تبریزی: ضرغامی باعث سقوط تلویزیون شد (۱)
کمال تبریزی؛ یکی از سرشناس ترین ها در سینمای بعد از انقلاب. خودش می گوید سینما را مرهون کلاس هایی است که همراه با شمقدری شورجه، شجاع نوری و خیلی های دیگر زیر نظر اکبر عالمی در مرکز تله فیلم تلویزیون گذرانده است.
هفته نامه تماشاگران امروز - فرهاد عشوندی، فاطمه پاقلعه نژاد: کمال تبریزی؛ یکی از سرشناس ترین ها در سینمای بعد از انقلاب. خودش می گوید سینما را مرهون کلاس هایی است که همراه با شمقدری شورجه، شجاع نوری و خیلی های دیگر زیر نظر اکبر عالمی در مرکز تله فیلم تلویزیون گذرانده است.
او سال ها قبل با «لیلی با من است» نامش را سر زبان ها انداخت. یک طنز جنجالی و نگاه متفاوت به جنگ تحمیلی. یک دهه بعد و این بار «مارمولک» او را در سینمای ایران دست نیافتنی کرد. ماجرای جنجالی دزدی که لباس روحانی به تن کرده بود؛ فیلمی که خیلی کم روی پرده سینماهای کشور بود اما تا همیشه ماندگار شد.
تبریزی که سابقه ساخت فیلم های دیگری چون طبقه حساس، خیابان های آرام، همیشه پای یک زن در میان است و از رییس جمهور پاداش نگیرید را در کنار سریال سرزمین کهن در کارنامه دارد. او این روزها شاید بدترین روزهای کاری اش را سپری می کند. پروژه تقریبا شکست خورده «ابله» را نیز در کارنامه دارد.
در این گفتگو تبریزی از سال های مختلف کاری اش می گوید. از اینکه چرا مدام فیلم هایی می سازد که لبه تیغ هستند. از اینکه منتقدانش می گویند او خیلی فرصت طلبانه سراغ سوژه هایی می رود که جنجال به پا کند. از دیدار با احمدی نژاد می گوید و از کلی اتفاق دیگر. تبریزی خیلی خوش صحبت است و بلد است چطور با خنده از تهدیدها فرصت بسازد و از سوال های سخت شانه خالی کند یا جای خالی بدهد.
بالاخره اسم فیلم شما «از رییس جمهور پاداش نگیرید» است یا «پاداش»؟
- از همان ابتدای ساخت، اسم فیلم «از رییس جمهور پاداش نگیرید» بود.
ولی به اسم پاداش معروف شده بود.
- ما پروانه ساخت را به نام از رییس جمهور پاداش نگیرید گرفتیم اما بعد که فیل را ساختیم و آماده شد و برای گرفتن پروانه نمایش به ارشاد بردیم گفتند نمی شود نام آقای رییس جمهور در آن باشد.
پس اولین سانسور این بود که اسم رییس جمهور را بردارید؟
- بله چون زمان آقای احمدی نژاد هم بود گفتند اولین ممیزی اسمش است و باید رییس جمهور را بردارید. ما هم گفتیم فقط می توانیم بگذاریم «پاداش»؛ البته فکرهای دیگری هم داشتیم ولی جواب نداد و در نهایت همان پاداش را گذاشتیم و با همان اسم وارد این چالش شدیم که به ما پروانه بدهند.
و وارد ۷-۶ سال توقیف شدید.
- بله، فیلم ۷ سال توقیف شد.
در جلسه اکران ویژه فیلم تان گفته بودید که خیلی دور از انصاف است که اینطور بچه های آدم را تیکه تیکه می کنند.
- به نظرم رسید این کار شبیه به یک جراحی می ماند. بعضی وقت ها شما می روید یک جراحی انجام می دهید، معلوم نیست حال تان بهتر شود. شاید هم بدتر شود.
در این ورژنی که به نمایش درآمده، مخاطب از خودش می پرسد اصلا صابر ابر برای چه در این فیلم هست.
