امیر کاظمی: لباس تنگ هرگز، فقط ایکس لارج!
خیلی راحت و صمیمی است و آن قدر راحت حرف می زند که شاید بعضی وقت ها فرق شوخی و جدی اش را متوجه نشوی.
مجله دیده بان - نژلا پیکانیان: خیلی راحت و صمیمی است و آن قدر راحت حرف می زند که شاید بعضی وقت ها فرق شوخی و جدی اش را متوجه نشوی، امیر کاظمی بازیگر جوان سریال شمعدونی می گوید: «به نظر من زندگی برای هرکسی روزهای خوب و بد دارد ولی ارزش غصه خوردن و ناراحت کردن خودت را ندارد.» شاید به همین دلیل است که خودش هم خیلی راحت با مسائل برخورد می کند. کاظمی در «شمعدونی» نقش سعید پسر جوان قصه رابازی کرده؛ پسری که مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد و در تصمیم گیری هایش دچار سردرگمی است.
ویژگی ای که بازیگرش به هیچ عنوان آن را ندارد. کاظمی نقش اش در این مجموعه و همکاری با سروش صحت را دوست داشته، شاید به همین علت هم هست که برای بازی در نقش سعید وزنش را از 85 کیلو به 62 کیلو رسانده. او درباره استقبال مخاطبان و دیده شدن نقشش می گوید: فکر می کنم الان سعید هم یکی از کاراکترهای محبوب سریال شده چون در طول قصه پروبال گرفت و این موضوع تا قسمت آخر سریال ادامه دارد.
گپ و گفت ما با امیر کاظمی علاوه بر «شمعدونی» درباره سبک لباس پوشیدن او نیز هست.
چرا دوست داشتم در «شمعدونی» بازی کنم؟
وقتی فیلمنامه «شمعدونی» به من پیشنهاد شد، شش قسمت از کار آماده بود. فیلمنامه را که خواندم احساس کردم کاراکتر سعید خیلی جذاب و دوست داشتنی است و جای کار زیاد دارد. سعید در همان قسمت اول تصمیم عجیبی می گیرد و من دو روز روی صندلی می نشینم و تکان نمی خورم. فکر کردم این کاراکتر در کمدی موقعیت در ادامه داستان بدون این که کارگردان به من بگوید در ادامه ممکن است چه اتفاق هایی برای این نقش بیفتد، می تواند لحظه های شیرینی را خلق کند. حتی پیش خودم گفتم اگر در همین سطح هم باقی بماند باز هم جای کار دارد و می توان روی آن تصمیم گیری های خوبی داشت. وقتی کار شروع شد، هرچه جلوتر رفتیم، و همانطور که الان هم در پخش می بینیم سعید بیشتر و بیشتر شد و مردم هم او را بیشتر شناختند.
سعید هیچ منطق خاصی ندارد
یکی از ویژگی های شخصیت سعید تصمیم گیری های مختلف و زودگذر اوست. شاید از این شاخه به آن شاخه پریدن را خیلی از جوان های امروز داشته باشند. مثل سعید که تا صحبت گربه کشتن شد سعید تصمیم گرفت گیاهخوار شود و گفت «برای حمایت از حیوانات لب به گوشت نمی زنم.» طبیعتا این برداشت برای گیاهخوارشدن خیلی سطحی و بدون تحقیق است، اما سعید از این تصمیم ها زیاد می گیرد و می خواهد تغییرات اساسی در زندگی اش بدهد. این اتفاق درباره تکنولوژی هم می افتد و بعد از این که پدرش با او درباره افراط در این زمینه حرف می زند، کلا تصمیم می گیرد تکنولوژی روز را کنار بگذارد.
سعید کارهایی می کند که منطق خاصی پشتش نیست و نوع برداشتش از قضایا فرق می کند. موضوعی که اتفاقا فکر می کنم در مملکت ما خیلی رایج شده و اولین بار است که من در تلویزیون می بینم. به چنین ویژگی هایی درباره یک پسر جوان اشاره شده.
