۲۱۲۴۵۹
۵۰۳۹
۵۰۳۹
پ

جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (۲)

من یکی از کسانی بودم که بیمه سینما را درست کردم. من و تورج منصوری با هم دنبال کار بیمه بچه های سینما بودیم. بچه ها را بیمه نمی کردند برای اینکه چنین سرفصلی در بیمه وجود نداشت.

جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (2)





هفته نامه تماشاگران امروز - سیامک رحمانی، بیتا موسوی و فاطمه پاقلعه نژاد: متولد ۱۳۳۴، فارغ التحصیل شیمی و حقوق روابط بین الملل، خودش می گوید به ویکی پدیایش اعتماد نکنیم. می گوید راست ننوشته اند. مثل همه حرف های دیگری که درباره اش می زنند. می گوید راست نمی گویند. از تعلقات سیاسی اش تا ارتباطاتش. حرف دوران احمدی نژاد و شایعه نزدیکی او به دولت نهم و دهم که می شود صدایش می رود بالا. «همه اش دروغ است».

در جشنواره سال ۸۸ که تازه حکم جعفر پناهی آمده بود، وقتی آقای کیمیایی روی سن گفت امیدوارم پناهی هم بتواند دوباره فیلم بسازد، تنها کسی که ایستاد و او را تشویق کرد، شما بودید، در صورتی که در وی آی پی نشسته بودید و خیلی ها بدشان آمد...

بله برای اینکه من طرفدار حق هستم.
مطلب مرتبط:
جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (2)

این ذهنیتی که در مورد شما به وجود آمده، مثلا گفته اند آقای الماسی در این چند ساله شاید ادا درآورده یا شاید معتقد یا مجبور بوده. بین سینماگرها یک بروزی داشته و این مساله به وجود آمده. همان طور که مثلا می گویند فلانی منتقد است، یا فلانی سیاسی است یا مثلا فلانی یکی به نعل و یکی به میخ می زند. در مورد شما هنوز آن ذهنیت به وجود نیامده که معترض هستید...

این همه من برنامه داشته ام، چرا برنامه های من درست وسط کار قطع شده؟

ما می گوییم آن بخش پررنگ تر بوده و بولد شده و باعث شده این بخش دیده نشود.

بگذارید بگویم این حرف ها از کجا آمده؛ من یکی از کسانی بودم که بیمه سینما را درست کردم. من و تورج منصوری با هم دنبال کار بیمه بچه های سینما بودیم. بچه ها را بیمه نمی کردند برای اینکه چنین سرفصلی در بیمه وجود نداشت.

فقط دو سرفصل وجود داشت که می توانستند ما را ببرند، یکی کارگران فصلی ماهی گیر دریای جنوب، یکی زنان بی سرپرست؛ فقط در این دو فایل می توانستند سینماگرها را بیمه کنند که هر دو هم به ما برخورنده بود. من با تورج و خانم طائرپور و دیگه بچه های هیات مدیره خانه سینما آن قدر به دفتر آقای ستاری در تامین اجتماعی رفتیم تا بالاخره بیمه را راه انداختیم.

من خودم هم چند سال بیمه بودم، اما حسادت در کشور ما خیلی تلخ است. کاش من کیفم را آورده بودم و یک مدرک به شما نشان می دادم. سال ۵۸ هنرمندهای تئاتر ایران را طبقه بندی کردند، ببینید درباره من چه نوشتند؟ آن وقت بیمه من را قطع کردند و این با آمدن خانم بنینگ به ایران مصادف شد و من به آن جلسه رفتم...

این مربوط به چه سالی است که بیمه شما را قطع کردند؟

از سال ۷۸ بیمه من را قطع کردند و هرچه هم اعتراض کردم آن را درست نکردند. گفتم چه شده و به بچه های خانه سینما اعتراض کردم، همه خندیدند. برای چی؟ بیمه من قطع شده! الان خیلی از بچه ها با بیمه ای که من برای شان درست کردم، بازنشسته شده اند، اما من الان دو سه سال است تازه بیمه خویش فرما شده ام، یعنی خودم پول بیمه خودم را می دهم که بیمه باشم. هرچند این بیمه هم فایده ای ندارد یا مثلا بیمه تکمیلی ام را از جای دیگر یک نفر لطف کرد و...

