خدا این هفت نفر را در سال ۱۴۰۲ بغل کرده بود!
این مطلب میتوانست درباره موفقها و برندههای واقعی سال ۱۴۰۲ باشد.
برترینها: این مطلب میتوانست درباره موفقها و برندههای واقعی سال 1402 باشد. کسانی که امسال روی دور برد بودند. بختشان بلند بود یا نتیجه تلاشهای بلندمدتشان را گرفتند. میتوانست درباره کسانی باشد که در این سال به آرزوهایشان رسیدند. یا کار بزرگی کردند و بهترینها برایشان رقم خورد. درباره یکی مثل فرزانه فصیحی، قهرمان دو ایران که رکوردها را یکی یکی جابهجا میکند و افتخار میآفریند و اسمش را گذاشتهاند دختر باد. یا یکی مثل یاسمین مقبلی که به فضا رفته و هر بار حرکتی میزند همه ایرانیها قند توی دلشان آب میشود که اسم و پرچم ما را برده بالا. میتوانست درباره زنان دیگری باشد. یا مردان دیگری. اما این هم اقبال ماست که سرزمین ما شده کشتزار افرادی که مسیرهای موفقیت را دور میزنند و رج میزنند و از راههای خاکی، از آن پشتها به قله میرسند. هر سال شاهد برنده شدن آنهایی هستیم که بیزحمت. با رابطه. با اعتماد به نفس بالا و بینیاز استعداد خاصی مدال را بر گردن میآویزند. بازنده این وسط هم معمولا ماییم. همه ما. مردمی که زور زدنهایشان به جایی نمیرسد. عرق ریختنهایشان بیهوده است. بگذریم. بیایید این برندههای خاص را مرور کنیم.
چای دبش، شیرینتر از عسل
3میلیارد و 370 میلیون دلار نه فقط در ایران که در تمام دنیا یک رکورد است. ضربدر 60هزار تومانش کنید تا متوجه شوید که چند روز و چند هفته میشود با آن بخشی یا تمام کشور را تغذیه کرد. عددهایی که آنقدر عجیباند که خیلیها ترجیح دادند به آن فکر نکنند. بخشی از این بعضیها هم مسئولانی بودند که ماههاست از کنار این فساد کهکشانی عبور کردهاند. چای دبش یک نفر نیست. این مدال طلایی به همه آنهایی تعلق میگیرد که راه را برای مدیران چای دبش هموار کردند. همه آنهایی که – لابد برای رضای خدا!- مجوزها را امضا کردند. همه مدیرها و وزرایی که خبر داشتند و بعد از رو شدن قضیه هم آخ نگفتند. حتی معذرت هم نخواستند. نه جایی بازخواست شدند نه به کسی پاسخ دادند. رقمی که میتوانست چند تا دولت را جابهجا کند و ظاهرا حتی یک مدیر رده پایین در ایران را هم زخمی نکرد! الله اکبر از این همه اقتدار. از این جبروت.
کورش کمپانی و یک کمپانی از مفسدان
درباره کورش کمپانی و مدیرش امیرحسین شریفیان هم باید همان حرفهایی را بزنیم که درباره چای دبش. مدیرانی که رقم دقیق کلاهبراداریشان معلوم نیست و بیش از 1500 شاکی دارند. اما اینجا هم قصه همان است. شما یک لحظه فکر کنید که همه این فساد، جلوی چشم مدیران اقتصادی و قضایی کشور برای ماهها ادامه داشته و کسی نازکتر از گل به بروبچههای کورش کمپانی نگفته. تازه الان میگویند اینها همه مجوزها را داشتهاند. از آن طرف میگویند ماهها بوده که هشدارها داده شده اما پرونده در دست بررسی بوده. چطور میشود که یک بیحجابی یا آوازخوانی در خیابان شب نشده رسیدگی میشود و متهم دستگیر میشود و اخبارش هم اعلام میشود، اما بعضی شرکتها میتوانند برای ماهها کلاه مردم را بردارند، با ریخت و پاش فراوان چهرههای معروف را بیاورند تا برایشان تبلیغ کنند، بعدش هم بارشان را بزنند زیر بغلشان و از مملکت بروند. اجازه بدهید قبول نکنیم که این وسط عددهای بزرگ جابهجا نشده. برنده چنین ماجرایی فقط شریفیان و شرکایش نیستند، خیلیها برنده شدهاند تا این همه آدم سادهلوح سرمایهشان به باد برود.
