گفتوگو با جف بزوس بنيانگذار سايت آمازون
جف بزوس : طبيعت ما را به سوي هدف ميفرستد
سايت اينترنتي «Amazon.com» نامي آشنا براي كاربران اينترنتي در تمام دنياست جايي كه تنها با چند كليك ميشود به گنجينهاي از كتابها دست پيدا كرد و آنها را بهصورت آنلاين خريداري كرد.
برترین ها: سايت اينترنتي «Amazon.com» نامي آشنا براي كاربران اينترنتي در تمام دنياست جايي كه تنها با چند كليك ميشود به گنجينهاي از كتابها دست پيدا كرد و آنها را بهصورت آنلاين خريداري كرد. در اين سايت قبل از خريد كتابي خاص، ميتوان تحليل و نقدهايي كه در مورد كتاب وجود دارد را بخوانيد و با اطمينان كتاب مورد نظر را سفارش داد. تمامي اين تكنولوژي پيشرفته مديون مردي است به نام «جف بزوس»، مردي كه براي رسيدن به اين جايگاه داستان جالبي برايتان دارد. اين مصاحبه بخشي از صحبتهاي بزوس در مسير رسيدن به هدف بزرگي بود كه او را به اينجا كشاند.
كودكي جف بزوس چگونه گذشت؟ آيا از همان كودكي به كامپيوتر علاقهمند بوديد؟
جف بزوس: كودكي من هيچ ربطي به فعاليتي كه در حال حاضر دارم ندارد. پدربزرگ من يك گلهدار بود كه در روستا زندگي ميكرد. يكي از تفريحات من؛ گذراندن ساعات بيكاريام با پدربزرگم بود. من ساعتها با گوسفندها سرگرم ميشدم و احساس ميكنم كار گلهداري موجب شد روحيه و اعتماد به نفسم خيلي بيشتر از ديگر هم سن و سالهايم شود. تجربيات آن روزها تاثيري بزرگ را در روحيه من داشت كه موفقيت امروزم را مديون آن هستم اما در سالهاي كودكيم مثل خيلي ديگر از بچهها شغلهاي زيادي مدنظرم بود. وقتي 6 سالم بود دلم ميخواست معمار بشوم و يك زمان ديگر آرزوي ستارهشناس شدن داشتم. در دوران دبيرستان روياي فيزيكدان شدن را در ذهن داشتم اما دانشگاه همه چيز را تغيير داد و فهميدم به كامپيوتر بيشتر از هر چيز ديگري علاقهمند هستم و دليل موفقيت حالا را مديون پيگيري همان چيزي هستم كه به آن علاقهمند بودم.
هركسي در دوران كودكياش براي خودش قهرمان يا الگويي خاص دارد كه ميخواهد مثل آن نمونه شود. شخصيت مورد علاقه شما چه كسي بوده است؟
جف بزوس: خانوادهام هميشه براي من بهترين الگو بودند اما پدربزرگم كسي بود كه من چيزهاي خوبي از او ياد گرفتم. در بين دانشمندان توماس اديسون فرد مورد علاقه من بود و همينطور والت ديزني. من در همان دوران كودكي بهخوبي ميدانستم كاري كه اديسون انجام داده، توانسته به همه مردم جهان كمك كند و هميشه آرزو داشتم مانند او كاري خارقالعاده انجام دهم. من هميشه براي مخترعان احترام خاصي قائل هستم.
از دوران دانشگاه بگوييد؟ گفته بوديد آنجا تصميم گرفتيد كه كامپيوتر را ادامه دهيد؟
جف بزوس: البته از همان ابتدا نه! رشتهاي كه ابتدا شروع به مطالعه آن كردم فيزيك بود اما خيلي زود فهميدم كه من هيچ استعدادي براي فيزيكدان شدن ندارم. در همان دوران، بهصورت همزمان روي كامپيوتر هم مطالعاتي داشتم. در سال 1974 هنوز كامپيوتر شخصي وجود نداشت. در دانشگاهي كه من درس ميخواندم يكي از آن مدلهاي قديمي كامپيوتر بود كه تنها استادان دانشگاه طرز كار با آن را ميدانستند. يكي از سرگرميهاي مورد علاقه من و دوستانم اين بود كه در ساعات بيكاريمان روي آن مطالعه ميكرديم و ميخواستيم برايش برنامه بريزيم. هفتهها روي آن كامپيوتر كار ميكرديم و من لذتبخشترين ساعات دانشگاهم را در آن ساعاتي ميدانم كه با كامپيوتر، خودم را سرگرم ميكردم.
چرا به كامپيوتر تمايل پيدا كردي؟
جف بزوس: توضيحش كمي مشكل است اما گاهي اوقات شما بهصورت غريزي به سوي چيزي تمايل پيدا ميكنيد كه نسبت به آن مهارت يا استعدادي خاص داريد. فكر ميكنم طبيعت، همه ما را كاملا معنادار به سوي هدفي خاص هدايت ميكند. من وقتم را براي ياد گرفتن هك كردن نگذراندم بلكه كارهاي مفيدتري را با كامپيوتر ميكردم.
