روشنک عجمیان پول و پارتی ندارد
روشنک عجمیان را از «کوچه اقاقیا» بهخاطر داریم. اما چرا او مدتهاست که دیده نمیشود؟
مجله زندگی ایده آل: «این روزها خیلی به این موضوع فکر میکنم که چرا برخی بازیگران باتجربه مانند خانم ثریا حکمت باید در خانه بمانند و به جایش سن بازیگر دیگری را ۱۵، ۲۰ سال بالا ببرند تا نقشی را ایفا کند که نه از عهدهاش برمیآید و نه مخاطب او را میپذیرد؟ دلیل این اتفاق مگر غیر از این است که انتخابها از روی معیار درستی انجام نمیشود؟!» این جملات بخشی از صحبتهای روشنک عجمیان است که در مورد کمکار شدن بازیگران باتجربه سینما و تلویزیون بیان میکند و از شرایط بهوجود آمده گلهمند است.
حتما همه علاقهمندان به مجموعههای تلویزیونی، حضور موفق این بازیگر را در «کوچه اقاقیا» و «جایزه بزرگ» و پس از آن در اجراهای تلویزیونی چند مسابقه پرمخاطب، به یاد دارند و حالا چند سالی میشود که او را در سریالهای ایرانی نمیبینیم. همین بهانه خوبی است تا برای صفحه چهرههای گمشده سراغی از او بگیریم و از کمکاریاش بپرسیم.
بعد از سریالهای «کوچه اقاقیا» و «جایزه بزرگ» کمتر شاهد حضور شما در تلویزیون بودهایم دلیل این اتفاق چیست؟ بعد از حضور شما در دو سریال پر بیننده انتظار میرفت در کارهای بیشتری حضور پیدا کنید.
دلایل مختلفی دارد. اولین دلیل این بود که حدود چهار سال پیش خداوند دختری به من داد که ترجیح دادم تا دو سالگیاش هیچ کاری انجام ندهم. البته موفق نشدم چون پیشنهاد کار اجرا داشتم و هفتهای یکبار برای اجرا میرفتم و چند تلهفیلم هم کار کردم. این ماجراها باعث شد که حضورم کمرنگتر شود. علت دیگر این است که من در این سالها چندین تلهفیلم کار کردم که در سال چیزی حدود هشت ماهم به این کار اختصاص پیدا کرد و از آنجایی که تلهفیلم به نسبت سریال، کمتر به دیده شدن بازیگر کمک میکند، باعث شد حضورم در تلویزیون کمرنگ شود.
اما این اتفاق جنبه ناخوشایند دیگری هم داشت که باعث شد در ذهن کارگردانان و تهیهکنندگان کمرنگتر شوم و پیشنهادات کارم کمتر شد؛ این روند فقط برای من پیش نیامده بلکه برای همه بازیگرانی که کار تلهفیلم انجام دادند، اتفاق افتاده. البته مشکل دیگری هم بود و آن، فیلمنامه سریالهایی بود که میخواندم و میدیدم آنقدر ضعیف هستند که واقعا جایی برای کار کردن ندارند. این اواخر هم که سفری به کانادا داشتم و دو پیشنهاد واقعا خوب سریال را به دلیل این سفر از دست دادم. در کنار تمام این موارد، موضوع دیگری هم وجود دارد که در حالت کلی بد نیست به آن اشاره کنم و آن روح حاکم بر فضای سینما و تلویزیون ما در سالهای اخیر است.
در چند ساله اخیر همه چیز بر مبنای پول و پارتی پیش میرود و رابطه جایگزین ضوابط کاری شده است. همانطور که شاهد هستید در این مدت افراد زیادی بهنام بازیگر وارد عرصه شدهاند که اصلا معلوم نیست از کجا آمدهاند و براساس روابطی که دارند در کارها حضور پیدا میکنند و البته به همان زودی هم ناپدید میشوند. قسمت بدتر ماجرا این است که این دسته حتی دستمزدی هم نمیگیرند و کار میکنند و در این شرایط معلوم است تهیه کننده سراغ من نوعی که برای کارم شرایط دارم و دستمزد میگیرم، نمیآید. در کنار اینکه من و همنسلانم ۱۵ سال پیش که کارمان را شروع کردیم این تصور را داشتیم که همه چیز براساس ضوابط پیش میرود و به همین دلیل هم زمان زیادی را صرف تحصیل در رشتههای هنری کردیم.
