۱۳۵۴۲۹
۱ نظر
۵۰۲۳
۱ نظر
۵۰۲۳
پ

خارج رفتن به این فوتبالیست ها نیامده!

«وای خدا، دارم لژیونر می شم»؛ این جمله ای است که اغلب ورزشکاران ایرانی در اوج دوران حرفه ای خود آرزوی بر زبان راندن آن را دارند و بعضی نیز لذت گفتن و عملی شدن آن را چشیده اند.

خارج رفتن به این فوتبالیست ها نیامده!

مجله تماشاگر: «وای خدا، دارم لژیونر می شم»؛ این جمله ای است که اغلب ورزشکاران ایرانی در اوج دوران حرفه ای خود آرزوی بر زبان راندن آن را دارند و بعضی نیز لذت گفتن و عملی شدن آن را چشیده اند. رویای رسیدن به هدفی بزرگ و کسب موفقیتی عظیم در آن سوی آب ها. بدون شک طی کردن مدارج ترقی در خارج از کشور برای همه ورزشکاران ایرانی امری بسیار لذتبخش و البته دشوار محسوب می شود و غیر از ورزشکاران رشته های کشتی آزاد و تکواندو (که البته در میان آنها هم لژیونر داشته ایم) سایر اهالی ورزش با تمام وجود دوست دارند آنقدر قوی شوند که تیم های خارجی برای جذب آنها ابراز تمایل کنند. حضور در لیگ های سایر کشورها به منزله عبور از دروازه های شهرت و ثروت بوده و اغلب ورزشکارانمان که لژیونر شده اند نیز به این مهم دست یافته اند...

بدون شک حضور یک ورزشکار در خارج از کشور باعث می شود عملکردش بازتاب بین المللی پیدا کند و مزایای فراوانی هم در انتظار او خواهد بود اما همه این موارد، یک روی دیگر هم دارد. حضور در آن سوی آب ها یعنی رسیدن به پول، پیشرفت و عبور از دروازه های موفقیت، ولی ورزشکارانی هم بوده اند که راهی غربت شده و دردسرهای زیادی نیز متحمل شده اند اما حاصل کارشان آن طور که باید از آب درنیامده و کلی دردسر عایدشان شده است.

بعضی از آنها به پول رسیدند ولی به جای آن تیم ملی و میادین بزرگ را از دست دادند، عده ای دچار مشکلات عدیده خانوادگی شدند، چند نفری یا پول خوب نگرفتند یا آن را از کف دادند و تعدادی اندک هم بودند که به معنای واقعی کلمه در خارج از کشور زندگی بسیار دشوار و بعضا شبیه دوران برده داری را تجربه کردند!

در اینجا بد ندیدیم به آنهایی نگاه بیندازیم که حضور در خارج از کشور برایشان دردسرهایی بزرگ داشته و در حد منزلت یک ورزشکار با آنها رفتار نشده.

بیکاری در اروپا

بعد از جام جهانی ۱۹۹۸ که با درخشش تیم ملی کشورمان توأم شد، تیم های اروپایی به ویژه تیم های درجه دو و سه این قاره سراغ بازیکنان ایرانی آمدند و با توجه به اختلاف قیمت یورو با ریال، با ارقامی نه چندان زیاد، صاحب فوتبالیست های مستعدی شدند.

از سوی دیگر عطش بازی در قاره سبز نیز مزید بر علت شد تا طی کمتر از ۱۸ ماه پس از جام جهانی فرانسه، تعداد فوتبالیست های ایرانی شاغل در اروپا دو رقمی شود! مقصد اغلب آنها آلمان بود اما در کنارش عده ای هم یونان و اتریش را برمی گزیدند و به شوق لژیونر شدن چمدان می بستند.

خارج رفتن به این فوتبالیست ها نیامده!

تب حضور در باشگاه های اروپایی آنقدر فراگیر شده بود که فوتبالیست های ما حاضر بودند در آن باشگاه ها سکونشین باشند اما به ایران برنگردند. در این میان از اوایل دهه ۸۰ کم کم گروهی از واسطه ها به این نکته پی بردند که بازیکنان جوان و کم نام و نشان ایرانی هم عاشق بازی در اروپا هستند و همین مسئله راه را برای عده ای سودجو فراهم کرد تا با وعده های چرب و نرم این نفرات را به اروپا بکشانند و با گرفتن اقامت و مجوز کار، درِ باغ سبز نشان این جوانان بی خبر از همه جا بدهند. البته چند بازیکن کم نام و نشان بدون هیچ مشکلی به اروپا رفتند و با قیمت های کم فوتبال بازی کردند اما زندگی گروهی از آنهایی که راهی اروپا شدند، به معنای واقعی کلمه سیاه شد.

