دخترم دردانه نشد!
مصاحبه خواندنی با مجید مظفری و دخترش نیكی
كمتر پیش میآید كه پدر و دخترها بیشتر ساعتهای روز كنار هم باشند، برنامههای سفر و تفریحات آخر هفتهشان باهم گره خورده باشد و خلاصه از هر فرصتی برای كنار هم بودن استفاده کنند.
مجله زندگی ایده آل - الناز دیمان: كمتر پیش میآید كه پدر و دخترها بیشتر ساعتهای روز كنار هم باشند، برنامههای سفر و تفریحات آخر هفتهشان باهم گره خورده باشد و خلاصه از هر فرصتی برای كنار هم بودن استفاده کنند. اما برای مجید مظفری و دخترش نیكی قضیه اینطور نیست.
این پدر و دختر هنرمند ارتباط خوبی دارند و در روزهای تلخ و شیرین زندگی كنار هم هستند. هرگز از دست هم ناراحت نمیشوند و رابطهشان مانند دو رفیق شفیق است. فكر میكنید رمز موفقیتشان چیست؟
بابا همه زندگی من است
مجید مظفری: من و نیكیجان از وقتی همسرم فوت كرد تنها زندگی میكنیم و بسیار بههم وابستهایم. رابطه ما خیلی بیشتر از رابطه پدر و فرزندی، رابطهای رفاقتآمیز است. خیلی برای هم وقت میگذاریم و درباره چیزهای مختلفی با هم صحبت میكنیم. باوجود نیكی من هرگز در زندگیام احساس كمبود و تنهایی نداشتهام.
نیكی مظفری: بابا همه زندگی من است و خودش هم این را میداند. ما بیشتر از اینكه با هم رابطه پدر و فرزندی داشته باشیم رفیق هستیم. من در تمام زندگیام سعی كردهام همه حرفهایم را با پدرم در میان بگذارم چون معتقدم رفیق و دوست واقعی هر انسانی پدر و مادرش هستند و هیچكس خیر و صلاح فرزند را به اندازه پدر و مادرش نمیخواهد.
روز تولد نیكی بهشدت نگران بودم
مجید مظفری: روزی كه قرار بود نیكی به دنیا بیاید من از ساعت ۱۰ شب مادر خدابیامرزش را به بیمارستان رساندم و بسیار هیجانزده و دلواپس بودم. دكتر كمی دیر رسید و این موضوع مرا نگران و عصبانی كرده بود تا جایی كه دكتر از در دیگری وارد اتاق زایمان شد تا روبهرو نشویم (میخندد) ولی وقتی نیكی بهدنیا آمد و فهمیدم حال همسر و دخترم خوب است خوشحالی جای نگرانی را گرفت و از دكتر هم بابت عصبانیتم عذرخواهی كردم.
نیكی نوزاد درشت، زیبا و قد بلندی بود. وقتی برای اولینبار نیكی را از پشت پنجره اتاق نوزادان به من نشان دادند چند نوزاد دیگر هم در آن اتاق بود و من یكی از نوزادان را به پرستار نشان دادم و به شوخی گفتم «من اون یكی رو میخوام» (میخندد).
شهربانو، دُردانه و نیكی
مجید مظفری: اسم نیكی را مادرش انتخاب كرد.
نیكی مظفری: البته پدرم دوست داشت اسم من را شهربانو بگذارد و مادر هم ابتدا نام دُردانه را برایم انتخاب كرده بود. خدا را شكر كه دُردانه نشدم (میخندد). به نظرم این اسم مخصوصا برای زمانی که سن و سال كمی بالا باشد اصلا مناسب نیست.
یكی یكدانهام را لوس نكردهام
مجید مظفری: نیكی تك فرزند، است اما هرگز نه من و نه مادرش او را لوس بار نیاوردیم. نیكی درکنار بچههای فامیل و با فرزندان برادرها و خواهرم بزرگ شد و در كودكی هم تنهایی را حس نكرد. البته گاهی در نوجوانی آرزو میكرد كه كاش خواهر یا برادر داشت ولی خب قسمت این بود كه ما همین یك فرزند را داشته باشیم.
تفریحاتمان مشترك است
مجید مظفری: وقتی نیكی بچه بود همیشه جمعهها صبح میرفتیم كوه و پس از آن بولینگ عبدو. بعد هم میرفتیم رستوران البرز چلوكباب میخوردیم.
نیكی مظفری: ما همیشه در كنار هم هستیم. زندگی، تفریح و سفرمان مشترك است؛ یعنی فقط در زمانی كه بابا یا من سر كار باشیم كنار هم نیستیم كه تازه اگر كارهایمان در یك زمان نباشد، سر كار هم به هم سر میزنیم و بهنحوی كنار هم هستیم.