بعد از دانشگاه چه اتفاقي افتاد؟
جف بزوس: بعد از دانشگاه اين فكر به سراغم آمد كه يك شركت كوچك براي خودم دست و پا كنم. آن زمان 23 يا 24 سالم بيشتر نبود و خوب ميدانيد كه در اين سن خيلي تجربه زيادي از محيط اطرافتان نداريد و دست زدن به هركاري برايتان با ريسك بيشتري همراه است. اين فكر فقط در حد يك ايده باقي ماند و بعد از آن در يك شركت مشغول به كار شدم. كار اين شركت كمك به شركتهايي بود كه ورشكسته شده بودند. كليت كار خيلي جالب نبود اما بخشي كه من در آن فعاليت ميكردم بسيار جالب بود و من از كار كردن با افراد لذت ميبردم. من توانستم مهارتم را در آن دوران بالا ببرم و اين مقدمهاي براي شروع كار حرفهاي در والاستريت شد. ما در والاستريت برنامههايي را براي انجام معاملات سهام طراحي ميكرديم.
فكر ايجاد سايتي مانند آمازون از كجا شروع شد؟
جف بزوس: سال 1994 رشد بيسابقهاي در فضاي اينترنتي بهوجود آمد و اين جرقهاي براي شروع فعاليتهاي من شد. به فعاليتي فكر ميكردم كه بتواند در اين محيط كارايي لازم را داشته باشد. يادم ميآيد با رئيس بخشي كه در آن كار ميكردم در اين مورد صحبت كردم. به او گفتم؛ ميخواهم يك سايت فروش كتاب اينترنتي راه بيندازم. رئيس به من گفت بهتر است با يكديگر قدم بزنيم و قدري بيشتر در موردش حرف بزنيم. پارك مركزي نيويورك، جايي بود كه من و رئيس در مورد ايدهام صحبت كرديم. او به من گفت ايده خوبي است اما نه براي كسي كه شغلي به اين خوبي دارد. بهتر است قبل از شروع اين كار 48 ساعت در موردش فكر كني. به خانه آمدم و تصميم را با همسرم در ميان گذاشتم. او گفت در اين كار ميتواني 100درصد روي من حساب كني. همسرم مشوق قوي براي من بود و من تصميم گرفتم هرطور شده اين ايده را عملي كنم.
چه كسي در شروع حمايت مالياش را در اختيارتان گذاشت؟
جف بزوس: پدر و مادرم بدون اينكه شناختي از كار من داشته باشند قول همكاري با من را دادند. آنها همه سرمايهشان را كه سالها پسانداز كرده بودند را در اختيارم گذاشتند. آنها روي كاري شرط بسته بودند كه هيچ اطلاعي از پايان آن نداشتند. به آنها گفتم كه شانس موفق شدن اين پروژه 30درصد است اما آنها كاملا به من و تصميمي كه گرفته بودم اعتماد داشتند.
از شكست نترسيديد؟
جف بزوس: در شروع هركاري اگر بتوانيد واقعبين باشيد ديگر از شكست نميترسيد. من به اين جمله كه فقط بايد در زمان حال زندگي كرد اعتقادي ندارم، بلكه معتقد هستم كه بايد براي آينده يك برنامهريزي بلندمدت در نظر گرفت تا از همه جوانب كار باخبر شد و بهتر روي شرايط كنترل داشت. در حال حاضر شايد سايت آمازون سايتي شناخته شده باشد اما در آغاز مديريت اين سايت همراه با ريسكهايي بود كه بايد آنها را در برنامهريزي بلندمدتي كه برايش داشتم، در نظر ميگرفتم و همان دورنماي بلندمدت، توانست مرا موفق كند.
پيشنهادت براي كساني كه ميخواهند حرفهاي را شروع كنند چيست؟
جف بزوس: من همان چيزي را پيشنهاد ميكنم كه در زندگي شخصيام به آن پاي بند هستم. بزرگ فكر كنيد و براي هركاري برنامهريزي بلندمدت در نظر بگيريد. من در شروع كار روي كاغذ 30 صفحهاي براي هدفم برنامهريزي كردم و تمام جوانب كار را در نظر گرفتم. داشتن افقي چند ساله و بلندمدت ميتواند رمز موفقيت در هركاري باشد.
نسبت به كاري كه ميكنيد آيا هرگز احساس نگراني و فشار هم داشتهايد؟
جف بزوس: بهنظر من تنها زماني ميتوانيد نسبت به كاري نگران باشيد كه در مورد آن اقدامي انجام ندهيد و بيتفاوت باشيد. آدمهايي نگران هستند كه دست روي دست ميگذارند و به جاي اينكه اقدامي موثر براي اصلاح كارها انجام دهند، فقط نگران ميشوند و براي همين از استرس و فشار رنج ميبرند. هر زماني كه نگران ميشوم براي من مثل يك زنگ هشداري است كه به من ميگويد مراقب باش؛ بايد كاري انجام دهي وگرنه استرس دست از سرت برنخواهد داشت.
ارسال نظر