آنها به خاطر عدم اطلاع از قوانین و مشورت نکردن با اهل فن، به طور کاملا بارزی «استثمار» شده و حتی برای گذران زندگی و سیر کردن شکم خودشان هم دچار مشکل بودند. کار به جایی رسید که بعضی از آنها با کمک اقوام خویش و سفارتخانه های کشورمان توانستند به ایران بازگردند اما می توان گفت هیچ کدام هرگز نتوانستند پس از بازگشت به ایران، خودشان را در سطح اول فوتبال کشورمان مطرح کنند.

فوتبال در ایران، کار در ژاپن

از اواسط دهه شصت، بحث کار کردن جوانان ایرانی در ژاپن مطرح و سیل مهاجرت به سوی این کشور آغاز شد. در ابتدا جوانان پایتخت سودای ژاپن داشتند اما کم کم فکر آن به سهر شهرستانی ها هم افتاد و یک مقدار که گذشت، ورزشکاران نیز بد ندیدندکه راه یدیار آفتاب تابان شوند.در آن زمان، ورزش عملا فعالیت پولسازی برای ورزشکاران و مربیان نبود و اگر کسی می خواست به طور جدی آن را دنبال کند، چه بسا از زندگی عقب می ماند.

در اواخر دهه شصت چند نفر از فوتبالیست های مطرح حاضر در جام باشگاه های تهران قید حضور در مستطیل سبز را زده و راهی ژاپن شدند. آنها با این کارشان عملا فوتبال خود را تمام شده اعلام کردند و هیچ کدام نیز پس از بازگشت به ایران به طور جدی آن را دنبال نکردند. نفراتی که می توانستند به تیم ملی برسند، به جای ورزش، کار در ژاپن را انتخاب کردند.

البته یکی دو نفر از آنها با پولی که جمع کرده بودند در ایران زندگی بسیار خوبی بر هم زده و هم اکنون در عرصه هایی چون صادرات، واردات و برج سازی حرفی برای گفتن دارند. حتی چند سال پیش که مجید جلالی سایت خود را راه اندازی کرده بود، این شایعه را شنیدیم که یکی از بازیکنان اسبق تیم وحدت که راهی ژاپن شده بود و به واسطه کار در آن کشور به پول رسیده و در تهران برج ساز شده یکی از واحدهای خودش را در اختیار آقا مجید گذاشته بود تا آن را بدل به دفتر پایگاه اینترنتی خودش بکند!

روزهای سخت حجازی

ناصر حجازی عزیز هم از جمله کسانی بود که خارج از ایران فوتبال بازی کرد و روزهای بسیار دشواری را گذراند. حجازی ابتدا در سال ۱۳۵۷ سودای لژیونر شدن داشت و چندی پس از جام جهانی آرژانتین راهی انگلستان شد تا در تمرینات منچستریونایتد شرکت کند.

درآن زمان شیاطین سرخ به دنبال یک گلر ذخیره مطمئن می گشتند که حتی بتواند در تمرینات، سنگربان اصلی را هم تهدید کند و دروازه بان اصلی تیم ملی ایران گزینه بسیار مناسبی بود.

خارج رفتن به این فوتبالیست ها نیامده!

حجازی در تمرینات شرکت کرد و نمره قبولی هم گرفت اما وقتی همه چیز در حال انجام بود، باشگاه منچستر از سنگربان ایرانی تقاضای ارائه رضایتنامه کرد. این مسئله دقیقا با اوج گیری تظاهرات مردمی علیه رژیم پهلوی و انقلاب متقارن شد، به همین خاطر او نتوانست از فدراسیون فوتبال یا باشگاه شهباز رضایتنامه بگیرد چون در آن روزها فوتبالی وجود نداشت.

تلاش های حجازی برای ساختن یک رضایتنامه دستی هم بی ثمر بود. (نکته ای که سال ها بعد در گفتگو با روزنامه خبر ورزشی به آن اشاره کرد) و این بازیکن که ۳۵ روز با یونایتدها تمرین کرده بود، در نهایت سال ۱۳۵۸ به ایران برگشت.

سنگربان فقید تیم ملی ایران در سال ۱۳۶۵ لژیونر شد اما این بار شرایط کاملا متفاوت و البته دشوارتر بود؛ دیگر نه خبری از انگلیس بود و نه اثری از منچستریونایتد. حجازی که می دید در ایران فضای چندانی برای فعالیت نداشته و خرج خانواده اش را باید تامین کند، برای ادامه فوتبال راهی هند شد! کشوری که سالیان متمادی مستعمره انگلیسی ها بود اما فوتبال آن جزو کشورهای درجه سه آسیایی به حساب می آمد.