بهترین همسفر دنیا
نیكی مظفری: بسیار اهل سفر هستیم و هر وقت زمان خالی داشته باشیم فورا برنامه سفر میریزیم. بابا خیلی خوشسفر است و ما تابهحال به جاهای مختلفی در ایران و سایر كشورها سفر كردهایم.
اولینباری كه از ایران خارج شدم را فراموش نمیكنم. نخستین سفر خارجیام كشور تركیه بود و آن زمان ۱۰ ساله بودم و خیلی ذوق زده بودم و میگفتم «به به اینجا چقدر خارج است» (میخندد).
ترس از پرواز
مجید مظفری: وقتی نیكی كوچك بود از پرواز و تكانهای هواپیما میترسید. در یكی از سفرهای خارجیمان به شرایط بد آب و هوایی بر خوردیم. هواپیما هم بسیار فرسوده بود و مرتب تكانهای شدید میخورد. نیكی هم ترسیده بود و بیقراری میكرد. درنهایت با چارهاندیشی مهماندار مجبور شدیم به نیكی قرص خواب بدهیم تا از ترس و نگرانیاش كم كنیم. فكر میكنم آن هواپیما اگر یك ساعت دیگر پرواز میكرد حتما همه پیچ و مهرههایش باز میشد (میخندد).
نیكی مظفری: من هم به لطف آن قرص بعد از سفر از خواب بیدار شدم (میخندد). من ترس از پرواز داشتم و خیلی سعی كردم بر ترسم غلبه كنم که درنهایت موفق هم شدم.
كاش همه دخترها مثل نیكی باشند
مجید مظفری: گاهی فكر میكنم كاش همه فرزندان و مخصوصا دخترها مثل نیكی باشند و رفتارشان با پدر و مادرشان مثل رفتاری باشد كه نیكی با من دارد. نیكی دختری فهمیده و مهربان است و بهخوبی مسائل را درك میكند. دخترم خیلی خانواده دوست است، از معاشرت با افراد فامیل لذت میبرد. ما هرگز از دست هم ناراحت نمیشویم. گاهی بهخاطر هم ناراحت میشویم اما از دست هم هرگز!
نیكی مظفری: پدرم به من لطف دارند. من هم مثل خیلی از جوانها گاهی لجبازیهایی دارم و دوست دارم یكسری مسائل را خودم تجربه یا كشف كنم. گاهی حتی این لجبازیها درنهایت به ضررمان تمام میشود که باید تاوانش را پس بدهیم. اما در كنار اینها بهشدت معتقدم كه باید به پدر، مادر و بزرگترها احترام گذاشت. احترام گذاشتن بین ما ایرانیها در معاشرتها و روابطمان یك سنت است و بسیار هم زیباست. من هم احترام گذاشتن را خیلی دوست دارم.
ورود به دنیای بازیگری
نیكی مظفری: از كودكی خیلی به بازیگری علاقه داشتم و در نوجوانی به این نتیجه رسیدم كه باید خیلی درست و اصولی وارد این كار شوم، به همین علت از تئاتر شروع كردم. اولینكار تئاترم با آقای هادی مرزبان بود كه باعث افتخارم است. الان هم سر تمرین یك تئاتر به كارگردانی آقای حسین پاكدل هستم كه تجربهای لذتبخش است و نكات بسیاری را از ایشان آموختهام.
مجید مظفری: در ابتدا موافق ورود نیكی به دنیای بازیگری نبودم. در برههای از زمان بهخصوص در دهه ۸۰ بسیاری از دانشجویان تئاتر و بازیگری بهخاطر رانتبازی در دنیای سینما و عدم داشتن ارتباط بیكار بودند، ضمن اینكه در آن برهه یكسری صحبتهایی علیه بازیگران در رسانهها پیچید كه حاصل حرفهای بیپشتوانه عدهای بود كه متاسفانه خودشان از دنیای سینما بودند. حرفهایی كه در شأن خانواده سینما نبود و هیچكس هم دوست ندارد درباره خانوادهاش چنین حرفهایی گفته شود.
من همیشه نگران این مسائل بودم و دوست داشتم این شایعات از سینما دور شود كه خوشبختانه با ورود گروه جدید مدیریتی در سینما مانند آقای ایوبی و وزیر محترم آقای جنتی این اتفاق افتاد. مشوق و راهنمای نیكی در كار بازیگری بوده و هستم اما پارتی او محسوب نمیشوم و تا به حال نشده از كارگردانی بخواهم از نیكی در كارش استفاده كند.
نظر کاربران
حال ندارم بخونم خلاصه بگو چی گفتن