در زندگی ام هیچ وقت شبیه سعید نبودم
من هم در زندگی شخصی خودم در تصمیم گیری هایم سردرگمی هایی داشتم اما هیچ وقت مثل سعید از این شاخه به آن شاخه نپریدم. هیچ وقت از هیچ نظر شبیه سعید قصه «شمعدونی» نبودم و نیستم. اما شاید تنها بخشی که بین من و سعید مشترک باشد و فقط هم خودم حسش می کنم این است که سعید هم مسائل را خیلی ساده می گیرد و اتفاق های اسف بار از نظر بقیه برای او عجیب و غریب نیست.
اما درباره تصمیم های خودم برای زندگی ام سعی کردم منطقی باشم. مثلا درباره انتخاب شغل ام همیشه این حرفه را دوست داشتم و همه سختی هایش را هم متحمل شدم. حتی در شرایط بد و برای گذران زندگی هم حاضر نشدم کار دیگری را قبول کنم. من در برهه ای ترجیح دادم مجری باشم تا این که به عنوان بازیگر سریال ضعیف کار کنم. خدا را شکر بازخوردهای خوبی که از اجرا گرفتم کماکان هم ادامه دارد و از این بابت خیلی خوشحالم. شاید اگر بخواهم خودم را با سعید مقایسه کنم باید بگویم من فقط در رشته خودم عرصه های مختلف را تجربه کردم و چون هدفم هم از ابتدا همین حرفه بوده است.
برای سعید ۲۵ کیلو لاغر شدم
یکی از اتفاق های جالب سر سریال «شمعدونی» این بود که من برای بازی در این نقش ۲۵ کیلو لاغر شدم. البته بخشی از کم شدن وزنم در طول روند تصویربرداری اتفاق افتاد. خودم احساس کردم سعید خیلی اهل خورد و خوراک نیست و از آن قسمتی که تصمیم می گیرد گیاهخوار شود باید در وزنش هم تغییراتی به وجود بیاید و بعد از آن تصمیم این اتفاق با سرعت بیشتری می افتد. بعد از این که خواستم برای نقش لاغر شوم شب ها شام نخوردم و بیشتر روزها هم ناهار تن ماهی می خوردم. الان که کار را می بینم از نتیجه خیلی راضی هستم و فکر می کنم این لاغری و شکننده بودن خیلی به سعید می آید.
البته این تصمیم خیلی برایم سخت بود چون یکی از علائق من در زندگی، خوردن است! من در طول سریال «شمعدونی» شب تا صحب خواب پیتزا و پیراشکی و کردم شکلاتی و انواع و اقسام خوراکی ها را می دیدم. من در زندگی خودم اصلا اهل رژیم و این حرف ها نیستم و سعی می کنم همیشه خودم را در وزنی نگه دارم که متعادل باشم.
موقع خرید لباس خیلی دقت می کنم
به نظر من لباس خوب پوشیدن و خوش پوشی قضیه ای نیست که کسی از آن بدش بیاید. شاید من مثل خیلی از افرادی که به شدت به این موضوع اهمیت می دهند نباشم و خودم را خیلی درگیر برخی مسائل و جزئیات نکنم، اما موقع خرید لباس هایم خیلی بیشتر دقت می کنم تا زمانی که می خواهم آنها را بپوشم. بیشتر لباس های من که تعدادشان هم زیاد است در یک طیف رنگی هستند و به همین خاطر ست کردن آن ها موقع پوشیدن کار زیاد سختی نیست.
کت و شلوار پوشیدن کابوس من است
یکی از تیپ هایی که هیچ وقت نمی توانم آن را تجربه کنم، تیپ رسمی و پوشیدن لباس های شق و رق و اتوکشیده است. کت و شلوار برای من کابوس است و سر سریال «شعمدونی» برای دومین بار در زندگی ام کت و شلوار پوشیدم. اولین بار در سریال «وضعیت سفید» کت و شلوار به تن کردم، یعنی هر دو بار هم به خاطر نقشم در سریال ها بوده است.
پیراهن گل گلی که دوستش دارم
انتخاب های خودم در خرید لباس را بیشتر شجاعانه می دانم. مثلا این اواخر خیلی اصرار داشتم به خرید یک پیراهن گل گلی با گل های درست که خیلی هم تابلو بود. راستش من هیچ وقت جرات پوشیدن چنین لباسی را نداشتم اما دوستش داشتم و به نظرم بانمک بود. بالاخره هم آن را خریدم و می دانم که در نهایت هم آن را می پوشم.