ناصرخان در مورد آن روزها می گفت: «خیلی سخت بود. خانواده ام در تهران بودند و من با مشکلات مالی فراوانی راهی هندوستان شدم. یک ساک ورزشی و یک آلبوم از عکس های دوران فوتبالم همراهم بود تا اگر لازم شد آنها را نشان بدهم. روزهایی بود که برای رفع گرسنگی فقط موز می خوردم. موز خیلی ارزان بود و در عین حال معده را پر می کرد. با قطار به این طرف و آن طرف می رفتم تا برای خودم تیم پیدا کنم.»

سرانجام حجازی که دید در هند به جایی نمی رسد، راهی بنگلادش شد و به عضویت تیم محمدان آن کشور درآمد. او پس از یک سال بازی در آن تیم به عنوان مربی انتخاب شد و محمدان را قهرمان لیگ بنگلادش کرد.

بدبیاری کریم باوی

فوتبال بازی کردن ایرانی ها در کشورهای حوزه خلیج فارس هم در نوع خودش ماجراهای زیادی دارد؛ نمونه بارز آنها کریم باوی است. ستاره فوتبال ایران در دهه شصت که پس از پایان فوتبالش وقتی دید که در ایران نمی تواند کاری برای خودش دست و پا کند راهی کویت شد و توسط یکی از همدوره هایش در تیم ملی کویت شغل خوبی هم پیدا کرد. باوی پس از مدتی کار در کویت، پول خوبی جمع آوری کرد اما بلافاصله بعد از بازگشت به ایران، همه پول را که به صورت نقدی آورده بود، در فرودگاه مهرآباد دزدیدند و به این ترتیب حاصل همه زحمات او به راحتی هر چه تمام تر بر باد رفت!

خارج رفتن به این فوتبالیست ها نیامده!

از سوی دیگر یکی دو سال قبل هم یکی از مربیان لیگ برتری که به واسطه نزدیک بودن شهر محل اقامتش به ارمنستان، مرتب به این کشور سفر می کرد، به توصیه دوستانش با چند نفر از اتباع این کشور شریک شد و شرکتی راه اندازی کرد اما پس از مدتی پول او توسط شرکا به یغما برده شد. حتی کار به جایی رسید که یک شب در ایروان عده ای به این مربی نگون بخت حمله کرده و قصد جانش را کردند! این اتفاق باعث شد مربی شمالی از سطح اول فوتبال کشورمان فاصله بگیرد و این روزها اگر در لیگ آزادگان برای خودش تیم دست و پا کند، برای او یک موفقیت محسوب می شود!

پول های بر باد رفته

بعضی از فوتبالیست های مان نیز در دوران لژیونر بودن دچار مشکلات عدیده خانوادگی شده و کارشان به طلاق کشیده شد. نمونه بارز این اتفاق یکی از سرشناس ترین بازیکنان ماست که ازدواج کرد و برای ادامه دوران فوتبالش راهی امارات شد. او در آنجا با همسرش به مشکل خورد و در نهایت قرار به جدایی شد. آنها در دبی از هم جدا شدند و همسر این فوتبالیست بلافاصله پس از جدایی تقاضای غرامت کرد. با توجه به اینکه هر دو اقامت امارات داشتند، طلاق در خاک امارات صورت گرفت. این بازیکن نیز اموال فراوانی در دبی داشت و دادگاه حکم به پرداخت غرامت داد تا آقای فوتبالیست مبلغی بسیار بیشتر از مهریه را بابت این جدایی بپردازد. البته او هنوز هم متمول است اما آن ماجرا چند میلیارد تومانی از ثروتش را به باد داد.

فاجعه ای به نام غذا

فوتبالیست های ایرانی از حضور در لیگ چین هم خاطرات خوشی ندارند. سال ۱۳۷۷ رضا شاهرودی به تیم دالیان چین پیوست و پس از مدتی هم سر و کله حسن شیرمحمدی در آن کشور پیدا شد اما هیچ کدام نتوانستند حتی به اندازه ۶ ماه دوام بیاورند و برگشتند.

خارج رفتن به این فوتبالیست ها نیامده!

در آن برهه چین به اندازه حالا توریستی نبود و عملا چیزی به نام رستوران های غربی و عربی در آن معنا نداشت؛ به ویژه عربی که با ذائقه ما همخوانی بیشتری دارد. حسن شیرمحمدی پس از بازگشت به ایران در مورد معضل غذا می گفت: «فاجعه بود آقا، فاجعه. ما که نمی توانستیم مثل آنها غذا بخوریم. غذاهای شان اصلا از گلوی مان پایین نمی رفت. ذائقه مان با آنها جور نمی شد. من فقط ساندویچ مک دونالد می خوردم. مگر چقدر می شود ساندویچ و سیب زمینی خورد؟!»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • sina

    بیچاره کریم باوی عجب بد شانسی بوده این

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج