محسن تنابنده: خیلی زودرنج و حساسم
محسن تنابنده از اینکه پرداختن به موضوع مرگ در فیلم ها و سریال ها باعث می شود تا ترس نسبت به این پدیده کمتر شود و ارتباط بیشتری با آن برقرار شود سخن گفت.
«پایتخت ۴» ساخته سیروس مقدم یک تفاوت با مجموعه های قبلی داشت و آن ورود بحران به داخل خانواده بود. بحران هایی که همیشه باعث می شد هما، نقی، ارسطو، فهمیه و باقی اعضای این خانواده بزرگ در برابر آنها متحد شوند و به مبارزه بپردازند در این سری به داخل اعضای این خانواده راه یافت و کار به جایی رسید که هما با بازی ریما رامین فر و نقی با بازی محسن تنابنده از یک زوج علاقهمند به یکدیگر به دعوا و چالش های تلخ یک ارتباط دو نفره رسیدند.
در این گفتگو سراغ محسن تنابنده به عنوان سرپرست نویسندگان سریال «پایتخت» رفتیم و او درباره رویکرد «پایتخت ۴» و اینکه قرار بوده است با داستان «پایتخت ۴» به رابطه های بعضی از زوج ها تلنگر بزنند و همچنین انتقادهایی که به بعضی از سکانس های این مجمعه تلویزیونی وارد شد، سخن گفت.
وی در واکنش به اینکه بعضی از طنزپردازان توجهی به نقدها ندارند و آنها را برنمی تابند بیان کرد که جایگاه نقد در کشور با نظرهای ناآگاهانه متزلزل شده است و این حوزه بدست افرادی افتاده است که چندان حریم آن را نمی دانند.
تنابنده در صحبت هایش بسیار جدی است و در کلامش صراحت دارد حتی ابتدای گفتگو اگر سوالی را قبول نداشته باشد، می گوید این گفته را نمی پذیرم و درباره آن حرفی هم نمی زنم.
گفتگوی ما را با وی می خوانید:
مسیر «پایتخت» در سری چهارم کمی دچار تغییر شد و چالش های میان همسران را به تصویر کشید. در «پایتخت ۴» رابطه هما و نقی از یک زوج با محبت به سمت کشمکش و چالش های خانوادگی رفت درحالیکه در مجموعه های قبلی این دو بسیار عاشقانه زندگی می کردند.
- هما و نقی برآیند جامعه ای هستند که در آن زندگی می کنیم. شاید اگر این در سری هم می دیدیم که این دو نفر زیادی با هم خوش هستند و روابط گرمی دارند، صدای همه به اعتراض بلند می شد و شما در این مقطع می پرسیدید مگر می شود در این جامعه که این قدر مشکلات وجود دارد این دو هیچ مساله ای با یکدیگر نداشته باشند و دایم با هم بگویند و بخندند.
اتفاقا به نظر من هم «پایتخت» روند طبیعی تری را در پیش گرفت.
- ما سعی کردیم رنگ واقعی تری به «پایتخت ۴» بزنیم و خود من دوست داشتم این مجموعه محملی باشد که بتوانیم به بعضی تلنگر بزنیم. درواقع آنچه که از رابطه هما و نقی نمایش داده شد یک واکنش نسبت به روابطی است که امروز به راحتی دچار گسست می شوند.
فکر می کنید مردم تا چه حد از یک مجموعه تلویزیونی تاثیر می پذیرند و آیا خود شما در اطرافیان خود تاثیری دیده اید؟
- درباره امسال نمی توانم جوابی بدهم چون پخش سریال به تازگی به پایان رسیده است اما همانطور که قبلا گفته شده است سال گذشته بعد از نشان دادن ماجرای محیط زیست دو نفر از جوخه اعدام پایین آمدند و ۷۰ نفر شکارچی اسلحه های خود را کنار گذاشتند.
چقدر مخاطبان شما امسال از «پایتخت» راضی بودند؟
- من در صفحه اجتماعی خود عکسی گذاشتم حدود ۶۰ هزار لایک دارد و می توانم بگویم ۹۹ درصد از نظراتی که در آن صفحه مطرح شد، مثبت بود. فکر می کنم در تاریخ کشور ما اتفاق نیفتاده است که سریالی به سری سوم و چهارم برسد و موفق باشد.