محسن افشانی، تو کی هنرمند شدی؟
تا بحث کورش کمپانی داغ است، یادی هم بکنیم از محسن افشانی که یکی از چهرههای شاخص و نارنجی جنجال فوقالذکر بود. کسی که آمد جلوی دوربین و طوری برای کورش کمپانی تبلیغ کرد و از صداقت و درستیشان گفت که دل سنگ آب میشد. بعد از آبروریزیها هم گفت، این که مردم بیچاره شدهاند به او ربطی ندارد و او فقط کار تبلیغیاش را انجام داده. نه پوزشی و نه همدلی. خیلی شیک به همه خندید. کسی هم کاری باهاش نداشت. البته بعدتر وقتی دیدیم عکس خودش و همسرش سر صندوق رای منتشر شد و بعدترش که در دیدار هنرمندان با رییسی در صفها جلو نشسته، معمایی نماند. او برادریاش را ثابت کرده و هر جایی که باید باشد هست و هرچه گیرش بیاید حق اوست. محسن از آنهایی است که راهش را پیدا کرده. جناب هنرمند! ما که از او در سینما و تلویزیون هنری ندیدهایم (شما دیدهاید؟). پس وقتی او را در ردیف هنرمندها جا میدهند احتمالا منظورشان هنرهای دیگری است. موافقید؟
بهاره رهنما و «راهنمای رهنما»
بهاره خانم هم از برندههای امسال بود. مثل سال قبل و مثل سالهای پیش از آن. او از این مزون به آن ضیافت رفت و تصاویرش را در شبکههای اجتماعی منتشر کرد و طرفداران میلیونیاش دنبالش کردند تا ماشین پولسازیاش بیوقفه روشن باشد. تئاترهایی که روی صحنه برد و لابد خیلی هنری بودند و فیلمها و سریالهایی که پخش شد و خبری از خانم رهنما نبود تا متوجه شویم که شهرت ایشان و محبوبیتشان بیش از هر چیز به خاطر «بهاره رهنما» بودن است تا هر هنرنمایی دیگر. در زمستان سال 1402 خبر سومین ازدواج خانم رهنما هم رسید که دیگر نورعلینور شود. خدا خانم رهنما را خیلی دوست دارد. این همه دختر بدون شوهر، آنوقت بعضیها اینقدر راحت به عشقهای زندگیشان میرسند. خانم رهنما هم راهش را یاد گرفته. باید کتاب راهنمای موفقیت را بنویسد. اسمش را هم بگذارد «راهنمای رهنما».
آقای صدیقی و پسران در باغ عدن
متاسفیم که نام آقای صدیقی و فرزندان هم باید در چنین سیاههای بیاید. اما ظاهرا اهمیتی هم ندارد. خبر میدهند که یک باغ بزرگ که بخشی از حوزه علمیه امام خمینی (ره) است در ازگل با مساحت 4200 متر و قیمت حدودی 1000 میلیارد تومان را به نام شرکتی زدهاند که آقای صدیقی و پسران و شرکا تاسیس کردهاند. اسناد این انتقال منتشر شده. دادن زمینی که جزو اموال عمومی است به شرکتی که مالکیتش خصوصی در در اختیار آیتآلله و فرزندان است. ایشان برای مدتی طولانی نیازی نمیبینند پاسخی بدهند. بالافاصله پس از انتشار این خبر هم در نماز جمعه تهران حاضر میشوند تا به همه اعلام شود که آب از آب تکان نخورده و بزرگواران را توپ تکان نمیدهد. اما بالاخره آیتالله به زبان میآید و میگوید فردی با جعل اسناد این زمین را به نام شرکت ایشان کرده! جلالخالق. چرا این زمینها را به نام ما جعل سند نمیکنند؟ چرا در چهار ماه گذشته که خبری منتشر نشده بود اقدامی نکرده بودید استاد؟ اگر این خبر رسانهای نمیشد هم شکایت میکردید و اعتراضی داشتید؟ باور کنید این دیگر اسمش باغ ازگل نیست باغ عدن است. اجازه بدهید ایشان و آقازادههایشان را هم در فهرست برندگان سال بگذاریم. خوش به حالتان.
مهران رجبی، نان و جگر
اصلا مهم نیست که مردم چقدر برای مهران جان جوک بسازند و شوخی کنند و ایشان و کارهایش را دستمایه طنز و. کنایه قرار دهند. وقتی شکافها زیاد شد و بسیاری از هنرمندان و مجریها و چهرههای شماخته شده از دایره بیرون افتادند، این مهران رجبی بود که آن وسط داشت میخندید. پس چهره ثابت همه سریالهای تاریخ سیما ترفیع درجه گرفت و شد مجری برنامه روتین سیما و مجری برنامه شب یلدا. مهران رجبی خوب جایی ایستاده. او حرفهایی میزند و مواضعی میگیرد که کمتر کسی جگرش را دارد. او نان جگرش را میخورد. حالا ممکن است خیلیها اسمش را چیزی دیگری بگذارند. شاید خیلیها با تعابیر زشتی از آن یاد کنند. ایرادی ندارد. او دلش میخواهد این نان را بخورد و میخورد. خوب هم میخورد. تا کور شود هر آن که نتواند دید.