اما یک واقعیت را همه ما باید بپذیریم و آن، مدل آدمهایی است که بیشتر توی چشم هستند. در این ۵، ۶ سال اخیر ویترینی به وجود آمده و آنهایی که میخواهند، خودشان را در آن نشان میدهند که بیشتر متولدین دهههای ۶۰ و ۷۰ در آن دیده میشوند.
این موضوع چطور به فیلمنامهنویسی رسوخ پیدا کرد چون شاهدیم فیلمنامههایی هم که نوشته میشود بیشتر به گروه سنی خاصی مربوط میشود؟
بعضی فیلمنامهنویسان خودشان را با این سیستم وقف دادهاند و طوری شخصیتهای قصهشان را انتخاب میکنند که فقط آدمهای مشخصی میتوانند آن نقشها را ایفا کنند. بعضیها هم بنا به درخواست تهیهکننده و کارگردان فیلمنامه مینویسند، در این بین تعداد معدودی هم داریم که کمتر آلوده این ماجرا شدهاند. اما اگر بخواهم ارزیابی کلی از فیلمنامهها داشته باشم، باید بگویم به شدت در این زمینه ضعف داریم و به همین دلیل خیلی از بازیگران اصلا حاضر نیستند در فیلم یا سریالی ایفای نقش کنند. شاید من و تعداد دیگری از دوستانم که شرایط من را دارند یک فیلمنامه متوسط را انتخاب کنیم و در آن کار حضور داشته باشیم اما یک بازیگر که ۴۰-۳۰ سال از عمرش را صرف این کار کرده حاضر نمیشود این فیلمنامهها را بازی کند.
یک مساله دیگر هم اینکه شما فیلمنامهای را میخوانید و کار میکنید اما وقتی خروجی را میبینید اصلا ربطی به چیزی که شما خواندهاید، ندارد به خاطر اینکه افراد مختلف از کارگردان گرفته تا بازیگر و... در آن دخالت کرده و تغییرش دادهاند. در حالی که سالهای پیش چنین چیزی نبود و غالبا مطابق با متن کار پیش میرفت.
فکر میکنید این اتفاق چقدر باعث کنار گذاشته شدن بازیگران قدیمیتر شده؟ چون شاهد هستیم که در برخی مجموعهها و فیلمهای سینمایی، حتی بازیگران جوان را پیر میکنند تا نقشی را ایفا کنند که از عهده آن هم به درستی برنمیآیند.
دقیقا همینطور است و واقعا جای تاسف دارد. وقتی این موارد را میبینم همیشه این سوال برایم پیش میآید که چرا باید چنین باشد؟ چرا خانم ثریا حکمت باید در خانه بماند و به جایش سن بازیگر دیگری را ۱۵، ۲۰ سال بالا ببرند تا نقشی را ایفا کند که نه از عهدهاش برمیآید و نه مخاطب او را میپذیرد؟ دلیل این اتفاق مگر غیر از این است که انتخابها از روی معیار درستی انجام نمیشود؟! خیلی از بازیگران توانای ما مانند خانم حکمت هستند که در این سالها دیگر خبری از آنها نیست و کسی هم نمیپرسد که اینها کجا هستند و چه میکنند.
متاسفانه این روزها حوصله برخی کارگردانها و دستیارانشان هم کم شده و وقتی دنبال یک بازیگر هستند این زحمت را به خودشان نمیدهند که فهرستی تهیه کرده و بهترین را برای نقش موردنظرشان انتخاب کنند. اولین کسی که اطرافشان است را انتخاب و کار را شروع میکنند. دیگر در کارهای ما چه در فیلمنامهنویسی و چه در بازیگری و کارگردانی آن عمقی که سابقا وجود داشت، دیده نمیشود و بدتر اینکه افراد تحصیلکرده و متخصص کنار گذاشته شدهاند و افرادی که رابطههای قوی دارند کارها را انجام میدهند.