اگر هم نظرات منفی وجود داشته باشد چقدر ممکن است تحت تاثیر آنها داستان را تغییر دهید؟
- هیچی. البته قطعا از نظرات تاثیر می گیریم اما معمولا به این شکل است که قصه کاملا در ذهن من و تیم نویسنده بسته شده و ممکن است تنها مواردی را در کار کم و زیاد کنیم.
سکانس هایی مثل غسالخانه برای عده ای لذتبخش بود و در عین حال انتقادهایی را هم از طرف گروهی دیگر دربرداشت فکر می کنید چرا احساس تمسخر نسبت به این موقعیت ها پیش آمد؟
- ممکن است برای شما اتفاقا افتاده باشد که در مکان ها و موقعیت های تلخ بیشتر تحت تاثیر بعضی موارد، خنده تان بگیرد و یا در یک محمل جدی کوچکترین چیزی که نظم را بهم می زند خنده آفرین است. من در کارهای دیگر هم از این موقعیت ها استفاده کرده ام این موقعیت ها از شدت جدی بودن به طنز تبدیل می شوند.
از طرف دیگر شوخی با موقعیت هایی مثل مجلس ختم و یا غسالخانه برای این است که ترس خود را نسبت به پدیده و یا مکانی کمتر کنید و غسالخانه هم جزو چنین مکان هایی است.
یعنی شما از مرگ می ترسید و فکر می کنید باید آن را تلطیف کرد؟
- بله شاید بخشی از پرداختن به مرگ به این دلیل است که ترسم کمتر و این قضیه برای من عادی شود.
چرا بعضی فکر می کنند با استفاده از چنین صحنه هایی در یک سریال می خواهید این موضوعات را به تمسخر بگیرید و ناراحت می شوند؟
- من با خود آقای سعید حدادیان تلفنی صحبت کردم و خیلی هم کار را دوست داشت و فکر می کنم در این زمینه بیشتر سوءتفاهم شده است، حتی می دانستم که منصور ارضی هم «پایتخت» را دوست داشته است.
با این حال نوعی جبهه گیری اولیه نسبت به این نوع شوخی ها وجود دارد.
- بخشی به این دلیل است که این فضا تجربه نشده است و عده ای نگران از بین رفتن قداست ها و حرمت ها هستند ولی واقعا می توان به بسیاری از مسایل نزدیک شویم با آنها شوخی کنیم و ببینیم که هیچ اتفاقی هم رخ نداده است.
باید زمان بگذرد.
- باید ظرفیت ها بالاتر برود و دید بازتری نسبت به مسایل داشته باشیم چون ما در حالت عادی موضوعات بسیاری داریم که نمی توانیم به سمت آنها برویم و اگر قرار باشد باب ورود به موضوعاتی چون مرگ را که همه با آنها سر و کار دارند، ببندیم دیگر گستره داستانی چندانی نداریم.
گفتید ظرفیت ها باید افزایش پیدا کند اما چرا خود طنزپردازان گاهی نقدها را تحمل نمی کنند و با کوچکترین واکنشی، نقدها و منتقدان را می کوبند؟
- فکر می کنم جایگاه نقد در کشور ما متزلزل شده و این حوزه به دست هر کسی افتاده است که این امر جایگاه نقد را از بین برده است. همه چیز مغرضانه شده است، نه منتقد حاضر است آنچه را که می بیند، بپذیرد و نه سازنده حاضر است آنچه را که می شنود قبول کند چون ابهت این کار از بین رفته است.
وقتی سازنده منتقد را جدی نمی گیرد چطور انتظار دارد که مردم طنزهای انتقادی او را بپذیرند؟
- این اتفاق به تدریج رخ داده است و به نظرم با انواع و اقسام نظرهای ناآگاهانه این جایگاه متزلزل شده است. با این تزلزل، نقد به دست افرادی افتاد که چندان حریم آن را نمی دانستند و به همین شکل گسترش پیدا کرد و حالا خیلی از سازندگان آثار چشم خود را بسته اند چون نقد دیگر به معنای نقادانه خود وجود ندارد. البته من نقدهای کسانی را که منصفانه درباره کارها سخن می گویند و نظر می دهند، قبول دارم اما آن عده قلیل، این منتقدان منصف را هم زیر سوال برده اند.