- ایشان اصلا نیست! صابر ابر از شخصیت های فیلم است که خیلی هم جذاب و شیرین است ولی کلا خیلی از بخش هایش حذف شد. البته این به دوره ای مربوط می شد که یک سری حساسیت نسبت به دراویش وجود داشت و چون شخصیتش درویش مانند بود، دچار ممیزی زیادی شد. گرچه ما این ویژگی و این نوع نگاه را نقد کرده بودیم ولی گفتند این از غده هایی است که باید از فیلم دربیاورید.
به نظر می رسد ماجرای مانوک تنها جایی است که حذفی نداشته.
- مانوک خیلی کم ممیزی خورده و فقط بخشی از سکانسی که می خواهد همسرش را در اتاق ببیند، شخص آقای ایوبی گفت آن را دربیاوریم ولی بیشترین چاقو را آقای رضا داد زد و بعد هم در دوره قبل...
در این دوره حذفیات داشتید؟
- بله، بیشترین ممیزی این فیلم به این دوره مربوط می شود.
فکر می کنم آقای شمقدری که اصلا کلا می گفتند اکران نشود.
- آقای شمقدری اصلا وارد گفتگو با ما نمی شد. هر چه ما سوال می کردیم که ایراد این کجاست، می گفت بعد می گوییم یا اصلا سکوت می کرد.
شاید به خاطر کمال تبریزی بودن شماست.
- من هم فکر می کنم به خاطر من باشد. نمی تواند دلیل دیگری داشته باشد. احتمالا خیلی از دست من عصبانی و ناراحت بوده و گفته اینجوری اذیتش کنیم.
قرار است با ایشان مناظره کنید؟
- خیلی هم به نظرم مناظره خوبی نمی شود. باید بدانیم که یک رفتارهایی مربوط به یک مقطعی از زندگی آدم هاست و بالاخره روزها تغییر می کند و افراد در شرایط جدید قرار می گیرند. به نظرم باید فکر کنیم که هر کاری که در گذشته یا حال انجام می دهیم، آینده ای هم در پیش رو داریم و اگر حرفی می زنیم قطعا باید به عواقب آن فکر کنیم چون اینطور نیست که همیشه در یک موقعیت بمانیم. من همیشه یاد آن جمله می افتم که وزیر محترم ارشاد دوره قبل گفتند، ایشان گفت این فیلم الی الابد توقیف است!
یعنی جوری گفتند که من به شخصه حس کردم آقای حسینیی الی الابد وزیر ارشاد است. چون کسی که احساس کند خودش الی الابد در یک موقعیت است حرفی الی الابد می زند و بیشترین ضربه را ما از همین می خوریم که در زندگی عادی هم فکر می کنیم جاودانه هستیم. اینکه ما فکر کنیم باید برای همه تعیین تکلیف کنم و سرنوشت همه را ما مشخص کنیم، ناشی از نیاز یا حس جاودانگی است که در وجود انسان ها است و همین باعث بدبختی می شود.
شما همیشه سوژه هایی انتخاب می کنید که خیلی لب مرز است. مثلا جبهه را از یک زاویه دیگر می بینید و در کل یکسری آدم های دووجهی را به نمایش می گذارید که این سیر و سلوک در آنها اتفاق بیفتد. مارمولک، خیابان های آرام، پاداش و ... دقیقا یک جایی می روید که خودتان می دانید روی جدول راه می روید و هر لحظه ممکن است یک قدم اشتباه بردارید و سقوط.
- این حرف را خیلی ها به من گفته اند. خیلی از آدم های بزرگ. یعنی آدم هایی که من یک جورهایی به عنوان آدم بزرگ قبول شان دارم به من گفتند شما چرا سعی می کنی روی یک سیم باریک راه بروی؟ من فکر می کنم اتفاقی که در زندگی آدم ها می افتد به این دلیل است که ما در همین مرزها قرار می گیریم وگرنه اگر شما در یک سطح همواری باشید که همه در آن قدم می زنند، اتفاقی نمی افتد وهیچ پیامدی ندارد و هیچ پیشرفتی هم حاصل نمی شود.