دوم اینکه همه ماجرا از اینجا که می خواهم بگویم شروع شد. باز هم در دوره آقای هاشمی رفسنجانی، آقای کرباسچی و... قضیه خانه گرفتن برای هنرمندها پیش آمد و من هم به عنوان یکی از افرادی که دنبال این قضیه بود، پیگیر شدم. منتها نمی دانم چرا آقای رفسنجانی، آقای کرباسچی و حتی بیت آقای خامنه ای، محبت می کردند و حرف های من را گوش می کردند، یا نامه می نوشتم، جواب می دادند.

جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (2)

من خیلی برای این خانه ها دویدم بخصوص که شهرداری به ما نامه داده بود و نقشه داده بود و قرار بود دو آسانسور داشته باشد یا تیرآهن ها پهن تر باشد و... عموی من یکی از مهندسان بنام کشور است و بیمارستان سینا را ساخته و... من سه مرتبه با خواهش از ایشان و هزینه شخصی خودم به آنجا بازرس فرستادم، گفتند اینجا درست نیست و مطابق نقشه که ساخته نشده هیچ، یک مشکلاتی هم دارد. مشکلاتش هم این بود که زمانی که چالوس زلزله آمد، دو دیوار اینجا ترک خورد یا جلوی مجموعه نیم متر نشست کرد یا از فونداسیون یکی دو لنگه کفش بیرون آمد و...

آقای کرباسچی رفت و شهردار بعدی آقای الویری آمد. من با دفتر ایشان هم خیلی تماس گرفتم که اگر زبانم لال کوچکترین اتفاقی بیفتد و این خانه ها نشست کند، بزرگ ترین خبر تلخ روی کره زمین می شود. این که برآورد دارد و شما هم قیمت ها را بالا می برید، حداقل کارتان را درست انجام دهید. مگر یک شرکت پیمانکاری خصوصی چقدر پول می خواهد؟

تفاوتش ۴ میلیارد تومان بود. در نهایت من همه بچه ها را مجاب کردم که تا زمانی که این خانه ها را مطابق با استاندارد تعیین شده و نقشه به ما تحویل ندهند، تحویل نگیرید. خیلی ها به من اعتماد کردند، ولی من مجبور شدم برای کار به یک سفر بروم، تا رفتم و برگشتم، دیدم خانه ها را تحویل گرفته اند و همه مشکلات از اینجا شروع شد. من یقه اینها را گرفتم که چه کسی این کار را کرده و آن فرد را هم پیدا کردم. اینها باعث شد از انجمن بازیگران خلع شدم و بیمه ام قطع شد و...

ولی این مساله سیاسی نبوده، صنفی بوده.

سیاست در خدمت اقتصاد است و سیاست مدارها نوکر و ابزار مقصدها هستند. منافع دیگری هم بوده که من نمی دانم. ولی از همان جا مشکلات من شروع شد. من حاضر نیستم به هم وطنم و به همکارهایم خیانت کنم؛ آن زمانی که درگیری نیروی انتظامی با بازیگرها جلوی برج میلاد اتفاق افتاد و خانم اسکندری درگیر شد، چه کسی اعتراض کرد و مقابل ناجا ایستاد و دو مصاحبه کرد که حتی تهدید هم شد؟ فقط من بودم. چرا دوستانی که هم فکر و همراه اینها بودند، لانه موش خریدند و پنهان شدند؟ من مصاحبه کردم، چون طرفدار حق هستم که ممکن است دست آقای احمدی نژاد یا خاتمی یا روحانی باشد.

جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (2)

پس برای همین هم آن روز برای جعفر پناهی ایستادید؟

من می گویم اگر بخواهیم اسمش را بگذاریم علیه این مردم کارکردن، من خیلی ها را می شناسم که بیشتر از جعفر پناهی علیه این مردم کار کرده اند. چون به نظرم تحمیق خیلی خطرناک تر است. شما فیلم گاو را سیاسی می دانید یا مهدی مشکی و شلوارک داغ؟ همه می گویند گاو، ولی من می گویم شلوارک داغ! چون در زمان شاه سال ۵۴ که در شهرهای نیشابور، قزوین، زنجان، تبریز، یزد، کرمان و... خانم ها چادری بودند، به وسیله همان فیلم، قبح عریان بودن ریخته شد و فرهنگ به یک سمت دیگر رفت.

این فیلم را من می گویم سیاسی چون کاربرد اجتماعی دارد. اما فیلم گاو فقط برای روشنفکرهاست. فکر می کنید چند نفر آن را دیده اند؟ کلا ۱۴هزار تومان فروش داشته. مهدی مشکی و شلوارک داغ، مادمازل خاله، مامان جونم عاشق شده و... اینها سیاسی هستند که سلیقه عمومی، منش و رفتار اجتماعی مردم را تغییر می دهند.

این فیلم ها هنوز هم هستند ولی با یک شکل و شمایل دیگر.

بله همان کارایی را هم دارند و همان کار را هم می کنند.

یعنی می گویید این فکر شده است که کارگردانی که می خواهد فیلم پرفروش بسازد، دختری را هم در فیلمش می آورد که چهره...

آن راه را برای او درست کرده اند که فکر می کند برای فروش باید آن دختر را بیاورد. یعنی آن کسی که پازل را حرکت می دهد، سیاسی است. به وزرات ارشاد یا فلان مدیر فرهنگی چه ربطی دارد که این فیلم بفروشد یا نفروشد؟ من اصلا دوست دارم یک فیلم بسازم که نفروشد، به تو چه ربطی دارد؟ آقای مدیر کار تو چیز دیگری است و در حوزه معرفت فیلم باید با من چالش داشته باشی، نه سر فروش فیلم که از طرف تماشاچی تصمیم می گیری و می گویی تماشاچی از این فیلم خوشش نمی آید.

البته یک بخشی به خاطر بودجه دولتی و فیلم های دولتی و...

نه من بخش خصوصی را می گویم؛ به او چه ربطی دارد؟ اصلا چرا باید کسی که مدیر فرهنگی است، درگیر فروش فیلم باشد؟ این هم الکی نیست. شما ببینید از سال ۶۶ با هفته نامه سینما ما در اوج فرهنگ هستیم، ولی فیلم های سینمایی پرفروش روی جلد این مجله است. چرا؟

جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (2)

هفته نامه سینما برای آقای جیرانی بود؟

آقای جیرانی و موسوی؛ جدول فروش فیلم های خارجی را منتشر می کردند، برای اینکه برای تهیه کننه ها تحریک کننده باشد. آن زمان فیلم دو سه میلیون تمام می شد و ۵ میلیون می فروخت.

البته خود آقای جیرانی و موسوی می گویند برای اینکه چرخ سینما بچرخد و بشود فیلم هنری ساخت و...

اتفاقا ما اصلا فیلم هنری نداریم و من نمی دانم این تقسیم بندی ها را از کجا آورده اند.

شما الان گفتید گاو فیلم روشنفکرهاست...

من گفتم فیلم سیاسی نیست. در آن واحد هر فیلم سینمایی هم هنر است و هم صنعت و هم رسانه، هرسه مختصات با هم بر روی تماشاچی تاثیر می گذارند و ما از این غافل هستیم. مگر می شود شما یک فیلم پرت و پلا ببینید و روی شما تاثیر نداشته باشد یا سهل و ممتنعت کند؟ شما اگر در یک روز پشت هم ده فیلم اکشن ببینی، روز بعد معتاد می شوی و فیلم اکشن می خواهی.

پس هنری است؟

فیلم سینمایی در آن واحد هم هنر است، هم صنعت و هم رسانه؛ در آمریکا بخش رسانه و صنعت قوی تر از هنر است، در اروپا هنر و صنعت قوی تر است. در کشورهای در حال توسعه صنعت اول است و رسانه و هنر هردو پرت و پلا هستند. یعنی فقط فروش مهم است. در آمریکا از دو هزار فیلمی که در سال ساخته می شود حداقل هزار تا هزار و ۲۰۰ فیلمش برای خارج از آمریکاست و اصلا در آمریکا نمایش داده نمی شود، برای کشورهایی مثل ماست. کشورهای در حال توسعه، عقب مانده و... غیرممکن است یک آمریکایی یا یک فرد اروپایین خانواده دار برود فیلم پورنو ببیند...

اما مراکزی هست که آن فیلم ها را اجاره می دهند.

شما باید به این برسی و ببینی که منظور من چیست؛ در خود آمریکا هم وقتی ارائه می کنند چینی ها کره ای ها و... این فیلم ها را می بینند، درست مثل آرایش کردن خانم ها، در آمریکا شما یک دختر یا خانم خانه دار با آرایش نمی بینی، همه ساده هستند. لباس شان هم یک شلوار جین و یک تی شرت است، رئیس جمهور هم همین طور ساده لباس می پوشد. اما اینجا آقای شاون پن آمده بود، گفت اینجا معلوم نیست مهمان کیست، مهمان دار کیست؟

جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (2)

البته شاون پن هم یک آدم آوانگارد است.

بالاخره از این حرفی که می زند یک منظوری دارد. او می گوید من از آمریکا آمده ام، این کلاه چیه که گذاشته ای یا مثلا در روز کی پاپیون می زند؟ پاپیون برای مهمانی های شب است. او بامعیارهای درست زندگی می کند و ماجرا را این طور می بیند. تمام کت و شلوارهایی که یقه ساتن دارند، اینها لباس شب هستند. آن وقت در تلویزیون فلان بازیگر یا فلان تهیه کننده یا فلان مدیر این را پوشیده و... اصلا چرا این را بگویم، حتی مارک سرآستین را جدا نمی کنند، چرا؟ برای اینکه عقب مانده هستیم و معنی خیلی چیزها را نمی دانیم.

خدا پدر صیاد را بیامرزد؛ در زمان شاه فیلم سازی این بود که یک آقایی مثل پرویز صیاد دانش خودش بالا بود، به عنوان هنرمند می آمد برای اینکه به ملت خودش خدمت کند، صمد می ساخت که با وجودی که طنز بود ولی مردم را نقد می کرد. الان فیلم ساز ما خودش پایین اس، می خواهد چند سطح بالاتر فیلم بسازد. فیلمش تماما غلط می شود. نمی خواهم از فیلمی نام ببرم... الان خانه سینما چه می کند؟

اصلا چرا بسته شده بود؟

به این دلیل که مشکل قانونی داشت؛ در آیین نامه یک تغییراتی داده بودند که ثبت نشده بود. نه کم لطفی کردید و به دنبال دلیل نگشتید، یعنی هیچ کس دنبال دلیل نگشت.

جهانگیر الماسی: با شارلاتان بازی مجوز فیلم گرفتم! (2)

آقای شمقدری دنبال بهانه هم می گشت.

نه اصلا به ایشان هم ربط نداشت، این از چیزهایی است که بنویسد هم نمی گذارند! ولی مساله خانه سینما امنیتی بود و اصلا به این چیزها ربط نداشت.

چطور در زمان آقای شمقدری که دشمن آقای عسکرپور بود...

اتفاقا این دو با هم رفیق هستند. در دوره آقای شمقدری یا در تلویزیون، عسکرپور چند فیلم و سریال ساخت؟ شمقدری دشمن من بود که این تهیه کننده را دقیقه ۹۰ سر کار من انداخت که من را بدبخت کند. اگر من حواسم نبود این فیلم را ده بار می خواستند بخوابانند، سود بیشتری هم می بردند.

ادامه دارد...
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج