداشت. بعد بازی رفتم پیش صمد و ازش حلالیت طلبیدم. گفتم ببخش، من باعث این اتفاق شدم.
- هیچ کس نباید گذشته اش را فراموش کند. بعد از دوران بازی بیکار بودم و حتی پول اجاره خانه را هم نداشتم. شدم باغبان زمین چمن کارگران و چمن ها را آب می دادم. خانواده ام هم همانجا زندگی می کردند. چون خجالت می کشیدم کسی من را ببیند، شب ها کار می کردم. یک روز علی پروین آمد من را آنجا دید، بلافاصله شدم مربی دروازه بان های پرسپولیس. محبت های علی پروین را هیچ وقت فراموش نمی کنم.
- سعید عزیزیان که گلر تیم ملی بود، آمد پرسپولیس. هیچ پولی هم پس انداز نکرده بودم. آن وقت ها همه می رفتند ژاپن پول جمع می کردند. می خواستم خداحافظی کنم و بروم ژاپن کار کنم. بلیت هم گرفته بودم. همه کارهایم را کردم. ۱۲۰ هزار تومانی خرج کردم. یک روز رفتم تپه های داودیه و به علی آقا گفتم: «شما سعید عزیزیان را آوردی، اگر اجازه بدهی من بروم.» گفت: «حالا که تا اینجا آمده ای لخت شو امروز هم بازی کن، بعد برو.»
یک ربع از بازی نگذشته بود که صدای بدی آمد. این فرامرز میرزایی چنان رفت تو پای عزیزیان که پای بنده خدا از سه جا شکست. علی آقا صدایم کرد و گفت: «وحید دیدی چی شد؟» گفتم: «آره؛ ولی من بلیت گرفتم آخه.» گفت: «چقدر خرج کردی؟ گفتم ۳۸۰ تومن!» در حالی که ۱۲۰ تومن خرجم شده بود. گفت پولت را می دهم و بمان. باز هم ماندم و سفرم کنسل شد.
- سوشا مکانی را اصلا به عنوان دروازه بان قبول ندارم. سوشا سال قبل پاشنه آشیل پرسپولیس بود. با نهایت پررویی هم کاری کرد نیلسون برزیلی را بیرون کنند و حالا هم که دارد یکه تازی می کند. بنده خدا نیلسون تا چند سال دیگر می توانست دروازه بان او لتیم باشد. ببینید کی گفتم، اگر پرسپولیس در نقل و انتقالات دروازه بان شش دانگ جذب نکند، سال بعد هم سوشا همه مان را دق می دهد.
ارسال نظر