اگر لیلی با من است ساخته نمی شد ما هیچ وقت به این فکر نمی کردیم که آدم می تواند با یک امری که خیلی خیلی ارزشمند و گرانبهاست شوخی کنند. همان زمانی که ما لیلی با من است را می ساختیم همه می گفتند این غیرممکن است و مگر شما می توانید با یک پدیده ای که در حد تقدس است شوخی کنید؟
طبیعی هم هست. پس سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندیم و به همین دلیل نباید به این سمت برویم اما اگر این کار را نکنید یک کشف بزرگ را در زندگی خودت و مردم جامعه که در کنارت زندگی می کنند از دست داده ای. همه کشفیات و پیشرفت هایی که تا الان در همه عرصه ها داریم به این دلیل است که توانسته ایم برویم وارد یک جزییاتی بشویم که خطرناک بوده اند. این یک ریسک است و به همین دلیل می گویند هر کسی طاووس خواهد جور هندوستان کشد.
کارهای شما در همه دوره ها به مشکل خورده؛ مثلا سال ۷۲ آدم هایی مثل خودتان روی کار بودند اما آن زمان هم خیلی اذیت شدید.
- خیلی! اصلا من به خاطر نمی آورم که برای فیلمسازی به لحاظ فشار بیرونی اذیت نشده باشم. البته فقط فشار بیرونی، والا من وقتی در حال فیلم ساختن هستم به لحاظ کاری آنقدر برایم لذتبخش است که فکر می کنم هیچ کاری نمی کنم و موقعی که بیکارم احساس می کنم به من فشار می آید ولی هیچ فیلمی را با آرامش نساختم. یعنی تقریبا از آن روز اولی که کار ساخت فیلم را شروع کردم همیشه یکسری افراد بودند که می آمدند می گفتند اینجا منظورت چیست یا این خطرناک است یا این را نگو و ... همیشه هم سعی کردم مقاومت کنم که اجازه بدهید این اتفاق بیفتد، اتفاق خوبی در سینما می شود.
در وجه دیگر منتقدهای شما می گویند کارهای شما یک نوع فرصت طلبی برای به دست آوردن مخاطب است و می گویند چون سوژه حساس است، حتی اگر خوب هم نباشد، مردم می روند و می بینند.
- این فرصت که فقط برای من نیست، دیگران هم می توانند از آن استفاده کنند. یعنی می گویم گر تو بهتر می زنی بستان بزن. اصلا ما فیلم می سازیم که مخاطب داشته باشیم. اگر منظور از فرصت طلبی این است که فلانی فیلم می سازد که جذابیت بیشتری داشته باشد و مخاطب بیشتری داشته باشد، چه اشکالی دارد. اگر این وسط یک تعامل فکر و اندیشه ای هم به وجود بیاید.
فکر می کنم در نقدها هم خوانده باشید که می گویند این فیلم اگر بگیرد که خب گرفته و اگر هم نه، می گویند سانسورش کردند و فروش نکرده.
- خب واقعا هم سانسورش کرده اند. شما یک زمانی یک ریسک این مدلی می کنی، بعد هم بدون سانسور نمایشش بدهند و بعد نگیرد، یک چنین چیزی نداریم. ما مارمولک را هم که می ساختیم امیدوار بودیم سانسور نشود ولی بالاخره شد.
بعد هم از پرده پایین آمد.
- بله، به این فرصت طلبی نمی گویند برای اینکه من دلم نمی خواهد فیلمی بسازم که هیچ وقت نمایش داده نشود؛ مثل خیابان های آرام دوست دارم فیلمی بسازم که مردم ببینند. یعنی تمام امید فیلمساز به این است که فیلم را نمیاش بدهند. دیشب خانم بنی اعتماد به جلسه نمایش فیلم من آمده بود. به ایشان گفتم چقدر سرحال هستید و واقعا به این دلیل بود که بعد از این همه مدت توانستند «قصه ها» را اکران کنند.
