خالد حسینی از ملاله یوسف زی میگوید
امروزه نام ملاله یوسفزی پس از اقدام تروریستی مرد مسلحی از طالبان علیه او، تبدیل به سمبل شجاعت، میل به آموختن و امید شدهاست. چنانکه میدانید، او جوانترین فردی است که تا کنون توانسته جایزه نوبل را دریافت کند.
خالد حسینی، سخنانش را چنین آغاز کرد: «به نوعی، او به دختری شلیک کرد که هدفش بود، اما از هر جهت دیگر که بنگریم، او به دختر اشتباهی شلیک کرد. دختر ۱۱ سالهای که او هدف قرارش داد، پیشتر به عنوان وکیل مدافع سرسخت حق آموزش دختران شناخته شدهبود. اگر آن مرد مسلح تصور کرده که او را با گلولهاش ساکت میکند، اشتباه کردهاست.
دخنری که او مجروح کرد، مبدل به جوانترین برندهی جایزهی صلح نوبل شد. اما حتی بیش از این، آن مرد مسلح دربارهی این واقعیت آشکار خطا کرده که نوع بشر بایستی برای حل اختلافات خود، به گلوله پناه ببرند. در واقع این ملاله است که به او درس داده و چنین گفته که تو نباید با دیگران با بیرحمی برخورد کنی، بلکه رفتار تو باید همراه با صلح، گفتگو و آموزش باشد.»
در این نوشته، قسمتهای مهم گفتگوی ملاله و خالد حسینی را با هم خواهیم خواند.
در پاسخ به این پرسش که چرا ملاله همچنان انگیزه دارد که نظرات خود را در مجامع عمومی اعلام کند
«اگر میخواهید جامعهتان را تغییر دهید و این تغییر را شاهد باشید، باید قدمی به جلو بگذارید تا تغییر را ایجاد کنید. این وظیفهی من بود که با صدای بلند سخن بگویم. یا باید ساکت باقی میماندیم و با آن موقعیت تروریسم برای همیشه سر میکردیم، یا برای حقوقمان میجنگیدیم و تلاش میکردیم که تغییر را ایجاد نمایم.
من احساس کردم که مأموریتی دارم و باد ادامه دهم. در ذهنم، این احساس وجود داشت که میتواند چیزی برایم اتفاق بیافتد، ولی همزمان با خودم اندیشیدم: طالبان بیرحم است، اما با این وجود چطور ممکن است که به دختری ۱۱ ساله آسیب برسانند؟!»
اولین کلمه (هنگام وحی) این بود: بخوان!
رسوم و فرهنگها (سنتی و محلی)، از جانب خدا به ما ابلاغ نشدهاند. این چیزی نیست که خداوند نوشتهباشد و بگوید: «اینها چیزهایی است که باید دنبال کنید.» این ما انسانها هستیم که آنها را بهوجود میآوریم. بنابراین، باید این حق را داشتهباشیم که رسوم اشتباه را تغییر دهیم.
رسومی که با اصول اولیهی حقوق انسانی مخالف است، نباید حفظ گردد و بایستی علناً رد گردد. برای مثال، آموزش حق هر کودکی است، اما طالبان میخواهد این حق را از زنان صلب نماید. آنها در هراسند که اگر زنان به مدرسه بروند، دیگر قابل کنترل نخواهند بود. از طرفی، برخی از سکولارهای پاکستانی فکر میکنند که من و دخترانی مانند من، کافر هستیم. آنها نمیدانند که من قرآن میخوانم.
در اینجا، حسینی میکند که قرآن کریم با دستوری برای سوادآموزی آغاز به وحی شدن به پیامبر اسلام میکند. «اولین کلمه (هنگام وحی) این بود: بخوان! اینکه گفته شود قرآن مخالف آموزش دختران است، سخنی لغو و بیهوده است.»
در نقد افرادی که میگویند ملاله مورد استفادهی غرب قرار گرفته تا علیه اسلام عمل کند
این موقعیتی بسیار تراژدیک و جای ناامیدی است که در پاکستان شاهد تعداد زیادی سیاستمدار دروغگو و فساد هستیم. به این ترتیب، مردم امیدشان را از دست میدهند. در واقع این دسته از منتقدین، اقلیتی معدود هستند. پاکستان در حال حاضر از من حمایت میکند. وقتی که من مورد حمله قرار گرفتم، مردم پاکستان نوشتههایی را بالای سر گرفتند که روی آن نوشتهشده بود: «من ملاله هستم!» آنها فریاد میزدند: «ننگ بر طالبان!» این سخنی بود که تا آن زمان به صدای بلند گفته نشدهبود. مردم فعالیت و سخن گفتن به نفع آموزش را آغاز کردهاند.
من شجاعت و حس جاهطلبیام را همچنان در خود قوی نگاه میدارم. حمایت از سوی پاکستان و تمام دنیا، بر تمام این نفرتها غلبه خواهد کرد. نفرت مبدل به «هیچ» میشود. من باید قوی بمانم و به خودم ایمان داشتهباشم و بدانم که آنچه که انجام میدهم، درست است: این کارها، بخاطر حق آموزش برای دختران است.
خالد حسینی: مردم ما، سختگیرترین منتقدان ما هستند.
دربارهی خشونت مردی که به او شلیک کرد
من او را بخشیدهام. آن پسر، تنها ۱۵ سال داشت. تروریستها معتقد به آزادی زنان، حقوق زنان و حق تحصیل آنان نیستند. این افراد افراطی شدهاند و نیاز به آموزش دارند تا به آنها هم کمک شود که ارزش واقعی اسلام و عدالت را بشناسند. آنها باید بدانند که اسلام تمایلی به کشتار ندارد،
دربارهی بنیاد ملاله و اهداف ۱۰ سالهی او
امیدوارم که بتوانم به خانهام در پاکستان بازگردم. امیدوارم که بنیاد ملاله بتواند صدها هزار دختر از نیجریه، کنیا، اردن، پناهندگان سوریه و پاکستان را آموزش دهد. من امید دارم که بهواسطهی حمایت شما، این اهداف محقق گردد. این زمانی ممکن میشود که همه با هم باشیم تا صدایمان را رساتر سازیم. ما همه با هم چنان میکنیم که شاهد باشیم هر کودکی دارای امکان آموزش مناسب خواهد بود.
دربارهی رسیدن به مقام نخستوزیری در پاکستان
وقتی که نخست وزیر پاکستان را ملاقات کردم، عملاً سخنانم با توان او در حرف توی حرف آوردن، بینتیجه ماند. کاش قدرت او را داشتم. اگر برای کمک به مردم سرزمینم، لازم باشد به سیاست روی آوردم، این کار را خواهم کرد. این بسیار دلپذیر است که رؤیاهای بزرگ داشتهباشیم.
ارسال نظر