شما مدتی هم در بخش اجرا فعالیت داشتید، چه شد که وارد این عرصه هم شدید؟
قصه این کار سال ۸۲ بود. یک روز من را همراه آقای نوذری به برنامه چشمانداز شبکه جامجم دعوت کرده بودند و در آنجا برای اجرای زنده از من دعوت به کار شد که نپذیرفتم. چند ماه بعد من و شهاب عسگری به برنامه دیگری رفتیم و دوباره تهیهکننده برنامه به من پیشنهاد داد که حداقل یکبار این کار را تست کنم. اولینبار خیلی استرس داشتم و واقعا روز سختی برایم بود اما بعد از آن دیگر بهراحتی از عهدهاش برآمدم و ۸ سال این روند ادامه پیدا کرد و مخاطبان خیلی از اجرایم راضی بودند. آن زمان هنوز دستگاههای دیجیتال نیامده بود و فقط کسانی که خارج از ایران بودند، میتوانستند برنامه را تماشا کنند.
بعد از این برنامه یکبار آقای پورمحمدی من را در مراسمی دیدند و برای اجرای مسابقه پلکان پیشنهاد کار دادند. با اینکه در آن زمان قراردادی برای یک فیلم داشتم، آن را کنسل کردم و وارد مسابقه پلکان شدم و اصلا فکرش را هم نمیکردم که مردم اینقدر از آن برنامه استقبال کنند تا جایی که به عنوان مجری نمونه شناخته شدم و آقای پورمحمدی من را به سفر مکه فرستادند و پاداش خوبی هم دادند. یکی از بهترین دوران کاری من در زمانی بود که با آقای پورمحمدی کار میکردم چون همه چیز از دستمزد گرفته تا شرایط کار واقعا مناسب بود و هیچ مشکلی نداشتیم تا اینکه مدیریت شبکه جامجم تغییر کرد و برنامه چشمانداز به شبکه آموزش رفت. در این شبکه دیگر شرایط مانند قبل مساعد نبود و سختگیریهای زیادی میشد که واقعا نیاز نبود.
این اتفاقات در کنار اینکه یک روز اعلام کردند که مجری خانم با مهمان خانم و مجری آقا فقط با مهمان آقا میتواند برنامه اجرا کند، باعث شد در آخرین برنامهام روی آنتن با تماشاگران خداحافظی کنم چون بهنظرم این واقعا یک توهین بود و بعد از آن هم به خاطر این سختگیریها دیگر سراغ اجرا نرفتم.
فکر میکنید انجام چه اقداماتی میتواند در وضعیت به وجود آمده بهبود به وجود بیاورد؟
ما بارها در مورد این مسئله صحبت کردهایم و هیچ فایدهای هم نداشته. من تلویزیون را خیلی دوست دارم چون بهنظرم مردمیتر است و مدیریت و نظارت بیشتری روی آن وجود دارد و بازیگر اگر مشکلی داشته باشد جایی هست که به آن رسیدگی کنند؛ با وجودی که شاید برخی آنها را به ناحق ممنوعالکار کرده باشند. به نظرم باید قوانینی گذاشته شود تا کسانی که واقعا دغدغه هنر و علم این کار را دارند، سر کار بیایند و بتوانند برنامهسازی کنند.
سختگیریها باید بیشتر و انتخابها دقیقتر باشد تا هرکسی وارد عرصه نشود. متاسفانه ما در این حوزه خصوصا در سینما افرادی را داریم که بازیگری را حین کار یاد گرفتهاند و امروز سوپراستار شدهاند. کسی مخالف حضور سوپراستارها نیست اما واقعیت این است که این افراد باید درس بخوانند و تجربه کسب کنند و در مدتی که آنها مشغول تحصیل هستند افرادی که قدیمیترند و از قبل در این کار بودهاند فرصتهای کارشان را از دست ندهند و آن افراد هم بعد از اینکه یاد گرفتند وارد کار شوند.
روندی که امروز شاهدش هستیم دقیقا متاثر از همین امر است که افراد خام وارد کار بازیگری میشوند و افراد کهنهکار بیکار میمانند. افرادی که حاضرند به خاطر مشهور شدن تحت هر شرایطی و بدون دستمزد کار کنند و این فاجعه را رقم بزنند.
نظر کاربران
هنرپیشه و خانم خوبیه
خودش معلوم نيست چه جوري اومده از بقيه ايراد ميگيره، بازي لوس و كاملا يك نواختي داره از اجراش هم كه چيزي نگم بهتره!!!!