این باعث شعف فیلمساز می شود. برای اینکه فیلمساز فیلم می سازد که دیده شود حتی در حد یک سالن نمایش. یعنی اوج خوشحالی ما در وهله اول - البته من اینطور هستم، فیلمسازهای دیگر را نمی دانم، حتما آنها هم اینطور هستند - این است که اولین نمایش در فلان جشنواره باشد. این خیلی هیجان انگیز است. اولی نمایش که کلی هم استرس دارد و تو نمی دانی بازخوردها چیست و ...
ولی با همه این حرف ها شما هیچ وقت برای جشنواره فیلم نساختید.
- نه. برای من مهم است که مردم فیلم را ببینند و مخاطب داشته باشد.
حذف واژه هسته ای در فیلم پاداش بخشی از فیلم بود؟
- نه، آنها گفتند بوق بگذارید.
این روزها همه می گویند در نقش آن سیاستمدار مسائل هسته ای، خیلی شبیه به آقای ظریف هستید؛ آن وقت ها که آقای ظریف نبودند!
- آن زمان که این گریم را می گذاشتیم این مسئله را نمی دانستیم. اصلا ۷ سال پیش ظریف کجا بود؟ البته سعی کردیم شبیه آقای آقازاده شود که آن زمان رییس انرژی هسته ای بود ولی الان همه فکر می کنند خیلی شبیه ظریف است.
ولی خوب بازی می کنید. در ابله هم تجربه بازی دارید. به نظر می رسد به سمت هیچکاک شدن می روید.
- اینطور نگوییم ولی بعضی وقت ها یک موقعیت هایی پیش می آید که آدم نمی تواند رد کند. مثلا در جلسات با بازیگرها و ... پیشنهاد می کنند که فلان نقش را خودت بازی کن و استدلال درستی هم دارند.
اگر این نقش را خودتان بازی نمی کردید چه کسی بازی می کرد؟
- شاید به سراغ اکبر عبدی می رفتم.
یعنی همان ابتدا گفتید این نقش خودم است؟
- نه، من نگفتم. کستینگ این فیلم را آقای حبیب رضایی انجام داد. ما با هم در مورد کاراکترهای مختلف صحبت می کردیم و در نهایت به بازیگران مورد نظرمان می رسیدیم. در مورد این نقش خودش به من گفت که این را باید حتما خودت بازی کنی و استدلالی هم که آورد به نظرم خوب بود.
چه استدلالی؟
- می گفت به لحاظ موقعیت این فرد در فیلم کارگردانی می کند یا قرار است کارگردانی کند که این مسئله حل شود. در حقیقت کسی است که به دنبال این می رود که بتواند فضا را مدیریت کند.
ولی این شخصیت عملا در فیلم نیست، خودتان را هم سانسور کردند؟
- فقط در حد گذرا هستم. قرار است یکی از شخصیت های جنبی قصه باشد.
فکر می کنید اگر پاداش سانسور نمی شد، مارمولک می شد؟ خیلی از منتقدان که نسخه اولیه را دیده اند این نظر را ندارند!
- فکر نمی کنم دیگر خود من هم بتوانم فیلمی در حد مارمولک بسازم. کلا فیلمسازی با شرایط و موقعیتی که در آن زندگی می کنیم ارتباط دارد و این موضوع خیلی روی فیلم تاثیر می گذارد. یعنی یک فیلم ممکن است در سال ۹۳ ساخته شود، خوب نباشد ولی در سال ۹۶ و بعد از آن ساخته شود، خیلی خوب شود. در حقیقت فیلم خیلی با شرایط محیطی مرتبط است.
من دیشب وقتی کنار آقای مسجدجامعی نشسته بودم و فیلم را می دیدم او هم در همان ابتدا گفت این برای خودش یک مارمولک است و کاملا این فضا حس می شد ولی می خواهم بگویم به هر حال هر کاری ویژگی خاص خودش را دارد، یعنی همه ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید دست به دست هم بدهند و شما هم تلاش خودت را کنی تا جواب بگیری. به همین دلیل من به اینکه سینما هندوانه دربسته است اعتقاد زیادی دارم.