بسیاری از نویسندگان فیلمنامه های طنز بیان می کنند که مجبورند خود را به سوژه های کلیشه ای محدود کنند و از خودسانسوری حرف می زنند. آیا در نگارش «پایتخت ۴» هم پیش آمده است که صحنه و یا دیالوگ هایی را بخواهید بنویسید اما به خاطر نگرانی از ممیزی آن را کنار بگذارید و به نوعی خودسانسوری دست بزنید؟
- برای جامعه نویسندگان ایرانی دیگر موضوعی به نام خودسانسوری وجود ندارد چون این مساله تبدیل به یک عادت و یک بخش لاینفک از وجود شما می شود و دیگر شما آن را نمی بینید. این مساله آنقدر به وفور بوده است که نمی توانم بگویم کجا برایم پیش آمده است و بیشتر آنها هم به نظرم سلیقه ای است که بر تلویزیون حاکم است و شما مجبورید به سمت آنها نروید.
آقای تنابنده چرا بعضی از طنزپردازان مثل خود شما اینقدر جدی هستند؟
- شاید اینگونه محمل بهتری برای طنزپردازی باشند همانطور که بعضی از موقعیت های بسیار جدی با جابجایی بعضی مسایل، به موقعیتی طنز تبدیل می شوند، فکر می کنم ما هم با وجود همین جدیت ظرف خوبی برای جمع آوری نکات و داستان های شیرین و طنزگونه هستیم.
تا به حال کسی از جدیت شما جا خورده است؟
- بله همه به من می گویند که خیلی جدی هستم و شاید انتظار دارند مثل «نقی معمولی» رفتار کنم. به نظرم ما مثل ظرف شکلاتی هستیم که داخلش پر از شکلات است و ظرف می تواند غلط انداز هم باشد یعنی آنقدر نحیف باشد که با کوچکترین حرکتی بشکند.
یعنی شما شخصیت زودرنج و حساسی دارید؟
- بله. به نظرم خیلی زودرنج و حساسم.
آقای تنابنده شما چطور فکر خود را برای طنزهایی که می نویسید غنی و بهروز می کنید؟
- در بطن جامعه بودن کمک زیادی به این مساله می کند و از آن مهمتر مطالعه است. مطالعه می تواند به هر شکلی وجود داشته باشد؛ از دیدن مردم جامعه و در نظر گرفتن شخصیت های آنها تا خواندن کتاب ها و استفاده از تجربیات دیگران، اما متاسفانه امروز به تعبیر احمد شاملو هر چیزی را که می خواهید پنهان کنید بهتر است لای کتاب بگذارید چون مردم ما کتاب نمی خوانند و مطالعه نکردن دارد ما را بیچاره می کند. همه چیز سطحی شده و معدل بسیاری از آثار هنری ما را کاهش داده است.
من نمی دانم چقدر نتیجه مطالعه در کارهایم ظهور داشته است اما علاقه و تلاش خودم این است که این بخش را تعطیل نکنم.
آخرین کتاب هایی که خوانده اید چه بوده اند؟
- من علاقه زیادی به مجموعه «همشهری داستان» دارم. قطع، شکل و تنوع آن را دوست دارم و بارها دعوت شدم برایشان بنویسم که متاسفانه پیش نیامده است.
گفتید بخشی از مطالعه خود را از جامعه می گیرید اما بخشی از هنرمندان به تدریج که وارد کار و شهرت می شوند از مردم و مکان های عمومی تر فاصله می گیرند.
- تلاش من این است که چندان این فاصله برایم پیش نیاید چون اگر به کارنامه بعضی از کارگردان ها نگاه کنیم نقطه سقوط آنها از جایی شروع شده است که دیگر با جامعه خود همخوانی نداشته اند و در چنین شرایطی دیگر حرف هایشان مشتری ندارد و من تلاش می کنم این اتفاق برایم رخ ندهد.
ارسال نظر