ازدواجی که در گینس ثبت نشد
شهلا ریاحی می گوید : قرار بود امسال هفتادمین سالگرد ازدواجشان را جشن بگیریم و ناممان را در کتاب گینس به عنوان هنرمندانی که رکورد بیشترین عمر زندگی مشترکشان را با هم بودند ثبت کنیم اما..
فضای خانه اش آن قدر گرم و صمیمی است که هربار به دیدنش می روم احساس می کنم بستگان نزدیکم را ملاقات می کنم. لبخندش همیشگی است، انگار روی صورتش حک شده. اما دو سالی هست که بعد از فوت همسرش چشمانش چیز دیگری می گویند. هربار که صحبتمان به مرحوم اسماعیل ریاحی کشیده می شود حلقه اشک چشمان او را از ادامه صحبت باز می دارد. اتاق پذیرایی اش پر است از پرتره ها و عکس های زیبای خودش به همراه جوایز و افتخارات سینمایی و تابلویی که با همسرش انداخته است. هر گوشه از اتاق که نشسته باشد نگاهش به سمت همان تابلو می چرخد.
فقط چند ماه تا گینس مانده بود
از بین همه اسباب و لوازم منزل تنها تعلق خاطرش به همان عکس دو نفره با همسرش است. دکتر منوچهر ریاحی (پسرش) می گوید: «قرار بود امسال هفتادمین سالگرد ازدواجشان را جشن بگیریم و نامشان را در کتاب گینس به عنوان هنرمندانی که رکورد بیشترین عمر زندگی مشترکشان را با هم بودند ثبت کنیم. این رکورد به نام پل نیومن ثبت شده و ما می خواستیم نام شهلا و اسماعیل ریاحی را جای آن بنشانیم اما پدر ما را خیلی زود تنها گذاشت».
وارد اتاق پذیرایی که می شوم اولین چیزی که توجهم را جلب می کند تابلوی بزرگی است که عرض دیوار را پوشانده و تمامی عکس های خانم شهلا را در خود جای داده است. این تابلو را عروسش که البته خواهرزاده خانم شهلا ریاحی هم هست طراحی کرده و جالب اینکه وقتی به عکس ها دقیق می شوم هرکدام نمادی از جالب ترین و خاطره انگیزترنی صحنه های هنری و خصوصی زندگی این هنرمند است. در گوشه ای از این تابلو عکسی مربوط به دوران جوانی زوج ریاحی است که خانم شهلا با کت و شلواری مردانه و همسرش با لباسی که به نظر زنانه می آید پشت سرش ایستاده است. باقی عکس ها هم هرکدام ثبت خاطراتی است که هرکدام اندازه یک کتاب قصه است.
خاطرات ایران را بیشتر دوست دارد
وقتی از حال و هوای این روزهای خانم شهلا می پرسم پسرش می گوید: «بهترین دوست مادر، خانم نادره خیرآبادی بود. آنها هر روز تلفنی هم که شده جویای احوال هم می شوند. بعد از فوت ایشان، چون دیگر فعالیتی هم در سینما و تلویزیون نداشتند، ارتباطشان با اهالی سینما قطع شد. این روزها بیشتر در خانه است و پرستارش از او مراقبت می کند. چند ماه پیش او را به سوئیس منزل نوه اش بردیم و تصمیم داشتیم مدتی ایشان را انجا نگه داریم تا حال و روزشان کمی بهتر شود. اما ایشان برای برگشتن بی قراری می کرد و ما هم تصمیم به بازگشتشان گرفتیم. ایشان ایران و خاطراتی که اینجا دارد مخصوصا همین خانه که گوشه گوشه اش او را یاد پدرم می اندازد را بیشتر از سفر دوست دارد».
دکتر ریاحی دلیل جداشدن مادر از حرفه اش را این گونه بیان کرد: «چند سال پیش زمانی که پدر هنوز در قید حیات بود و خانم شهلا هم بازیگری می کردند عارضه ای برای مادر به وجود آمد که پدر آن را تا مدت ها برای کسی بازگو نکرد. بعد از آن آثاری از فراموشی بارز شد که ایشان به صلاح دید پدر تصمیم گرفتند با کارشان خداحافظی کنند».
شهلا ریاحی بهترین سرگرمی اش را حل جدول می داند و با اشاره به میز کنارش که انباشته از مجلات جدول است می گوید: «سر خودم را با همین جدول ها گرم می کنم و کیف می کنم (می خندد). گاهی هم تلویزیون می بینم اما جدول را بیشتر دوست دارم».
نام شهلا را همسرم انتخاب کرد
بانوی پیشکسوت سینمای ایران وقتی صحبتمان به اینجا رسید با یادی از خاطرات قدیمش توضیح داد: «ریاحی خودش دست مرا گرفت و به سینما برد. نام شهلا را هم خودش برایم انتخاب کرد. آن روزها هنرپیشه شدن برای یک زن کار چندان پسندیده ای نبود و من که یک دختر نوجوان بودم حتی از طرف خانواده ام هم تحت فشار قرار گرفتم طوری که آنها مدتی با من قطع رابطه کردند. اما وقتی دیدند که من هم خانواده ام را نگه داشتم و هم در کارم موفقم از موضعشان کوتاه آمدند. تمام سال هایی که من کار می کردم مرحوم ریاحی روی کارهایم نظارت می کرد و من به او اطمینان کامل داشتم که البته نتیجه اش را هم دیدم».
همه عیدهایم خاطره است
شهلا ریاحی تا زمانی که همسرش در قید حیات بود همه روزهایش را خاطره ساز می داند و می گوید: «بهترین خاطرات زندگی من از زمان آشنایی ام با همسرم آغاز شد و خاطراتمان تنها به عید و مناسبت های خاص خلاصه نشد».
وقتی سراغ دیگر اعضای خانواده شان را می گیرم دکتر ریاحی می گوید: «من و خواهرم پریچهر که سال هاست در خارج از کشور زندگی می کند تنها فرزندان خانم شهلا هستیم. من و همسرم و خواهرهای ایشان از معدود بستگانی هستیم که ایران زندگی می کنیم. البته سال ها پس از ازدواج مادر، مرحوم احمد قدکچیان هم با خواهر کوچک خانم شهلا ازدواج کرد و یک سینمایی دیگر به این خانواده اضافه شد. البته دیگر سخت گیری های قدیم وجود نداشت».
عروسی در دقیقه 90
سر میز شام، صحبت هایمان به خاطره عروسی دکتر ریاحی و همسرش رسید؛ داستانی جالب و شنیدنی و بسیار سرگرم کننده مانع شد که بفهمیم کی بشقابمان خالی شده. قصه از عروسی شروع شد که داشت به عقد شخص دیگری درمی آمد و دامادی که کمتر از یک هفته به کمک خانم شهلا همه چیز را رو به راه کرد و دخترخاله اش را به خانه بخت خودش برد. همان لحظه باخانم شهلا به سمت تابلوی خاطرات رفتیم و ایشان عکسی که شب عروسی پسرشان انداخته بودند را نشانم دادند. عکسی که بعد از آن متوجه شدم بانوی پیشکسوت سینما خود طراحی لباس هایش را برعهده داشت و خیاطی از آشنایان نزدیک ایده هایش را عملی می کرد.
نظر کاربران
خیلی خوبه مرسی
Kheyli mamnon az matlabe gashangeton
با سلام
خيلي عالي بود كاش در مورد نحوه آشنايي و اينكه چه سالي ازدواج كرده بودند و درباره فيلمهايشان هم مطالبي نوشته بوديد. با تشكر
من63ساله را بردید به گذشته های باشکوه و خاطره انگیز. برای خانم شهلا آرزوی طول عمر دارم. ازشما هم تشکر می کنم.
مرسی عالی بود
با ZARI موافقم
خیلی خوب میشد که واقعا همه ی زوج ها انقدر همدیگرو دوس داشته باشن!به امید چنین روزی
خيلي عالي بود
خوب بود اگر چند تا عكس هم بود كاملتر ميشد
khoshabehaletan omidvaram omre sad sale dashtebashid manke hasrate hame chiz bedelam mand chon ba yek khanevade manande .........sharmande
عمر شهلای عزیز طولانی باد.
با سلام و خسته نباشید به تمام گروه شما ، مطالب جالبی ارائه شده بود . با تشکر
عالی بود
امید که ایشان عمری طولانی و سرشار از خوبی و خوشی داشته باشند
aghebatbekhyriiyat ra arezo daram===ba tashakkor
عالي بود مرسي
همه مردم خانم ریاحی رو دوست دارند....سالم و شاد باشند.
خیلی خوبه که هنوز کسانی هستند که زحمت میکشن و با گزارشای خوبی که از زندگی هنرمندان پیشگسوت که همه مردم کلی ازشون خاطره دارن تهیه میکنن.
واقعا ممنونم از این همه فهم و درک بالاتون
نام شناسنامه ای شهلا ریاحی چی بوده
امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشن
خیلی عالی بود من لذت بردم ممنون
عالی بود
بسیار خوب بود
ای جااااااانم عاشقشونم خیلی ماهن...
راستی خانم کتایون ریاحی باهاشون نسبتی ندارن؟؟
fogholade bood vaghaen bayad ghadre in pishkevatha ro donest. hargez sedashon azgosham biroon nemire
mer30 az shahlaye aziz ke ba in mosahebash be man eshghe 2bare be zendegi dad.shahla jan doooooset darim
شهلا جان خنده بر لبانت همیشه نقش باد.
با سلام مطلب جالبی بود چرا که هنرمندان ما که اینقدر برای سرگرمی ما زحمت کشیده و می کشند بسیار بیشتر از اینها قابل تقدیرند برایشان آرزوی توفیق و سلامتی دارم
مطلب جالبی بود . خیلی دوست دارم شهلا جون
خیلی جالب بود و لذت بردم ..باز ی شان را
خیلی دوست داشتم
سلام خيلي خوب بود از مطالب بيشتر بزنيد اشكمو در آورد
خیلی خوب بود!...مرسی!
از عکسهای قدیمی خانوم ریاحی هم نشون بدید!!!!!!!!!!!!!!!