در این چند سال اخیر دو کار شما خیلی گرفته که هر دو هم نوشته پیمان قاسمخانی بوده، مارمولک و طبقه حساس. شاید این فیلمنامه را هم اگر پیمان می نوشت بهتر می شد.
- خیلی وقت ها من به پیمان طرح و ایده داده ام ولی قبول نکرده و می گوید کار من نیست. البته این هم از هوشمندی و تیزهوشی او ناشی می شود. هر فیلمنامه نویسی نمی تواند همه مدل فیلمنامه ای بنویسد.
ولی جنس این فیلم به پیمان می خورد.
- ممکن است. به هر حال من مطمئنم که همیشه پیمان قاسمخانی از آپشن های اولیه ماست و مطمئن باید در هر کاری ابتدا به سراغ او می روم.
شما با جبهه، مرگ، روحانیت و حج شوخی کردید؛ سوژه بعدی چیست؟
- نمی دانم. هنوز ایده خاصی ندارم ولی فکر کنم فلسفه باشد. یک ایده ساخت فیلم درباره فلسفه و جهان بینی این روزهای دنیا دارم که فعلا به بن بست خورده چون سرمایه اش جور نشده است. البته فکر کنم ارشادی ها از ساخته نشدن این فیلم، بیشتر از همه خوشحال می شوند. من خیلی این فیلمنامه را دوست دارم.
شما سریال هم که می سازید متوقف می شود. اصلا فکر نمی کردید برای سرزمین کهن که تولید آن ۱۳ سال طول کشیده بود این اتفاق بیفتد.
- همان که گفت. یک فیلم حاصل ترکیبی از تلاش دست اندرکاران و شرایط اجتماعی است. ما در یک موقعیتی پخش این سریال را شروع کردیم که جامعه به شدت ملتهب مسائل مختلف و حتی مسائل قومیتی بود. این مسائل که مثلا اگر از فلان قشر یا فلان صنف در سریالی صحبت شده اعتراض کنیم، طومار بنویسیم، امضا کنیم و ... من فکر می کنم این اتفاق واقعا برای این سریال رخ داد.
در واقع متاسفانه با حرکت های سیاسی که شد و تحریکاتی که به وجود آمد، این اتفاق رخ داد. اینکه هنوز چهار قسمت از سریال نگذشته بیاییم بگویم این ضد قوم لر بوده، خیلی ساده لوحانه است و معلوم است که در آن تحریک خارج از فیلم وجود دارد. شما باید صبر کنید یک مقدار جلو برود متوجه می شوید که قهرمان این سریال خودش لر است و خودش متعلق به یک خانواده ای است که از همان قوم هستند. ما قهرمانان مان که سمبل ایران و ایرانیت هستند را از همان قوم بیرون آوردیم.
اصلا ماجرای جنجال سردار اسعد از کجا شروع شد؟
- ما در کارهایی که انجام می دهیم مشاور داریم. من برای این کاری که قرار بود بسازم از یک دوستی که در زمینه مباحث روانشناسی و فلسفی کار می کند و کتاب نوشته به عنوان مشاور کمک گرفتم.
برای پاداش مشاور دینی نداشتید؟
- نه، نیازی نبود ولی مثلا در همین طنز فلسفی حتی قرارمان این بود که وقتی با بازیگرها روخوانی می کنیم، این دوست ما بیاید و تحلیلش را نسبت به شخصیت ها و موارد دیگر بگوید. در این مورد هم مگر می شود بدون مشاور تاریخی فیلم تاریخی ساخت؟ من که مورخ نیستم که مثلا بدانم سه تا سردار اسعد بختیاری داریم.