البته اخیرا این جرات را پیدا کردم که لباس هایی که دوست دارم را هرچند نامتعارف بخرم. البته این را هم می گویم که هیچ وقت لباس های عیجب و غریب نمی پوشم و شاید عجیب ترین لباسم همین پیراهن گل گلی باشد که خریدم. من در یک دوره زمانی به جز رنگ مشکی، سرمه ای و قهوه ای هیچ لباس دیگری در کمد لباس هایم نداشتم. اما در یکی دو سال گذشته سلیقه ام متنوع تر شده و رنگ های آبی و حتی صورتی هم در کمدم پیدا می شود.
نمی توانم لباس تنگ بپوشم
یکی از مسائلی که در لباس پوشیدن خیلی برایم مهم است و حتی سر صحنه کارها به گروه لباس می گویم این است که سایز لباس هایی که می پوشم حتما باید XL باشد. شاید این سایز برای من خیلی بزرگ باشد اما اصلا نمی توانم لباس های تنگ و چسبان بپوشم. اگر لباس جذب تنم کنم حس خفگی بهم دست می دهد و فکر می کنم دست و پایم بسته است. همیشه لباس های راحت، گشاد و شل و ول را دوست دارم.
به همین خاطر هم همیشه لباس هایم یک سایز از خودمب زرگ تر است. سر کار هم به بچه های لباس می گویم به من لباس تنگ ندهید که نمی توانم تکان بخورم. یکی دیگر از عادت های من در لباس پوشیدن این است که نمی توانم لباس نو بپوشم و به خیابان بروم! یعنی مثلا لباسی که امروز می خرم را نمی توانم فردا در خیابان بپوشم، حتما باید چند بار در خانه آن را بپوشم و بشورمش تا از حالت نویی در بیاید بعد بتوانم آن را در خیابان بپوشم. لباسی که بوی نویی بدهد را نمی توانم بپوشم، حتما باید یک دور در ماشین لباسشویی برود بعد من تنم کنم.
با بدنسازی میانه ای ندارم
به نظر من فیزیک یک بازیگر همیشه باید متناسب باشد به همین خاطر همیشه سعی می کنم خودم را در حدی نگه دارم که نه چاق باشم و نه لاغر. ضمن این که من اصلا از فیتنس و بدنسازی خوشم نمی آید و به نظرم کسانی که خیلی به این مساله می پردازند خصوصا بازیگرهایی که خیلی بدنسازی می روند فقط به درد بازی های کامپیوتری می خورند (می خندد). به نظر من بازیگر باید بدن منعطف داشته باشد نه بدن عضله ای. ممکن است زمانی با پیشنهاد یک کار تاریخی رو به رو شوی که باید عضله سازی کنی؛ در آن صورت باید دوره بدن سازی بگذرانی اما برای نقش های دیگر و در شرایط معمول که نیازی به این کارها نیست.
کار خانه برایم ورزش است
راستش خیلی فرصت ورزش کردن ندارم اما کارهای خانه را انجام می دهم و فکر می کنم همین کارها باعث می شود روی فرم بمانم. (می خندد) جارو کردن، ظرف شستن، شیشه تمیز کردن همه اینها را در خانه انجام می دهم که تحرک داشته باشم. ضمن این که من در خانه ام یک حیاط و باغچه دارم و بعدازظهرها هم برای رسیدن به گل و گیاه ها وقت می گذارم. این کار هم انرژی زیادی می گیرد. چربی سوزی در بدن من فقط با این شیوه ها اتفاق می افتد. اما سعی می کنم وزنم هیچ وقت از ۷۵ تا ۸۰ بالاتر نرود.
نظر کاربران
چقدر شباهت منو داشت خدایی منم خیلی از این خصوصیاتها رو دارم خدایی خوشم اومد
پاسخ ها
لابد شستن لباس نو؟!
چون منم این خصلتو دارم
دمبل زدن مرد میخواد ...نه تو بچه سوسول مامانی
اندازه دهنت گه بخور