احسان خاندوزی، شاخ شمشاد
در شرایطی که اقتصاد کشور همچنان بر مدار تورم و گرانی و کاهش ارش پول ملی و فقیر شدن طبقه متوسط و فقیرتر شدن طرقه ضعیف میگردد، این وزیر اقتصاد است که همچون شاخ شمشاد میرود و میآید و از موفقیتها و قلههای فتح شده میگوید. در بحرانیترین شرایطی که ممکن است یک کشور داشته باشد و در وضعیتی که تعداد ایرانیهای خوشحال و راضی از شرایط اقتصادی به حداقلیترین تعداد ممکن رسیده، احسان خان، همچنان لبخند به لب دارد. نه استیضاح میشود، نه توبیخ میشود نه تغییر میکند نه توضیح میدهد و نه حتی در میزگرد یا مصاحبهای چالشی ظاهر میشود. مشابه شرایطی که وزیر ارتباطات هم دارد؛ او هم با اینترنتی که هر روز بستهتر و کندتر میشود و قطع و وصل شدنش پدر همه را درآورده، خود را قهرمان میداند.
دولت آقای رییسی در تاریخ چند هزار ساله ایران بینظیر است؛ نه فقط از نظر ناکارآمدی و آسیبهایی که میزند، بلکه از لحاظ این که خود را کاملا موفق میبیند و از هر طرف هم تشویق میشود.
و بقیه
به فهرست بالا خیلیها را میشد اضافه کرد. از پیام نیازمند که اخبار حاکی از قرارداد 160 میلیارد تومانی او با سپاهان برای دو فصل بود. 160 میلیارد تومان. 160 میلیارد. عددی برای یک گلر ایرانی کمی خوب. رقمی که با آن میشد بازیکن تاپ اروپایی آورد. ولی خب. به این فهرست میشد بعضی از نمایندگان مجلس را هم اضافه کرد. میشد نامهایی مثل امیرحسین ثابتی را هم اضافه کرد که امسال ناگهان به استادی دانشگاه شریف رسید و به نمایندگی مجلس رسید و ره صد ساله را رفت. میشد به سعید حدادیان اشاره کرد که به استادی ادبیات دانشگاه تهران رسید، جایی که روزگاری دکتر فروزانفر و علی اکبر دهخدا و جعفر شهیدی و عبدالحسین زرینکوب در آن تدریس میکردند.
شما بگویید برندههای امسال از اون لحاظ به نظر شما دیگر چه کسانی بودهاند؟
نظر کاربران
عالی 👏👏👏
آقای رئیسی هم به این لیست اضافه کنید
بنظرم خیلی چالب بود مخصوصا درباره محسن افشانی و بهاره رهنما و صدیقی
والله من که از دنیا سیر شدم نمیدونم دیگه به کی پناه ببرم
عالی بود عالی
اطلاع رسانی بسیارعالی ولی ای کاش محاکمه میشدن به مردم پاسخگو باشن !!!!!!
امان از دل ملت ک خون شد دل ملت
عالی بود🤞🏻👌🏻
دیگه به مرحله سری رسیدیم.
لمس شدیم
تشکراز نویسنده.عالی گفتی
دین انسان را از لغزشها نگه می دارد اگر دین نباشد انسان افسار گسیخته می شود و نفس بر او غالب می شود هنرمند آنست که در اوج قدرت از چهار چوب دین خارج نشود و به اعتقادات پای بند باشد و برای حفظ دین با کردار خود در جامعه کوشش کند و الا با افراد کوچه و بازار فرقی نخواهد داشت
پاسخ ها
آقا چی میگی خدا وکیلی؟
ضرب المثلی است : کلاهت را قایم نگه دار همسایه ات را دزد نگیر !!! انسان عاقل چگونه در این اوضاع وانفسا اختیار مالش را دست دیگری می سپارد و بعد.... اگر دزد غارت میکند ، ما راهش را به سادگی خود هموار میکنیم ۰ کمی تاُمل .
مردم کوچه بازارشرف دارن به کسانیکه بنام دین واسلام همه کارمیکنن وضربه به دین مبین اسلام میزنن
حز بهاره خاک توسرهمشون
و برترینها
تکذیب
این خبر من رو بیشتر مصمم کرد به تصمیمی که گرفتم فقط مردن راه چاره هست
متن جالبی بود، ممنون
مرسی برترین ها
و ما مردم بازنده های امسال و هر سال .................