این را خودم بعد از اینکه این اتفاق افتاد فهمیدم. من معتقدم تمام آن شیطنتی که صورت گرفته به بهانه همان یک پلاتی است که یک تصویر از سردار اسعد بختیاری را کلوزآپ گرفتیم، گفتند تو می خواهی بختیاری ها را زیر سوال ببری اما این فقط یک عکس بود که طراح صحنه به بچه هایش گفته بود از اینترنت آورده بودند. به من هم نشان دادند و گفتند این سردار اسعد است؟ گفتم با مشاور تاریخی صحبت کنید. اگر اشکال ندارد بگذارید چون سندیت کار را هم بالا می برد.
همین یک تابلو چقدر سرمایه بیت المال را خوابانده؟
- خیلی. من نمی دانم اما در فاز یک و دو چیزی حدود ۲۰ میلیارد یا حتی بیشتر هزینه شده. البته بگویم یقین داشته باشید که شیطنت جریان های سیاسی هم هست و آن فرصت طلبی که می گویید من یا همکارانم داریم، در عرصه های دیگر هم وجود دارد.
خیلی ها هم می گویند آقای تبریزی سال ها این پروژه را طول داد تا یک مقدار گران تر حساب کند و ...
- تلویزیون این پروژه را طول داد. الان شما بروید از مسئولان تلویزیون بپرسید ارزان ترین پروژه الف ویژه شما کدام سریال است، می گویند سرزمین کهن.
البته فکر می کنم آقای ضرغامی هم سر سریال شما خیلی ضرر کرد، این همه هزینه و بعد هم کلی جنجال!
- منهای آن شرایط سیاسی و ضربه هایی که به هر دلیلی می خواستند به آقای ضرغامی بزنند، دلیل دیگر مشکلات سریال خودشان بودند. متاسفانه آقای ضرغامی آمد ابروی سریال را درست کند، چشمش را کور کرد. بخشی از سریال که پخش شد، ۴ قسمتی که شما دیدید، در حقیقت ۵ قسمت بود. به ما می گفتند آقای ضرغامی مخالف صحنه هایی است که در مورد توده ای ها ساختید. اینها را دربیاورید.
وقتی شما از ۵ قسمت یک قسمت را درمی آورید، یکدفعه موضوع خالی می شود. در همان قسمت شاید چیزهایی گفته شده باشد که مسئله سردار اسعد بختیاری و خانه بختیاری هم توضیح داده شده باشد. وقتی اینها هم حذف می شوند بیننده که سریال را می بیند می گوید به قوم ما توهین کردند چون یک چیزهایی تق و لق می شود، یعنی چشم سریال که کور شده استنباط و برداشت مخاطب هم اشتباه شده.
با این عقایدی که شما دارید کار کردن با ضرغامی یک مقدار عجیب است.
- ضرغامی در دوره اول خیلی مدیر خوبی بود و ارتباطش با اهالی سینما خیلی خوب بود.
رفتارش پوپولیستی بود؟
- اگر نخواهیم بگوییم پوپولیستی، ولی سعی می کرد با آنها دوست شود.
مثلا با هنرمندها عکس می گرفت.
- عکس را که همه می گیرند. بعد از آن هم هر کسی آمده دوست داشته عکس بگیرد ولی راه ارتباط درست با هنرمندها این است که با آنها تعامل کنی اما از یک مقطعی به بعد این مسیر برعکس شد. یعنی من یادم است یک دوره ای آقای ضرغامی هنرمندها را دعوت می کرد دور یک میز می نشستیم، می گفت نظر بدهید، پیشنهاد بیاورید، طرح بیاورید و ... در دوره های اول اینطور بود ولی یواش یواش که جلو آمدیم همه چیز تغییر کرد و من یادم نمی رود یک جلسه برگزار شد و از همه ما دعوت کردند.
آقای ضرغامی در آن جلسه به عنوان متکلم وحده، یعنی کسی که فقط او صحبت کرد و بقیه اصلا اجازه صحبت نداشتند. گفتند الا و بلا باید این بشود و از این به بعد اگر ببینیم تهیه کننده یا کارگردانی این قاعده ای که ما گذاشتیم را رعایت نمی کند ما سخت برخورد می کنیم. آنجا نقطه سقوط آقای ضرغامی بود.
