همه ویژگیهای پل واکر، ستاره «سریع و خشمگین»
پل واکر ستاره سری فیلمهای «سریع و خشمگین» با ویژگیهای منحصر به فرد خود توانست در موفقیتهایی را به دست آورد.
به گزارش خبرگزاري خبرآنلاين، در حالي كه با اکران فیلم جدید «سریع و خشمگین»، پل واکر بازيگر فقيد آخرين سواري خود را در فيلم «سريع و خشمگين ۷» تجربه ميكند، صفات كليدي او را که موجب تبديل شدنش به سودمندترين بازيگر فيلمهاي درجه دو شد، بررسي ميكنيم.
هيچ كس مثل پل واكر نشان پليسش را در نميآورد. او همين كار را در فيلم سال ۲۰۱۴ «كاخهاي آجري» هم انجام داد، اما واكر از روز اول و از همان لحظهاي كه در پايان فيلم سال ۲۰۰۱ «سريع و خشمگين» گذاشت دام تورتو از چنگال سيستم قضايي فرار كند اين كار را انجام ميداد. اين پل واكر بود؛ پسري كه آدم خوبي بود اما در سمت اشتباه قرار گرفته بود. هوادارانش او را در مجموعهاي از فيلمهاي بودجه پايين ديدند، اما در نهايت اين مجموعه فيلمهاي «سريع و خشمگين» بود كه تبديل به بزرگترين فيلم درجه دويي شد كه ميليونها دلار فروش كرد؛ آن هم در عصري كه همه ميدانند تمام فيلمهاي خيلي پرفروش اساسا فيلمهاي درجه دو هستند. هيچكس نميتوانست تصور كند كه واكر تبديل به سودمندترين بازيگر فيلمهاي درجه دو زمان شود. اما آيا تمام جذبه او به خاطر درآمد باكسآفيساش بود (۲.۳ ميليارد دلار) يا طریقت واكر شامل چيزهاي ديگر هم ميشود؟
شتاب
تماشا كردن يكي از فيلمهاي واكر و برنخوردن به يك صحنه رانندگي سريع ماهرانه اما شديدا غيرمسئولانه غيرممكن است. اين يكي از اصول فيلمهاي او بود. در هفت فيلم «سريع و خشمگين» او تنها يكي از اعضاي تيم رانندگان وين ديزل بود، اما بر خلاف ميشل رودريگز، لوداكريس، تايريس گيبسون و ديگران، به نظر ميرسيد براي او پشت فرمان نشستن در ديگر فعاليتهايش يك نياز اساسي بود؛ و به همين ترتيب بود كه او احتمالا از زمان استيو مككوئين تا به حال، بازيگري است كه بيشتر از همه در كنار يك ماشين در اذهان شكل ميگيرد. او در فيلمهاي «درونِ آبي»، «بگيرها» و «ماشين ۱۹» هم صحنههاي رانندگي پرشتاب خاص خود را به نمايش گذاشت.
كلهشقي
وقتي شخصيت پليس مخفي واكر وارد مغازه ساندويچ فروشي تورتو شد، نشاندهنده چيزي كمتر از تناسخ جديد بلوند كيانو ريوز نبود؛ اما چند تفاوت كليدي بين اين دو بازيگر وجود دارد: در حاليكه رايحه تنهاي كيانو ريوز حس يك حقيقت متافيزيكي را به بيننده القا ميكند، فضايي كه واكر منتقل ميكرد زميني و آراستهتر بود، انگار هميشه داشت به ياد ميآورد كه پيتزايش را در اجاق خانه جا گذاشته بود. مدل معصوميت او به جاي مرموز بودن بروزتر بود و همدردي تماشاچيان را جذب ميكرد.
حقيقت
واكر در آغاز فيلم «ماشين ۱۹» فرياد ميزند »اين تبديل به حقيقت من نشده! حقيقت خودتِ!ِ» اما او حقيقت را دوست داشت چون منطقه اختصاصي خودش بود. او دست دادنهاي پيچيده را بلد بود و ميتوانست در مغازه لاتينو ساندويچاش را بدون مسخره به نظر رسيدن سفارش بدهد؛ او فروتن بود و در مواجهه با تمام موقعيتها بدون وانمود كردن حقيقت، خود را حفظ ميكرد. اما شخصيتي تقريبا زنانه هم پیرامون نقش او در «سريع و خشمگين» وجود داشت؛ به اندازه ميشل رودريگز و جوردانا بروستر زیبا بود اما كشمكشهاي اصلياش با ديزل بودند. تمام آن دوئلها و نگاههاي معنيدار بين آن دو و اينكه چه كسي اول به خط پايان خواهد رسيد. آيا ميتوان گفت واكر كسي بود كه همه حقيقتا عاشقش بودند؟
وفاداري
واكر كه هيچوقت ویژگی ابرستاره بودن نداشت، هرگز خود را بالاتر از نقشي كه در آن ظاهر ميشد نميديد. وين ديزل در اولين فرصت دكمه پرتاب شدن بيرون از «سريع و خشمگين» را فشار داد و در سال ۲۰۰۲ به این نتیجه رسید که چيزي كه دنيا نياز دارد نسخه به روز شده مامور ۰۰۷ يعني فيلم «داستانهاي ريديك» او است. اما واكر بدون ديزل به كارش ادامه داد و حتي با وجود عدم حضورش در «توكيو دريفت»، با مجموعه «سریع و خشمگین» ماند و به همين صورت تبديل به يك ستاره شد. تعقيبهاي ماشيني تبديل به حملات با سلاحهاي سنگين شدند، درگيريهاي رمانتيك و حرفهاي هم شكل رمانهاي كوتاه تلويزيوني چند ميليون دلاري به خود گرفتند، اما شعار خانوادگي «سريع و خشمگين» كه از فيلم چهارم به بعد خيلي هم احساسيتر شد، بدون حضور واكر نميتوانست تبديل به آن چيزي كه الان هست بشود.
مساوات
اين مسئله هم مستقيما به دنبال وفاداري ميآيد. مجموعه فيلمهاي «سريع و خشمگين» هيچ وقت نميتوانستند تبديل به اين چیز خاصي كه الان هستند - يعني مجموعهاي كه از نظر نژادي كاملا برابري دارد - بشوند، مگر اينكه بازيگر سفيدپوست اصلي آن نقش حقيقي خود را قبول ميكرد. واكر هيچ وقت آشوب به پا نكرد و حتي در حاليكه مجموعه بزرگتر و بزرگتر ميشد از جاي خود در آن خوشحال بود. در حاليكه «سريع و خشمگين» تبديل به سودمندترين مجموعه فيلم كمپاني يونيورسال شد، نقشه جهاني تجاري آشكار بود: موقعيتهاي فيلمبرداري لاتين و آمريكاي جنوبي و حرفهاي بامزه لوداكريس و تايريس براي نمايش آمريكايهاي سياهپوست.
اما آن نقشه مشمول شدن تمام نژادي از محدوديتهاي مسابقه در خيابانهاي شهري دو فيلم اول فراتر رفت و تا جايي پيش رفت كه با توجه به نابرابريهاي حال حاضر و اتفاقهايي مانند تيرانداز فرگوسن، حالا مانند يك رويا به نظر ميرسد. حالا دنيا حركت كرده و در حاليكه ذات حقيقي واكر در آخرين حضور بعد از مرگش در فيلم جديد از ميان انگشتانمان فرار ميكند، خود او هم تبديل به يك سايه ديجيتال ميشود. شب بخير، شاهزاده ناوگان ماشينها.
نظر کاربران
من عاشقش بودم و هستم
زیباترین انسانی که دیدم بود
عنوان خوبیه:شاهزاده ناوگان ماشينها.
ride or die