چه سالی بود؟
- یادم نیست. فکر می کنم ۵-۴ سال قبل از پایان دوره ایشان تقریبا شاید سال ۸۷ بود.
و برآیند این اتفاق منجر به سقوط شد؟
- بله. اصلا وقتی یک نفر بگوید الا و بلا باید اینطور شود، نتیجه عکس می گذارد، بخصوص در مورد آدم های هنرمند که همه ذوق و خلاقیت شان در لحظه به وجود می آید و مثل محاسبات مهندسی نیست که بگوییم آ به اضافه ب فلان می شود و ...، یک چنین برخوردی باعث شد از یک مقطعی به بعد خیلی از هنرمندها از تلویزیون فاصله گرفتند.
آنها رفتند و صدا و سیما مخاطبش را از دست داد.
- یک عده تازه کار آمدند که بعضی ها خوب بودند و بعضی ها بد ولی سطح تلویزیون نازل شد.
و ماهواره ها...
- از این خلأ استفاده کردند. یعنی به نظر من چیزهایی که آنها نشان می دهند خلأ محض است. من افسوس می خورم که چه سریال هایی جایگزین سریال هایی که زمانی ما در تلویزیون می ساختیم، می شود و این ذائقه بیننده را نازل می کند تا جایی که وقتی بخواهی حرف جدی و اساسی بزنی، او نمی پذیرد. الان متاسفانه ذائقه بیننده های ما دارد به نقطه ای تبدیل می شود که در سریال های ترکیه ای موج می زند. در حقیقت به آن جنسی تبدیل می شود که همه از آن متنفر هستیم.
و این سقوط تلویزیون را شما از همان جلسه می دانید؟
- من فکر می کنم از رفتار آقای ضرغامی با هنرمندها باشد. این مسئله را به همراه داشت. او یکباره، بخشنامه ای و دستوری عمل کرد و گفت حتما باید اینطور عمل کنید و ... شما برخوردهای آدم های بزرگ را با اهالی هنر ببینید؛ همیشه سعی می کنند خوب برخورد کنند، چون به اصطلاح روح هنرمندها شکننده و ظریف است و واقعا هم همینطور است. اگر هنرمند این حس را نداشته باشد، نمی تواند کار کند. شما یک آدم خشک ستبر خیلی منطقی را بیاوری جلوی دوربین بگویی گریه کن، نمی تواند.
ولی خب بالاخره برای ۱۰ دقیقه بازی صد میلیون می گیرد.
- پولی که می گیرد خیلی به توانایی که ممکن است داشته باشد یا نه ارتباط ندارد، حداقل تجربه من اینطور است. الان بعضی ها به عنوان بازیگر فقط نان چهره شان را می خورند و یک وقت هم هست که چهره نیست ولی هم در آن آدم توانایی وجود دارد و هم علاقه مخاطب.
خوشگل هم نیستند.
- بله؛ پرستویی، عطاران و ... اینطور هستند. مردم دوست شان دارند و به هر دلیل اینها آدم های موفقی هستند. در کنارشان اشخاص دیگری هم می توانند باشند که آن توانایی را نداشته باشند ولی مردم به آنها علاقه داشته باشند. من اولین بار در طبق حساس با عطاران کار کردم. بسیار بازیگر توانایی است، یعنی مثل همان که می گویند گفتیم ف تا فرحزاد رفت. دو جمله می گویی واقعا حرفت را درک می کند و خیلی هم اخلاق خوب و رفتار کاملا حرفه ای دارد و واقعا یک بازیگر حرفه ای است.
ادامه دارد...
نظر کاربران
ورییس جدید باعث نابودی تدریجی
رئیس جدید هم راه رئیس قبلی و با قدرت ادامه میده ... :)
اخه سر افراز تلوزیون رو از قعر چاه نجات داد!!!!!